یک روی به خاوران
یک روی به تبعید
فرزندان گمشده اش را صدا می زد
مادر معینی ها، مادر همهی ما
قاب عکسی در دست
صدایی فروخورده در گلو
به دادخواهی گام برمیداشت،
آرام آرام
در صف مادران
مادر معینی ها، مادر همه ی ما
یک چشم بر خاک،
یک چشم بر دریا
قطره اشکهای سالها ریخته اش را میجُست
مادر معینیها، مادر همه ی ما
یک دست بر نهالی تُرد
یک دست به نوازش بر گونههای غمزده
مهربانیهای وجودش را
کاشت و رفت
مادر معینیها، مادر همهی ما
اوترخت.
26 ماه می 2013
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد