توماس ، فیلسوف و نویسنده ، روحانی مسیحی و اشرافزاده ایتالیایی ، یکی از کلاسیکهای فلسفه و الاهیات مسیحی ، خالق ایده آلیستی ترین سیستم اسکولاستیک فلسفه مدرسین در اواخر سدههای میانه بود .
او کوشید تا به نفع کلیسای کاتولیک در مناطق تحت اشغال اعراب و اسلام در اروپا از دانش و فلسفه عربی استفاده کند . غالب دانشگاها و پایتخت های اروپایی آنزمان مانند پاریس و رم از او رسما دعوت نمودند تا جلو رشد تفسیرهای اسلامی ارسطو توسط ابن رشد و ابوعلی سینا و میمندی را بگیرد .
توماس کوشید تا با تفسیرهایی از ارسطو قطبی مخالف در برابر تفسیرهای ابن رشد از ارسطو عرضه کند . وی در رابطه با شناخت جهان از نظر اتم گرایی ابن سینا نیز در محافل روشنفکری آنزمان در غرب فاصله گرفت و کوشید تا از نظرات ارسطو و افلاتون و آگوستین و نو افلاطونیان ، سنتز و سیستمی فکری در مقابل فلسفه های اسلامی و عربی بسازد و میگفت که فلسفه باید به خدمت علم الاهیات در آید . معلم مشهور او در قرن 13 میلادی آلبرت ماگنو ، روحانی و متفکر آلمانی بود .
مورخین مارکسیست در باره توماس فون آکین مینویسند که او به مبارزه علیه همه ایدههای ماتریالیستی پرداخت و تقاضای جدایی دین از دانش توسط او فقط یک حیله موذیانه بود . او مدافع استثمار و نابرابری که در نظر او خواسته خدا نیز بود، هست . وی میگفت که حاکمان باید واسال و مطیع کلیسا باشند و مالیات بدهند .
توماس چند سالی روحانی دربار اوربان ، پاپ ششم بود . وی میگفت که یک روحانی ، فیلسوف نیز باید باشد . هدف توماس تشکیل یک فلسفه مذهبی واحد در پایان سدههای میانه بود . در نظر او تقدم ایمان بر عقل مقدمه الاهیات بر فلسفه است و ضرورت فلسفه در آنجاست که از عقیده دینی حمایت کند .
در یک کاریکاتور از آندوره در حالیکه توماس همچون غول عظیمی روی ممبری در حال سخنرانی است ، ابن رشد چون یک کودک فسقلی در پای ممبر او به صورت درازکش نشسته است .
گرچه توماس مبلغ عرفان و خود داری از لذتهای این جهانی بود ولی به سبب ازدیاد وزن و پر خوری پیش از 50 سالگی بسوی خدا بازگشت ! .
در طول 25 سال کار فکری از او آثار بیشماری بجا مانده . توماس هوادار و مبلغ نظام سلطنتی بود که مخلص پاپ نیز باشد . وی میگفت که آزادی انسان یعنی آزادی اعلان عشق و خدمت او به خدا . در نظر توماس جامعه و دولت و قانون مقوله هایی طبیعی هستند . او همچون ارسطو میگفت که چون انسان موجودی اجتماعی است پس نیاز به یک فرم دولت دارد و چون انسان سرشار از حرص برای لذت و تمایلات خودسرانه است باید دولتی حاکم باشد تا جلو فردگرایی درنده او را بگیرد .
توماس همچون ارسطو میگفت که دولت باید محافظ قانون و اخلاق در جامعه باشد . بعدها توماس گرایی در سال 1879 فلسفه رسمی کلیسای کاتولیک در اروپا گردید . سیستم فکری توماس آکین امروزه پایه فلسفه و الاهیات کلیسای کاتولیک شده است .
توماس با کمک نظرات ارسطو یکی از استادن مهم فلسفه اسکولاستیک مدرسین گرایی بود و برای ساختن عقاید مسیحی او به ترکیب فلسفه های افلاتون و ارسطو و آگوستین پرداخت . از طریق او سنتز شناخت فلسفی و شناخت مذهبی به اوج خود رسیدند .
توماس گرایی ارسطویی وی در مقابل آگوستین گرایی افلاتونی در سدههای میانه سنگ بنای مهمی برای رشته خداشناسی مسیحی و فلسفه مذهبی شد . هدف توماس این بود که فیزیک ارسطویی را با الاهیات آگوستینی تطبیق دهد .
توماس مینویسد که تمام اشیاء از ماده و فرم تشکیل شده اند و خدا تضاد فرم با ماده نیست بلکه یک فرم مطلق است و ماهیت اشیاء را باید از فرم اشیاء جدا نمود و انسان محصول فرم و ماده است و ماهیت او در مقابل ظاهرش قرار دارد . توماس گاهی همچون ارسطو میگفت که هر روحی فرم مطلق است یعنی بدون ماده . وی به رد دوئالیسم جسم و روح پرداخت . ارسطو خواهان یک وحدت میان آنان بود . در نظر توماس فرم دادن به یک ماده به معنی واقعیت دادن به هستی آنست . فرم انسان روح او است و جسم او از ماده میباشد .
توماس بجای دوئالیسم پیشین یعنی فرم و ماده دوئالیسم ماهیت هستی را مطرح کرد . وی میگفت که تنها هدف انسان در زندگی یافتن حقیقت است و هدف و منظور هستی معرفی خدا است . خدا برای تنها هدفش حاضر به هر کاری میباشد . روح ابدی است چون توانایی های فکری مستقل از جسم را در خود حل میکند و هدف هستی انسان آنست که به خدا نزدیک شود .
این هدف فقط در آن دنیا ممکن است چون روح انسان در آنجا از محدودیت های جسمی وی استقلال می یابد . توماس خلاف ارسطو میگفت که جهان ازلی نیست بلکه از طرف خدا خلق شده و روح نیز فناپذیر نیست بلکه ابدی میباشد . در فلسفه توماس خدا مهم است و نه انسان چون خدا در تمام واقعیات وجود و حضور دارد .
توماس در دانشگاه در رشته های منطق و فلسفه طبیعی تحصیل کرده بود . با وجود جانبداری او از عقلگرایی ، وی مرزهای عقل را محدود میدید و نیاز به ایده آلیسم را غیرقابل اجتناب میدانست . در نظر توماس حقیقت الاهی- ایمانی با حقیقت عقلی تضادی ندارد . او میگفت که عقل ابزار درستی برای شناخت حقیقت در ماورای جهان طبیعی نیست . در مرکز تفکرات توماس هستی رابطه دانش با عقیده میباشد و عقل مستقل از ایمان قادر است بخشی از هستی را بشناسد .
توماس نظم جهان را نشانه وجود خدا میدانست . فلسفه حقوق او روی دو اصل حقوق طبیعی و قانون طبیعت متکی است . در نظر او ایمان مسیحی میتواند روی عقل متکی باشد چون قانون طبیعت در اصل خردگرایی میباشد و قانون طبیعت قانونی ابدی است . نظر او در باره حق طبیعی که ساخته انسان نیست تا امروز روی عقاید روشنگری مانند ارزش انسان و حقوق انسانی بوده است .
در نظر توماس مهمترین موضوع فلسفه متافیزیک است چون از آنطریق میتوان خدا و روح و شناخت را توضیح داد و چون حقیقت ایمانی کامل تر از حقیقت عقلی است پس عقیده نیاز به مقدمات شناخت طبیعی دارد و گرچه فلسفه نمی تواند به اثبات حقایق ماوراء طبیعی بپردازد آن ولی میتواند به رد دلایل مخالف همت گمارد .
در جهان غیر از روح دو نوع حقیقت فلسفی و الهی ابدی نیز وجود دارد . فلسفه اخلاق توماس ترکیبی است از اخلاق ارسطویی و رواقی و ایدههای کتاب انجیل و درسهای پدران مقدس آنزمان . در نظر او اخلاق مانند طبیعت به قانون طبیعی وابسته است .
توماس به 4 تقوای غیرمذهبی یونانی یعنی دانایی و شجاعت و اعتدال و عدالت باور داشت و بعدا 3 تقوای مذهبی ایمان و عشق و امید را نیز به آن اضافه نمود . او خلاف تن ستیزی کلیسا به حمایت از طبیعت و جسم انسان پرداخت .
بعدها زبان لاتین از طریق او چند قرن زبان رایج هنری و علمی در محافل اروپایی شد . فلسفه توماس حتی امروزه در خدمت کلیسا و آموزشگاههایش میباشد . از جمله آثار او / ماهیت هستی ، حاکمیت خدا ، صواب گدایی عارفان ، راهنمایی برای فرستادگن امبلغ مسیحی در برخورد با هواداران اسلام و یهود ، علیه گمراهی های یونانی گرایی ، تفسیر آثار ارسطو ، مجموعه بحث های الاهیات ، سرودهای مذهبی ، و در باره حقیقت ، هستند .
توماس در کتاب " در باره اتحاد روشنکری و علیه ابن رشد گرایی " به محکومیت هواداران ابن رشد در زبان لاتین میپردازد . یکی از مهمترین بحشهای کتاب " مجموعه الاهیات " او بخش 5 دلیل برای وجود خداست . این کتاب قرنها اساس الاهیات و فلسفه اسکولاستیک مدرسی در اروپای قرون وسطا بود . کتاب " مجموعه ضد کفار " او راههایی برای مسیونارهای مذهبی ضد اسلام و ضد عرب است . کتاب " تفسیرهای ارسطویی " او در باره غلوم منطق و متافیزیک و فیزیک و اخلاق ارسطویی می باشد .
نصرت شاد ( آ. م ) Thomas von Aquin 1225- 1274
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد