logo





آغاز و فرجام اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران(۵)

شیخ علی تهرانی در تقابل با رهبران حزب جمهوری اسلامی و آیت الله خمینی

پنجشنبه ۲۷ تير ۱۳۹۲ - ۱۸ ژوييه ۲۰۱۳

علی محمد جهانگیری



ویژه ی سایت "عصرنو"
چکیده ی مطلب:

شیخ علي تهرانی­ به ­عنوان­ نماینده ­امام ­و نيز با توجه ­به جايگاه منحصر به فردش در مشهد، با كمك ­دوستان ­خود، با جمع آوری اسناد و مدارکی­ بر علیه جلال الدین به ­تقابل ­رهبران ­حزب­ جمهوري اسلامی و كانديداي ­آنان رفت... در اولین اقدام­ خود، نامه ­ای به مدیر کل­ ثبت و احوال ­استان ­خراسان نوشت و از او در باره ­ملیت جلال الدین ­فارسی پرسید...روزنامه اطلاعات، ­این برگ­ که ضمیمه می­شود مدرک قانونی،افغانی الاصل بودن ­جلال ­الدین­ فارسی ­و دلیل­ تخلف ­از قانون­ اساسی ­نظام­ جمهوری ­اسلامی ­ایران­ توسط وزارت ­کشور و حزب جمهوری اسلامی ایران ­است... به توطئه­ای ­که معروف ­شده­ که­ در زیر پوشش جلال ­الدین ­فارسی، سه نفر آقایان بهشتی، رفسنجانی، خامنه­ای­ می خواهند کارهای ­اجرایی را بدست­ گیرند و قهراً در انتخابات مجلس ­شورای ملی ­برنده شوند، [مردم]اعتراض ­دارند. ملت ­از امام ­امت توقع دارد، برای ­این­ خیانت ­و حفظ افکار عمومی، وزیر کشور و بعضی ­از دست اندرکاران در این ­امر از مقام­ خود ساقط شوند...




آغاز و فرجام اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران(5)
شیخ علی تهرانی در تقابل با رهبران حزب جمهوری اسلامی و آیت الله خمینی

ترس و جهل ستونهاي نگهدارنده ‌ديكتاتوري ‌و دانش خطرناكترين دشمن آن‌ است" مونتسكيو"

حجت الاسلام علی مرادخانی ارنگه­ای، معروف به"شیخ علی تهرانی" فرزند عزت الله در چهارم اردیبهشت ماه سال 1305 خورشیدی، دوازدهم شوال 1344 قمری و مصادف با بیست و پنجم آوریل 1926میلادی، در روستای خوش آب و هوای "ارنگه" در 18 کیلومتری دهستان کرج[مرکز فعلی استان البرز] در یک خانواده کشاورز به دنیا آمد.[در شناسنامه محل تولد ایشان ناحیه دو تهران قید شده است] پدرش در کودکی او را برای تحصیل در مدارس جدید پیش اقوام نصبی خود در تهران فرستاد. وی در نوجوانی برای فراگرفتن‌ علوم دینی به حوزه علمیه قم رفت و پس‌ از فراگرفتن‌ مقدماتِ‌ متون حوزوی، در کنار سید مصطفی مصطفوی[خمینی]و...‌ به‌ تحصیل‌ و فراگيري دروس‌ خارجِ فقه‌ و اصول‌ از محضر آیت ­الله العظمی بروجردی و آیت الله خمینی پرداخت‌. پس‌ از اتمام‌ تحصیلات‌ حوزوی، و رسیدن به درجه ی اجتهاد‌ به‌ تدریس در حوزه مشغول‌ شد. در همین حال گردش روزگار او را به خراسان کشاند و از یاران نزدیک آیت الله میلانی در مشهد شد. در این شرایط به پیشنهاد یکی از دوستان مشهدی خود با بانو "سیده بدری حسینی خامنه" [تنها خواهر تنی، رهبر فعلی ایران] ازدواج کرد که حاصل این پیوند سه دختر و دو پسر بوده است. زندگی­ ساده و بی پیرایه ­استاد تهراني ­زبان­زد خاص ­و عام­ بود و ايشان در غذا خوردن ­و دیگر مسأئل دنیوی ­اهل ­ساده زیستی ­و پرهیزگاري بود. با آغاز قیام پانرده خرداد به‌ رهبری‌ آیت الله ‌خمینی‌ فعالیت‌های‌ ضد حکومتی‌ خود را آغاز کرد و با تبعید آیت الله خمینی‌ به‌ عراق چند مرتبه‌ مخفیانه‌ و به‌ صورت‌ قاچاقی‌ به‌ عراق رفت‌ و با دوست دیرین خود سید مصطفی فرزند آیت الله خمینی و استاد خود[آیت الله خمینی] دیدار کرد و ایشان پس‌ از بازگشت‌ به‌ مبارزات‌ مذهبی خود تداوم‌ بیشتری بخشید و به‌ همین‌ علت‌ چند مرتبه‌ دستگیر و روانه‌ی‌ زندان‌ شد و در سال 1349به‌ ایرانشهر‌ تبعید گردید و به دنبال آن به سیرجان تبعید شد. شيخ علي تهراني از دهه ی 50 به بعد به ­کار نوشتن­ و تألیف مشغول شد و حاصل ­این تلاش ده ها کتاب ­و مقاله در زمینه­های مختلف اسلامی بود. وی ­با این که در طول حیات دکتر علی شریعتی هیچگونه دیداری با ایشان نداشتند ولی با این حال یکی از ارادتمندان اندیشه های شریعتی به ‌شمار ‌مي‌رفت و دکتر را گوهری گرانقدر برای ­ایران و تشیع می­دانست و دکتر شريعتي هم، ­پس از مطالعه کتاب شناخت[فلسفه شناخت] علی­تهرانی، این دوست روحانی نادیده خود، نوشت:« علی تهرانی همان کسی ­است­ که محتاجش بوديم و سخت منتظرش...و شکر خدا که رسید.»[1] شيخ علي تهرانی، پس از هجرت و وفات دکتر شریعتی یکی از مدافعین سرسخت دکتر در مقابل روحانیون و رد نویسان بر علیه ایشان شد و در اولین یادنامه دکتر شریعتی در دیماه 56 در متنی با عنوان "خصایص روحی یک انسان" ارادت خاص خود را به او نشان داد و از منتقدان او بد گفت و احسان شریعتی در همین یادنامه در مقاله ای در رابطه با آقاي تهرانی چنین نوشت:«...گر چه دشمنان علی، به همان سنت سیاه همیشهِ تاریخ، خواستند در غیبتش دو بار تحریف و تهمت و...آغاز کند. اما رُویش رُستمانه علمایی چون "تهرانی ها" بود که نقش بر آبشان کرد. در این مقطع هواداری بی چون و چرای تهرانی از اندیشه های دکتر شریعتی انعکاس خاصی در حوزه علمیه قم و مشهد به همراه داشت و به همین خاطر حجت الاسلام شیخ مرتضی مطهری در نامه خود به آیت الله خمینی در نفی تفکر شریعتی، بدون نام بردن از تهرانی،چنین می نویسد:«...و حتی لازم است به بعضی دوستان به طور خصوصی تذکراتی بفرمایید. شنیدم به یکی از دوستان مشهد که اخیرا به نجف مشرف شده بوده است تذکرات مفیدی داده اید و دورادور اطلاع دارم که موثر بوده و در روش ایشان که اخیرا خیلی خطرناک شده بود موثر واقع شده والحمدالله...»[2] که سخنی بیش نبود. آقاي تهراني در فروردین 1357 پس از دو شب سخنرانی در مسجد قبا تهران دستگیر و پس از محاکمه در دادگاه در اوائل اردیبهشت، به شهر سقز در کُردستان تبعید شد و در آنجا تحت کنترل ماموران ساواک قرار گرفت. در سقز در اولین سالگرد در گذشت شریعتی با حجت الاسلام خلخالی اعلامیه ی مشترکی انتشار داد که متن نوشتاری از ایشان بود و در این اطلاعیه حرکت شریعتی را رستاخیزی توحیدی عنوان کرده بود. در این مقطع زمانی او را به زندان کمیته مشترک در تهران انتقال دادند. آقاي تهرانی در اوائل پاییز 57 که برای محاکمه و حضور در دادگاه به مشهد آمده بود؛ دیگر به زندان و تبعیدگاه خود باز نگشت. و در نقش یکی از رهبران فعال و انقلابی استان خراسان ظاهر شد. در اولین تظاهرات بیاد ماندنی ده ها هزار نفری مشهد در 5 آبان ماه 57 در جلوی راه آهن، نماز جماعت به وسیله ایشان اقامه شد و در اجتماعات دانشگاه فردوسی مشهد و دیگر تظاهرات در استان خراسان نقشی کلیدی به عهده گرفت.
پس ­از پیروزی انقلاب در کنار آیت الله قمی، آیت الله شیرازی، استاد طاهر احمدزاده و استاد محمد تقی شریعتی و... در مشهد و استان خراسان، از رهبران انقلاب بود. و در همین حال رابطه تنگاتنگی با دانشجویان و روشنفکران در تهران بر قرار کرد و از معدود روحانیونی بود که در دانشگاه صنعتی شریف [آریامهر سابق]به سخنرانی پرداخت. چند ماهی ریاست­ دادگاه انقلاب مشهد و مدتی ­کوتاه­ هم، ریاست­ دادگاه انقلاب اهواز را عهده­دار بود. در اولین ­انتخابات­ در جمهوری اسلامی مجلس ­بررسی ­نهایی­ پیش نویس قانون ­اساسی [مجلس­خبرگان]، یکی ­از هفت ­کاندیدای ­استان­ خراسان ‌­بود كه­ به­ نمایندگی ­از طرف ­ده­ حزب ­و گروه ­سیاسی:«جامعه ­روحانیت تهران، مدرسین ­حوزه علمیه ­قُم، حزب­ جمهوری ­اسلامی، سازمان ­مجاهدین ­انقلاب­ اسلامی، سپاه­ پاسداران ­انقلاب ­اسلامی، انجمن ­اسلامی ­معلمان ­ایران، سازمان ­فجر اسلام، گروه­ انقلابی ­ابوذر، اتحادیه ­انجمن­های ­اسلامی ­شهر ری ­و جنبش مسلمانان ­پیشگام.»[3] به­ نمایندگی ­مجلس ­خبرگان­ انتخاب­ شد و در کمیسیون­ مالی ­و اقتصادی­ به ­فعالیت ­پرداخت. آقاي تهرانی ­در اولین ­دوره­ی ­انتخابات ­ریاست ­جمهوری، از کاندیداتوری آقای بنی صدر حمایت کرد و در همین رابطه در سفری که به تهران رفته بود، گفت:«...بنده عقیده ام این است که آقای بنی صدر از همه اینها شایسته تر است. این را اینجا به جوانها هم گفتم در مشهد هم گفته ام چرا، چون که ایشان استقلال فکری دارد وابسته به حزب یا گروه خاصی نیست که منعکس کننده خواسته های همان گروه باشد. چون رئیس جمهور باید منعکس کننده خواسته تمام ملت باشد. بنی صدر بخاطر استقلال فکری حاضر است او را بکُشند یا حتی به زندان افکنند و یا از ایران بیرونش بیاندازنند ولی فکر و ایده گروه و دسته خاصی را نپذیرد...»[4] به دنبال این به ­جنگ ­قلمی، لفظی ­با سه تن از رهبران ­حزب­ جمهوری­ اسلامی، یعنی ­حُجج­الاسلام ­بهشتی، هاشمی ­و خامنه­ای ­کشیده ­شد. و این ماجرا از آنجا شروع شد که حزب جمهوری ­اسلامی، آقای­ جلال­ الدین­ فارسی ­یکی ­از هفت ­کاندیدای ­خود، از استان ­خراسان[نماینده ­مجلس­ خبرگان]را برای نامزدی ریاست ­جمهوری ­معرفی ­کرد و در این ­راستا به ­فعالیت ­و تبلیغ­ برای ­نامزد خود پرداخت. این انتخاب­ حزب، بین روحانیون و سیاسیون ­مشهد غوغایی به پا کرده بود، چرا که آنان فارسی را ایرانی نمی­پنداشتند و او را لایق­ عنوان ­اولین رئیس جمهور ایران‌ انقلابي نمی­دانستند و به همین­ خاطر،‌ این انتخاب حزب يعني فارسی­ در هر منبر و محفلی، بحث ­روز شده­ بود. در این شرایط­ شيخ علي تهرانی­ به ­عنوان­ نماینده ­امام ­و نيز با توجه ­به جايگاه منحصر به فردش در مشهد، با كمك ­دوستان ­خود، با جمع آوری اسناد و مدارکی­ بر علیه جلال الدین فارسی به ­تقابل ­رهبران حزب­ جمهوري و كانديداي ­آنان رفت.‌ همين ­جا بايد دانست ­كه نام­ و نام خانوادگی ­آقای جلال الدین ­فارسی، حقيقي ­و حقوقي ایشان تا قبل از این­ که به­ سن قانونی(18 سال تمام ) برسد، "حکمت الله باران چشمه" بوده است.»[5] به هر حال حجت الاسلام شیخ علی تهرانی در اولین اقدام­ خود، نامه ­ای به مدیر کل­ ثبت و احوال ­استان ­خراسان، آقای ابراهیم توفیقی نوشت و از او در باره ­ملیت جلال الدین ­فارسی ­پرسید كه آقای تهرانی جواب­ نامه ­مدیر کل را به­ ضمیمه نامه­ای به­ روزنامه اطلاعات فرستاد که متن آن چنین بود:« بسم­ الله ­الرحمن­ الرحیم. روزنامه اطلاعات ­این برگ­ که ضمیمه می­شود و مدرک قانونی،افغانی الاصل بودن ­جلال ­الدین­ فارسی ­و دلیل­ تخلف ­از قانون­ اساسی ­نظام­ جمهوری ­اسلامی ­ایران­ توسط وزارت ­کشور و حزب جمهوری اسلامی ایران ­است، در اولین­ شماره ... منعکس نمایيد.25/10/58علی­تهرانی. پاسخ­ مدیر کل­ ثبت ­احوال استان خراسان ­به نامه ­نماینده امام ­خمینی­ در مشهد:« بسم­الله­الرحمن الرحیم. حجت­الاسلام و المسلمین­ جناب ­آقای حاج ­علی ­آقا تهرانی با درود و سلام­ و در پاسخ­ مرقومه­ حضرتعالی ­که­ به عنوان­ نماینده­ ي­ امام در مشهد علاقمند به ­اطلاع ­از کم­ و کیف ­هویت ­آقای جلال الدین فارسی­ می­باشید لذا با حذف ­اهمیت موضوع، مشخصات نامبرده را بشرح ذیل به استحضار می­رساند: بنا به اظهار شخصی ­بنام­ حاج محمد علی فارسی تبعه افغانستان که ­داراي پروانه ­اقامت 815 و متولد هرات ­افغانستان بوده ­که گذرنامه شماره 24/649 در اختیار داشته، در تاریخ 2/2/1319 اقدام به ثبت هویت فرزند خود بنام جلال ­فارسی ­می نماید که ­تحت شماره10 دفتر مخصوص ثبت موالید اتباع خارجه در ایران، مخصوص ­شماره ثبت می­شود و مشخصات آن ­عبارت است از حاجی محمد علی­ فارسی­ تبعه­ افغانستان پدر مولود، خاور سلطان­ تبعه­ افغانستان­ دارای گذرنامه شماره 24/639 متولد هرات شماره پروانه اقامت مادر816 از شهربانی ­مشهد، تاریخ تولد مولود چهارم اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و چهارده در مشهد که طبق­ مقررات و قوانین به­ سال 1334 آقای ­جلال ­الدین­ فارسی ­پس از رسیدن به ­سن قانونی، تقاضای قبول ­تابعیت ایران را می­نماید که ­به شماره های 468/3357/8-7/2/33 اداره­ کل­ آمار و نامه شماره 6801-1 /3/33 آمار مشهد اجازه ­داده می­شود برای آقای ­جلال­ الدین­ فارسی­ به ­شماره 6074مشهد حوزه یک سند سجلی صادر گردد که­ به ­استناد دستورات ­فوق، اقدام به ­تنظیم ­سند سجلی ­در تاریخ 12/7/1334 می­گردد که مشخصات همان مشخصات قبلی ­است منهای ­این­ که پدر آقای ­جلال الدین فارسی ­مرحوم قید شده­اند و شماره پروانه­ اقامت نیز قید نشده­ و فقط جای شماره­ شناسنامه مادر، شماره ­پروانه اقامت816ذکر گردیده. با امتنان – ابراهیم توفیقی مدیر کل ­ثبت ­استان ­خراسان 23/10/58.»[6] آقاي تهرانی چندی ­قبل از این ­اقدام خود، در مسافرتی­ که به تهران نمود دیداری هم­ از دانشجویان مسلمان پیرو خط­ امام، اشغال کنندگان سفارتخانه امریکا در ایران به ­عمل ­آورد و به دنبال ­این­ دیدار اعلام­ شد که دانشجویان مستقر در سفارت اسنادی ­را در رابطه ­با ارتباطات­ چند تن ­از روحانیون اعضای شورای­ انقلاب ­به ­ایشان­ داده اند که به ­آيت ­الله ‌خميني بدهد. شيخ علي تهرانی ­در همین­ رابطه ­در مصاحبه­ای­ گفت:«...من­ همه مطالب ­را خدمت ­امام­ دادم ­و امام­ انشاء الله ­کاملاً دقت­ می فرمایند و به ­اطلاع­ خواهد رسید. شیخ ­علی­ تهرانی­ از توضیح بیشتر در مورد این­ مطالب ­خودداری کرد و گفت­ من ­فعلاً اجازه ندارم مطالب را بگویم هر وقت ­اجازه­ داشتم مطالب را بازگو خواهم­ کرد. چیزهای ­دیگر هم ­در کار هست که ­اجازه ندارم بگویم شیخ علی ­تهرانی­ در مورد‌ ارتباط­ دو عضو شورای ­انقلاب با ماجراي­ ارتباطات امیر انتظام اظهار داشت، من­ صریحاً نمی­گویم­ که­ این دو نفر آقایان ­بهشتی ­و رفسنجانی[منظورحجت الاسلام موسوی اردبیلی است] ­هستند و تا به­ حال ­اسم­ این دو نفر را نیاورده­ام ­البته نمی­گویم­ نیستند و نفی­ نمی کنم.»[7] در همین­حال بر اثر اقدامات ­شیخ علی تهرانی، احتمال ­کناره گیری جلال ­الدین فارسی، کاندیدای­ حزب­ جمهوری اسلامی ­به ­مطبوعات رسمی ­و دولتی کشیده ­شد و در پی ­آن اعلام­ شد که ­حجت الاسلام هاشمي‌ رفسنجانی ­و آقاي ‌فارسی ­با آيت ‌الله ‌خميني ‌دیداری داشته­اند. آقای تهرانی ­در آخرین اقدام­ خود در رابطه با حزب جمهوری، برای بيرون‌ راندن ­رقيب ­از عرصه­ي قدرت ‌طلبي سياسي(رياست جمهوري) نامه­ای را که، برای ­آیت­ الله خمینی رهبر­ انقلاب نوشته بود و آن را با اسناد و مدارکی به ایشان ­داده بود، علنی کرد که روزنامه­ها آن ­را چاپ ­کردند که­ متن­ آن از این قرار بود: بسم الله الرحمن­الرحیم. روزنامه­ محترم ­­انقلاب ­اسلامی نامه­ای به ­امام نوشته ­و پیرو آن را به ملت­ می­دهم ­و تقاضا دارم که در اولین شماره ­چاپ نمایید و نیز به ­استناد این نامه ­اجازه دارید آن را به تمام جراید و روزنامه­ها برای ­چاپ بسپارید . علی تهرانی مشهد مقدس 25/10/ 58 بسم­ الله­ الرحمن الرحیم. محضر مبارک­ امام امت: شما در یافتید با آنکه دو باره­ از اداره آمار مشهد به ­وزارت ­کشور ایراني ­الاصل­ نبودن ­آقای جلال الدین فارسی ­ابلاغ ­شده اعتنایی ­نکردند و حزب­ جمهوری ­اسلامی ­برای تبلیغ­ از نامبرده­ میلیونها تومان ­مصرف ­و حتی ­با ثابت ­شدن نزد شما و دستور شما، هنوز ­ابلاغ­ نکرده اند که ­به ­مصرف ­اموال این مملکت فقیر، در راه ­تبلیغ ­خلاف قانونی ­اشان ­ادامه­ می دهند. توده­ي ­وسیعی ­به این ­کار و نیز به توطئه­ای ­که معروف ­شده­ که­ در زیر پوشش جلال ­الدین ­فارسی، سه نفر آقایان بهشتی، رفسنجانی، خامنه­ای­ می­خواهند کارهای اجرایی را بدست­ گیرند و قهراً در انتخابات مجلس ­شورای ملی ­برنده شوند، [مردم]اعتراض ­دارند. ملت ­از امام ­امت توقع دارد، برای ­این­ خیانت ­و حفظ افکار عمومی، وزیر کشور و بعضی ­از دست اندرکاران در این امر از مقام­ خود ساقط­ شوند و نیز خوب است ­از اعضای ­شورای ­لانه جاسوسی ­بخواهید پرونده ­دو نفر از اینها را که ­با امیر انتظام شریکند، ارایه­ دهند تا نگویند یکی ­از بدکاران­ را زندان ­و بقیه ­را امیر نموده اند. امام امت­ فردی ­را که ­امام جمعه ­تهران کرده­اید ­برای دوستان روشن است نه ­معلومات در خور ذکری­ دارد و نه سابقه­ تقوایی مستحكم با وجود علما و فضلای بسیاری در تهران­ که مسلماً از این­ کار ناراحت ­می شوند، صلاح ­است تجدیدنظر نمایید و با افراد بی ‌طرف مشورت­ نمایید­ نه ­با افراد جاه طلب ­و دست اندرکار. خدای ­می­داند با آن­ که ­جز کار علمی­ برای هیچ ­کار دیگری ­مهیا نیستم­ و ذره­ای دلبستگی ­به ­دنیا و اهلش­ ندارم، در این مرحله ­وظیفه شرعی ­خود­ می دانم­ با نادرستی­ که­ به­ فاجعه ختم­ می­شود و تاریخ ­انقلاب اسلامی را لکه ­دار می­کند توسط­ نوشتن و عريضه­ به­ مجمع اسلامی ­مبارزه­ نمایم. اگر دستوری هست توسط­ حضرت­ مستطاب حجت­الاسلام­ و المسلیمن ­آقای ­توسلی عنایت ­فرمایید، پیرو این­ نامه­ که­ به ­امام­ ارسال شد، نظر ملت مسلمان­ و شریف ­و مبارز ­ایران را به نکاتی روشنگر جلب می نمایم:1- لااقل ­آقای ­جلال الدین ­فارسی، پدر و مادر خود را می شناسد و می­داند افغانی ­بوده­اند و نیز می­داند که­ خودش در سن 18سالگی ­تمام، تابعیت ­ایران­ را پذیرفته ­و شناسنامه ایرانی­ گرفته و نیز در مجلس ­خبرگان ­وکیل­ بوده ­و در اطراف اصل 115 بحث کرده ­و مشاهده ­کرده­ که ­اکثریت لازم­ بدان ­رأی ­داده­اند. با توجه ­به ­این دو مطلب، خیانت او نسبت­ به­ عمل ­به­ قانون اساسی (حتی ­نزد خرد سالان)مُسلّم ­است ­و از آن استنتاج­ می­شود که ­نه ­تنها در تعهد به وظایف ­و آداب ­اسلامی ­قدمی ­راسخ ندارد بلکه ­از خیانت بدان­ هم ­در صورتی­ که ­پای منافع ­شخصی به میان ­آید،باکی ندارد. در اینجا نظر شما را به ­گفتار سید علی­خامنه ای در باره ­او جلب می­نمایم" اگر فارسی ­انتخاب ­نشود انقلاب­ اسلامی ­برای­ تداوم خود تضمینی ­ندارد" تا نشانه­هایی ­باشد که اینگونه ­افراد فرصت ­طلب ­در رسیدن­ به ­هدف ­خود از هیچ­ مبالغه، بلکه­ خلاف ­واقع گرایی­ باکی ندارند.2- پس­ از سئوال­ از تهران در باره شناسایی ­کاندیداها، از مرکز آمار مشهد ایرانی الاصل ­نبودن ­آقای فارسی­ به وزارت ­کشور ابلاغ ­شده، در این ­صورت رفسنجانی ­سر پرست ­وزارت کشور، یا این­ مطلب را در یافته پس به ­قانون ­اساسی ­خیانت کرده ­و یا در نیافته ­که ­در وظیفه اداریش کوتاهی­ کرده ­و در هر صورت ­شایستگی­ باقی­ ماندن ­در آن مقام ­را (به ویژه ­در ایام­ فعلی ­که­ پای دو انتخابات­ در کار است) ندارد.3- اين­ها يعني­ عده اي ­كه­در مقام ­توطئه عليه ­نظام ­اسلامي ­برآمده ­و مي­خواهند­ با هر وسیله­ای خود را حاکم بر مقدرات کشور نمایند و علیه فکر دینی ­که به­ ظاهر خود را معتقد به ­آن می­دانند هرگونه وسیله کثیف ­و پستی را در راه رسیدن به هدف بر می­گزینند از درجه ­اعتماد به مردم و عدالت ساقط ­اند و بر همه ­کسانی ­که­ از گوشه­ و زوايا اطلاعاتی راجع به خلافکاری­ های ­ایشان دارند، به ویژه­ دانشجویان ­پیرو خط امام ­ساکن ­در لانه­ جاسوسی، لازم ­است ­اطلاعات ­خود را به محضر مقدس امام ­امت عرضه دارند.4- از علما و وکلای مجلس ­خبرگان نقل ­شده که معنی­ ایرانی ­الاصل بودن ­آن است ­که­ پس از قبولی ­تابعیت ایران ­از این تابعیت بر نگشته باشد، ما به ­اینان ­می­گوییم­ علاوه­ بر آن­که ­این­ عبارت ­در قانون اساسی ­گذشته نیز بوده و تفسیر شده­ که­ پدر و مادرش ­ایرانی باشند و اضافه­ بر آن ­که ­هر فردی ­با اولین­ مرتبه­ درک ­از کنار هم گذاردن­ دو عبارت"ایرانی­ الاصل" و "تابع­ ایران" معنای مذکور را می­یابد، شما و امثالتان ­با این تفسیرهای ­دلبخواه خود، قانون اساسی­ را با آن ­همه ­ندا دادنها و صرف اموال ­عمومی ­و کوشش پیگیر عده­ای ­و بلکه ­تمام­ ملت ­ایران ­بی ­اعتبار می­نمایید و وجهه ­مذهبی ­و ملی خود را نزد ملت ­مبارز و شریف ایران ­خراب ­می کنید. علی­ تهرانی مشهد مقدس25/10/58.»[8] چاپ ­نامه حجت الاسلام تهرانی ­در روزنامه های انقلاب ­اسلامی، ­کیهان و اطلاعات انعکاس فراوانی ­به­ همراه ­داشت ­و سوالات و شبهات زیادی ­را در رابطه ­با عملکرد حزب ­جمهوری اسلامی ­و رهبران ­آن ­در اذهان ­عمومی ­ملت ­ایران به ­وجود آورد و همین امر باعث شد که سه تن از رهبران­ حزب به ­طور مشترک ­در یک ­کنفرانس­ مطبوعاتی ­شرکت ­کنند و به اظهارات آقای تهرانی­ در رابطه ­با خودشان ­و حزب جمهوری اسلامی توضیحاتی­ بدهند. که ­در اینجا­ بخش­هاي ­مهم­ این ­کنفرانس ­را با هم مرور می کنیم:«...حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی ­عضو شورای انقلاب و سر پرست وزارت­ کشور در گفتگویی­ اتهامات ­وارده از سوی ­شیخ­ علی تهرانی­ را یک ­قضاوت­ عوامانه ­خواند و در باره­ آن توضیحاتی ­داد:«...وقتی ­آقای­ فارسی کاندیدای ریاست ­جمهوری ­شدند، ما در وزارت ­کشور اطلاعی ­از تاریخچه­ زندگی پدر و مادر او نداشتیم­ و وقتی ­از ثبت ­احوال توضیح­ خواستیم، آنها خلاصه­ای در اختیار ما قرار دادند که­ کافی ­نبود ولی­ بعد که از مشهد اطلاع­ دادند که پدر و مادر ایشان اهل ­افغانستان ­هستند ما از آقای فارسی ­توضیح ­خواستیم­ ایشان ­گفتند: اجدادشان 80سال قبل ­به­ایران آمده­اند ولی ­با برگه ­اقامت زندگی ­می­کردند و خود ایشان در مشهد متولد شده­اند و بعد هم به تابعیت ایران در آمده اند. سرپرست وزارت ­کشور اضافه ­کرد این توضیح ایشان ­در وزارت کشور مطرح شد و ایشان­ ایرانی ­الاصل شناخته شد زیرا ایرانی الاصل تعبیرهای گوناگون دارد که باید توسط شورای نگهبان تفسیر شود. حجت­ الاسلام رفسنجانی همچنین گفت: بعداً مراجعات زیاد شد و به ­اطلاع امام رسید و امام پرونده را خواستند که من همراه جلال ­الدین فارسی به خدمت امام رفتیم و امام پس از بررسی فرمودند که ایشان ایرانی ­الاصل نیست و بهتر است که خودشان کنار بروند و فارسی به حزب نوشت و حزب هم پس از یک روز بررسی درخواست وی را قبول کرد و وزارت کشور هم چون امام فرمودند ایشان را حذف ­کرد. البته نظر شخص من در مورد ایرانی الاصل بودن ایشان این است که ­آقای فارسی ایرانی الاصل هستند. حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در مورد اطلاعیه انتشار یافته از سوی ­شیخ ­علی­ تهرانی گفت:کلیه مطالبی­ که ­ایشان در مورد من نوشته­اند را به شدت تکذیب می کنم و من متأسفم که­ ایشان تحت­ تأثیر شایعات­ ضد انقلاب قرار گرفته اند. البته باید بگویم که ایشان شخص با سوادی است و حُسن­ نیت هم­ دارد ولی نمی­دانم که ایشان در این مورد چرا عوامانه قضاوت کرده است.آیت الله ­دکتر بهشتی نیز در این باره­ گفت: مطلب اول این ­است­ که نوشته­اند شما در یافتید که دو باره از آمار مشهد به وزارت کشور ایرانی الاصل نبودن آقای جلال الدین فارسی ابلاغ شده‌ است اعتنایی نکرده­اید و در ادامه این نوشته مي‌نويسند، ملت از امام توقع دارند برای این­ خیانت ­و حفظ افکار عمومی وزیر کشور و بعضی دست اندرکاران در این امر از مقام ­خود ساقط شوند. همه ­کسانی که با قانون­اساسی ­آشنایی ­دارند می دانند که بر طبق آنچه در قانون ­اساسی آمده ­مسئولیت تشخیص این ­که آيا رئیس ­جمهور شرایط مزبور در قانون ­اساسی را دارد یا نه به عهده شورای نگهبان است و در دوره اول که هنوز شورای نگهبان تشکیل نشده برعهده امام است و بر عهده‌ رهبري است و رهبر هم‌ دراين‌ دوره ­آمدند اين را به­ عهده‌ ملت واگذار کردند.‌تشخیص این­که آيا ایشان ایرانی­ الاصل هست یا نیست بر عهده اداره ­آمار هم نیست، وزارت کشور حق دخالت در این امر را ندارد. چرا؟ برای اینکه این نیز مطلبی ­است مورد اختلاف. در خود این نامه که ­به نام­ آقای تهرانی ­است در بند چهار پایان بخش دوم نامه آمده است که از بعضی وکلای مجلس ­خبرگان نقل شده­ که معنای ایرانی ­الاصل بودن آن است که پس از قبول تابعیت ایران از این تأبعیت برنگشته باشد پس یک مسأله اي است که نمایندگان مجلس ­خبرگان در باره­اش نظر یکسانی ندارند و آقایان دیگر نظرشان این است که می گویند ما همین طور که ­می­گويیم وطن اصلی ­وطن جدید، وطن­ اصلی به ­زادگاه یک نفر گفته می­شود وقتی­ یک نفر یک جا متولد شده ­و اقامت کرده و آنجا رشد و نمو کرده به این­ می گوییم وطن ­اصلی و اگر یک ­کسی ­که ­یک ­جای دیگر متولد شده­ و رشد و نمو کرده و بعد از آنجا ترک ­وطن­ کرده­ رفته ­جای دیگر وطن گرفته، می­گوییم وطن جدید. نظر بسیاری از دوستان این ­است­ که ایرانی ­الاصل همین معنا است وقتی یک ­کسی ایرانیت اش جدید است یعنی بعد از تولد ایرانی می­شود ولی وقتی ­یک­ کسی از همان بدو تولد ایرانی ­است می­شود ایرانی ­الاصل یعنی از اول ایرانی است. از اول­ ایرانی بودن معنی اش ­ایرانی­ الاصل­ است. این نظر عده­ي زیادی از آقایان نمایندگان مجلس ­خبرگان است خوب یک مطلبی ­که نمایندگان مجلس­ خبرگان در باره­اش این ­جور نظر دادند آیا اداره ­آمار می­تواند در باره­اش نظر بدهد؟ یا آيا وزارت کشور حق دارد در باره اش نظر بدهد؟ طبق کدام اصل ‌قانون اساسی؟ اصل 98 قانون اساسی می­گويد تفسیر قانون اساسی از وظایف شورای نگهبان است. شورای نگهبان می­تواند این را تفسیر کند و بنابراین تا شورای ­نگهبان تشکیل نشده، اصلا در این باره ­اظهار نظر قانونی، میسر نیست. هر کس اظهار نظر بکند اظهار نظر فردی است نه ­اظهار نظر قانونی ، آن وقت در باره یک­ چنین مطلبی ­وزارت­ کشور چه کاری می­توانست بکند؛ که ایشان می گویند با آن که دو باره از آمار مشهد به وزارت کشور ایرانی ­الاصل نبودن آقای فارسی ابلاغ شد اعتنایی نکردند و بعد هم می گویند که به­ خاطر این­ خیانت باید وزیر کشور و بعضی دست اندرکاران ­از مقام خود ساقط شوند. این توضیحی ­است که من در باره نوشته ایشان می دهم که خوانندگان روزنامه بتوانند روشن شوند و خود آنها داوری بکنند. این است­ که انصراف ­ایشان به این دلیل بود که باید هم قانون ­اساسی هم رئیس جمهور از هر گونه شائبه و خدشه مُنزه ­و دور بمانند ما نخواستيم خدشه ایرانی ­الاصل بودن یا نبودن سر راه رئیس جمهور آینده­ قرار گرفته باشد. ایشان در قسمتی دیگر از نامه خود گفتند که حزب­ جمهوری ­اسلامی ­ایران برای تبلیغ از نامبرده ­میلیونها تومان ­مصرف کرده است و آن را من نمی­دانم چقدر حزب­ مصرف کرده، باید این را حسابداری حزب بگوید، میلیونها تومان رقم خیلی بالایی­ است از این گذشته خوب به طور کلی­ ایشان با اصل تبلیغ مخالفند يا هزینه ­و خرج کردن برای تبلیغ؟ مخالفت ایشان ­كه نامزد حزب، نامزد جامعه ­مدرسین، نامزد گروه های ­دیگر بودند[مجلس­ خبرگان]، وظیفه داشتند بیایند مطلب ­را با اینها در میان بگذارند. در جایی­ دیگر می نویسند؛ توطئه­ای­ که معروف ­شده که­ در زیر پوشش فارسی سه نفر آقایان بهشتی، رفسنجانی ­و خامنه­ای می خواهند کارهایی اجرایی­ را بدست گیرند و قهراً در انتخابات مجلس­ شورا برنده شوند، اعتراض دارند، اولاً بنده، رفسنجانی ­و آقای خامنه­ای که فعالیت مستقل سه نفری نداریم. ما در رابطه با جامعه مدرسین، در رابطه با روحانیت ­و در رابطه با حزب فعالیت­هایی ­داریم ­که لابد در اینجا منظورشان فعالیتی ­است­ که ­ما در رابطه با حزب داریم، است. آيا اگر حزب فعالیت بکند برای ­اینکه در کارهایی اجرایی مسئولیت قبول بکند و نمایندگان بیشتری در مجلس داشته باشد، این­ توطئه است؟ بنابر این باید خوانندگان داوري ­کنند که ­آیا فعالیت یک ­حزب برای این که رئیس جمهور معین کند، و برای ­این­که نمایندگاني ­را که­ صالح می داند این­ها را به ­مجلس بفرستد، اینها توطئه است؟ ایشان ­سعی دارند که ­پرونده­ دو نفر از این­ها را که با امير انتظام­ شریک­اند، ارائه ­دهند که بگویند که یکی ­از بدکاران را به زندان ­و بقیه ­را امیر نموده اند و به ­دنبال ­این در بند3از قسمت دوم نامه نظر ملت ­را به ­چهار نکته جلب می­کنند و در نکته دوم نوشته اند که بر همه کسانی ­که ­از گوشه ­و زوایا اطلاعاتی راجع به خلافکاری این­ها دارند به‌ ویژه دانشجویان پیرو خط­ امام­ ساکن در لانه جاسوسی ­لازم­ است اطلاعات ­خود را به محضر مقدس ­امام­ عرضه دارند، ایشان نفرمودند که ­این ­دو نفر کی هستند تا ما هم در باره­اشان ­حرف بزنیم­ ولی ­چون خواسته­اند که ­این دو نفر که دانشجویان خط ­امام در این باره نظر بدهند، امروز یک نوشته­ای را در روزنامه صبح آزادگان دیدم که نوشته ­است دانشجویان پیرو خط ­امام مطالب علی ­تهرانی­ را تکذیب کرده­اند. حقیقت این ­است ­که ­من ­هیچ یک ­از این­ خیانت ها و توطئه­هایی را که در اینجا یعنی ­توی ­این اعلامیه بکار رفته؛ تا خودِ آقای تهرانی نگویند که این ­اعلامیه ­از من ­است باورم نمی آید که ­از ایشان باشد، چون با شناختی ­که من از علم و تقوی ­ایشان ­دارم خیلی، باور این­ که­ این ­اعلامیه از ایشان هست دشوار است ولی به هر حال اگر ایشان نوشته باشند اگر به­ راستی این اعلامیه از ایشان باشد آن سابقه ذهنی ­که ­من­ از جناب ­آقای تهرانی­ داشتم­ و دارم با این­ آسان گیری­ ایشان در حُکم­ کردن به ­این که­ این ­توطئه است، آن خیانت ­است، امام ­در انتخاب امام­ جمعه ­تهران ­اشتباه ­کرده­اند این­ حرف­ خیلی­ مشکل است ­برایم­ كه بپذیرم، مگر این که بگویم انسان­های بر جسته هم ­اشتباه می­کنند و دچار احساسات بی­جا می شوند و گاهی ­از روی اشتباه ­و احساسات هم­ جمله­ای می گویند یا می­نویسند. آنچه ملت مسلمان ما باید بداند این است­ که من ­شخصا ضمن انتقاد صریح از این نوشته­ای ­که به نام آقای تهرانی­ منتشر شده­ و ضمن روشن ­کردن نقطه نظرهای خودم در این باره اعلام می­کنم که­ وظیفه من ­و وظیفه آقای تهرانی ­و وظیفه همه­ مسلمان­ها و وظیفه همه متعهد­ها این ­است که در برخورد با این ­مسائل هشیار باشند و بدانند که اینگونه مسائل نتیجه فوری اش عاید دشمنان این انقلاب و این ­ملت می­شود. اظهارات خامنه ای: حجت­ الاسلام خامنه ­ای عضو شورای ­انقلاب ­و امام جمعه تهران صبح امروز در گفتگویی با کیهان به سوالات خبرنگار کیهان پاسخ گفت متن گفتگو به شرح زیر است: س: لطفاً بگویید که اصولاً انگیزه ­علی­ تهرانی ­در این مورد چه بوده و بطور کل بگویید چه ­دستهایی وجود دارد که می­خواهد طبقه روحانیت­ مبارز را از درون از هم بپاشد. خامنه ای: من پیش از اینکه به این ­سوال پاسخ بگویم باید عرض­ کنم که در این زمینه من­ خودم را بزرگتر از آن می­دانم که به این اتهامات واهی ­پاسخی بگویم و اصولاً دلیلی نمی بینم­ که به ­این گونه حرفها پاسخ بگویم اما حالا که شما اصرار می کنید باید در پاسخ عرض ­کنم که­ علی­ تهرانی متأسفانه دستخوش یک توطئه شده است، زیرا ایشان یک فرد ساده ­لوح است که­ افرادی با نقشه­های حساب­ شده ­توطئه­ای را طرح­ کردند و از ایشان به­عنوان یک جزیی از عناصر اجرایی ­این­ توطئه استفاده ­کردند. کلاً این توطئه مشخص ­کننده این حقیقت ­است که­ افراد و عناصری که مورد اعتماد مردم­ و امام هستند و از اولین روزهای این ­مبارزه با مسئولیت­هایی ­که ­از سوی امام پذیرفته­اند، از فعالیت­های ­سیاسی خارج­ کنند و این ­کاری ­است که ­در گذشته شاه­ مخلوع هم می­کرد. بدین ترتیب ­که با برچسب زدن به مقام های شامخ روحانیت سعی می­کرد تا آنها را از میان مردم بیرون کنند و دیدیم شاه­ از این گونه نقشه ها هیچ نتیجه­ای نگرفت و برای ما این تازگی ندارد لذا ما علی­ تهرانی را آلت دستی بیش نمی­دانیم و او را طرف­ خودمان نمی­دانیم بلکه طرف ­ما دستگاه­ها و دستهای نفاق­ افکن ­و توطئه برانگیز است. س: علی تهرانی به چه چیز استدلال کرده است. خامنه ای: هیچ گونه استدلالی براي اتهاماتی که وارد کرده نیاورده است، خود مردم باید بدانند که این­ حرفها چقدر سست و بی­ منطق است و خوشبختانه مردم این را به‌ خوبی ­می­دانند. س: علی ­تهرانی ­در مورد برخی از شخصیت های مذهبی­ گفته ­است­ که ­سندهایی با امیر انتظام در لانه جاسوسی دارند که می بایست به ­آن رسیدگی شود و ما طی ­تماسی با لانه جاسوسی، دانشجویان پیرو خط امام، وجود چنین اسنادی را تکذیب­ کردند. خامنه ­ای: این ­احمقانه ­ترین اتهامی است ­که به شخصیت های مذهبی وارد کرده است و من نمی دانم ایشان با چه شرعی و با چه ایمانی به چنین اتهاماتی ­واهی ­اقدام ­کرده است. س: آقای خامنه­ای تصور می شود که­ در طبقه روحانیت گروهی هستند که هدف­ آنها از هم پاشیدن اتحاد روحانیت مبارز به عنوان­ طبقه پیشتاز تاریخ مبارزات خلق مسلمان و قهرمان ایران ­است، این­ طور نیست. خامنه­ای: البته لزومی ندارد که در این­ طبقه ­چنین ­دستهایی در کار باشد بلکه دستها از آستین ­توطئه گران بیرون می­آید و یک­ آدم ساده لوحی را در این طبقه­ پیدا می کنند و او را آلت دست خود قرار می­دهند تا به ­این طریق به ­اهداف شوم خود برسند.»[9] 32 سال بعد آفاي جلال الدين فارسي در رابطه با ملاقات خود و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی با آيت الله خميني گفت:«...وقتي ديديم اينها اين بحث را مطرح كردند، من خدمت مقام معظم رهبري رفتم و گفتم شيخ علي تهراني هم چنين حرفي زده است. به ايشان گفتم بياييد با يكديگر به قم خدمت امام برسيم كه آقاي خامنه اي گفتند نه شما با آقاي هاشمي برو گفتند آقاي هاشمي رُويش به امام نسبت به من بازتر است. درست هم مي گفتند. با آقاي هاشمي رفتيم خدمت امام. حرف هايمان را زديم. امام بلافاصله پس از حرف هاي ما شروع كردند به قسم خوردن. اين قدر امام براي من احترام قائل بودند كه براي آيت منتظري قائل نبودند. ايشان براي من قسم خوردند كه به خدا براي من فرقي نمي كند كه شما رئيس جمهور بشويد يا آقاي بني صدر. ايشان گفتند من مي ترسم شبهه اي درست كنند و تا بياييم اين شبهه را بر طرف كنيم اين شبهه تاثير گذاشته باشد در نظر مردم. من به امام گفتم مي گويند شما ايراني الاصل نيستيد. از كشمير هم آمديد و سيادتتان هم كه مشخص است ايراني نستيد. ايشان با خنده گفتند مردم من را ايراني مي دانند، يعني من با امام اينطوري صحبت كردم. گفتم خانم و دختر بني صدر در پاريس بي حجاب رفت و آمد مي كردند كه امام در جواب من فرمودند هر كسي يك عيبي دارد...من به امام اطمينان خاطر مي دهم كه ايشان از ناحيه ي من خاطر جمع باشند كه من ديگر اين كار را قبول نمي كنم. امام چنان خوشحال شدند كه گفتني نيست. تا من و آقاي هاشمي بلند شديم، امام هم بلند شدند و تا دم در ما را بدرقه كردند؛ يعني امام فكر مي كردند كه من مقاومت مي كنم و اگر من محكم بايستم، اين امكان دارد كه خودشان تغيير نظر دهند...من فكر كردم كه آن حرف نامربوطي كه در باره ي غير ايراني بودن امام مي گفتند اگر قرار باشد رئيس جمهور هم همين حرف ها و حديث ها دنبالش باشد، درست نيست و امام هم اين مسئله را نمي خواستند...»[10]به هر حال آقاي تهرانی بعد از این­ جوابیه سه تن از رهبران حزب­ جمهوری اسلامی در رابطه با اظهارات­ خود، نامه­ای به روزنامه کیهان فرستاد که متن ­آن از این ­قرار بود: مصاحبه­اي با آقای­ سید علی ­خامنه­ای در اطراف نامه­ من به ­امام نموده­اید و آن را منتشر کردید. چون جوابهای ­او صرفاً تهمت ­و از روی تزویر و ریاکاری داده­ شده لذا طبق قانون مطبوعات از شما می خواهم که یا با من تماس حاصل نموده­ و یا توسط ­تلفن از نماینده­ خود بخواهید در مشهد با من­ مذاکره نموده تا شرح وقایع را آن طور که هست توضیح بدهم و امر بفرمایید در همان صفحه درج نمایند. با تقدیم­ احترام ـ علی تهرانی مشهد.»[11] به خاطر نامه ­فوق، کیهان گفتگویی اختصاصی با ایشان ترتیب داد که فرازهایی­ از سخنان ایشان­ را که در رابطه با موضوع است، با هم مرور می کنیم: کیهان: بسیار می پرسند که انگیزه­ي شما در مورد افشاي ­مسأئل مربوط به ­شناسنامه ­آقای فارسی­ چه بوده­است ؟ مثلاً چه­ طور به ­این فکر افتادید که ­میان این همه ­اسناد و آمار به ­اداره ثبت و احوال ­مراجعه­ کنید؟ بعضی ­می­گویند استاد تهرانی مرد تقوا و فلسفه، اما شدیداً متأثر از جهات احساسی ­و عاطفی ­است. تهرانی:« یکی ­دو روز قبل ­از اینکه ­این مدارک ­را بگیرم اين مطلب در تهران معروف شده­ بود. شما تحقیق کنید. من زنگ زدم به منزل آقا (آيت ‌الله خميني) آقای توسلی گوشی را بر داشت ­و گفتند بله ­اینجا هم­ معروف شده، به این شماره با حاج ­آقا احمد تماس ­بگیرید من­ هم ­تماس ­گرفتم ­ایشان به ­بنده فرمودند امام ­ترا نماینده­ کرده ­بروید دفاتر آمار را بیاورید خدمت­ آقای ­خمینی ­ارائه­ بدهید، من هم ­رفتم به مدیر کل­ گفتم و با اسناد آمدیم­ خدمت امام. ما نماز مغرب و عشاء را به ایشان اقتدا کردیم. من هم نامه­ای نوشتم به نماینده ­امام و فتوکپی نامه ­را هم ­دادیم خدمت امام، امام بررسی ­کردند و فرمودند که درست است و ایشان ایرانی ­الاصل نیست. آقا به ­حاج آقا احمد تلفن ­کردند و گفتند آقای رفسنجانی ­و آقای ­فارسی بيايند نزد من ­و من ­گفتم­ که ­صادقانه برود کنار و بگوید شرط قانون ‌اساسي ‌در من نيست و ملت نمي‌تواند او را بپذيرد. کیهان­: خيانت یعنی ­چه؟ با این­ که عنوان خیانت از نظر حقوقی و شرعی­ محتاج مقدمات ­و دلایل­ خاصی ­است شما در نامه، پس ­از طرح ­عبارت ­توطئه­ ی آقایان بهشتی، رفسنجانی ­و خامنه­ای، زیر پوشش ­فارسی ­بلا فاصله ­لفظ­ خیانت ­را بکار برده اید. تهرانی: معنای­ خیانت ­این­ است ­که ­آقای فارسی با این­ که ایرانی الاصل نبوده برای ­این­ که ­تحت پوشش ­او(یعنی ­جزو دسته آنها بوده) و تحت ­نام­ او می­خواستند امور اجرایی ­را در دست بگیرند. حتی آقای بهشتی ­همت­ فراوان ­داشت­ که ­وی ­رئیس جمهور بشود به­ خاطر این که­ کار از دستش خارج نشود با این ­که­ می­دانستند که ایرانی ­الاصل نبوده ­آیا این ­پیش ملت ­ایران ­خیانت نیست؟ آیا با این­ که می­دانستند او شرط قانون اساسی را ندارد او را کاندیدا کردند. تا او رئیس­ جمهور شود و زیر پوشش او امور اجرایی را در دست ­گیرند خیانت نیست؟ کیهان­: شما در مورد آقایان ­بهشتی، رفسنجانی ­و خامنه­ای ­گفته­اید که دو نفرشان با امیر انتظام شریکند و اسناد همکاری­اشان در لانه جاسوسی­ موجود است، این ­اسناد چیست؟ و اگر ارتباطی بوده نوع ارتباط چگونه بوده است؟ تهرانی: در این نوشته،دو نفر از روحانیون شورای ­انقلاب پایشان ­در پرونده ­امیر انتظام هست. بنده چون یک هفته ­در لانه­ جاسوسی بودم، البته دانشجویان اطلاعات­ خصوصی ­اشان ­را به­ من انتقال ­دادند. آنهایی­ که ­در شورا هستند به طور خصوصی­ گفتند که­ چنین­ مدارکی هست ­و نوشته ­به من­ دادند که­ خدمت ­امام­ بردم. کیهان ­امام چه­ فرمودند؟ تهرانی: امام فرمودند سر فرصت بررسی ­می­شود و معلوم می شود. پرونده­ را هم به ­قُُم­ فرستادیم، انگلیسی بود، ترجمه اش را نزد امام فرستادیم. آقای ­بهشتی­ گفته ­که ­کارها را با علمای مبارز انجام­ می­دهد ولی ­همه ­آنها می­گویند آنها را کنار گذاشته­اند، آقایانی­ مثل ­آقای مروارید و حاج آقا فضل الله ­و آقای ­انواری و امثالشان ­را کنار زده­اند در حالی ­که در مبارزات در صف ­اول بودند. اما چرا نامه را انتشار دادم؟ شما می­بینید در پایین نامه ­برای ­امام نوشتم ­من وظیفه­ شرعی ­خود می­دانم که نامه ­را منتشر کنم ­و اگر شما پیامی دارید توسط­ آقای توسلی­ عنایت فرمایید24ساعت بعد از این ­که به ­دست ایشان رسید بنده­ این نامه­ را به­ این­ دلیل برای­ انتشار دادم چون امام در جواب­ چیزی نفرمودند من فهمیدم که منعی در کار انتشار آن نیست ­و آن ­را منتشر کردم. استاد تهرانی ­در پایان ­این مصاحبه در مورد اظهارات آقایان بهشتی، رفسنجانی و خامنه ای ­گفت اظهاراتی ­که آقای بهشتی­ و رفسنجانی بیان کرده­اند که من­ مشغول نوشتن­ جواب ­آنها هستم آنها با احترام ­هم صحبت­ کرده­اند اما نسبت به ­علی ­خامنه­ای ­ایشان مُتجاسر است، هتاک است، دروغ به من نسبت ­داده که من آلت دست ­شده ام من 55 سال دارم­ و بیش ­از37 سال تحصیل ­و تدریس­ کرده­ام. این شخص ­عمداً تعبیرات دیگری هم در مورد من­ کرده است. او مانند دیکتاتوری­ که ­تمام­ مقدرات ­این ­کشور دست ­اوست، صحبت کرده‌؛ او هتاک ­و مُتجاسر است و زیادتر از حد خودش پرواز می­کند و در این­ كه گفته­ من ­آلت ­دست دیگران هستم، و الله تهمت زده؛ من با هیچ ­کس­ تماس ندارم­ جز با قُم و با علمای مبارز تهران­ که ­از اول نه ­مانند او ـ در میدان­ جنگ بوده­اند و سابق هم که ­ما در مشهد مبارزه می­کردیم جاهایی ­که پای براندازي و احتمال ­خطر بود آقای خامنه­ای­ اصلاً قدم پیش نمی­گذاشت. خامنه­ای می­گفت "کار" فقط­ اینجا آمدن نیست، ما"کار" را در خانه می کنیم، آن­ وقت ما با او این گرفتاری­ها را داشتیم، آن وقت­ها ما در جلسه می نشستیم ­و با رأی ­اکثریت روی یک­ مسأله تصمیم می­گرفتیم، اما او روی ­خود رأیی، رأی ها را در عمل عوض ­می کرد. ما از سابق­ هم­ گرفتار خامنه­ای بوده­ایم. پس ­من­ این مقدار نسبت به ­او گفته ام، خامنه­ای ... ­و ... است ­و با این­ که­ من نسبت به­ او سمت ­استادی دارم، ببینید چه تعبیراتی در مورد من کرده ­است.»[12] شيخ علي تهرانی بعد از این و در پروژه ی انقلاب فرهنگی، [پروژه ی اشغال دانشگاه های کشور، بهار خونین 59] با دانشجویان و جریانات سیاسی[مجاهدین خلق] مشهد همدلی و همراهی کرد و در تشییع جنازه صد هزار نفری شکرالله مشکین فام از زندانیان سیاسی رژیم سابق و مسئول شاخه معلمین مجاهدین خلق در مشهد شرکت کرد و بر جنازه ایشان نماز گذارد و پس از سخنان استاد طاهره احمد زاده، ایشان نیز سخنرانی نمود.»[13] به دنبال این طی‌ نوشتاری به افشاگری در همین رابطه پرداخت. و حمله به دانشگاه ها را محکوم کرد که متن آن از این قرار بود:«بسمه تعالی شانه. در مصاحبه تلویزیونی بعضی از سران جمهوری اسلامی در جواب این پرسش که چرا تصفیه دانشگاه ها و تخلیه دفاتر گروه های سیاسی را تا تعطیلی ها به تاخیر نه انداختید، پاسخ داده شد، آنها ابتدا شروع کردند و از سخنرانی یکی از برادران عضو شورای انقلاب در دانشگاه تبریز جلوگیری نمودند. من به اینها می گویم در مقابل خدای متعال و ملت مسلمان و آگاه به مسائل اسلامی دنیا، این پرسش که چرا به خاطر جلوگیری از سخنرانی یک نفر از اعضای شورای انقلاب در یکی از دانشگاه های کشور،[دانشگاه تبریز] تمام دانشگاه های کشور را که مرکز ثقل انقلاب اسلامی بوده و راسا نهضت عمدتا از آنجا شروع گشت به خاک و خون کشیدید و چهره انقلاب اسلامی ملت مبارز ایران را لکه دار کردید و مردمی که در انقلاب دوش به دوش هم با نظام طاغوتی و اربابانش می رزمیدند گرگ وار به جان هم افکندید، چه پاسخی می دهند! مشهد مقدس ـ علی تهرانی.»[14] و در ادامه با زنده یاد محمدتقی شریعتی در تلگرامی به بنی صدر رئیس جمهوری وقت خواستار رسیدگی به وقایع اخیر در مشهد شدند که متن تلگرام آنان نیز از این قرار بود:« جناب آقای بنی صدر رئیس جمهوری: برای رسیدگی فوری به جنایات هولناکی که در روزهای اخیر در مشهد رخ داده و یک شهید و بیش از 400 مجروح به جای گذاشته، بازرس ویژه مورد اعتماد خود را سریعا اعزام داشته تا عاملین این جنایات که نام اسلام و انقلاب را می آلایند، شناخته شده و به کیفر خویش برسند. محمدتقی شریعتی مزینانی. علی تهرانی.»[15] حجت الاسلام تهرانی، در این حال یعنی بعد از سخنان آیت الله خمینی در نفی مجاهدین خلق در تیر ماه 1359 و به دنبال آن، نقدهای آیت الله منتظری، ابراهیم یزدی[سرپرست کیهان با حُکم انتصابی آیت الله خمینی]، حجت الاسلام سید محمود دعایی[سرپرست اطلاعات با حُکم انتصابی آیت الله خمینی] سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، دانشجويان پيرو خط امام مستقر در سفارتخانه امريكا و...به ایدئولوژی مجاهدین خلق و عملکرد سیاسی آنان ، چون آقای تهرانی در این رابطه [مجاهدین خلق]موضعگیری نکرد. روزنامه اطلاعات یک گفت و گوی اختصاصی با ایشان ترتیب داد و در رابطه با انجام این مصاحبه هم نوشت:«هر چند استاد در ابتدای برخورد با خبرنگار ما، حالتی مضطرب داشتند ولی پس از حصول اطمینان از شناسایی خبرنگار ما و اینکه خبرنگار ما، فردِ بیگانه ای نیست، درِ منزلشان را گشودند، اما پس از پایان یافتن مصاحبه که حدود 2ساعت به طول انجامید، از همکار ما عذرخواهی کردند و دلیل باز نکردن درِ خانه را چنین عنوان کردند که: امام و حاج احمدآقا تاکید فراوان در حفظ جان من کرده اند و تاکنون چندین بار، برای حفاظت از من، پاسدار تعیین فرموده اند، ولی من معتقد به اقدامات تامینی و امنیتی نیستم. زندگی استاد تهرانی بسیار بی آلایش و به عبارت دیگر طلبگی است به طوری که حتی در اطاقی که همکارمان با استاد مصاحبه کرد؛ فرش اتاق را چیزی جز یک زیلوی مُندرس تشکیل نمی داد. مصاحبه همکار ما با استاد تهرانی بیش از 2ساعت به طول انجامید. این مصاحبه از روی متن نوار پیاده شده است و هم اکنون اولین قسمت از این مصاحبه را می خوانید.»[16] چون قسمت اول این مصاحبه خلاصه و گزینشی چاپ شد و روزنامه هم از چاپ ادامه آن خودداری کرد و...آقای تهرانی توضیحی را در این رابطه به چاپ رساند که متن آن از این قرار بود:«باسمه تعالی شانه. روزنامه محترم کیهان. دیروز روزنامه اطلاعات مقداری از یکی از مصاحبه هایش با من را با چند اشتباه مختصر، که یکی از آنها تعیین شرحی است که اخیرا با امام امت ملاقات داشتم، منتشر کرد. و نیز از قول خبرنگار خود نقل کرده، که مرا هنگام ورود به منزل مضطرب دیده، بدین وسیله به ملت شریف ایران اعلام می نمایم، که خدای می داند، هیچگاه اضطرابی در خود ندیدم و فقط مطابق سفارش بعضی از مقامات، اخیرا با شناسایی، درب منزل را می گشودم، ولی به خاطر رفع این گونه توهمات، اعلام می دارم که پس از این درب منزل، بی هیچ آشنایی قبلی برای همه گشوده است. مشهد مقدس. علی تهرانی»[17] در این شرایط حجت الاسلام دعایی در تاییديه ي بعضی از روحانیون از جمله آیت الله طالقانی و آقای تهرانی در مشهد از مجاهدین خلق گفت:«...آقای علی تهرانی هم البته مواضع مختلفی ایشان داشتند، نوساناتی داشتند که عقایدشان نسبت به سازمان، من نمی دانم منظور شما کدامیک است. وقتی که ازدواج با اینها را ایشان تحریم کرده بودند! یا وقتی که صددرصد از اینها حمایت کرده بود، من موضع جدید ایشان را نمی دانم و می شود از خودشان پرسید و امیدوارم که در فرصتی ایشان به این سئوال پاسخگو باشند. ولی به هر حال حمایت یک روحانی که دقیقا آشنائی و آگاهی ندارد از گذشته اینها و از ماهیت اینها، نمی تواند صددرصد موید ایشان باشد...»[18] حجت الاسلام تهرانی در جواب این سخنان ایشان نوشت:«بسمه تعالی شانه. جناب آقای دعایی، چرا به من تهمت می زنید. در کدام گفته یا نوشته، ازدواج با مجاهدین خلق را تحریم کرده ام و یا صددرصد آنها را تایید نموده ام. چرا عفت و امانت اسلامی را رعایت نمی فرمائید. آقای تهرانی سپس به انتقاد از اینکه برخی مطبوعات مطالبی به دروغ از قول ایشان علیه مجاهدین می نویسند و تکذیب آنرا نیز چاپ نمی کنند در مورد مجاهدین اظهار داشت که آنها افراد پاک و مسلمانی هستند که نباید آنها را از خود راند و اگر اشتباهی دارند باید آنها را راهنمائی کرد و من در جواب یکی از کانون های اسلامی در این زمینه توضیحات بیشتری داده ام که چند روز پیش در روزنامه انقلاب اسلامی چاپ شد.»[19] و مهمترین مقوله­ی نظری ­که ­ایشان در این ­زمان مطرح­ کرد بحث التقاطی بودن نیروهای چپ ­مذهبی بود و عنوان کرد که التقاط ­را باید در درون دروس ­حوزه ­علمیه قُم­ و...و متد و منطق ارسطویی[يا منطق صوري:‌ منطقي ­كه­ قوانين­ حُكم ­و استدلال را بررسي‌ و به ­محتواي ­استدلال ­كاري ‌ندارد]آن­ جستجو کرد نه جای دیگر...در این شرایط که 17 ماه از عمر نظام جمهوری اسلامی می گذشت باز مسئله دادگاه سینما رکس در آبادان مطرح شد و بازماندگان این فاجعه از ایشان درخواست کردند که ریاست این دادگاه را بپذیرد. و در همین رابطه سخنگوی بازماندگان شهدای فاجعه سینما رکس، متحصن در اداره دارایی آبادان گفت:«... ما این اواخر نامه ای به استاد علی تهرانی نوشتیم. ایشان اعلام کردند که حاضرم رسیدگی به پرونده را عهده دار شوم و از طرف امام در تاریخ 22 خرداد ماه 58 نیز منصب قضاوت شرعیه در تمام شهرستان های استان خوزستان به من داده شده است. ما نامه ای به امام و ارگان های مملکتی نوشتیم ولی متاسفانه رئیس جمهور تاکنون جواب نداده، دومین تلگراف را هم فرستادیم باز رئیس جمهور و ارگان های مسئول سکوت کرده اند. تماسی تلفنی با استاد تهرانی گرفتیم ایشان گفتند که من طبق معمول آماده هستم و فقط منتظر حُکمی هستم که امام یا آقای بنی صدر به من بدهند آماده هستم تا هر لحظه که مرا بخواهند به آبادان بیآیم و رسیدگی به پرونده را شروع کنم. اینکارها را ما انجام داده ایم ولی تاکنون هیچیک نه امام نه آقای رئیس جمهور حُکمی به علی تهرانی نداده اند و آقای تهرانی منتظر است که حُکم را تحویل بگیرد تا به پرونده رسیدگی کند...»[20] همین جا باید دانست که شيخ علي تهرانی قبل از پیروزی انقلاب در تبعیدگاه خود، در سقز، در سوم شهریور 57 در نامه ای خطاب به مراجع نوشت:«...و قراین بس فراوان وجود دارند که این کار از پیش حساب شده و طبق نقشه شوم شاه و همکاران ساواکی اش ... به مورد اجرا گذارده شده است...» [21] و بعد از پیروزی انقلاب، چون به واقعیت فاجعه سینما رکس پی برد. با صراحت گفت:«... من خودم، چون رئیس تمام دادگاه های خوزستان بودم و رفتم پرونده را دیدم، هیچ شکی ندارم که آن هیات اسلامی که برای مبارزات در قم بود، دستور داده که چهار نفر رفتند و چهار گوشه سینما رکس را با بنزین آتش زدند...»[22] و سال ها بعد هم در مصاحبه باآقای علیرضا میبدی در همین رابطه گفت:«... من به اصرار خمینی به آبادان رفتم تا به پرونده ی سینما رکس رسیدگی کنم. من کلیه ی جزئیات پرونده را خواندم و در جریان آن متوجه شدم که در زمان شاه، مدرسین حوزهء علمیه ی قم تصمیم گرفتند برای آنکه آبادان را هم به هیجان بیاورند [چون آبادان یکی از شهرهایی بود که هیچ امکان رخنه ی انقلابی در آن متصور نبود] آنجا را هم به آتش بکشانند. در جریان مطالعه ی پرونده متوجه شدم که سینمایی که قرار بود به آتش کشیده شود، سینما رکس نبود[منظور سینما سهیلا است] ولی بعد برنامه عوض شد و سینما رکس به عنوان هدف انتخاب گردید. در آن هنگام چهار نفر از مدرسین حوزهء علمیهء قم طرح مشترکی را برای به آتش کشیدن سینما به امضاء رساندند. دقیقاً نمی‌دانم چه کسانی، ولی تصور می‌کنم یکی از آنها شیخ حسینعلی منتظری بود. اجرای این طرح به سه مأمور واگذار شد که آنها به آبادان رفتند، سینما را به آتش کشیدند و دو نفر از آنها در جریان حریق، زنده زنده در آتش سوختند اما یکی توانست از این فاجعه جان سالم به در برد و زنده بماند. او بعد از این اقدام دچار ناراحتی شدید وجدان شد، چون هیچکس فکر نمی‌کرد مقدار تلفات این آتش ‌سوزی تا این حد باشد. من نزد خمینی رفتم و گفتم آقا! من چطور می‌توانم حق را ناحق جلوه بدهم؟ وقتی که مشتی بیگناه را گرفته‌اند و می‌خواهند اعدام کنند و عاملان اصلی آتش‌ سوزی همه مصدر کارند؟ وقتی در راه مشهد از رادیو اتومبیل شنیدم که تعدادی افراد بیگناه را به جرم این جنایت فجیع به ناحق اعدام کرده‌اند، خون گریستم. واللـه گریه‌ام گرفت.»[23] آقاي تهرانی در پاییز 1359 برای سخنرانی به اصفهان رفت که با حمله مخالفین این سخنرانی انجام نگرفت. و روزنامه اطلاعات در همین رابطه نوشت:«...حدود ده هزار نفر از مردم اصفهان دیروز در ورزشگاه باغ تختی این شهر گرد آمدند. تا به سخنرانی شیخ علی تهرانی گوش فرا دهند. هنگام ورود آقای تهرانی مخالفین و موافقین که علیه یکدیگر شعار می دادند به طرف ماشین ایشان رفتند که درگیری شروع شد و چند نفر زخمی شدند هم چنین عده ای نیز دستگیر گردیدند که اکنون در سپاه پاسداران این شهر به سر می برند، بدین ترتیب سخنرانی شیخ علی تهرانی انجام نگرفت.»[24] و در همین رابطه روزنامه انقلاب اسلامی هم نوشت:«...استاد علی تهرانی که به دعوت جامعه انقلاب اسلامی برای انجام سخنرانی به اصفهان دعوت شده بود، صبح دیروز وارد ورزشگاه تختی که اجتماعی بیش از سی هزار نفر در انتظار او بود، لیکن به دلیل ایجاد تشنج در محل سخنرانی به وسیله عده معدودی که از ساعاتی قبل از شروع سخنرانی انجام نشد، این گروه...بلندگو را در اختیار خود گرفته و با دادن شعارهائی از قبیل "رجائی، رجائی، ضد سپهسالاری" ، تهرانی، تهرانی، اصفهان، مشهد نمیشه" ، سلامتی، سلامتی، در خط امریکائی"، نظم محیط را مختل کرده و مانع از ایجاد محیط آرام برای شروع سخنرانی شدند...همان گروه...با دادن شعارهائی از قبیل "برو گمشو لیبرال،"اصفهان جای تو نیست"، و پرتاب سنگ به سوی استاد تهرانی مانع از انجام سخنرانی شدند. این گروه در حالی که دورتادور اتومبیل را احاطه کرده بودند استاد تهرانی را به مخالفت با امام متهم کردند. استاد تنها این جمله تکرار می کرد که من فرزند امام هستم و این شما هستید که مخالف امامید در اثر حمله وحشیانه این گروه شیشه های اتومبیل حامل استاد تهرانی خُرد شد. این گروه با حمله به همراهان استاد تهرانی آنان را مضروب کردند...بعد از این جریان، مردم که متوجه شده بودند سخنرانی انجام نمی گیرد و به استاد حمله شده از محل استادیو تختی دست به یک راهپیمائی زدند که باز به وسیله همان عده معدود که در بین آنها داخل می شوند. راهپیمایان به گروه های پنج، شش هزار نفره تقسیم شدند و با شعارهائی چون: " چوب، چماق، شکنجه، دیگر اثر ندارد ـ " "تهرانی، لاهوتی، در خط امامند"، "تهرانی عزیزم، حزب تو را زخمی کرد"، "مسلمان بپا خیز ـ حزب شده رستاخیز"، "وای به این حزبک مردم فریب"، "منافق حقیقی ـ آیت کودتاچی"، "آیت کودتاچی ـ از مجلس اسلامی اخراج باید گردد". "بنی صدر، بنی صدر، افشا کن"، "اداره مملکت ـ از انحصار حزبی آزاد باید گردد" ...»[25] شيخ علي تهرانی در فضای ناآرام سیاسی بهمن ماه سال 1359 در جواب این نامه ی جمعی از هواداران مجاهدین خلق:«حضرت استاد تهرانی: چنانکه اطلاع دارید، در چند هفته ی اخیر موج فشار و علمیات ایذائی مرتجعین و عوامل چماق دارشان مجددا در شهرستان های گوناگون علیه هواداران سازمان مجاهدین خلق اوج گرفته است. تنها در چند شهرستان شمال، خون چندین شهید که آخرین آنها "حسن فرحناک" در رشت بود، مظلومانه توسط قداره بندان و اوباش به زمین ریخته شد. حتی در مناطق جنگ زده، دادگاه های به اصطلاح انقلاب ماهشهر و آبادان ضمن سه دادگاه، 20 نفر از هواداران سازمان را که طبق اسناد موجود در جبهه های مقاومت حضور داشته اند، پس از مدت ها شکنجه و ایذاء مجموعا به 218 سال زندان مجکوم نموده اند. مساله ی بسیار قابل تامل، موضع مقامات قضائی کشور در برابر این پدیده ی شوم چماقداری می باشد. اغلب دست بسیاری از ارگان های اجرائی مسلح در این جریانات مشاهده می شود و تاکنون حتی یک مورد از هزاران مورد شکایت که علیه این عوامل قتل و ضرب و جرح به مقامات گوناگون شده است، پیگیری نشده و چشم و گوش تمام مقامات بر روی این همه جنایات بسته می باشد، کوچکترین اطلاعی به انجام وظایف قانونی اشان ندارند تا جائی که آقای موسوی اردبیلی و دکتر بهشتی این قداره بندان را "مردم" می نامند و به این ترتیب نه تنها آنها را محکوم نمی کنند که مُهر تایید بسیار مشروعی نیز روی آن می گذارند. از حضور آن استاد سئوال داریم که: آیا به لحاظ قانون اساسی این برخورد مقامات قضائی مملکت با انواع قتل ها و ضرب و جرح ها و محکومیت های دراز مدت، چه معنی و مضمونی دارد؟جمعی از هواداران مجاهدین. چنین نوشت: بسمه تعالی شانه: اینها بر خلاف شریعت مقدس و قانون اساسی و موازین انسانی است و حتی اقدام به رفتارهای ناشایسته ی دیگری نموده اند که انسان از یادآوری آن شرم دارد و اخیرا اموال مردم را آتش می زنند. حتی حمله به مساجد می نمایند و مردم نمازگزار را مجروح و درها و شیشیه های آن را می شکنند. برای توده ی مردم جز ایستادن در مقابل آنها، سرکوبی اشان چاره ای باقی نمانده. مگر آن که مقام رهبری تمام این نهادها که شکل ها و ترتیب و اجزاء موجودش بر خلاف قانون اساسی است و حقیر در اطلاعیه ها و مصاحبه های گذشته اشاره بدان نموده ام، منحل اعلام نمایند و سپس بر طبق قانون اساسی ایجاد شود. مشهد مقدس ـ علی تهرانی.»[26] شيخ علي تهراني در ادامه همین روند سرانجام در همان ابتدا سال 60 از آیت ­الله خمینی ­رهبر انقلاب بیشتر فاصله­ گرفت ­و غير مستقيم به نقد از عملکرد ایشان دست زد و چند مصاحبه جنجالی در همین راستا انجام داد و به دنبال آن تلگرافی در مورد محاكمه مهندس اميرانتظام برای رئیس جمهور فرستاد که متن آن از قرار بود:جناب آقاي سيد ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور نظام جمهوري اسلامي ايران. رونوشت روزنامه ي ميزان. رونوشت روزنامه ي انقلاب اسلامي. محترما عرض مي شود: شما مطابق اصل 113 مسئول اجراي قانون اساسي و تنظيم روابط قواي سه گانه مي باشيد و نيز با سوگندي كه مطابق اصل 121 خورده ايد موظفيد كه از حق و گسترش عدالت پشتيباني نماييد و از آزادي و حُرمت اشخاص و حقوقي كه قانون اساسي براي ملت شناخته حمايت كنيد. لذا نظر شما را به مطالب زير جلب مي نمايم: محاكمه آقاي اميرانتظام از جهات متعددي كه از بينش شما دور نيست بر خلاف قانون اساسي است و حتي اصل قضيه هم چنانكه دانشمند محترم جناب آقاي مهندس مهدي بازرگان مكررا در راديو و تلويزيون و فرصت هاي ديگر گفته و امضاء نمود، در رابطه با دولت موقت و شوراي انقلاب است و در مدارك جعلي و غير جعلي كه از لانه جاسوسي به دست آمده اسم ديگران هم كه امروز عوامل اصلي محاكمه كننده وي هستند آمده و شركتشان در تماس يقيني و حتي مورد تصديق خودشان در مصاحبه ها و سخنراني هايشان هست. حقير اصالتا از طرف خود و نيابتا از طرف قشرهاي وسيعي از مردم خراسان از شما خواستاريم مداخله نماييد و جداً خواستار شويد كه صورت محاكمه را(كه بي شك شخصي نيست و مستقيما با جريان لوث كردن حقايق اجتماعي و تسلط قشري كه فاقد ارزش هاي لازم و سلطه گر هستند بر تمام مقدرات كشور و در نتيجه ويراني كشور ارتباط دارد)توسط راديو تلويزيون منتشر نمايند، تا ملت ايران حداقل در اين قضيه كه ديگر، سلطه گران هم نمي توانند آن را محرمانه معرفي كنند در صحنه باشند و به مقداري از دروغ هايي كه به آنان گفته شد و به ناچيزي از نادرستي هايي كه در باره آنان روا داشته شد مطلع گردند. مشهد مقدس. علي تهراني 12 فروردين 1360.»[27] و در تلگرافي ديگر در رابطه با پديده ي چماق داري به رئيس جمهور چنين نوشت:« بسمه تعالی. جناب آقای دکتر سید ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور نظام جمهوری اسلامی ایران. دامت تاییده. شما مکررا به این ملت شریف و ستم دیده در طول تاریخ گذشته و حال وعده دادید که با موضعی قاطع در مقابل نادرستی ها و چماق داری ها ایستادگی کنید. نظر شما را به گفتار اخیرتان در 14 اسفند 59 در دانشگاه تهران جلب می نمایم که گفتید برای آخرین بار با این پدیده ی شوم و ویرانگر مقابله می نمایم و به عمرش پایان می دهم و از ملت خواستید که شما را که منتخب آنان هستید یاری نمایید و پشتیبانی کنند و ملت هم بیش از آنچه از آنان توقع می رفت از شما پشتیبانی کردند و برای همه گونه کمک و یاری مهیا هستند ولی گمان می رود نظر عمومی این باشد که شما کوتاه آمدید و آنطور که شایسته ی مقام شما بود به وعده وفا نکردید. توجه شما را به جنایت ها و زخمی نمودن ها و خون ریزی هائی که این پدیده ی شوم در شهرستان ها و بلاد ایران پس از آن تاریخ به وجود آورد معطوف می داریم. خصوصا در شهرهای شمال و خصوصا شهرستان قائم شهر.مشهد مقدس ـ علی تهرانی. 7/2/1360 .»[28]در اين حال نامه اي هم، براي آيت الله خميني فرستاد كه متن آن از اين قرار بود:«بسمعه تعالي. حضرت آيت الله خميني. با آن كه از چندين ماه پيش قصد نداشتم ديگر عرض خدمت ارائه دهم ولي پس از سخنراني اخيرتان وظيفه ي شرعي خود ديدم دو مطلب را متذكر شوم. 1 ـ دستگاه قضائي كشور از راس خراب است زيرا(حزب جمهوري اسلامي) نظريات سياسي و حزبي خود را در جريانات قضائي دخالت مي دهد و تعيين قضات در شهرستان ها هم طبق همان نظريه انجام مي گيرد و در صورتي كه توضيح خواسته باشيد، اطلاع دهيد تا با مدارك و شواهد ارائه شود و اين را بدانيد كه اگر در راس دستگاه قضائي افرادي حق جو و خالي از هواهاي نفساني قرار گيرند مي توان از همين حوزه هاي علمي با ضميمه به دادگستري كشور نيازهاي قضائي بر آورده ساخت. 2 ـ حقير در كمال صراحت عرض مي كنم كه دولت فعلي شايستگي ندارد و روز بروز خرابي هاي بيشتري به بار مي آورد و اموال افزودتري از اين ملت محروم را هدر مي دهد و نيز باكمال جرئت عرض مي كنم كه در اين مملكت هستند افراد شايسته كه بتوانند به طور قابل قبول كشور را اداره كنند و بيشك بدانيد هيچيك از طاغوتيان گذشته چون ازهاري نمي تواند در اين كشور قدم بگذارد چه برسد به آنكه حكومت را به دست بگيرد و اين را نيز يادآور مي شوم كه مطالب را بر خلاف واقعيت ها خدمت عرض مي كنند و در كاركردها، كاه را كوه جلوه مي دهند و در نارسائي ها كوه را كاه. مستضعفان در همه جا مستضعف تر شده اند و حتي در توده هاي وسيعي ديگر تاب تحمل اين همه نارسائي ها و كمبود ها و رنجها نيست و به شما و بلكه به مكتب بدبين شده اند،‌و اگر خواستار دريافت واقعيت ها باشيد در يكي از سخنراني هايتان اعلام نمائيد، كساني كه وضع فعلي را قابل تحمل نمي دانند و خواستار تغييرات اساسي هستند فلان روز با آرامش راهپيمائي نمايند و اين كه گفته مي شود اين زمان بدتر از زمان گذشته است علاوه بر آن كه از جهات اقتصادي، بهداشتي و رفاهي و امنيتي اينطور است از جهات معنوي و ديني هم اينطور است زيرا در اين زمان همه ي اين جنايت ها و خرابي ها و چپاول گري ها و به هدر دادن ها به پاي اسلام به حساب مي آيد و قشرهاي وسيعي را به اسلام و روحانيت اسلام بدبين مي نمايد و يكي از علت ها اينست كه شما را با آن مقام توحيدي و صفا و راستي اين چنين خودگرا و بي حس و بي تفاوت از مشاهده اين همه ستم ها و كُشتار ها و رنج ها جلوه مي دهند و دروغ ها و تهمت هائي را كه به شما مي قبولانند از زبان شما جاري مي سازند. وانذرهم يوم الحسره اذقضي الامر وهم في غفله. مشهد مقدس. علي تهراني. 21/2/60»[29] در اين حال آقاي حسن غفوري[فرد] استاندار خراسان با آقاي بهزاد نبوي(وزيرمشاور در امور اجرائی و سخنگوی دولت رجائي) در مشهد، براي مذاكره و آشتي دولت با ايشان به ديدار شيخ علي تهراني رفتند كه نتيجه اي براي آنان در بر نداشت. و نشريه مجاهد در همين رابطه نوشت:«صبح روز جمعه 25 ارديبهشت ماه، حسن غفوري استاندار خراسان و محرك و عامل اصلي جريانات چماق داري در اين استان به اتفاق نبوي تصميم مي گيرند به خانه ي استاد علي تهراني رفته و با نفحات شيطاني و فريبنده ي خود، به خيال خود از اعتراضات استاد به عملكردهاي ارتجاع حاكم بكاهند! به علت اينكه درب منزل استاد، به خصوص در روزهاي جمعه (روزهاي درس ايشان) به روي همه باز است، حضرات نبوي و غفوري وارد حياط مي شوند ولي قبل از اينكه به محل درس استاد برسند، استاد به مقابلشان آمده و ضمن پرخاش به آنان و يادآوري نقش ارتجاعيشان در وضع نابهنجار مملكت از آنان مي خواهد كه از منزل بيرون بروند حضرات "مهمانان ناخوانده" نيز دست از پا درازتر خانه ي استاد ترك مي كنند!»[30]در این حال که آقای بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران، برای خروج از بن بست سیاسی کشور طرح مراجعه به آرای عمومی [رفراندوم] را مطرح کرد، ایشان از اولین روحانیونی بود، که از این طرح یعنی رفراندوم پشتیبانی نمود. و بعد از این که یکی از اعضای هیئت سه نفری رئیس جمهور و آیت الله خمینی،[حجت الاسلام شیخ محمد یزدی نماینده حزب جمهوری اسلامی] خبر از ملاقاتِ آقای مهندس بازرگان با آقای خمینی را مطرح کرد، آقای تهرانی در بیانیه ای در رابطه با قانون شکنی های جاری، که نشریه پیام جبهه ملی شنبه 16 خردادسال 60. آن را چاپ کرد که محتوای آن نقدی بر عملکرد مهندس بازرگان در دوران زمامداری ایشان و پس از آن بود و در کنار این در همین بیانیه، اولین روحانی در نظام جمهوری اسلامی بود، که به طور مکتوب با جنگ ایران و عراق و ادامه آن مخالف کرد و خواهان صلح بینِ دو کشور مسلمان شد. که متن آن از این قرار بود:«...جناب آقای مهندس بازرگان که خدمت آقای خمینی رسید چرا مساله ی جنگ را در میان نگذارد و از تلف های انبوه جانی و از بی سر و سامانی های عمومی و میلیونی و خرابی های بی حد و حصر و سایر مفاسدی که در پی جنگ آمده، سخنی به میان نیاورد؟ و نپرسید که بالاخره چه می خواهند بکنند؟ مگر نمی دانند که ادامه ی جنگ جز کُشتار بیشتر و بی سر و سامانی انبوه تر را در پی نمی آورد و مگر قوا را متمرکز کردن در یک محل و حمله نمودن و عقب زدن آنی طرف مقابل و اسیر نمودن و کشتن عده ای از آنها و سپس مورد تهاجم نیروی اصلی طرف مقابل قرار گرفتن و دو باره وضع قبلی را با تحمل تلفات سنگین در هنگام پیشروی و عقب نشینی از دست دادن، کاری از پیش می برد؟ مگر همین تپه ی "الله اکبر" را چند بار مردم از وسائل ارتباط جمعی نشینده اند که فتح شد؟ و این خبر بدین جهت است که فتح را می گویند و عقب نشینی، پُشت آن را نمی گویند و می گذارند در مرتبه ی دیگر که با دادن تلفات سنگین پیشروی کردند، دوباره فتح را اعلان می نمایند و تبریکات را رد و بدل کنند. مگر آیه در قران را ندیده اند که طریق علاج در چنین مشکلاتی را به ما یاد داده. و ان طائفتان...یحب المقسطین؛ سوره حجرات(49)آیه ی (9) و اگر دو گروه از گروندگان (به خدا و و رسول)به جنگ با هم برخیزند میان ایشان اصلاح کنید و اگر یکی از آن دو به صلح تن در ندهد و راضی به سازش نگردد و بر دیگری ستم کند پس با آن گروه بدکار که افزونی جوید، رزم نمائید تا به حُکم خدا و اطاعت امر او (که همان مصالحه است)باز گردد و اگر از تجاوز دست بر دارد و (در ترک برادرکُشی)پیرو امر خدا شود، با رعایت مساوات و بی آن که میل نفسانی به یک گروه کنید، میانشان اصلاح نمائید. بی شک خدا عدالت گران و مساوات گستران را(که در گفتار و در رفتار رعایت قانون عدالت و بی نظری را می نمایند)دوست می دارد. این مطلبی بدیهی است که هر گاه دو گروه با هم اقدام به جنگ کنند، یا هر دو یا یکی از آن دو متجاوز هستند زیرا اگر هیچکدام، متجاوز نباشند و سرِ مرز خود راه بروند، جنگی واقع نمی شود؛ پس آیه ی شریفه در موردی نازل شده که یا هر دو گروه متجاوزند و یا یکی از دو گروه متجاوزند و در عین حال دستور داده جنگ متوقف شود و مسلمانان دیگر پا در میانی کنند و بر میزان عدالت و بی طرفی جُکم کنند و مطابق آن حُکم میانشان سازش دهند...مشهد مقدس. علی تهرانی 6/3/60 . آقاي تهراني بعد از اين كه آيت الله خميني در 25 خرداد سال 60 حُكم ارتداد جبهه ملي را صادر كرد و دكتر مصدق را نيز غير مُسلم معرفي كرد. در نامه اي سرگشاده به ايشان جنين نوشت:« بسمه تعالي. حضرت آيت الله خميني كلماتي از شما در گفتار اخيرتان صادر شد كه خدا مي داند. احتمال هم نمي دادم، روزي از شما با آن همه تقوي و محتاط بودن در فتوي و عمل، شنيده شود! مگر در لايحه ي قصاص فقط اصل تشريح اقتصاد مطابق آيات كريمه آمده كه بيشك در آن صورت بزرگترين جسارت به قران كريم و رسول اكرم و بلكه به خداي تعالي از جانب طرح كنندگان آن لايحه انجام گرفته زيرا معناي آن اين مي شود كه مي خواهند قران كريم و اعتبار و مُحكمات آن را در مجلس خود به تصويب برسانند و مورد بررسي و نقد قرار دهند. پس مطالبي ديگر در آنست كه مطابق رفتار اينها مي بايد مورد بررسي قرار گيرد و نمي تواند صحبت در اطراف آن خلاف ضرورت دين باشد و جسارت بر آن، جسارت بر قران و اسلام محسوب گردد و با آن گروهي انبوه از مسلمانان را مورد تكفير و مهدور الدم قرار داد. اصلا مگر فتواي شما اين نيست كه ضروري دين آنست كه هر جا دين رفته باشد حتي در ده هاي دور دست،آن حُكم رفته باشد و نيز مگر فتواي شما اين نيست كه انكار ضروري، در كفر و ارتداد استقلال ندارد و بايد به انكار وحدانيت خداي تعالي يا رسول اكرم برگردد. و قهرا اگر از روي شبهه اي كسي ضروري اي را (حتي چون حرمت شراب را مطابق مثالي كه خودتان در درس در مورد بوعلي سينا زديد) انكار كرد و انكارش قهرا به انكار خدا و رسول برنگردد، مُرتد نيست و مسلمان است، از اين همه تكفيرها كه تا به حال نموده ايد جز بي اعتبار كردن حرف هاي خود، چه سودي به اسلام و خود رسانيده ايد؟چرا بايد آن سعه ي صدر را كه سابق داشتيد تا اين اندازه از دست بدهيد؟ و انسان يقين كند كه براي حفظ قدرت حتي حاضر به حركت بر خلاف فتاوي خود و مسلمات اسلام هم گشته ايد، اين همه خونريزي ها و خرابي ها كه در اين مدت انجام گرفته چه سودي براي اسلام داشته؟ آيا مردم را بدان بدبين نكرده؟ خدا مي داند زياد به ما مراجعه مي شود كه زن هاي ما و فرزندان ما به خاطر گفتارها و موضعگيري هاي آيت الله خميني از دين برگشته اند. وظيفه ي ما چيست و چه مي توانيم بكنيم؟ چرا به زندگي رسول اكرم و امير مومنان رجوع نمي كنيد؟ تا بياييد كه حتي آن كس كه به اميرمومنان در زمان حكومتش در حضورش، (اورا) كافر و دروغگو خواند، با وي چه رفتاري كرد. خوبست مطالبي كه مربوط به تاريخ و تفسير اينگونه امور است كساني كه وقت دارند به مصادرش رجوع كنند، نزد خود بيآوريد تا شما را كمك كنند...شما مكررا صحبت از قانون اساسي به ويژه در امسال كرديد، دفعه ي اخير كه با شما ملاقات كردم موارد بسياري كه خود شما بر خلاف آن رفتار كرده و از اختيارات و وظايفتان كه منحصر به اصل 110 است تجاوز نموده ايد، تذكر دادم كه يكي از آنها تعيين شوراي عالي قضائي است كه اين همه ناامني و فساد به راه انداخته و اسلام را در ايران به خطر افكند. شما حضورا گفتيد خلاف قانون اساسي خلاف اسلام نيست آيا اين كلام را با گفتارهاي عمومي خود چگونه توجيه مي نمائيد؟ مي توانيد جز به اينكه براي حفظ قدرت حتي بر خلاف معتقدات و فتاوي خودتان هم، حركت مي كنيد، توجيه نمائيد؟ خود شما مي دانيد كه چه تقلباتي در انتخابات مجلس شورا شد و نيز چه تقلبات و معضل هائي در تشكيل دولت فعلي صورت گرفت و مي دانيد كه شوراي عالي قضائي از بيخ و بُن و از جهات متعدد برخلاف قانون اساسي و بلكه برخلاف شرع مقدس است و از اينها گذشته مشاهده مي كنيد كه چه خيانت ها و چپاول گري ها و حيف و ميل ها و معاملات بر خلاف مصالح اسلام و كشور، اينها انجام داده اند. چرا تا حال صحبت از 800 مورد خلاف در بنياد مستضعفان به ميان نيآمده؟ چرا قضيه گروگان گيري و رها كردن آنها با آن همه خلاف قانون و زيان رسانيدن به اموال اين ملت محروم كه همه با مدارك منتشر شده، پشت گوش افتاد؟ و بلكه آنها كه در مقام گزارش به ملت بر آمدند جرايدشان توقيف و خودشان از كار بركنار و بعضي به زندان افتادند؟...چرا از بزرگترين معامله ي استعماري كه در انگلستان ...بنابر آنچه نقل مي شود جشن گرفتند و شركت تالبوت را از ورشكستگي نجات داد و اين ملت محروم براي سال ها طولاني ديگر به وابستگي هر چه بيشتر به غرب و شرق مبتلا شد، كلامي به ميان نمي آوريد؟ و چرا هر اشكالي كه به كارهاي كارگزاران شما و شما مي شود به پاي اسلام مي آوريد و آن را مخالفت با اسلام و رسول اكرم معرفي مي نمائيد؟چرا جلوي اين همه بدعت ها و شرك گرائي ها كه در دين مي افكنند و از وسائل ارتباط جمعي پخش مي شود و مردم را به همه چيز بي اعتقاد و بدبين مي نمايد، نمي گيريد؟ تجويز متدين و راه پيمائي ها و افشاگري ها و اعتصاب ها و اعتراض ها را چرا براي جلوگيري از اين مفسده ها كه كشور و اسلام را به خطر افكنده، تحمل نمي نمائيد؟ و تنها جعل مي كنيد بر عليه يك لايحه نادرست تنظيم شده از روي عدم توجه به وضع مردم اين زمان از حيث عدالت و نتيجه ي آن از روي بي اطلاعي به ابعاد مختلف احكام اسلامي و حتي از روي مطالعه نداشتن در قضاوت هاي نبي اكرم و اميرمومنان كه حقير بطور فشرده در كتاب "روش تفسير قران" آن را توضيح داده ام، اين همه بي انصافي چرا؟ مگر دكتر سنجاني اعلاميه نداد كه بايد شاه بركنار شود، مگر به مجرد آن كه بختيار نخست وزيري را از طرف شاه قبول كرد اورا از حزب اخراج نكردند با آن كه كساني كه فعلا شما را احاطه كرده اند و چهره ي شما و تاريخ شما را سياه نموده اند، مي خواستند اورا با حفظ سمت خدمت شما بفرستند و بلكه بعضي از آنها مي خواست از طرف روحانيت در شوراي سلطنت شركت كند، از آثار وضعي اينگونه روشها بيمناك نيستند؟ خدا مي داند و شما هم مي دانيد كه تنها به فكر آينده اسلام و روحانيت در ايران و تاريخ شما بوده و هستم، مكررا به شما تذكر داده ام كه هيچگونه دلبستگي به دنيا و مناصب آن ندارم و همانطور كه امتحان كرده ايد از آن فرار نموده ام و مي نمايم. خدا مي داند...كه اين سطور را براي رضاي او و حق استادي شما به خود نوشته ام تا مگر غرضياتي كه ذهن شما را احاطه كرده اند به كنار رود و آينده ي اسلام در ايران و همه چيز مادي و معنوي كشور، از خطر نجات يابد؛ اگر چه دير شده و لااقل ديگر جلوي اين خونريزي ها بيجا كه امير مومنان در عهدنامه ي معروف مالك اشتر از آن [در]بيم بوده و اضمحلال حكومت را لازمه ي آن معرفي كرده، بگيريد و بدان دامن نزنيد كه تا حال زده ايد. شب بيستم همين برج حاج آقا مصطفي را خواب ديدم خيلي ناراحت بود، گفت با پدرم عازم نجف هستيم و خوب بود اسم پدرم "مهدي محي الدين" بود. من در همان خواب به ذهنم آمد كه مي خواهد بگويد اگر پدرم پس از پيروزي به ارشاد و هدايت مردم و احياء دين همت مي گمارد و در اين امور كه در معرض خطا و نادرستي و فساد است وارد نمي شد، اسلام و روحانيت زنده مي شد و تا ابد اين ملت شكرگزار روحانيت مي گرديد؛ ولي بدانيد كه فعلا به خطر افتاده و مردم مي بينند كه شما و كارگزاران دور و برتان مشغول به اجراي همان سياستي هستيد كه گفتيد، آن شخص از نظر نظام طاغوتي در قيطريه آمد پيش شما و گفت سياست فلان و فلان و...است و شما گفتيد به آن سياست كاري نداريم...مشهد مقدس. علي تهراني. 25/3/60 .»[31]
شيخ علي تهراني بعد از30خرداد1360خورشيدي و عزل­ دكتر سید ابوالحسن‌ بني‌ صدر از رياست­ جمهوري ايران، در مشهد از دستگيري و زنداني شدن مصون نماند و يكي از نشريات اپوزيسيون در اين مورد در همان مقطع زماني نوشت:«...پاسداران و كمتيه چي ها چند روز پيش شيخ علي تهراني و چند نفر از طرفداران وي را دستگير كرده اند. وي چند هفته قبل نيز چند ساعتي در بازداشت بسر برده بود، ولي بعد آزاد شده بود. طبق اخبار رسيده، اين بار وقتي پاسداران وارد منزل شيخ علي تهراني مي شوند وي با پاره آجر از خود دفاع مي كند و پاسداران نيز وي را با كارد زخمي و سپس اورا دستگير مي كنند.»[32] و در خبري ديگر در مورد زندان هاي مشهد و وضعيت بد سلول هاي انفرادي همین نشریه نوشت:«...شيخ علي تهراني هم پس از يك ماه و نيم هنوز در اين سلول هاست...»[33] و حجت الاسلام هاشمي رفسنجانی، رئيس مجلس شوراي اسلامي و همه كاره ي نظام جمهوري اسلامي بعد از آيت الله خميني در آن شرايط زماني در همين رابطه مي گويد:«...آقاي (مهدي)بازرگان، براي آقاي شيخ علي تهراني ـ كه در مشهد بازداشت شده كمك مي خواست...»[34] و آقای هاشمی رفسنجانی چند ماه بعد هم گفت:«...آخر شب، همراه احمد آقا به منزل آمديم. بازداشت شيخ علي تهراني مطرح شد. ايشان اعتراف كرده كه اشتباه كرده و بُريده است و حاضر به مصاحبه شده، ولي هنوز مي خواهد دو پهلو صحبت كند...»[35] حال در چه تاريخي آقاي تهراني از زندان به حصر خانگي بُرده شد؛ نگارنده ازآن اطلاعي ندارد. تهراني در حصر خانگي در تنگنا قرار گرفت و محدوديت هاي خاصي برايش در نظر گرفته بودند و... سرانجام ايشان در نيمه ي دوم فروردین ماه 1363، در شرايطي خاص موفق شد كه از حصر خانگي خارج شود و مخفیانه به ­عراق برود. و در آنجا سالهای طولانی ­در راديو و تلویزیون­ فارسی ­زبان ­بغداد، به ­تبلیغ بر علیه نظام جمهوری ­اسلامی و زمامداران آن ­بپردازد. بعد از فرار تهراني، حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني،در خاطرات 20 فروردين 1363 خود در اين رابطه مي گويد:«...گزارش ها را آوردند، خواندم. آقا شيخ علي تهراني ـ كه در مشهد تحت نظر بوده ـ فرار كرده و به عراق پناهنده شده است. وي از طريق راديو و تلويزيون عراق، عليه انقلاب اسلامي صحبت مي كند و دشمنان قضيه را بزرگ مي كنند؛ شاگرد امام و شوهر خواهر رئيس جمهور و...است.»[36] در اين حال سخنان تهراني از راديو فارسي زبان بغداد در بين سران نظام جمهوري اسلامي انعکاس خبری خاص خود را داشت. و باز حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني در همين رابطه مي گويد:«...عصر، احمد آقا آمد و راجع به اظهارات بي اساس علي آقا تهراني از راديو بغداد و فحاشي هاي او گزارشي داد...»[37]يك سال بعد از اقامت شيخ علي تهراني در بغداد، در دهه ي اول ارديبهشت ماه 1364 بانو سيده بدري حسيني خامنه همسر ايشان از طريق تركيه به عراق رفت و در 12 اردیبهشت 1364، در یک ­کنفرانس مطبوعاتي­ در بغداد شركت ‌كرد و گفت:«... به همراه 3 دختر و 2 پسرش برای پیوستن به پدرشان از میان جبهه ایران ـ عراق فرار کرده و به عراق آمده ­است و فاقد پاسپورت است.
حجت الاسلام شيخ علی ­تهرانی در روزهاي آغازين سال 1374، و 7سال پس از آتش بس ميان ايران عراق و 6 سال پس از وفات آيت الله خميني به دلايلي خواستار بازگشت به ایران شد. و به همين مناسبت نامه هايي به بعضي از روساي سه قوه در ايران و رهبر وقت نظام جمهوري اسلامي ايران و دوستان ارسال كرد كه جوابي مثبت دريافت نكرد. ­در همين حال پس از عزیمت خانواده به ايران، در خرداد ماه همین سال در يكي از پاسگاه هاي مرزي ایران خودش را به نيروهاي ايراني تسليم مي كند. و به گفته خودش در اين حال به شدت مورد ضرب و جرح قرار مي گيرد. به دنبال اين او را به زندان اوين انتقال مي دهند و در آنجا نيز با بد رفتاري بسيار مواجه مي شود و پس از بازجويي هاي طولاني، در دادگاه ويژه روحانيت محاكمه و به 20 حبس محكوم مي شود.»[38] و چند سالي در بند عمومي 325 ويژه روحانيت به سر مي برد. كه در اين شرايط در تیر ماه 1379، روزنامه بهار [اصلاح طلب]مدعی خودکشی ایشان ­در زندان شد. بعد از انتشار این خبر بانو فریده تهرانی[مرادخانی] دختر ايشان با ارسال جوابیه ای به این روزنامه[بهار] اعلام کرد:«...پس از شنیدن خبرهای ضد و نقیض، جویای احوال آقای تهرانی از دادسرای ویژه روحانیت قم شدیم. گفتند که مسمومیت جزیی برایشان به وجود آمده است که به بیمارستان منتقل شدند و پس از بهبود دو باره به زندان باز گردانیده و در حال حاضر حالشان خوب است. روز پنجشنبه دوم تیر ماه دو باره جویای احوال ایشان شدیم. در ابتدا پاسخ درستی به ما ندادند و فقط گفتند که ایشان در بیمارستان می باشند، پس از جستجوی فراوان، متوجه شدیم که ایشان دچار سکته قلبی شده و در CCU بستری شده و در وضعیت جسمی نگران کننده ای به سر می برد...عصر روزشنبه، بالاخره ایشان را در همین وضعیت خطرناک به زندان اوین منتقل نموده. همزمان دکتر محمود تهرانی فرزند آقای تهرانی در پاریس نیز ضمن تکذیب خودکشی پدرش مدعی شکنجه پدرش شد.
سرانجام پس از چندي كم كم مرخصي هاي حجت الاسلام تهرانی از زندان اوین آغاز شد و به تدريج مرخصي هاي ايشان طولاني تر شد و در آخر غالبا در خارج از زندان به سر مي برد و سرانجام آزاد شد و در حال حاضر هم، در تهران در کنار همسر و فرزندانش زندگي مي كند و...

_____________________________

[1] مجموعه آثار35 ، 1366 ، آثار گونه گون(بخش دوم)، تهران، انتشارات آگاه، چاپ اول، ص 668
[2] مطهری، مرتضی، 1386، نامه تاریخی استاد مطهری به امام خمینی، تهران، صدرا، چاپ پنجم ص24
[3] کیهان 4/5/1358ص1
[4] انقلاب اسلامی 22.10/1358ص10
[5] حیدریان، فاطمه، 1382، بن بست غرور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ص 41و42
[6] اطلاعات 26/10/1358 ص 2
[7] اطلاعات 3/11/1358ص2
[8] اطلاعات 3/11/1358ص2
[9] کیهان 1/11/1358 ص 3
[10] ماهنامه ذكر. نشريه حزب موتلفه اسلامي. بهمن 91 . شماره 76 . ص 40)
[11] کیهان 2/11/1358ص12
[12] کیهان 2/11/1358ص12
[13] کیهان 2/2/1358ص 3
[14] اطلاعات 3/2/1359ص10
[15] اطلاعات 3/2/1359ص10
[16] اطلاعات 15/4/1359ص4
[17] کیهان 16/4/1359ص15
[18] کیهان 17/4/1359ص11
[19] کیهان 21/4/1359ص2
[20] پیکار، ویژه نامه ی سالگرد سینما رکس آبادن، 25 مرداد 59 ص8
[21] انقلاب اسلامی در هجرت، شماره 106، مرداد1364
[22] انقلاب اسلامی در هجرت، شماره 104 ، مرداد1364
[23] مصاحبه با علیرضا میبدی در رادیو صدای ایران، آمریکا، چاپ شده در نیمروز، شماره ی 277 ، سال ششم، جمعه 21مرداد 1373
[24] اطلاعات 22/9/1359ص2
[25] انقلاب اسلامی، 22/9/1359ص2
[26] مجاهد، نشریه مجاهدین خلق ایران، سال دوم، شماره 108، پنجشنبه 16 بهمن 59 ص 20
[27] اميرانتظام، عباس، 1381 ، آن سوي اتهام(2) محاكمه و دفاعيات عباس اميرانتظام در دادگاه انقلاب. اسفند 59 تا خرداد60 ، تهران، انتشارات ني، چاپ دوم ص 378
[28] مجاهد. شماره 118، نشریه مجاهدین خلق ایران. سال دوم. پنج شنبه 10 اردیبهشت ماه 1360. ص 23
[29] مجاهد. نشريه مجاهدين خلق ايران. سال دوم. شماره 121 . پنجشنبه 31 ارديبهشت ماه 1360 ص 18
[30] مجاهد. نشريه مجاهدين خلق ايران. سال دوم. شماره 122. پنج شنبه 7 خردادماه سال 1360 ص 29
[31] مجاهد. نشريه مجاهدين خلق ايران. سال دوم. پنجشنبه 28 خردادماه 1360 . شماره 126 ص 3)
[32] رهايي. نشريه سازمان وحدت كمونيستي . شماره 89 . سال دوم. پنج شنبه 25 تيرماه1360 ص7
[33] رهايي. نشريه سازمان وحدت كمونيستي. شماره 102 . سال سوم. دوشنبه 16 شهريور 1360 . ص8
[34] هاشمی، یاسر، (به اهتمام) 1378، عبور از بحران: کارنامه و خاطرات 1360 هاشمی رفسنجانی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ص219
[35] هاشمی، یاسر، (به اهتمام) 1378، عبور از بحران: کارنامه و خاطرات 1360 هاشمی رفسنجانی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، صص 345و 346
[36] هاشمی، محسن، (به اهتمام)، 1385، به سوی سرنوشت: کارنامه و خاطرات سال 1363، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ص62
[37] هاشمی، محسن، (به اهتمام)، 1385، به سوی سرنوشت: کارنامه و خاطرات سال 1363، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ص66
[38] این چند سطر از مقاله "شیخ علی تهرانی و رفع یک شبهه" نوشته ی جناب آقای حسن یوسفی اشکوری استفاده شده است.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد