|
پیشگفتار
چماقداری، که در میهنمان چندین سده عمر دارد، اعمال خشونت جهت ایجاد ترس و وحشت، یا ارعاب و ارهاب در میان مردم و یا گروه اجتماعیِ خاص تعریف شده است. چماقداری علاوه بر اعمال انواع خشونت زبانی و روانی همراه با ضرب و جرح با وسائل و ابزار مختلف مثل چماق و چوب و قمه و چاقو و.... و سپستر با سلاح گرم بوده است. حمله به افراد و یا جمعها ی مختلف (اجتماعها و میتینگهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و...) و تخریب و آتش زدن و غارت اموال در زمرهٔ اعمال چماقداران بوده است. تعریف، تفاوت و اشتراک «گروههای تروریستی» درمیهنمان، به ویژه در رابطه با گروههای چماقدار و گروههای موسوم به گروههای فشارو کشتار آنگونه که باید و شاید مورد بحث و بررسی و کنکاش قرار نگرفته است. در تعریفهای موجود ازاین گروهها بیش از هر چیزنحوه و دامنه فعالیت، و نیز عملکرد اجتماعی این گروهها مد نظر بوده است. (۱) در این تعاریف گروههای چماقدار بیشتر به گروه هائی اتلاق شدهاند که با ابزار و وسائل مختلف ایجاد ترس و وحشت و تخریب میکنند و برخوردهایشان با قربانیانشان عمدتا «» فیزیکی «ست. گروههای فشار گروه هائی هستند که از ابزارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دینی جهت تحمیل نظر و اراده، ایجاد ترس و وحشت، و حذف دیگری بهره میگیرند. گروههای کشتار نیز گروه هائی که مرتکب قتل و کشتار مخالفان و دگراندیشان میشوند، تعریف شدهاند. در میهنمان درغالب موارد و دورهها با ترکیب این سه گروه در یک گروه مواجه بودهایم، سه گروه تنیده درهمی که امروز در جامعهٔ ما به طور مشخص در گروهای به نام» لباس شخصی «ها گرد آورده شدهاند. » لباس شخصیها «سازمان یافتهترین گروههای چماق دار، وفشار و کشتار هستند که در ارگانهای مختلف حکومت اسلامی به کار گمارده شدهاند. این دستجات نیمه نظامی در سپاه پاسداران، بسیج، وزارت اطلاعات، و به ویژه در قوهٔ قضائیه مشغولاند و در شرایط معین تحت یک فرماندهی واحد برای ایجاد ارعاب و ضرب و شتم و کشتار مخالفان و دگراندیشان و بخشی از مردم مورد استفاده قرار گرفته و میگیرند. پارهای از» لباس شخصیها «که از مسلمین اهل قلم و سیاست و رسانهها هستند در رادیو و تلویزیون و رسانههای مختلف حکومت اسلامی انجام وظیفه و تکلیف میکنند. در این عرصه برای نمونه، کیهان حسین شریعتمداری، سمبول نوعی چماق و چماق داری رسانهای در حکومت اسلامی ست. (و یا برنامه هائی مثل هویت و چراغ و امثالهم). درانتخابات ریاست جمهوری حکومت اسلامی به سال ۱۳۸۸ مردم میهنمان و جهان سیما و رفتار گله هائی از این گرو ه را در خیابانهای تهران و شهرهای محتلف، و در رسانهها ی حکومتی شاهد بودند. روحانیون چماقدار چماق و چماق داری نماد ابزار و رفتار بخشی از روحانیون شیعه برای تحمیل عقیده و اراده، کسب و حفظ قدرت سیاسی و مالی، ایجاد ترس و وحشت بوده است. این دست از روحانیون،گاه همراه با سلاطین وگاه بدون آنان، سازمانگران گروههای چماقدار، و گروههای فشار و کشتار بودهاند.، و به حق نیز با توجه به همخوانیهای فرهنگی و دینی و شخصیتی، و امکانات مورد اعتنای این گروهها (دستههای مذهبی، تکیهها، مسجدها، هیئتهای مذهبی و....) و نزدیکی محیط زیست و زندگی، و دمخوریهایشان با آدمهای شکل دهندهٔ این گروهها، ازعهده این کار به خوبی بر آمدهاند. این بخش از روحانیون با تحریک احساسات مذهبی (ایدئولوژیک)، تحبیب وتطمیع و تامین مالی و مقامی، و وعدهای آن جهانی طی بیش از ۵۰۰ سال است که سازماندهان چماقداری و گروههای فشار و کشتاراند. تائید چنین رسالتی در دورهٔ که تجربه کردهایم از دهان خمینی همراه با ترغیب، تشویق و بهره برداری از جاهلها و لاتها در راه تبلیع و تحکیم» دین سیدالشهدا «بیرون ریخت. (۲) روحانیون بر بستر عقب ماندگیهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، فقر اقتصادی، حضور قشریگری و تعصبهای مذهبی در جامعهای استبداد زده، و تفکر و رفتار قببیلهای، ایلی و عشیرهای توانانی این نوع سازماندهیها را یافتهاند. نقش مذهب تشیع که خشونت، ماجرا جوئی و عدم تحمل دیگری از ویژگیهای این مذهب است نیز نقشی مؤثر و مهم در بروز و تداوم پدیدهٔ چماقداری داشته است. فقدان ارزشها و مناسبات دموکراتیک در جامعه، فقدان و یا ضعف نهادهای مدنی و سیاسی، نبود قانونیت، فقدان رسانههای مستقل و آزاد، نبودِ آزادی بیان و قلم و... دست روحانیون را برای شکل دهی این گروهها باز گذاشتهاند. البته تلاش سازماندهندگان این گروهها این بوده است که جا برای فراراز قبول مسئولیت اعمال وحشیانهای که این گروهها مرتکب میشوند، باقی بگذارند. بهمین خاطر روحانیون تا حد امکان رابطهِ خود با این گروهها را آشکار نکرده ونمی کنند. این واقعیت ونقش مخرب و چماقدارانهٔ این دست از روحانیون اما از نگاه مردم و افکار عمومی پنهان نمانده است. مرور تاریخی رد پای پدیدهٔ چماقداری، و گروههای فشارو کشتار را از دوران صفویه به این سو بهترو آشکارتر میتوان دید ودنبال کرد. دوران صفویه، دورهٔ حیات شاهان و شیخانی ست که بخشی اززندگی و سیاست و دینشان صرف تحمیل عقیده و نظرشان از طرق گونه گون، از جمله سازماندهی وبه کارگیری گروهها و نیروهای رسمی و» غیر رسمی «سرکوب و ترور شده بود. دورانی که نقش این دست از روحانیون در باری در بوحود آوردن و شکل دادن بلیهٔ تبرائیان و تولائیان پوشیده نمانده است، چمافدارانی که» برای به راه انداختن تظاهرات و انجام این اعمال مقرری دریافت میکردند «. این دوران دورهٔ رفتار غارتگرانهٔ چماقدران و کشتار بیرحمانهٔ مخالفان و دگراندیشان مذهبی بود، دورهای که فقط چماق و تبرزین و قداره و شمشیر ابزار چماقداری نبود، حتی از سگ نیز به عنوان چماق برای گسترش و تبلیغ دین و اراده استفاده میشد:» فضل الله خنجی «از قول افراد موثق در باره شیخ حیدر مینویسد:» او در اردبیل برای آسیب رساندن به مخالفانش به هر وسیلهای متشبث میشد، از جمله سگ زنده را آلوده به نفت میکرد و آن را شب هنگام که همه در خواب بودند در سرای مخالف رها میکرد و آتش میزد. سگ که در میان شعلههای آتش زنده میسوخت، از شدت سوزش به هر طرف خانه میدوید و شعلههای آن، خانه را به کام آتش میکشید و هستی فرد مخالف را به نابودی میکشاند. «، در این دوره با پدیدهٔ ناباورانه چماق داران» آدم خوار «نیز مواجه هستیم. (۳) دوران افشاریه و زندیه اما شرایط برای حضور و شیوع پدیده چماقداری مهیا نشد. یکی از دلایل مهم نیز کاهش نقوذ روحانیت در حکومت و تمهیداتی بود که شاهان این دو دودمان در رابطه با کنترل و محدود کردن دامنهٔ فعالیت شیخان به کار گرفتند. نادر شاه در یکی از سه شرطی که برای پذیرش پادشاهی تعیین کرد خواست که:» شیعیان از مذهب شیعه دست بردارند و مذهب جدید جعفری را که از پنجمین مذهب حنیف سنی اعلام شده بود به عنوان مذهب بپذیرند و «از سب و لعن عمر وعثمان و ابوبکر و تشکیل مجالس سوگواری به مناسبت مرگ امام حسین خودداری کنند و چون در اثر اختلافات شیعه و سنی خون بسیاری از مردم ریخته شده است باید علمای دین مجمعی تشکیل دهند و به این اختلاف پایان بخشند.» در بارهٔ این شرط قرار شد نظر ملاباشی ملاک قرار گیرد. ملاباشی در جواب نادر شاه گفت: «ما خود قانون خدا را میدانیم و روایت محمد او هم راهنمای ما است. بنابراین کار والاحضرت نیست که در آن بدعت بیاورد». پس از آنکه: «ملا باشی سرکش در چادر خفه گردید» دیگر علمای شیعهٔ حاضر در جلسه به برهان قاطع نادر قلی تسلیم شده و شرط سوم را نیز پذیرفتند. «(۴) دردوران قاجاریه شیوع و فعالیت گروههای چماقدار باشدت بیشتری آغاز شد. در بارهٔ این دوران در کتاب» سرگذشت من «اثر شیخ ابراهیم زنجانی آمده است:».... از همه «بدتر» مجتهدان «بودند،».... زیرا که مردم را «بنده و اسیر» میدانند. «آنچه میان مالک و مملوک و عابد و معبود معمول باشد، میان ایشان و مردم معمول» است. اعمال نفوذشان را یک راه بیشتر نیست و آنکه: در هر ولایت، به نام حمایت از دین «چند نفر چماق زن، کلفت گردن، بیکار بیشرم گرد آورندو به جان مردم اندازند». «میگوید نیاز به سپاه لوطی و قلچماق در جهت هراساندن خلق از» عذاب الهی «است.....» (۵) در این دوران به کارو به خدمت گرفتن «استرداران و شترداران نتراشیده و دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله میدان و...» و «الواط و اشرار و عوام بازاری» و «مهتر و قاطر چی و ساربان و کلاه نمدی» برای تحمیل عقیده و نظر روحانیون و ایجاد ترس و وحشت، و فشار و کشتار در برخی مقاطع امری عادی شده بود. در این میانه کار روحانیون به جائی کشیده شده بود که به سان دوره صفویه از لتوت و لشوش به عنوان «محافظ و میر غضب» استفاده میکردند تا ضمن حفظ جانشان، اوامر آنان به ضرب و شتم و قتل نیزانجام دهند. از میان دهها نمونه از اعمال چماقداری در این دوره، حکایت تجمع اعتراضی گروهی از مردم تهران دراعتراض به رفتار علاءالدوله در رابطه با به چوب بستن جمعی از بازرگانان در مسجد شاه، نمونهای اشکار از چماقداری بخشی از روحانیون است: «.... نزدیک بآغاز شب بود که سید جمال بمنبر رفت، و بشیوه واعظان آیهای را از قران عنوان کرد و سپس چنین گفت: این آقایان که اینجایند پیشوایان دین و جانشینان امامند، و همگی با هم یکدست شدهاند و میخواهند ریشه ستم را براندازند. توده اسلام و همهٔ علماء با اینانند، و هر یکی از علماء که در اینجا نباشد، اگر با اینان همراه نیست، ناهمراهی او تنها، زیانی نخواهد داشت (خواستش حاجی شیخ فضل الله بود) سپس دژرفتاری علاء الدوله را با بازرگانان یاد کرده سخن را به اینجا رساندکه گفت: اعلیحضرت شاهنشاه اگر مسلمان است با علمای اعلام همراهی خواهد فرمود و عرایض بیغرضانه علماء را خواهد شنید، والا اگر... امام جمعه نگذاشت سخنش را دنبال کند و بیکباره بانک بر آورد:»ای سید بیدین،ای لامذهب، بیاحترامی بشاه کردی،ای کافر،ای بابی، چرا بشاه بد میگوئی؟.. «... بکشید این بابی را، بزنید.... آهای بچهها کجائید؟، این را که گفت نوکران او با فراشان دولتی که از پیش بسیجیده شده بودند، با چوب و غداره بمیان مردم ریختند، برخی هم تپانچه میداشتند. در همان هنگام کسانی هم ارابه» کر «(که برای شستن و تمیز کردن مسجد استفاده میشد) را در دالان مسجد بتکان آوردند و مردم از خارخار چرخهای آن چنین پنداشتند که توپ میآورند. چون هوا تاریک شده، و چراغهای مسجد را روشن نکرده بودند، در میان آن تاریکی، این هیاهوی فراشان و نوکران، و آن خارخار ارابه کر، مردم را سراسیمه گردانید، و انبوهی از ترس رو بگریز گزاردند و مسجد بیکباره بهم خورد...» (۶)..... «میرزا ابوالقاسم امام جمعه در میتینگ شرکت کرد و به سید جمال الدین واعظ اصرار نمود که البته باید شما بالای منبر رفته و مردم را به مقصود ما آگاه کنید. آنگاه در یک نقطه معین سخنش را قطع کرد و به عمال خود که در میان جمعیت حاضر در مسجد پراکنده بودند اشاره کرد تا در میان حاضران ایجاد رعب کنند و بالاخره میتینگ در هرج و مرج بهم خورد و....» (۷) در شهرستانها نیز وضع به همین گونه، و در مواقعی بدتر بود، به ویژه در اصفهان، یزد، تبریز، کاشان و.... بسیاری از روحانیون در این شهرها گروههای ویژه چماقدار و قداره بند داشتند که علاوه بر وظیفه ارعاب و ارهاب، و حفاظت از قدرت مالی روحانیون دست به غارتگری نیز میزدند، و هنگامی که تحت پیگرد قرار میگرفتند در مساجد و یا خانه این روحانیون بست مینشتند و امان نامه میگرفتند، که حکایت سید محمد باقر شفتی در اصفهان و «لوطیها و بزن بهادرهایاش» پوشیده نمانده است. و این نیز نمونهای ازحکایت چماقداری ِ امام جمعهای دیگر است: «.... امام جمعه اصفهان در حدود پانصد نفر اوباش که هر یک سابقهٔ ننگینی داشتند و دارای هیکلی مهیب و صورتی نامطبوع و سبیلهای از بنا گوش در رفته بودند به نام فراشهای مخصوص در خدمت خود نگاهداشت بود و هر وقت از خانه بیرون میرفت، این جماعت که هر یک چماق کلفتی در دست داشتند و کاردی به کمر زده بودند دور خر او را احاطه کرده و با سلام و صلوات آقا را مشایعت مینمودند و مردم را به تعظیم و تکریم آقا مجبور میکردند.....» (۸) در زمان رضا شاه و دوره هائی از سلطنت محمد رضا شاه این پدیده مجدد رو به کاهش گذاشت، هم به دلیل محدود کردن قدرت روحانیت و هم اینکه رضا شاه و فرزندش چماقداران و افراد گروههای فشار و کشتار را به لباس قانون و ساواک و گروههای همجوار ملبس کردند. در زمان رضا شاه ماموران شهربانی ارباب کیخسرو زرتشتی کشتند و جسدش را گوشهای رها کردند و جنایتهای مشابه دیگر مرتکب شدند، در واقع نوعی چماقداری که با لباس قانون و «اصلاحات» جلوه گر شد. دردوره محمد رضا شاه تا هنگام قدرت گیری دو باره روحانیت، پدیدهٔ چماقداری روحانیون نادر بود اما بتدریج با افزایش قدرت «قم» بین «سلاطین و روحانیون» کارهای مشترک آغاز شد. چماق به بیل و کلنگ بدل شد، و آخوند فلسفی به پشتوانه ایت الله بروجری و مشابهیناش همراه با تیمسار بختیارها و باتمانقلیچها، با عمله و اکرههای بیل و کلنگ به دست وبر دوش به تخریب و ارعاب و ارهاب رو آوردند. ماموران لباس شخصی ساواک و رنجرها و شعبان بیمخها و حسین فرزینها هم گروههای چماقدار رژیم شدند و با هیبت «لباس شخصیها» به میتینگها و اجتماع دانشجوئی و فرهنگی و سیاسی حمله میکردند. روحانیون هم از طریق برخی از «جاهلها و لاتها» بساط چماقداری خود سازمان میدادند که در مقاطع مختلف از جمله در بلوای ۱۵خرداد سال ۴۲ شاهد حضور فعال گروههای چماقدارشان بودیم. گروههای فشار نیز به مانند انجمن حجتیه و هیئتهای مختلفه و مؤتلفه و جمعهای متعدد شکل گرفتند. گروههای ترور و کشتار نیز با عناوین وارد میدان شدند. این گروهها به ویژه در شهرستانها جنایت هائی هولناک مرتکب شدند، که آنچه با پیروان اقلیت دینی بهائی کردند، نمونه است. (به ویژه در کاشان و یزد و...) در مقطع انقلاب چماقداران «سلاطین و روحانیون» در برابر هم صف آرائی کردند. رژیم شاه علاوه برگسیل نیروهای انتظامی ونظامی، از گروههای چماقدار نیزبرای بهم ریختن و تعطیل اجتماعهای دانشجوئی و فرهنگی و سیاسی و مذهبی، و گرد همائیهای زنان و کارگران، و ضرب و شتم مردم، استفاده میکرد، (رخداد کرمانشاه و یا حمله به متحصنین دانشگاه آریامهر در ۲۵ آبانماه سال ۱۳۵۶) (۹و۱۰). چماقداران روحانیت اما بیش از هر چیز امر تخریب و آتش زدن مراکز مختلف فرهنگی و تفریحی و تجاری میپسندیدند. این مجموعه از همان روزهای آغازین انقلاب بهمن حمله به اجتماعها و میتینگهای سازمان و گروههای سیاسی و اقشار مختلف جامعه، کتابفروشیها و مراکز نشر، سینماها، رستورانها و مغازهها و سفارت خانهها و دانشگاهها و کوی دانشگاهها و.... را در دستور کار و وظایف خود قرار دادند، و با شعار حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله فضای میهنمان گنداندند. روح اللهای که «فلسفه» ی چماقداری، به عنوان بینش سیاسی و دینیاش را اینگونه آموزش میداد: «اسلام آن بود که شمشیر را کشیده و تقریبا نصف دنیا یا بیشتر را با شمشیر گرفت» - «البته انحصار به این معنی که باید اسلام باشد و غیر اسلام نباشد همه ما انحصار طلبیم... مسلمین همه انحصار طلبند». خمینی اما تنها آیت الله العظمیای نبود که چه پیش از به قدرت رسیدن، و چه پس از قدرت گیری، چماقدار داشت و چماقداری توجیه و تبلیغ میکرد، «...... آیت الله بروجردی در قم چماقداری داشت به نام علی لره که از روحانیون وابسته به او بود. او از اهالی لرستان بود به همین نام معروف شده بود. هر زمان نیاز میشد (برای مثال، در مورد بیرون کردن نواب صفوی و فدائیان اسلام از قم) این، روحانی با گرفتن چوبی بلند، مأموریت انجام میداد. کسی هم مانع کار وی نمیشد زیرا همه او را به خوبی میشناختند و میدانستند حامی دارد. آیت الله شریعتمداری نیز چماقداری داشت به نام شیخ غلامرضا که در میان روحانیون قم معروف بود. او روحانیای بود تنومند و قلدر که بسیاری از روحانیون قم از او حساب میبردند. در ماجرای تشکیل حزب خلق مسلمان و قال و مقالی که بپا کرد، او رهبری حمله به برخی از روحانیون و مراکز را در قم بر عهده داشت. البته، در درگیریها میان حزب خلق مسلمان با حزب جمهوری اسلامی، به وسیله چماقداران شیخ محمد یزدی، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و دستگیر شد..... باز هم در شهر قم، شیخ محمد یزدی چماقداری معروف داشت به نام حاج غلام که در خاطرات خود از او یاد کرده است. هر زمان که شیخ محمد نیاز به ایجاد اغتشاش و درگیری و یا سرکوب نیروهای مردمی و یا مبارزان را داشت کافی بود که به چماقدار خود دستور بدهد تا او هم بدون اندیشه هر کاری را که شیخ میخواست به انجام برساند... شیخ محمد یزدی در خاطرات خود مینویسد: هر زمان که میخواستیم حاج غلام کار مورد نظر ما را انجام دهد کافی بود به او بگوییم جان امام در خطر است. در آن زمان دیگر حاج غلام قابل کنترل نبود و بدون هیچ سئوالی به دنبال انجام کاری میرفت که ما گفته بودیم....» (۱۱) از همان تاریخ در کنار آتش زدن فاحشه خانهها و سوزاندن و به قتل رساندن قربانیان بیعدالتیهای اقتصادی و اجتماعی، گروههای کشتار مخالفان و دگراندیشان لائیک و مذهبی را «بچههای مدرسه علوی و لرزاده و مساجد دیگر منطقه خیابان و میدان خراسان به زعامت محسن رفیقدوست و همراهاناش» و یا «برو بچههای مسجد الهادی به زعامت حجت الاسلام هادی غفاری» و دهها باند و گروه دیگر در مساجد مولوی و باغ فردوس و نازی آباد وجوادیه و خاک سفید و.... شکل دادند. «شاهینهای انقلاب» که غارت خانههای هنرمندان و ثروتمندان و قتل آنان کارشان بود به کمیتههای انقلاب اسلامی یا مساجد و انجمنهای اسلامی مولد چماقدار پیوستند، تا در پروسهای نه چندان طولانی وزارت خانههای مختلف و قوه مقننه و قضائیه و زندانها را قُرق کنند. و نه فقط در تهران در شهرستانها نیز گروههای قنات و شیت و دهها گروه دیگر به چماقداری و فشار و کشتار مشغول شدند. کار چماقداری در همان سالهای آغازین حکومت اسلامی آنچنان بالا گرفته بود که صدای آشپزها را هم در آورد، وقتی چماقداران به سخنرانی لاهوتی در رشت، و به سال ۱۳۵۹ حمله بردند و لاهوتی را مورد اهانت و ضرب و جرح قرار دادند صدای احمد خمینی در آمد که جلوی چماقداری را به عنوان یک «بینش سیاسی» باید گرفته شود، اما بیتردید خود حضرتاش نیک میدانست ماجرا ریشه دارتر از این حرفها ست و ریشهٔ ماجرا در بُنِ افکار و خواست «پدر بزرگوارش» است، والا بعدها خودش به چماق و چماقدارعلیه آیت الله منتظری بدل نمیشد. اوج پیشرفت «فکر» ی و عملی چماقداری را در ارتکاب این مجموعه به قتلهای زنجیرهای، و به شکل علنیتر و عریانتر در «انتخابات» دور دهم ریاست جمهوری حکومت اسلامی مردم میهنمان و جهان شاهد بودند. ادامه دارد. روحانیت و پدیده ی چماقداری -(بخش پایانی) ******** منابع و زیرنویس: ۱. در مقام مقایسه و مشابهت، گروهها ی چماقدار و فشار و کشتار وطنی با گروه هائی که در خارج از ایران، به ویژه در کشورهای غربی فعالیت دارند مباحث و گفتوگوهائی به ویژه در داخل کشور مطرح بوده و هست. در کشورهای منطقه، به ویژه کشورهای مسلمان و کشورهائی که به کشورهای «جهان سوم» شناخته شدهاند گروهها ی مشابه با گروههای وطنی وجود داشته و دارند. درغرب، به ویژه در امریکا، تشابه چندانی در قدرتهای سازمانده، نحوهٔ سازماندهی و عملکرد اجتماعی با گروههای موجود در جامعه ما وجود ندارد. در امریکا به طور عمده، به ویژه در سالهای اخیر، دولت و کلیسا در سازماندهی گروههای فشار نقش ایفا نکردهاند. در شرایط کنونی گروههای فشار درامریکا بیشترازطریق فشارهای سیاسی، دینی و مالی مقاصد خود پیش میبرند که انواع و اقسام «لابی»ها نمونهها هستند. به دلیل حضور و قدرت نهادهای مدنی و سیاسی متعدد، قانونیت و عملکرد قانونی، رسانههای آزاد، وجود آزادی بیان و قلم، وجدائی (نسبی) دین از دولت و.... گروههای فشار ویژگیهای دیگری به خود گرفتهاند. شاید به لحاظ تاریخی میان عملکرد برخی از گروههای «باسهای سیاسی» (political boss) یا «Tammany hall» و گروههای مافیائی و گانگستری در شهرهای نیویورک و بوستون و شیکاگو و «کوکلوکس کلانها» (kkk) و برخی از گروههای «نژاد پرست» و «فاشیست» در نقاط مختلف، تشابه هائی با گروههای چماقدار و گروههای فشار و کشتار در میهنمان بتوان یافت. ۲. ناگفتهها، خاطرات مهدی عراقی (پاریس - پائیز ۱۹۷۸ -۱۳۵۷)، خدمات فرهنگی رسا، تهران، سال ۱۳۷۰/ به کوشش محمود مقدسی، مسعود دهشور، حمیدرضا شیراز ۳. منوچهر پارسا دوست، شاه اسماعیل اول، / و شاه اسماعیل دوم / نشر انتشار، ۱۳۸۱ ۴. دولت نادر شاه افشار، م. ر. آرونوا، ترجمه حمید امین، سال ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر ۵. هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی، نشر پیام، لندن، سال ۱۹۸۸ ۶. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، جاپ شانزدهم،، انتشارات امیر کبیر سال ۱۳۷۰ ۷. حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در چنبش مشروطیت ۸. مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات علمی، سال ۱۳۷۳ ۹. بروبچ کرمانشاه http://bachehayekermanshah.blogsky.com/1389/01/05/post-1/ ۱۰. مسعود نقره کار، بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، جلد دوم / ده شبِ شعر ص ۸۸/ نشر باران، سوئد، سال ۲۰۰۲/ ۱۳۸۱ ۱۱. حزب چماقداران که بر ﺁن» حزب الله» نام نهادند، از ﺁغاز تا امروز http://sarzaminemadari98.wordpress.com/2010/03/19/%d8%ad%d8%b2%d8%a8- ******* برخی دیگر از منابع: ۱. مرتضی راوندی تاریخ اجتماعی ایران، انتشارات امیر کبیر ۲. ناصر زرافشان، چماقداری و ماهیت و ریشههای تاریخی آن در ایران، نشریه مهرگان، سال دهم، شماره ۳و۴ پائیزو زمستان ۱۳۸۰ ۳. سهراب نیکو صفت، سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران / جلد اول و دوم، انتشارات پیام، سال ۱۳۸۸ ۴. صحیفه خمینی جلد ۱و ۱۵ 5. http://www.arianica.com/%D9 6. http://emranrahimifar.persianblog.ir/post/180 7. بچه های چماق http://chomagh.ir/ 8. چماق/ منوچهر مطیعی تهرانی 9. http://www.faliran.com/TabireKhab.asp?hid=424 10. https://www.youtube.com/watch?v=AOnRfmL6E8c زهرا خانم ، چماقدار مؤنث. نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|