logo





نیم نگاهی به دریای بیکران مثنوی ملای روم

دوشنبه ۳ تير ۱۳۹۲ - ۲۴ ژوين ۲۰۱۳

علی اصغر راشدان

aliasghar-rashedan3.jpg
گزینش علی اصغرراشدان

هردمی آن خاربن افزون شدی
پای خلق اززخم آن پرخون شدی
جامه های خلق بدریدی زخار
پای درویشان بخستی زارزار

*
سال بیگه گشت وقت کشت نی
جزسیه روئی وفعل زشت نی
کرم دربیخ درخت تن فتاد
بایدش برکندودرآتش نهاد
هین وهین ای راه رو بیگاه شد
آفتاب عمرسوی چاه شد
این قدرتخمی که ماندستت بباز
تابروید زین دودم عمر دراز
تانمردست این چراغ باگهر
هین فتیلش سازوروغن زودتر
یوسفاآمدرسن درزن دودست
ازرسن غافل مشو بیگه شدست

*
خاک بربادست وبازی می کند
کژنمائی پرده سازی میکند
چشم خاکی رابه خاک افتدنظر
باد بین چشمی بودنوعی دگر
هیچ آئینه دگرآهن نشد
هیچ نانی گندم خرمن نشد
هیچ انگوری دگرغوره نشد
هیچ میوه ی پخته باکوره نشد
پخته گردوازتغییردورشو
روچوبرهان محقق نورشو
چون زخودرستی همه برهان شدی
چونک بنده نیست شدسلطان شدی

*
می رهاندکوه ازآن آوازوقال
صدهزاران چشمه ی آب زلال
چون زکه آن لطف بیرون می شود
آبها درچشمه ها خون می شود.
جان پذیرفت وخرداجزای کوه
ماکم ازسنگیم آخر ای گروه!
نه زجان یک چشمه جوشان می شود
نه بدن ازسبزپوشان می شود
نی صدای بانگ مشتاقی درو
نی صفای جرعه ی ساقی درو
ای خنک زشتی که خوبش شدحریف
وای گل روئی که جفتش شدحریف
نان مرده چون حریف جان شود
زنده گرددنان وعین آن شود
هیزم تیره حریف نارشد
تیرگی رفت وهمه انوارشد
جان وعقل من فدای بحرباد
خونبهای عقل وجان این بحرباد
تاکه پایم میرودرانم درو
چون نماندپا چون بطانم درو
ای ملامت گرسلامت مر ترا
ای سلامت جورهاکن تو مرا
جان من کوره ست باآتش خوشست
کوره رااین بس که خانه ی آتشست
همچو کوره عشق راسوزیدنیست
هرکه او زین کورباشدکوره نیست
برگ بی برگی تراچون برگ شد
جان باقی یافتی ومرگ شد
چون تراغم شادی افزودن گرفت
روضه ی جانت گل وسوسن گرفت
آنچ خوف دیگران آن امن تست
بط قوی ازبحرومرغ خانه سست
بازدیوانه شدم من ای طبیب
بازسودائی شدم من ای حبیب
آن چنان دیوانگی بگسست بند
که همه دیوانگان پندم دهند.

(مثنوی ملای روم،دفتردوم.)

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد