logo





آيا اصلاح طلبان نقش ستون پنجم نظام را ايفا مي‏ كنند؟

دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۳ ژوين ۲۰۱۳

محمود راسخ (افشار)

Mahmoud-Rassekh.jpg
خامنه ‏اي با رد صلاحيت هاشمي رفسنجاني خدمت بسيار بزرگي به مردم ايران كرد. او با اين اقدام اضطراري‏اش از يك سو، نمي‏دانم براي چندمين بار، نشان داد كه آنچه در اين نظام به حساب نمي‏آيد مردم، حقوق و رأي آنان است و از سوي ديگر عمق بحران نظام را به نمايش گذاشت. همچنين به خرفت‏ترين فرد جامعه ثابت كرد كه اين نظام اصلاح‏پذير نيست.

دانسته است كه وضعيتي كه اموزه بر كشور حاكم است به طور عمده دستپخت رفسنجاني است. بنا به گفته‏ي خود رژيمي‏ها ايشان معمار اصلي و استوانه‏ي اين نظام است. قانون اساسي، ولايت فقيه، شوراي نگهبان، پاسداران، بسيج، اطلاعات و دستگاه امنيتي، كنار گذاشتن بازرگان، سازمان‏ها، شخصيت‏هاي معتدل، احزاب و سازمان‏هاي سياسي، طرح و اجرا‏ي حذف منتظري، طولاني كردن جنگ 8 ساله، ارتقاء ولايت فقيه به ولايت مطلقه در تغيير قانون اساسي در سال 1368، كشتار سال 67، قتل شخصيت‏هاي اپوزيسيون در داخل و خارج از كشور، گسترش فساد مالي، اقتصادي، فحشا، دزدي، رانتخواري، و از همه بدتر انتصاب خامنه‏اي به ولي فقيه ووو همه از شاه‏كارها و «خدمات» برجسته‏ي حضرت ايشان به ملك و ملت ايران است!

آيا شرم آور نيست كه اكنون اصلاح طلبان داخل و خارج در حال ساختن فرشته و اسطوره‏اي از اين جاني، جنايتكار و خائن به منافع مردم ايران هستند؟

رد صلاحيت هاشمي به دست خامنه‏اي نشاني از استحكام نظام و قدرت خامنه‏اي نيست. بلكه بر عكس تزلزل پايه هاي نظام، ضعف آن و دامنه و عمق بحران گربانگير آن را فرياد مي‏كند.

خامنه‏اي با اين اقدام ناگزير خود آخرين از آن بخش‏هائي از مردم كه هنوز اميد به دگرگوني و بهبود وضعيت زندگي‏شان در اين نظام داشتند توهم‏زدائي كرد. وقتي اين نظام و حاكمان بر آن را شخصي فاسد، خائن و جاني مانند رفسنجاني برنتابد ديگر تكليف ساده لوحاني كه كارنامه‏شان پاك و در فكر اصلاحات واقعي در اين نظام‏اند روشن است!

تاريخ نظام اسلامي تاريخ توهم زدائي مردم نسبت به «اسلام عزيز خميني»، بخش بزرگي از روحانيت و حكومت مذهبي است. ابتدا خميني و بعد از رهسپار شدنش به ديار نيستي جانشين او خامنه‏اي و دست اندر كاران حكومت اين وظيفه‏ي تاريخي را ايفا كرده‏اند. اگر انقلاب 57 دستاوردي براي مردم ايران داشته باشد آن دستاورد همين است و بس.

در اين سي و چند سال از يك سو دايره‌ي توهم زدائي همواره گسترش يافته و از سوي ديگر دايره‏ي حاكميت با حذف‏هاي پي در پي تنگ و تنگ‏تر گرديده است. اين جريان با حذف جبهه‏ي ملي، بازرگان و مانند آن‏ها شروع شد و اكنون به رفسنجاني و احمدي نژاد ووو رسيده است. البته هر چه دايره‏ي حكومت كنندگان كوچك‏تر شود آنان ضربه‏پذيرتر مي‏گردند و با فرود آمدن ضربه‏ها بر سطحي كوچك‏تر شدت و تاثير آن فزوني مي‏يابد. روندي كه در اواخر حكومت شاه نيز شاهد آن بوديم.

از آن جا كه آخوندها در فريب مردم سابقه و تجربه‏ي طولاني دارند، اين بار در مورد كانديداتوري رفسنجاني براي پست رياست جمهوري هم شخص خودش و هم خاتمي و ديگران چنان جنگولك بازي‏اي به راه انداختند كه گوئي ايشان در ايجاد وضع موجود اصلاً هيچ نقشي نداشته و منجي‏اي است كه اگر فداكاري كند و به ميدان آيد معضلات و مشكلات جامعه را حل خواهد كرد و نان در سفره‏ي غذاي مردم خواهد گذاشت.

مگر ايشان خير سرشان در ساليان اخير رئيس مجلس خبرگان رهبري و هم اكنون نيز رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نبوده و نيستند. كدام اقدامي را براي جلوگيري از كارهاي تخريبي احمدي نژاد و ارگان‏هاي ديگر نظام در اين سال‏ها انجام دادند. صداي اعتراض ايشان كي و كجا به دزدي‏ها، فساد مالي و اقتصادي، سياست مخرب اتمي، بالا كشيدن بيت‏المال توسط دزدان حكومتي، روحانيان دزد و آقازاده‏هاي‏شان درآمد كه به گوش كسي نرسيد! مگر خود جناب‏شان نگفتند كه فقط با اجازه و موافقت خامنه‏اي، يعني مسبب تمام بدبختي‏ها و ضايعات وضعيت موجود در كشور، پا به ميدان انتخابات خواهند گذاشت. ايشان در هر صحبتي كه مي‏كند مرتب از «مقام معظم رهبري» با سلام و صلوات سخن مي گويد وحفظ و احترام به مقام ايشان را وظيفه‌ي مقدس هر فردي مي‌داند. البته چاره‌اي هم ندارد. او خودش اين آش را براي ملت پخته است.

ولي در چند ماه اخير شخصيت‏هاي به اصطلاح اصلاح طلب از ايشان چنان شخصيتي ساخته‌اند كه گوئي دست ايشان به خون مردم بي‏گناه و جوانان وطن آلوده نيست. در دزدي‏ها و فساد رايج در دستگاه حكومتي و جامعه هيچ دستي نداشته و شخصي منزه، خيرخواه، مردم دوست ووو مي‏باشد. اما، اگر ايشان انتخاب هم مي‏شدند، هيچ كار اساسي از دست‏شان ساخته نبود.

سال 1392 سال 1376 كه خاتمي با رأي منفي مردم به ولي فقيه انتخاب شد نيست. اگر در ماه‏هاي اول دولت خاتمي در جهت باز شدن فضاي سياسي اقداماتي انجام گرفت اين امر به دليل تغيير در ماهيت نظام، لياقت و كفايت و شجاعت و جسارت خاتمي نبود. بلكه نتيجه‏ي ضربه‏ي گيج كننده‏اي بود كه بر خامنه‏اي و كادر واقعي حاكمان نظام به دست مردم وارد آمده بود. به محض آن كه آنان تعادل خود را به دست آوردند و نيروهاي پريشان‏شان را جمع آوري كردند دست به حمله‏ي متقابل زدند و گام به گام اصلاح طلبان را عقب نشاندند و به تكرار جنايات گذشته دست يازيدند، قتل هال زنجيره‏اي و غيره، تا در سال 84 احمدي نژاد را از صندوق‏هاي رأي بيرون آوردند.

از سال 84 تا كنون اتفاقات ناگوار بسياري روي داده است. وضع اقتصاد كشور در نتيجه‏ي سياست جنون‏آميز اتمي خامنه‏اي و تحريم‏هاي بين‏المللي روز به روز وخيم‏تر شده است. به طوري كه با گراني سرسام آور وسايل زندگي، حلقه‌ي فقر و گرسنگي روز به روز بر گلوي لايه‏هاي بيش‏تري از مردم و به ويژه كارگران و زحمت‏كشان فشار بيش‏تري وارد مي‏آورد. تقلب بزرگ در انتخابات سال 88 و پي‏آمد آن در جنبش «رأي من كو» كه به سركوب‏ها، زندان‏ها، شكنجه‏ها و قتل‏ها در خيابان‏ها و زندان‏ها (كهريزك و...) انجاميد هنوز در خاطره‏ها زنده است. فساد مالي، رانتخواري، دزدي‏هاي كلان «گم» شدن ميلياردها تومان و دلار از ثروت مملكت، تنزل فاحش پول ملي، بسته شدن كامل فضاي سياسي ووو دستاورد سياست خامنه‏اي و سوگلي سابق‏اش احمدي نژاد در هشت سال اخير بوده است.

حال اگر رفسنجاني به فرض به رياست جمهوري مي‏رسيد و اگر فرض كنيم كه واقعاً براي حفظ نظام اسلامي بر انجام تغييراتي در سياست‏هاي نظام و بهبود وضع اقتصادي و سياست خارجي كشور اراده مي‏كرد و اگر باز فرض كنيم كه ارگان‏هاي اطلاعاتي و امنيتي و سپاه و بسيج، كه به گفته‏ي خود ايشان اكنون فقط به تسلط بر تمامي كشور رضايت مي‏دهند، حاضر به همكاري با ايشان مي‏شدند، با در نظر گرفتن سطح بالاي انتظاراتي كه انتخاب ايشان در مردم بوجود مي‏آوَرْد، نخستين و كم‏ترين اقدام ضروري كه مي‏بايست به دست ايشان انجام مي‏گرفت باز كردن فضاي سياسي و تأمين امنيت اقتصادي و قضائي در كشور مي‏بود. ولي اين كار مي‏توانست فقط و فقط با كوتاه كردن دست اطلاعاتي‏ها، امنيتي‏ها، پاسداران و بسيجي‏ها و بالاتر از همه «بيت رهبري» از اهرم‏هاي قدرت و دخالت در امور كشور به سود خود و جيب‏هاي بزرگ‏شان، انجام گيرد. حال اگر باز فرض كنيم كه رفسنجاني قادر به انجام چنين كاري مي‏شد، روزنامه‏ها تا حدي آزادي مي‏يافتند، در دستگاه قضائي تا اندازه‏اي اصول قضاوت واقعي حاكم مي‏شد، الخ، تازه كارنامه‌ي اعمال دست اندركاران نظام،‌و در رأس آنان شخص خامنه‌اي و بيت‌اش، دستكم در اين 8 سال مطرح مي‏شد. خوردوبردها در اين سال‏ها، گم شدن ميلياردها پول، دزدي‏ها، بدهي‏هاي ميلياردي از ما بهتران به بانك‏ها، زنداني كردن‏ها، شكنجه‏ها، قتل‏ها، كهريزك‏ها، داستان تقلب‏هاي انتخاباتي در 84 و 88، مسئوليت وضع خراب اقتصادي و تنزل پول ملي، صرف ميلياردها دلار براي برنامه‌ي اتمي با پيامدهاي مصيبت‌بار آن، خلاصه ريشه يابي خرابي‏ها و يافتن مسئولان وضعيت حاكم بر جامعه در هشت سال گذشته و در زمان حال، همه و همه مطرح مي‏شد. مردم از ظلمي كه در اين سال‏ها بر آنان رفته است دادخواهي مي‏كردند و طبيعتاً سرنخ تمام اين مسائل به خامنه‏اي و بيت رهبري منتهي مي‏شد. يعني بدون هيچ اما و اگري معلوم مي‏شد كه مسئول مستقيم تمام اين جنايت‏ها و ضايعات ولي فقيه، خامنه‏اي، و نهاد ولايت فقيه يعني تيرك اصلي نظام است. طبيعي است كه نه حاكمان و نه رفسنجاني كه خود جزئي است از آنان و به گفته‌ي خود فقط به خاطر حفظ نظام به ميدان آمده است به چنين وضعي تن نمي‏دادند. در نتيجه رياست جمهوري رفسنجاني نيز مشكلي از مشكلات جامعه را نمي‌توانست حل كند.

در حالي كه سياست‏هاي خامنه‏اي نظام را با بحراني عميق مواجه ساخته و رد صلاحيت هاشمي ماهيت اصلاح‏ناپذير نظام را بر عقبمانده‏ترين، ساده لوح‏ترين و خرفت‏ترين عناصر جامعه آشكار ساخته ضربه‏ي مهلكي بر نظام و مشروعيت آن وارد آورده و به مردم حالي كرده است كه اگر خواهان بهبود وضع خود و استقلال و آبروي كشورتان هستيد تنها راهي كه در برابرتان قرار دارد اين است كه قيام كنيد و اين نظام را به ذباله‌دان تاريخ بفرستيد، اصلاح طلبان داخل و خارج از نظام، براي ترميم و مرمت اين خانه‏ي خراب و كاستن از شدت ضربه‏هاي مهلكي كه در حال فرود آمدن بر آن است به پا خواسته‏اند و با توسل به همان بهانه‌ي كذائي «بد و بدتر» در صددند تا باز مردم را بفريبند و آنان را به پاي صندق انتخابات بياورند.

اصلاح طلبان در عمل خواهان اصلاحات واقعي در ايران نيستند. زيرا علاوه بر تجربه‏ي 16 سال گذشته، اقدام اخير خامنه‏اي در رد صلاحيت هاشمي بايد به آنان حالي كرده باشد كه در اين نظام مسئله نه تنها بر سر اصلاحات نيست بلكه بر سر بد و بدتر هم نيست. چون در اين نظام همه بدترند.

در حالي كه خامنه‏اي به اجبار و ناخواسته با اقدامات اضطراري خود به روشنگري مردم و آگاه ساختن آنان به ماهيت اين نظام و در عمل در جهت زدودن شكاف در اپوزيسيون برانداز عمل مي‏كند، به اصطلاح اصلاح طلبان درست در جهت عكس حركت مي‏كنند. آنان به تداوم توهم در مردم نسبت به ماهيت نظام و ايجاد شكاف در اپوزيسيون كمك مي‏كنند. بدين ترتيب خامنه‏اي ناخواسته به سود مردم و جنبش براندازي عمل مي‏كند و اصلاح طلبان دانسته يا ندانسته، آگاهانه يا نا آگاهانه به زيان مردم و به سود خامنه‏اي و حاكمانِ پاسدار، اطلاعاتچي، امنيتي، لباس شخصي‏ها، بسيجي‏ها و اراذل و اوباش. نقش اطلاح طلبان در عمل نقش ستون پنجم نظام، خامنه‏اي و حاكمان كنوني شده است. نتيجه‌ي كار آنان ادامه‌ي شكاف و سردرگمي در اپوزيسيون جمهوريخواه است. اين امر مانع تشكل آنان، تدوين و اتخاذ استراتژي و تاكتيك‏هاي لازم براي سازمان دادن مبارزه‏اي مؤثر در جهت براندازي اين نظام ظالم و خونخوار است و فقط به ادامه‌ي حيات نظام اسلامي ياري مي‌رساند.

اصلاح طلبي و اصلاح طلبان شايد زماني حقانيت تاريخي داشتند. ولي اكنون تحت لواي اصلاح‏طلبي به نيروئي مخرب تبديل شده‏اند و به زيان منافع مردم و سرنوشت كشور عمل مي‌كنند. بايد نقش آنان را افشا كرد.

بر جمهوريخواهان آگاه و مبارز است كه با سازمان دادن كارزاري گسترده اين نقش تخريبي را افشا كنند. به مردم توضيح دهند كه تبليغات اصلاح طلبان، برنامه‏ها و پيشنهادهاي آنان به مردم براي رهائي از يوغ استبداد و بهبود وضع زندگي‏شان سرابي بيش نيست و جز ياري رساندن به ادامه‌ي حيات اين نظام و بدتر شدن وضعيت زندگي آنان و ايجاد خطر براي استقلال كشور، راه به جائي نمي‌برد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد