logo





سبزهای رفرمیست: "ما دیگر بزرگ شده ایم"!

انتخابات: رفرمیست ها، رادیکال ها و پندار ۱۴ میلیونی،و نئوکان های اپوزیسیون! (۱)

پنجشنبه ۲۷ تير ۱۳۹۲ - ۱۸ ژوييه ۲۰۱۳

تهمورث کیانی

kiani.jpg
به نظر می رسد پیام مردم ایران به طور کلی،و رفرمیست های سبز به طور خاص،در انتخابات اخیر یک جمله است: "ما دیگر بزرگ شده ایم". این پیامی است روشن هم برای افراطیون داخلی و هم برای بخشی کوچک، ولی پرسرو صدا و تا حدی قدرتمند از اپوزیسیون مقیم خارج،که می توان آنها را،با کمی تسامح، نئو کان های اپوزیسیون نامید.(1) اکثریت رأی دهندگان ایرانی دوباره به رغم تمام تلاش های گروههای طرفدار تحریم،و در دوره ای که بیش از همیشه مشروعیت داخلی و بین المللی جمهوری اسلامی مورد چون و چرا بود،در انتخابات شرکت کرده و به نامزدهای مورد علاقه خود رأی دادند. این بار،اما،این رأی و واکنش های پس از آن،خاصه پس از اعتراضات سال 1388،که به جنبش سبز معروف گشت، معانی پنهان و پیدای دیگری نیز دارد که پیامد آن می تواند از انتخابات بس مهم تر باشد.

گروهی از هواداران تحریم انتخابات،گروهی که شادی صدر آنها را رادیکال ها می نامد،سخاوتمندانه همه کسانی را که رأی نداده اند در ذیل اردوگاه تحریمیان،آنهم از نوع رادیکال آن،به شمار آورده اند. شادی صدر،اما، از چند گزاره درست به نتایجی غلط و زیانباررسیده است. او درست می گوید که وجود گرایشات و گروههای رادیکال برای هر جنبشی مفید است،همچنانکه گرایشات راست چنین اند. فرضیه 14 میلیون رادیکال،اما،پنداری است که باور به آن می تواند برای هر گروه سیاسی خاصه جنبش رفرم در ایران- که از قضا شادی صدرخود مدتها در مرکز و از فعالین آن بوده و در آن راه خطرات فروانی را به جان خرید- بسیار زیانبار باشد. معلوم نیست بر اساس کدام نظر سنجی یا سند خانم صدر رأی ندهندگان ایرانی را نخست رادیکال فرض کرده و سپس رأی ندادن آنها را عملی کاملأ سیاسی و مبنی بر قصد تحریم انتخابات فرض کرده است. براین اساس،رادیکال ها در ایالات متحده بیش از 100میلیون رأی دارند. یعنی تمام کسانی که به رغم واجد شرایط بودن در انتخابات ملی ایالات متحده شرکت نمی کنند و اغلب آنها حتی زحمت ثبت نام را نیز به خود نداده اند. برخلاف نظر شادی صدر،نه هر شرکتی در انتخابات را می توان رأی به رژیم سیاسی حاکم دانست و نه رأی ندادن به معنای آن است که فردی یا گروهی با انگیزه مخالفت با نظام سیاسی یا خط مشی خاصی دست به چنین کاری زده است. بی تفاوتی سیاسی،تنبلی، وقت نداشتن،غیر سیاسی بودن،نا امیدی از هر پراتیک سیاسی و دهها علت دیگر می توانند عواملی باشند که موجب شرکت نکردن در انتخابات گردند،حتی اگر آن انتخابات به دموکراتیک ترین شکل ممکن، برگزار شده باشد. به علاوه،بعید است 14 میلیون رادیکال وجود داشته و تنها به رأی ندادن اکتفا کنند و دست به اعتراض دیگری نزنند. با اینهمه شرکت مردم پیام های مهمتری داشت.

نخست،انتخابات اخیر بیش از پیش نشان داد که اپوزیسیون مقیم خارج از کشور- خاصه بخش نئوکان آن که کوشیده است گفتمان تغییر رژیم به مدد دخالت خارجی را به گفتمان غالب تبدیل کرده و آن را خواسته ایرانیان معرفی کند- آب در هاون می کوبد. این بخش از اپوزیسیون به مدد قدرت رسانه ای خود در غرب و پشتیبانی برخی محافل با نفوذ سیاسی ایالات متحده تا حدی توانسته بود رهیافت خود را به گفتمان مسلط رسانه ای تبدیل کرده و جنبش ایرانیان برای دموکراسی و اصلاح را در غرب به تلاش برای تغییر سریع رژیم،حتی به مدد مداخله خارجی، معرفی کند. این گروه در سالهای اخیر،خاصه پس از اعتراضات جنبش سبز، کوشیده است تا خود را نزد برخی از کشورهای غربی نماینده دوفاکتوی جنبش تغییر در ایران بنمایاند و به نوعی خود را نامزد با کفایت و مورد اعتماد غرب معرفی کند تا اگر قرار است - یا آن طور که این گروه خاص امیدوار است- در ایران نیز فرآیندی مشابه آنچه در لیبی،افغانستان وعراق رخ داد، راه به قدرت رسیدن خود را تضمین کرده باشد. تاکتیک، یا به زبان دیگر، شعارِ محوری این گروه "جمهوری اسلامی رفرم پذیر نیست و بنابراین انتخابات و شرکت در آن بی فایده است"،می باشد. این گروه اگر چه در این نظر با برخی از گروههای دیگر اپوزیسیون،از جمله چپ کلاسیک و دیگر گروههای رادیکال،موضع مشترک دارد،اما به لحاظ استراتژیک و جهان بینی سیاسی با آنها اختلاف اساسی دارد. استراتژی این گروه تغییر رژیم از رهگذر فراهم آوردن زمینه درگیری تمام عیار بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده است. از دیگر سو، این گروه برخلاف رادیکال ها و چپگرایان به جنبش قهری توده ای و سرنگونی جمهوری اسلامی از رهگذر بسیج مردم باور ندارد. آنها به تغییر ،تسلیم،یا فروپاشی جمهوری اسلامی با فشار تحریم ها و حتی اعمال قهر خارجی و جایگزینی آن با دولت آماده ی درسایه - که از پیش تدارک دیده اند یا خواهند دید- باور دارند. فرآیندی مانند آنچه در در سالهای اخیر در لیبی و افغانستان و عراق رخ داد و پیش از آن در جمهوری های آسیایی اتحاد شوروی سابق،خاصه قزاقستان،گرجستان،و آذرباییجان،رخ داده بود.

مردم،اما،با رأی معنی دار خود به این استراتژی به طور بسیار روشنی نه گفتند. همچنانکه به نسخه داخلی و روی دیگر این سکه،یعنی جناح راست افراطی جمهوری اسلامی،نیز،با همان روشنی نه گفتند. مردم نشان دادند که نظراتی مانند "جمهوری اسلامی رفرم پذیر نیست" به طور کلی یکی از غلط ترین گزاره های سیاسی سالهای اخیر است و برخلاف تمام تحولات مسالمت آمیز و رفرمیستی است که بیش از بیست سال است،و پس از فروپاشی اتحاد شوروی،و به خصوص شکست نظریه لنینی انقلاب،در جهان رخ داده و میدهد.

دوم،رأی مردم نشان داد رفرمیست های سبز نه تنها بر یأس و نامیدی غلبه کرده،بلکه سکوت و بی عملی ظاهری دوره بازبینی و بازخورد تجربه بوده که اکنون با رأی به آقای روحانی به ثمر نشسته است. رفرمیست ها با تکاندن گرد و خاک به سکوت و آرامش دو ساله پایان داده و با مرزبندی با گروههایی که هیچگاه در عمل به استراتژی جنبش سبز باور نداشته اند،از فرصت پدید آمده تازه سود جسته و سخن خویش با جهانیان بگفتند؛ که ما نسل رفرم و اصلاح بوده و پایان ناپذیر و شکست ناپذیریم. محافل نئوکان اپوزیسیون در مقطع خاصی از اعتراضات سال 1388- در سایه سرکوب بیرحمانه رفرمیست ها و حصر رهبران و فعالین آنها و دسترسی وسیع نئوکان ها به رسانه های خارجی و اینترنت- با تحمیل و ارائه شعارها ی فرعی و براندازانه توانست رادیکالیسم را بر بخش های کوچک و متفرقی از جمعیت معترض تحمیل کرده،و سپس این چهره ی جعلی و مشوش را به جهانیان به مثابه جنبش برای براندازی سریع جمهوری اسلامی معرفی کرده و خواستار مداخله خارجی برای پشتیبانی از این فرآیند شود. مثلأ،برخی از اعضای برجسته این محفل با صدور اعلامیه ای با معرفی جنبش سبز به مثابه جنبشی که در صدد جلوگیری از ساخت بمب اتم بدست جمهوری اسلامی است با استمداد از قدرتهای بین المللی خواستار مداخله آنها برای پشتیبانی از جنبش و جلوگیری از برنامه ساخت سلاح اتمی شدند. دسته ای دیگر از این گروه با برجسته کردن شعار بخش کوچکی از معترضین عصبانی در صدد برآمدند تا با طرح و برجسته کردن برخی شعار های ضد فلسطینی - صرف نظر از درستی یا نادرستی آنها - در آن دوره موجب تفرقه جنبشی گردند که در اعتراض به تقلب در انتخابات توانسته بود صدها هزار نفر را گرد هم آورد. گروه دیگری در صدد برآمدند تا شعارهایی بر ضد آیت الله خمینی را به عنوان شعار های عمده و محوری معترضین معرفی کنند. این همه،موجب شد تا جنبش سبز از یک سو در محاصره سرکوب خشن و از دست دادن رهبران خود،و،از دیگر سو، به سبب تحمیل شعار ها و خواسته های پلورایزکننده و برخلاف میل و ظرفیت اکثریت شرکت کنندگان،تحلیل رفته و خاموش گردد. فروکش کردنِ جنبش سبز در حالیکه از یک سو نشانه آن بود که آنچه این محافل خاص کوشیدند بنام خواست اکثریت معترضین معرفی کنند،یا استراتژی براندازی سریع، پندار و آرزویی خام بوده است، ز دیگر سو،اما، نشانه آن بود که جنبش سبز در جوهره و گستره اصلی خود جنبشی رفرمیست، بومی،و قانونگرا است که خواستار تغییرات تدریجی و گاه کوچک،اما پیوسته و پایدار، برای رسیدن به جامعه ای دموکراتیک است.

سوم، برخلاف نظر تحریم کنندگان انتخابات،که از انتخابات انتظار یک انقلاب را دارند و شرکت در انتخابات را منوط به کاملأ عادلانه و دموکراتیک بودن آن می کنند- امری که تنها در بهترین دموکراسی ها ممکن است-،سبزها و رفرمیست ها نشان دادند که شرکت در انتخابات را تا زمانی که می توان دست به انتخاب بین چند گزینه- با تفاوت های هر چند اندک- زد،جزئی از اجزاء فرآیند دموکراسی و یکی از انستیتوها و سازمان های تقویت جامعه مدنی میدانند. بدین سان،و از نظر یک رفرمیست،عمل رأی دادن در جوهر خویش و به طور مستقل مانند احزاب سیاسی و صنفی،پارلمان، حاکمیت قانون،و ...از نهادهایی است که تقویت آن راه رسیدن به دموکراسی را هموار کرده،و تقویت نهاد رأی و انتخابات کاملأ دموکراتیک از رهگذر شرکت در انتخابات ناقصی است که می توان امید به تغییر را زنده و تقویت کند. از این نظر،همچنانکه اصل مهم "حاکمیت قانون" از مهم ترین اصول در راه استقرار دموکراسی و مقدم بر جامعه دموکراتیک و قانون ایده آل است،شرکت در انتخابات و انتخاب بین چند گزینه،نیز،مقدم بر،و جزئی از فرآیند،انتخابات کاملأ دموکراتیک است. در عرصه تاکتیک و پراتیک سیاسی،تلاش رفرمیستها گستره ای پهناور و متنوع را در برمی گیرد که همه بسان جویبار های کوچکی رودخانه بزرگ تغییر و رفرم را تشکیل می دهند؛ گاه از رهگذر لابی گری در مجلس،نامه های سرگشاده به برخی روحانیون و مقامات سیاسی، و گاه گردهم آیی های معترضانه،آنها با موفقیت زمینه رفرم های کوچک و لی عملی و موثر در قوانین مربوط به حقوق زنان و کودکان و تأسیس نهادهای مدنی را فراهم کرده اند. این رفرم های کوچک و در ظاهر گسسته و بی اهمیت،حلقات زنجیری را تشکیل می دهند که موجب تغییرات پایدار و اساسی خواهند شد. همانطور که مجحبوبه عباسقلی زاده می گوید شرکت در انتخابات و رأی دادن به یک نامزد بالنسبه میانه رو به شرکت در انتخابات محدود نشده و پایان نمی گیرد این شرکت گامی در مسیر یک فرآیند طولانی تر و بخشی از فرآیند دموکراتیزاسیون است. اینها همه شیوه های رفرمیستی و مدرن با روکشی بومی اند که سالها پیش،و همچنان،در جوامع غربی به کار گرفته شده و موثر بوده و جوامع غرب ازهگذر همین تغییر ات انداک ولی پایدار و پیوسته به وضعیت کنونی رسیده اند.از دیگر سو، نیروی تغییر نه در خارج بلکه در داخل کشور و در میان همه اقشار اجتماعی و گاه حتی از رهگذر همراه کردن برخی از لایه های حکومت، به شمول برخی از محافظه کاران،ایجاد خواهد شد. همانطور که نوشین احمدی خراسانی،ازفعالین رفرمیست، درباره دستیابی به حقوق مدنی زنان می گوید: "نیروی تغییر،زنان مدافع تغییر در ساختار و جناح های حاکمیت،و گروههای فعالان جنبش زنان در جامعه مدنی و زنانی که در حوزه های گوناگون کار می کنند را در بر می گیرد" (کانون زنان ایرانی، 12 تیر ماه 1392). بنابراین،گزاره هایی نظیر "مردم بر مبنای ترجیح بد و بدتر و نجات کشور رأی دادند و آنها برای تقویت رویکرد اصلاح طلبی رأی ندادند و به شکلی استراتژیک از تغییر حکومت استقبال می کنند"،یا "با وجود انتخاب روحانی قانون اساسی و آپارتاید سیاسی بر قرار است"، یا "...ساختار باید تغییر کند"،گزاره هایی متناقص اند که گوینده آن نمی داند رفرم،جامعه مدنی،و فرآیند تغییر چیست و تفاوت آن با انقلاب یا همان براندازی بنیان ها،نّرم ها،و اساس جامعه منی،درکجاست.

چهارم،جنبش سبز،در انتخابات اخیر نشان داد که در مکتب تجربه و بازکاوی گذشته درسها گرفته و "دیگر بزرگ شده است". نخست باید دریافت جنبش سبز و هواداران آن کیستند تا بتوان علت شرکت گسترده اغلب معترصین سال 1388 را در انتخابات اخیر دریافت. واقعیت این است که سبزها ی رفرمیست دارای رهیافت،گفتمان،و اهدافی اند که از همان نخست کاملأ برخلاف آن چیزی بود که اپوزیسیون خارج از کشور- به خصوص محافل نئوکان آن- از آن جنبش به جهانیان معرفی کردند. سبزها در جوهرِ تئوریک و در پراتیک سیاسی اساسأ و عمیقأ رفرمیست و مدرنیست اند. این جنبش حاصل پدید آمدن نسلی کاملأ نو از فعالین سیاسی با رهیافتی کاملأ نو از پراتیک سیاسی و فرآیند دموکراتیزاسیون در "جهان سوم" است. این رهیافت نو برخلاف اکتویسم پوپولیستی،جنبش های چپ کلاسیک،ناسیونالیسم،( پان ایرانیسم یا پان عربیستم) ناصریسم ،جنبش هاس مذهبی سنتی(2)،و به طور کلی مخالف رهیافتی است که گفتمان مسلط تمام انقلابات و جنبش های ملی دوران جنگ سرد و پّست کلونیالیسم بود. این گرایش تازه را برخی "پست اسلامیست" نام گذارده و برخی دیگر جنبش دموکراتیک مدرن. این رهیافت و گرایش تازه هر نامی داشته باشد،اما، برخلاف گرایشات سابق نه هوادار تظاهرات خشونت آمیز و عصبی در برابر سفارت خانه های غربی یا اسرائیل است،نه نیروی اصلی تغییر را تظاهرات انبوه می داند،نه جهت گیری غالبش ضد غربی یا ضد خارجی است،نه ضد مذهبی است،نه روشنفکران دینی را خطری برای رفرم و سکولاریسم می داند و،سرانجام، نه دارای گرایش غالب ضد کاپیتالیستی است،اگر چه عدالت خواهی و توزیع عادلانه ثروت و قدرت و نردبان رسیدن به آنها از دغدغه های مهم آن است(3).

از دیگر سو، در حالی که جهان بینی نئوکان ها و چپ رادیکال به تغییر،اصلاح،و تحولات و دینامیک سیاسی بین المللی در مصداق و تاکتیک با هم معارض و در منطق و روششناختی با هم وحدت دارند، نگاه بین المللی رفرمیست ها نیز بدیع و از نگاه این دو گروه متمایز است. رفرمیست های سبز به خوبی از تمایز بین سیاست خارجی دولت های دموکراسی لیبرال و تلاش آن دولتها برای پی گیری منافع ملی کشورهاشان آگاه و درک درستی از آن دارند. این نگاه به خوبی درمییابد که هدف نخست این دولتها بسط دموکراسی در جهان نیست و بسط دموکراسی وظیفه ای نیست که رأی دهندگان آن کشورها بر عهده دولت های خود گذارده اند. از دیگر سو، جامعه و دولت های دموکراسی لیبرال برآیند منافع اغلب متضاد گروههای اجتماعی مختلفی است که گاه برخی از آنها - که بسیار قدرتمند اند- می توانند موجب اتخاذ سیاست خارجی گردند که کاملأ با ایده آل های دموکراسی لیبرال متضاد است. بسیار اتفاق افتاده است دولت های غربی به سرنگونی دولتهای دموکرات به سبب منافع ملی خویش مدد رسانده،آن را تسهیل کرده یا حتی خود کارگردان این سرنگونی ها بوده اند. بنابراین،رفرمیست های سبز می دانند که،مثلأ، در کشمکش دولت های غربی با جمهوری اسلامی بر سر برنامه اتمی،دغدغه غرب بیم از حمله اتمی ایران نیست بلکه دغدغه آنها بر هم خوردن توازن قوا به زیان آنها و متحدانش در منطقه است . بنابراین،این گرایش اگر چه به نقد سیاست خارجی جمهوری اسلامی به طور کلی و نقد سیاست های های ماجراجویانه جناحی از حکومت ایران،به طور خاص،پرداخته و خواستار گسترش رفرم به عرصه سیاست خارجی است،در همان حال،اما، نیک می داند در غرب نیز گروههای پر قدرتی بر آن بوده اند تا از هر تعاملی با ایران جلوگیری کرده و به هر پیشنهاد درست ایران برای حل منصفانه بحران پاسخ رد داده یا مانع از پاسخ مناسب دولت های غربی بدان شوند. در یک کلام، این گرایش تازه نه ضد غربی است،نه ضد روسی و چینی،و نه ضد عرب است. نگاهش به اختلافات غرب وچین و روسیه و کشورهایی نظیر برزیل و غیره مانند نگاه نئوکان ها نگاهی ایئولوژیک نیست که بر آنند اختلافات بین این کشورها را با توضیحی متعلق به دوران جنگ سرد و اختلافات بین کمونیسم و دموکراسی لیبرال غربی تفسیر کنند و جانبداری مطلق خود را از همه سیاست های دولت های غربی جانبداری از دموکراسی جا بزنند.

بنابراین،سبزهای رفرمیست هم با گروهی که با روی آوردن به غرب در صدد مداخله خارجی برای براندازی جمهوری اسلامی اند،هم با چپ کلاسیک که انقلاب و انهدام نظام اداری و اقتصادی مستقر را چاره کار می داند،و هم با اصلاح طلبان حکومتی که بسیار بیشتر و پیشتر از آنکه به نقش فشار اجتماعی سازمان یافته و مسالمت آمیز برای تغییر ورفرم باور داشته یا اهتمام کنند،به تغییر در بالا امید بسته اند،مرز روشنی دارند. از منظر اقتصادی،نیز،رفرمیست ها هم با گرایشاتی که به بهانه شکست کمونیسم با هر گونه نظارت دولت بر بخش خصوصی - به منظور توزیع عادلانه منابع قدرت و ثروت و ممانعت از کرونیسم کاپیتالیسم- مخالفت می کنند،مرزبندی داشته،وهم با اقتصاد دولتی و سوسیالیستی مرزبندی دارند.

از این نظرگاه،نمایندگان بارز،فعالین،و رهبرانِ این نسل نه کسانی چون سید محمد خاتمی،آقای هاشمی رفسنجانی، یا احزابی چون مشارکت یا سازمان مجاهدین انقلاب،و امثال آنها هستند. این نسل و گرایش اگر چه قدردان همراهی و همسخنی این افراد و گروهها و برخی مشترکات سیاسی آنها با خویش هستند،اما رهیافت و اهداف استراتژیک شان از گروه های فوق متمایز است. کسانی چون عباس عبدی ها،رشید اسماعیلی ها،فرهاد جعفری ها،احمد زیدآبادی ها،حسن زیدآبادی ها،عبدالله مومنی ها،احمدی امویی ها، فاطمه حقیقت جوها،و صدها نام کمتر آشنا تر- به رغم اختلاف نظرات نسبی آنها درباره تاکتیک یا مصادیق- نمایاننده این نسل تازه در عرصه پراتیک سیاسی اند. در عرصه حقوق مدنی و تلاش "ان جی او" ها - که برخلاف دوره های سابق و توچه بسیار کم فعالین سیاسی چپ کلاسیک به آن و کم توجهی و نگاه ابزاری کنونی نئو کان ها به آن- به عرصه پهناور و بسیار با اهمیتی تبدیل شده است، این نمایندگان کسانی چون عمادالدین باقی،محبوبه عباسقلی زاده،سوسن طهماسبی،زینب پیغمبر زاده،ژیلا بنی یعقوب،هنگامه شهیدی، نوشین احمدی خراسانی،نسرین ستوده،،نرگس محمدی،مسیح علی نژاد،شهلا لاهیجی،مرضیه آذر افزا،و مینو مرتاضی و ضدها فعال مدنی دیگر اند. این نسل در عرصه روزنامه نگاری و روشنفکری، نیز،نمایندگان خود را ساخته است.

سرانجام،رفرمیست ها بر این باورند که سرنگونی سریع و نوشتن یک قانون اساسی خوب و تر و تمیز - مثلأ بدون اصل ولایت فقیه - و به قدرت رساندن تیمی با نیات و اهداف خوب - خاصه اگر با اعمال زور خارجی عملی گردد- ، به استقرار دموکراسی در ایران منجر نخواهد شد،همچنانکه در هیج جای دیگر نشده است. استراتژی رفرمیست،خاصه در نظامی های سیاسی با ساختارهایی بالنسبه غیر متمرکز و چند جناحی و در برابر حکومتهایی که سیستم سیاسی آنها را می توان ذیل عنوان "نظام های اقتدارگرایانه انتخاباتی" طبقه بندی کرد (4)،اهمیت به مراتب بیشتری می یابد و توانسته، و می تواند،به نتایج بسیار پایدارتر،کم هزینه تر،و عملی تری در مسیر استقرار جامعه دموکراتیک بیانجامد. چنین ویژگی سیاسی – که بر اساس آن حکومت،از یک سو،و در مواقعی،با باز و بسته کردن فضای سیاسی و عقب نشینی اجازه اعتراض و تغییر ات اندک را می دهد،و از دیگر سو،می کوشد تا محدودیت ها را از طریق تحمیل قوانین تازه،فرآیند پارلمانی،و اقدامات اجرایی- که اغلب حتی بر خلاف نص قانون اساسی رسمی حاکم است- گسترش و افزایش دهد،فرصتی به جنبش رفرمیست می دهد، همچنانکه در همه دوران چند دهه گذشته جمهوری اسلامی داده است،تا از این پنجره ها استفاده کرده و هر زمان گامی به جلو در مسیر پر فراز و نشیب خود برای استقرار دموکراسی و انتخابات کاملأ آزاد بردارد.

فرآیند حوادث ایران پس از اعتراضات سال 1388،و به خصوص انتخابات اخیر،نشان داده که رفرمیست ها ی سبز اکنون در یافته اند راهی که برای اجرای قانون،و سپس اصلاح قانون،و استقرار دموکراسی در پیش دارند همراه با توقف و عقب نشینی هم هست. آنها دریافته اند که این راه را باید با گردهم آوردن بیشترین نیروهای اجتماعی،همراه کردن جناح ها و گروههایی در داخل حکومت،و گاه با سازش ها و عقب نشینی هایی به سرانجام رساند. انتخابات و شرکت در آن برای رأی دادن به نامزدی میانه رو که به ایده آل های رفریست ها نزدیک تر است، یکی از مهمترین و جدی ترین گام ها در این راه پر سنگلاخ است. گام جدی پس از انتخابات تلاش برای اجرای قانون است. رفرمیست ها برآنند تا همچنانکه شرکت در انتخابات و رأی دادن به تغییرات کوچک را بر انتظار بیهوده برای فرارسیدن یک انتخابات ایده آل و کاملأ دموکراتیک،ترجیح دادند،پس از انتخابات،استراتژی "حاکمیت قانون" را جایگزین تغییر فوری قانون اساسی کنند. راه رسیدن به یک قانون کاملأ دموکراتیک از رهگذر ی اجرای قانون و تحکیم سنتِ احترام به قانون می گذرد نه بر عکس. نگارنده در بخش های بعدی درباره نقش "حاکمیت قانون" و قانون اساسی ایده آل در فرآیند دموکراسی و دموکراتیزاسیون خواهد نوشت.

پانوشت:

1) من گاهی از نام دیگری برای ترسیم ن این گروه استفاده می کنم: "گروه فلوریدایی اپوزیسیون مقیم خارج". این طیف متشکل از محافلی است که دارای سوابق سیاسی گاه متضادی هستند. این طیف، دموکرات و لیبرال بودن را به همسویی و جانبداری محض از دولت های غربی- خاصه ایالات متحده- تقلیل داده و در همه کشمکش های غرب با جمهوری اسلامی - که ماهیتی کاملأ سیاسی داشته نه مبنایی حقوق بشری- به محکوم کردن جمهوری اسلامی پرداخته و همسو و هم سخن با راست ترین- و البته پرقدرت ترین و با نفوذ ترین گروههای سیاسی ایالات متحده- جمهوری اسلامی را پیشاپیش متهم به ساختن بمب اتم و حمله به غرب کرده و آنرا عامل همه خشونت هاو تروریسمی که درجهان،خاصه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی،زبانه می کشد دانسته،و هم از تلاش های غرب برای راه انداختن جنگی بر ضد ایران پنهان یا نیمه پنهان پشتیبانی می کنند. تلاش اصلی این گروهها کارشکنی و بی اعتبار ساختن هر روش و راهی است که در غرب یا در ایران برای حل اختلاف بین ایران و کشورهای غربی به کار گرفته می شود. برخی از افراد این گروه همواره هر صدایی را که درباره تعامل بین ایالات متحده و ایران سخن گفته اند با عنوان مأموران جمهوری اسلامی مورد حمله و ملامت قرار داده اند. برخی از آنان تا آنجا پیش رفته که در "مقالات و تحلیل ها" (اعلامیه ها و کیفرخواست سیاسی) حتی رسانه های خبری مانند بی بی سی را که بر اساس مشی حرفه ای خود جانب تعادل را می گیرد به همراهی با جمهوری اسلامی متهم کرده و آنها را محکوم کرده اند. عملکرد این گروه مانند گروه کوچک و قدرتمندی در میان میلیونها تبعیدی کوبایی در فلوریدا است. این گروه کوچک که صاحب امپراطوری رسانه ای و کسب و کار فراوانی در ارتباط با تحریم کوبا شده است نه قصد به کوبا رفتن دارند و نه دغدغه اصلاح امور کوبا. در پنجاه سال گذشته آنها با سد کردن راه هر رئیس جمهوری که خواسته است رابطه با کوبا را عادی کند تنها به نابودی بیشتر جامعه کوبا و تحکیم بیشتر حکومت کوبا مدد رسانده اند. نگارنده در توضیح بخش فلوریدایی اپوزیسیون در آینده بیشتر خواهد نوشت.

2) از سنخ پیروان آیت الله خمینی؛علی شریعتی در دهه های پیشین،و مشابه های عربی- سنی آنها مانند اخوان المسلمین

3) از جمله این پژوهشگران،دکتر آصف بیات،استاد مطالعات بین المللی و خاورمیانه دانشگاه ایلی نوی در ایالات متحده، است که در کتاب خود "دموکراتیک کردن اسلام" به طور مشروح به پدید آمدن این نسل تازه و مشخصات آن اشاره می کند. نگارنده در نوشتن این بخش از مقاله از دیدگاههای آصف بیات استفاده کرده است.

4) این اصطلاح از فرانسیس فوکویاما است. او از نظام سیاسی حاکم در جمهوری اسلامی ایران،ونزوئلا،و روسیه با این عنوان نام می بردو معتقد است که رفرم آنها از رهگذرتغییرات تدریجی و فشار اجتماعی جامعه مدنی ممکن است و از انتخابات ناقص در این کشورها به مثابه راهی برای تغییر یاد می کند.

تهمورث کیانی،سیاتل (ایالات متحده)،بیست و هفتم تیرماه یکهزار و سیصد و نود دو شمسی
kianit@uw.edu

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد