logo





انتخاب روحانی قابل پیش بینی نبود

پاسخ‌ های محمد اعظمی به سوالات سایت «ندای آزادی»

سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۲ - ۰۹ ژوييه ۲۰۱۳

محمد اعظمی

aazami.jpg
به نظر من شرایطی که روحانی را بالا کشاند بن بستی بود که حکومت در آن گرفتار شده بود. فشار خارجی و داخلی امکان ادامه وضع موجود را بدون بحرانهای حاد و حرکات و اعتراضات توده ای ناممکن کرده بود.

۱- بسیاری از تحلیل گران سیاسی، حتی بخشی از اپوزیسیون، انتخاب روحانی را "شگفت انگیز" خواندند. آیا به نظر شما این نتیجه شگفت انگیز بود؟ دلائل قبول و یا رد این ارزیابی کدامند؟

انتخاب روحانی قابل پیش بینی نبود. نه دستگاه ولایت چنین ارزیابی داشت و نه اصلاح طلبان و نه اپوزیسیون و نه مردم. هیچکدام انتخاب روحانی را در دور اول پیش بینی نمی کردند. موقعیت روحانی در موسسات نظرسنجی نزدیک به اصلاح طلبان، که تمایلات شان تا حدی چاشنی آمار می شود، در بهترین حالت، بالاتر از قالیباف و در محدوده سی درصد آراء قرار داشت. در نظر سنجی های نزدیک به دستگاه ولایت هم روحانی در اواسط صف قرار داشت. نیروهای اپوزیسیون چه جریاناتی که تحریم کرده بودند و چه آنان که روحانی را تا حد نماینده خود بالا کشاندند، هیچکدام، روحانی را برنده انتخابات در دور نخست نمی دیدند. البته این ارزیابی ها هم چندان بی پایه و اساس نبودند، همگی ریشه در واقعیات جامعه داشت. تا دو سه روز پیش از رای گیری، بسیاری از افرادی که با رای خود روحانی را رئیس جمهور کردند، هنوز تصمیم به مشارکت در انتخابات نداشتند. بنابراین انتخاب او نمی توانست با شگفتی روبرو نشود.

۲- روحانی بیش از دو دهه است که نماینده خامنه ای در "شورای امنیت ملی" است. در تمام این مدت، اظهارات و اقدامات او در پست ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک با سیاست های خامنه ای هماهنگ بود. همچنین می دانیم که او چند روز قبل از انتخابات به خامنه ای نامه نوشته و اطمینان داده بود که مطیع نظام و همراه اوست. به نظر شما چرا مردم از رئیس جمهور شدن چنین شخصی خوشحال شدند؟ این خوشحالی را چگونه ارزیابی می کنید؟

مردم ما با حکومتی سروکار دارند، ضد آزادی. حتی آزادی فردی را در پستوی خانه ها سرکوب می کند. این حکومت با مجموعه عملکردش تحریم اقتصادی را بر کشور تحمیل و خطر جنگ را تشدید نموده است. در نتیجه سیاست های ویرانگرانه جمهوری اسلامی، قیمت ها سیر صعودی پیموده تا آنجا که نان مردم نیز در معرض تهدید قرار گرفته است. نارضایتی شدید از وضع موجود آرزوی رهائی را در اذهان تقویت نموده است. در چنین شرایطی و در غیاب یک اپوزیسیون متشکل آزادیخواه، مردم برای بهبود وضع خود دل به برخی از نیروهای حاکم می بندند و از کوچکترین فرصت برای بهبود وضع استفاده می کنند. انتخابات یکی از امکاناتی است که مردم برای تغییر بدان توجه دارند. در این انتخابات، حسن روحانی از میان ۶ کاندیدای مورد تائید شورای نگهبان کوشید از سیاست حاکم فاصله گیرد. افزون براین، پشتیبانی محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی، که هر دو رانده شده از دستگاه ولایت بودند، موقعیت روحانی را به عنوان چهره ای مخالف وضع موجود، تقویت نمود. از سوی دیگر، تهاجم مطبوعات وابسته به اصولگرایان و نیروهای امنیتی -نظامی به روحانی و حتی طرح بررسی مجدد صلاحیت او توسط شورای نگهبان، باعث شد فاصله اش از دستگاه ولایت بیشتر از آن چه هست جلوه کند. بخشی از مردم که نیروی تغییر وضع موجودند در چنین شرایطی وارد میدان انتخابات شدند و با حضورشان تعادل را به سود روحانی به هم زدند و او را در جایگاه رئیس جمهور نشاندند. مردم به ویژه بخشی از آنها که برای تغییر در انتخابات شرکت کردند، پس از اعلام نتایج انتخابات، پیروزی روحانی را شکست دستگاه ولایت دانستند و آن را در خیابانها جشن گرفتند. در جریان مبارزه ای که در گرفت مردم از روحانی وسیله ای ساختند تا نارضایتی شدید خود را از سیاست حاکم بیان کنند. این پیام تقریبا به گوش همگان رسید. بخشی از اپوزیسیون، به ناحق و از موضعی رادیکال، رویگردانی از ولی فقیه را تقویت رژیم قلمداد نمود. بخش دیگری که حتی حضورش در میان اپوزیسیون پرسش انگیز است کار را بدانجا کشانده است که مشارکت مردم را به هوشمندی"مقام رهبری" گره زده است. در حالی که هجوم به صندوق ها در دقایق آخر توسط معترضانی صورت گرفت که نسبت به روحانی و کل این سیستم درک روشنی دارند. شعار دیکتاتور، دیکتاتور، تشکر، تشکر، شعار همین نیرو است. این نیرو برای استقرار دموکراسی به جای جمهوری اسلامی هیچ تردیدی ندارد.

۳- خوشحالی برخی از نیروهای اپوزیسیون از انتخاب روحانی را چگونه ارزیابی می کنید؟

واکنش نسبت به انتخاب روحانی، موضوع مهمی نیست. نباید به یکی از موضوعات اصلی گفتگوی ما تبدیل شود. روحانی در این انتخابات وسیله ای شد تا بخشی از مردم نارضایتی خود را از دستگاه ولایت و سیاست های حاکم بیان کنند. کسانی که روحانی را نماینده تمام و کمال خود می دانند از زاویه پیروزی و شکست او به انتخابات نگاه می کنند. انتخابات یکی از میدان های مبارزه است. بسته به اینکه ارزیابی از آن چگونه باشد، واکنش ها متفاوت می شود. نیروئی که شرکت در انتخابات را ناشی از توهم و دادن مشروعیت به نظام می بیند، طبیعی است در برابر این انتخابات که نتیجه اش بیرون آمدن روحانی از صندوق ها بود، موضع نتفی اتخاذ کند. اما جریاناتی که نتیجه مشارکت و انتخاب روحانی را نفی دستگاه ولایت ارزیابی می کنند، طبیعی است از نتیجه این حرکت خشنود باشند. مگر می توان از تسخیر خیابانها دلشاد نشد. آیا در خیابان ها، نفس رقص و پایکوبی مردان و زنان در کنار همدیگر معنائی جز مخالفت با دستگاه ولایت می تواند داشته باشد؟ آیا مردم نمیدانستند که حکومت نسبت به رقص و پایکوبی چقدر حساس است؟ هم این رقص و پایکوبی و هم آن شرکت در انتخابات، هر دو یک پیام داشتند. پیامشان یک "نه" معنادار بود. "نه" بود به وضع موجود و به مسئول اصلی آن، ولی فقیه! نباید این حرکت را، که در چارچوب نافرمانی مدنی قرار می گیرد، کم رمق کرد. نفس رقص همگانی مردم در خیابانها، به هیچ گرفتن بنیادهای فکری حکومتی است که بیش از سی سال است در بلندگوها و رسانه های خود ماتم و عزا را تبلیغ می کند. مردم به سیاست تاکنونی همین حکومتیان نه گفته اند. بیهوده آن را برد-برد و بدتر اینکه، آن را باخت مردم و متوهم معرفی نمودن مردم جا نزنیم.
۴- با توجه به شرایط داخلی و خارجی که رژیم با آنها روبروست، آیا سیاست های اعلام شده از طرف روحانی را بیشتر در تطابق با سیاست های خامنه ای در این مقطع می بینید یا در تقابل با آنها؟

روحانی نه در تقابل با خامنه ای بوده است و نه در تطابق با او. دوری ها و نزدیکی هائی با هم دارند. در مجموع با سیاست های رفسنجانی بیشتر همراهی دارد. رفسنجانی و خامنه ای نیز هر چند اشتراکاتی دارند اما تفاوتهای آنها کم نیست. در حدی است که دستگاه ولایت نپذیرفت رفسنجانی خود را به رای مردم بسپارد. در این انتخابات روحانی در زمینه سیاست اتمی و مناسبات با جهان چهره ای متفاوت با سیاست رسمی از خود ترسیم نمود. خود را نزدیک به رفسنجانی معرفی نمود. اما به نظر من خامنه ای زیر فشار غرب و اوضاع داخلی در زمینه اتمی و کلا سیاست خارجی دست به عقب نشینی هائی زده است. این عقب نشینی در سخنان او در مشهد در رابطه با مذاکره مستقیم با آمریکا بازتاب روشنی داشت. مذاکره با آمریکا یکی از تابوهای حکومت بوده و کلید ورود به سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. خامنه ای در نظر داشت چرخش خود را توسط یکی از چهره های وابسته به ولایت پیش ببرد. روحانی از نظر داخلی و خارجی چهره ایست که عملکردش در جریان مذاکرات هسته ای، مورد نقد خامنه ای قرار داشت و توسط روزنامه هائی نظیر کیهان تسلیم طلبانه خوانده شد.
اما در زمینه های دیگر با خامنه ای تفاوت هائی دارد. خطاست اگر روحانی را در سیاست دیروزش خلاصه کنیم. روحانی با خاتمی و حتی رفسنجانی فاصله داشته است. اما باید توجه کنیم که روحانی برآمده از شرایطی است که ناگزیر است در برخی زمینه ها سیاستی متفاوت از گذشته خود داشته باشد. اینکه موفق شود و یا شکست بخورد موضوع دیکری است.

۵- انتخاب روحانی چه تاثیری بر فعالیت های نیروهای جمهوری خواه، دموکرات و لائیک خواهد داشت؟

اگر روی شرایطی که روحانی را به قدرت رساند توافق کنیم می توانیم بر تاثیر آن بر فعالیت نیروهای جمهوری خواه، دموکرات و لائیک نیز به توافق برسیم. به نظر من شرایطی که روحانی را بالا کشاند بن بستی بود که حکومت در آن گرفتار شده بود. فشار خارجی و داخلی امکان ادامه وضع موجود را بدون بحرانهای حاد و حرکات و اعتراضات توده ای ناممکن کرده بود. راس حکومت می خواست عقب نشینی کند، اما به شدت از بروز و برآمد جنبش های اجتماعی در هراس بود. در این شل و سفت کردنها در مرز روحانی متوقف شد. برای حکومت روشن است که آن آرائی که روحانی را به قدرت رسانذ آراء افرادی است که به درجات مختلف در پی تغییر بوده اند. به میزانی که این افراد و مردم خواسته های خود را پیگیری کنند به همان میزان شرایط برای فعالیت جنبش های اجتماعی و به طبع آن شرایط برای اثرگذاری نیروهای دموکرات افزایش می یابد. اما اکنون با انحرافی مواجه هستیم که ریشه در تفکر محافظه کارانه ناشی از شکست دارد. این تفکر از طرح مطالبه می هراسد. تبلیغ می کند که روحانی را زیر فشار نباید گذاشت تا بتواند کاری انجام دهد. به نظرم اگر این سیاست بر جنبش حاکم شود کارها در همین چارچوب متوقف و روحانی به عنوان رئیس جمهور به مهره فرعی در سیستم بدل می شود. روحانی فردی است با ظرفیت بسیار کمتر از خاتمی اما در شرایط کاملا متفاوتی با او به قدرت رسیده است. همان مردمی که روحانی را بر سکوی ریاست جمهوری نشاندند پیش از این با فشار دستگاه ولایت را ناگزیر به پذیرش برخی عقب نشینی ها نمودند. باید شرایط را دریافت و مبارزه را با اولویت آزادی بدون درنگ زهرا رهنورد، موسوی و کروبی و همه زندانیان سیاسی در دستور قرار داد. اگر روحانی نتواند در این زمینه کاری انجام دهد، در زمینه های دیگر نیز بعید است به موفقیتی دست یازد. برخلاف تبلیغات محافظه کاران در صفوف نیروهای چپ و دموکرات این فشارها نه تنها به زیان روحانی نیست بلکه در چانه زنی ها در بالا به او کمک می کند که بتواند برخی از خواسته های مردم را طرح کند.

چند پرسش؟

در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری از زوایای مختلفی بحث و گفتگو صورت گرفته است. در این دور نشریات اینترنتی برای شکافتن زوایای مختلف انتخابات تلاش های ارزنده ای انجام داده اند. به رغم این، هنوز گفتگو روی برخی مسائل گرهی به اندازه کافی انجام نگرفته است. من فکر می کنم اگر بحث و گفتگو روی چند سئوال گرهی متمرکز شود شاید بتوان به زبان و فهم مشترکی رسید. برخی پرسش هایم چنین است:

رفتن پای صندوق ها و دادن رای به سود جمهوری اسلامی است یا به زیان آن؟ این پرسشی است که هر کدام از ما پاسخ آن را در آستین داریم. روشن کردن پاسخ این سئوال هم برای طرفداران حکومت و هم مخالفان آن از اهمیت زیادی برخوردار است. حکومت و بخش عمده ای از مخالفان حکومت شرکت در انتخابات و رفتن پای صندوق های رای را مشروعیت بخشیدن به رژیم معنا کرده اند. این حکم چقدر درست و دقیق است؟ مثلا در انتخابات دوم خرداد ۷۶ و یا ۲۲ خرداد ۸۸ شرکت گسترده مردم به حکومت مشروعیت بخشید و یا از او مشروعیت زدائی نمود؟

دومین پرسش این است: حداقل از دوم خرداد ۷۶ تا کنون دیده ایم که مردم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می کنند. به راستی چرا؟ مگر انتخابات غیر آزاد و مهندسی شده نبوده است؟ بدون تردید هست. پس چرا مردم شرکت می کنند؟ متوهم هستند یا نقشه دیگری در سر دارند؟ همین چهار سال پیش در سال ۸۸ بزرگترین تقلب صورت گرفت و خصلت اصلی انتخابات با متقلبانه بودنش تعریف شد. این تقلب را بخشی از حکومت یعنی موافقان همین نظام هم تائید کردند. پس چرا در این انتخابات باز نیروی قابل توجهی دوباره شرکت کرد؟ نیروی سیاسی مدافع جدائی دین از دولت و یک نیروئی که بخواهد سیاست ورزی کند در این حالات چه سیاستی باید داشته باشد؟ یک روشنفکر می تواند حرف خودش را بزند و اگر هم سالها تنها بود بر ارزش مورد تاکیدش تکیه کند. اما نیروی سیاسی حرفش برای این است که منشا تغییر شود و در این واقعیت اثرگذارد. نمی تواند فقط روی ارزش ها بدون یافتن راه حلی برای عبور از واقعیت پافشاری کند. باید ارزش ها را راهنما و و واقعیت را مبنای اتخاذ سیاست کند. معنای چنین حکمی در شرایط کنونی چیست؟

بالاخره اهمیت دارد روی این پرسش بحث متمرکز شود که چرا مردم به یکی از چهره های نظامی رای می دهند که از آن ناراضی هستند؟ کسانی که طرفدار حکومت هستند مورد خطاب ما نیستند. مخالفان چرا به جهره های نظام رای می دهند؟ روحانی کیست و به چه دلیل رای آورد؟ همین احمدی نژاد چطور شد در سال ۸۴ رای آورد؟ در این دور خاتمی را نگذاشتند کاندیدا شود. پس از ۸ سال ریاست جمهوریش عموم نیروها اپوزیسیون بر این نظر بودند که اگر کاندیدا شود رای نمی آورد. اما تمام شواهد دال بر این بود اگر شرکت می کرد رای بسیار بالائی میآورد. چرا؟
پنج شنبه چهارم ژوئیه ۲۰۱۳

http://www.jjdli.com/fa/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد