logo





خشم رفسنجانی و مرگ احمد خمینی*

جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۳ مارس ۲۰۰۹

ایرج شکری

بعد از مرگ ناگهانی احمد خمینی در اواخر اسفند ۱۳۷۳(۱۷مارس ۱۹۹۵) كه بر اثر سكته قلبی اعلام شد، شایعاتی در مورد طبیعی نبودن مرگ وی وجود داشت، تا این كه بعد از ماجرای قتلهایی زنجیره ای پاییز ۱۳۷۷ و بحثهایی كه در این زمینه در مطبوعات از سوی ۲ خردادیها و رقبایشان جریان داشت، عماد الدین باقی از چهره های مطبوعاتی ۲ خردادی مدعی شد كه سید حسن خمینی پسر احمد خمینی به وی گفته است كه آخوند نیازی رئیس دادگاه نیروهای مسلح كه پرونده رسیدگی به این ماجرا به آن سپرده شده بود، در دیداری با او (سیدحسن خمینی) گفته است كه مجرمان قتلهای زنجیره ای گفته اند كه احمد خمینی توسط محفل قتلهای زنجیره ای كشته شده است ولی او(نیازی) اظهارات آنان را ادعایی نادرست می داند. این حرفها را عمادالدین باقی در یك جلسه گفتگو و مناظره در جمع دانشچویان در اصفهان كه قرار بود فلاحیان هم در آن شركت كند اظهار داشته بود. این گفته او از سوی نیازی تكذیب شد و او به اتهام نشر اكاذیب تحت تعقیب قرار گرفت. عماد الدین باقی از سید حسن خمینی خواستار شد كه در زمینه درستی یا نادرسی كفته های او اظهار نظر كند. سید حسن خمینی در نامه ای، درستی اظهارات عمادالدین باقی را تایید كرد(رادیو فرانسه ۲ مهر ماه ۱۳۷۹). ۵ سال بعد، در خاطرات علی لاریجانی مدیر عامل سابق رادیو تلویزیون كه در روزنامه اینترنتی جام جم منتشر شد، نكاتی از دلخوریهای رفسنخانی از موضعگیریهای احمد خمینی ذكر شده كه می تواند دلیل كافی برای زیرآب كردن سر احمد خمینی و بریدن صدای او باشد. علی لاریجانی در خاطرات روز سه شنبه ۵ مهر ۱۳۷۳(حدود شش ماه قبل از مرگ احمد خمینی) نوشته است:“در اخبار داخلی، موضعگیری و انتقاد شدید اللحن حجت الاسلام آقای حاج سید احمد خمینی خبر مهمی بود، سخنان ایشان در رسانه های داخلی وخارجی انعكاس گسترده داشت. صحبتهای ایشان چند محور داشت:۱- ما نباید تابع سیاستهای اقتصادی غرب باشیم.۲- از موقعی كه سرمایه داران تحت لوای بخش خصوصی به تخریب اقتصادی مشغول هستند، هر روز سنگی در مقابل توان اقتصادی مردم مظلوم و مستضعف انداخته اند. ۳- یك عده سرمایه دار زالو صفت به این بهانه كه افتصاد دولتی مضر است، به حال خود رها شده و به جان این ملت افتاده اند. ۴- اگر با سرمایه داران همانند منافقین برخورد می كردیم، اوضاع كشور به این صورت در نمی آمد. رسانه های خارجی این سخنان را مخالفت با سیاستهای دولت آقای هاشمی تلقی كرده و روی آن داستان سرایی كرده اند. هرچند این مطالب مخالفت با سیاست های دولت آقای هاشمی است ولی نه آن طور كه در رسانه های خارجی بزرگ شد“. لاریجانی در خاطرات روز بعد چهارشنبه ۶ مهر در مورد احوالات هاشمی رفسنجانی نوشته است:“عصر در جلسه هیات دولت شركت كردم. هاشمی قدری گرفته به نظر می رسید. احتمال می دهم به دلیل نوع موضعگیریهای كه این روزها برخی شخصیتها و روزنامه ها در برنامه و كارنامه دولت داشته اند، خوشحال نیست. در حاشیه جلسه هیات دولت هم چند نفر از وزرا به این مطلب اشاره كردند كه نشان می داد تا حدی مساله فراگیر تر است؛ به ویژه آقای روغنی زنجانی، رئیس سازمان برنامه و بودجه كه خیلی صریح الهجه است، این گونه سخنان را مانع توسعه كشور می دانست“. وی در ادامه خاطراتش در روز بعد می نویسد“آقای محمدی [معاون سیاسی] تماس گرفت و در باره سخنان امروز حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید احمد خمینی خبر داد. ایشان ظاهرا در دیدار اعضای معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام، مجددا نقدی تلویحی به مسائل جاری اقتصادی دولت داشته اند و گفته اند كه مبارزه با مرفهین بی درد و سرمایه داران بزرگ باید نصب العین همه در گفتار و عمل باشد“. این توجه به اظهارات احمد خمینی نشانگر اهمیتی است كه آن روزها موضعگیریهای احمد خمینی برای دستگاه ولایت فقیه داشته و نیز نشانگر اثر منفی آن برنامه های اقتصادی „ سردار سازندگی“ است. آن اندازه اهمیت كه تا احمد خمینی جایی سخن می گفته، گزارشش به مقامات بالا داده می شد. لاریجانی در یادداشت روز ۱۹ مهرماه همان سال در مورد مساله گرانی وبحثهای مربوط به آن نوشته است:“غوغایی از موضعگیری است! راه حلها هم الی ماشاالله است؛ از راه اندازی تعاونیهای كوچك گرفته تا فروشگاههای بزرك دولتی و اعلام هر روزه قیمت كالاها از صدا وسیما و...همه هم موضعگیری كرده اند اما در این میان مواضع حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد آقا از سنخ دیگری است. ایشان روز گذشته در دیدار مسئولان امنیت داخلی وزارت اطلاعات بار دبگر گفته اند نفوذ سرمایه داران بزرگ در پیكره اقتصادی كشور منشاء گرانی و اخلال در امور است و باید با تروریستهای اقتصادی و سرمایه داران بزرگ كه سر فصل سرمایه داران وابسته به خارج هستند بشدت برخورد كنیم. مواضع حاج سید احمد آقا به دلیل جایگاه ایشان، تاثیر گذاری زیادی در كشور و مسئولان دولتی دارد. ایشان ریشه این ماجرا را به دست داشتن برخی افراد در مسائل اقتصادی و بازرگانی بر می گردانند كه سابقا در كشور كارخانه داشتند و اموال آنها مصادره شده“. حال اگر به یاد بیاوریم كه در ماجرای قتلهای زنجیره ای و بحثهای مربوط به تغییرات در وزارت اطلاعات رژیم، فعالیتهای وزارت اطلاعات رژیم در زمینه اقتصاد هم مطرح شد و قرارشد چنین فعالیتهای متوقف شود، آنوقت نقش حاج احمد آقا به عنوان موجودی مزاحم و „بازی بهم زن“ كه از سر راه برداشتنش، به نفع همه بود، بهتر قابل درك می شود. هم چنین نباید فراموش كرد كه قبل از قتلهای زنجیره ای سال ۱۳۷۷، بیشترین تعداد قتلهای زنجیره ای در داخل و ترورهای خارج كشور در دوره دوم ریاست جمهوری رفسنجانی اتفاق افتاد. توطته نافرجام سرنگون كردن اتوبوس حامل نویسندگان به دره و ربوده شدن فرج سركوهی در فرودگاه مهرآباد، توسط وزارت اطلاعات دولت هاشمی رفسنجانی ترتیب داده شد، نویسنگانی كه از آنجا كه نقشی در دستگاه حكومتی و رژیم نداشتند، موضعگیرهاشان در مسائل كشور مساله حاد و فوری برای رژیم ایجاد نمی كرد. نویسندگان و روزنامه نگارانی كه حتی امتیاز انتشار مجله ای كه عنوان مجله سیاسی داشته باشد نداشتند. به خاطر همین حتی یكبار كاظم انبار لویی سر دبیر رسالت با الهام از یك سخنرانی خامنه ای در مورد“توطئه فرهنگی“ نویسندگانی را كه امتیاز مجله فرهنگی- اجتماعی گرفته اند ولی „چند سی سی سیاست“ هم به آن وارد می كنند تهدید كرد كه اگر می خواهند آخر عمری „به مرگ طبیعی دار فانی را وداع كنند“، وارد مسائل سیاسی نشوند و اگر“ پا را از گلیم خود فراتر گذاشتند“ باید منتظر سرنوشتی باشند كه یكی دو تن از مترجمان كتاب سلمان رشد به آن دچار شدند (رسالت۳۱ مرداد ۱۳۷۰). چنین رژیمی چطور می توانست آدمی را كه ضررهای آنی انعكاس پرحرفیهایش در محافل سرمایه و قدرت خارجی، با هیچ خیر قابل تصور در بقیه عمرش برای رژیم، قابل جبران نبود، تحمل كند. وجود احمد خمینی به عنوان“یادگار گرامی حضرت امام“ برای كارگزاران و وارثان رژیم خمینی مثل حمل دائمی جنازه ای بر دوش بود كه باید از شرش خلاص می شدند و این به نفع همه باندهای رژیم از خط امامیهای توسری خورده وقت تا طرفداران ولایت مطلقه فقیه بود. اگر هم كسانی در باندهای رژیم موافق حذف او نبوده اند، مثل مورد منتطری، نقع خویش را در سكوت دیده اند. در ضمن بیاد بیاوریم كه خامنه ای اولین كسی از آخوندهای صاحب مقام مهم در رژیم بود كه در دی ماه ۱۳۶۶ به خاطر اظهاراتش در نماز جمعه از برداشتی كه از فتوای خمینی در مورد قانون كار ارائه داده بود، به طور علنی تودهنی محكمی از خمینی دریافت كرد و خمینی به او یاد آور شد كه اظهاراتش در نماز جمعه „ به كلی بر خلاف“ نظر او(خمینی) بوده است(**). در آن زمان، جناح اكتریت در مجلس شورای اسلامی، خط امامی و طرفدار“فقه پویا و اسلام ناب محمدی“ بود. خط امامیها در درون و بیرون مجلس، چنان خامنه ای را زیر حمله گرفتند كه نمایندهای جناح مقابل در نامه ای كه در دفاع از خامنه ای نوشتند و در كیهان ۲۳ دیماه به چاپ رسید، مدعی شدند كه:“اینها از شكسته شدن خطیب جمعه و ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن شهید زنده و نابودی فریاد گر انقلاب اسلامی در سازمان ملل بیشتر خوشحال بودند تا بیان ولایت مطلقه الهیه“. حدود یك ماه بعد از مرگ „یادگار گرامی امام، سید احمد خمینی“، روزنامه جمهوری اسلامی شماره ۱۴ فروردین ۱۳۷۴، مصاحبه ای منتشر نشده ای از او را چاپ كرد كه مسئولان انتشارات سپاه پاسداران در شهریور ۱۳۷۱ در مورد“دفاع مقدس“ با او انجام داده بودند. این كه مسئولان انتشارات سپاه مصاحبه ای با احمد خمینی كه „یادگار گرامی امام“ بود انجام داده بودند و منتشر نشده بود، خود بیانگر تحت كنترل بودن او از سوی دستگاه حاكمه بود. دلیل عدم انتشار آن مصاحبه (با این فرض كه چیزی از آن حذف نشده یا تغییر داده نشده) هم به احتمال زیاد آن بود كه در آن مصاحبه احمد خمینی مدعی شده بود كه پدرش بعد از آزاد سازی خرمشهر معتقد بود كه باید به جنگ خاتمه داد، اما „مسئولان جنگ گفتند كه ما باید تا كنار شط العرب(اروند رود) برویم تا غرامت خود مان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این كار موافق نبودند و می گفتند اگر بناست كه شما جنگ را ادامه دهید بدانید كه اگر این جنگ با این وضعی كه شما دارید ادامه یابد و موفق نشوید، این قضیه جنگ تمام شدنی نیست و ما باید این جنگ را تا نقطه یی خاص ادامه دهیم و الان هم كه قضیه فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است“. این ادعای احمد خمینی البته با موضعگیرهای علنی خمینی و پافشاریهای او بر ادامه جنگ تا سرنگونی صدام و „فتح قدس از راه كربلا“ منطبق نیست وجور در نمی آید اما به هر حال این ادعای احمد خمینی هم كه نزدیكترین كس به خمینی بود و در تمام جلسات در كنار پدرش حضور داشت، نمی توانست، مورد خوشایند رفسنجانی باشد. چرا كه حدود یكماه ونیم قبل از پذیرش آتش بس، خامنه ای رئیس جمهور وقت طی نامه ای به تاریخ ۱۲ خرداد۱۳۶۷ از خمینی خواست كلیه مربوط به امور نیروهای مسلح (ارتش، سپاه و ژندارمری) به شخص واحدی واگذار شود و رفسنجانی را به عنوان تنها شخص واجد صلاحیت برای این كار به او پیشنهاد كرد و خمینی هم اورا به عنوان جانشین فرمانده كل قوا تعیین و به او اختیار تام داد. نقشی كه چیزی جز شكست های پی در پی به ویژه شكست بزرگ در زبیدات در ۲۱ تیر۱۳۶۷، و سرانجام واداشتن خمینی به نوشیدن جام زهر آتش بس در ۲۷ تیرماه، در پی نداشت. البته احمد خمینی در آن مصاحبه به „بركات جنگ“ هم اشاره و آنرا تایید كرده بود، از جمله این كه“یكی از اثرات بزرگ جنگ تثبیت انقلاب بود، كه انقلاب تثبیت شد و ضد انقلابها رانده شدند...“. درج مصاحبه احمد خمینی بعد از مرگش در روزنامه وابسته به مقام ولایت فقیه، تنها نوعی تجلیل تشریقاتی از „یادگار“ درگذشته“ امام بود“ كه نمی توانست مساله ساز باشد. چون دیگر او وجود نداشت كه بخواهد یا سبب شود كه در مورد موضعیگیرهای غیر علنی امام بحثی ایجاد شود. از طرف دیگر این فرض را هم نباید از نظر دور داشت كه انجام مصاحبه با احمد خمینی در شهریو۱۳۷۱ در مورد جنگ و حتی انتشار آن در فروردین سال۱۳۷۴ بعد از مرگ او شاید به دلخوری سران سپاه از رفسنجانی هم مربوط شود. احتمال وجود چنین دلخوری به موضعگیرهایی رفسنجانی در اواخر جنگ مربوط می شود كه او تمایل به ادغام سپاه در ارتش داشت. رفسنجانی ۴ روز بعد از گرفتن اختیار تام در مورد نیروهای مسلح، در در یك مصاحبه تلویزیونی در مورد برنامه های خود در سمت جدید گفت“... موضوع اصلی دوم این است كه بایستی سازمان مناسبی برای نیروهای مسلح تأسیس شود. در این رابطه ارتش دارای یك سری سازمان تثبیت شده قدیمی است، یك سری كارهایشان نیز با سپاه یكی است و بایستی سازمان این دونیرو یكی شود. البته این تغییر پیش خواهد آمد ولی با این فوریت سازمان آنها ادغام نخواهند شد و برای مدتی طولانی مستقل خواهند بود...“(اطلاعات ۱۶ خرداد۱۳۶۷). این امر طبعا خوشایند سپاه نبود، خامنه ای كه از آغاز روی كار آمدن خمینی نماینده خمینی در وزارت دفاع بود و حالا رئیس جمهور، با این كه خودش در نامه به خمینی خواسته بود، كه اختیار تام به یك نفر واگذار شود و تنها شخص دارای صلاحیت هم رفسنجانی را دانسته بود، در اولین فرصت، در نماز جمعه ۲۰ خرداد در برابر رفسنجانی موضع گرفت و گفت „ من اعلام می كنم كه سازمان ارتش وسپاه محفوظ می ماند و ارتش یا سپاه از بین نخواهد رفت ولی با هماهنگی از همه امكانات وتجربیات آنان برای دفاع از ارزشهای اسلامی و پیش بردن قاطعیت مساله جنگ استفاده خواهد شد“. بعد از مرگ خمینی و ولی فقیه شدن خامنه ای، او به تقویت سپاه و برتری دادن آن به ارتش پرداخت كه انتصاب پاسدار شمخانی فرمانده نیروی زمینی سپاه به سمت فرمانده نیروی دریایی ارتش از جمله اقدامات وی بود. به هرحال نباید فراموش كرد كه قتلهای زنجیره ای توسط وزارت اطلاعاتی كه قبلا در زمان رفسنجانی مرتكب جنایات متعدی در شكل آدم ربایی و سربه نیست كردن افراد مختلف از بین روشنفكران شده بود، نمی توانست بدون اطلاع او(والبته ولی فقیه) باشد. در ماجرای ربوده شدن فرج سركوهی او ادعاهای وزارت اطلاعات را تایید كرد كه مدعی بود فرج سركوهی از ایران خارج شده و به آلمان رفته و اگر گم شده، در آلمان گم شده است. بعد از قتلهای زنجیره ای پاییز ۱۳۷۷ او در نماز جمعه ۲۵ دیماه همان سال با وقاحت خواهان آن شد كه „فتیله بحثها پایین كشیده شود“ و بیشرمانه گفت هركس این كارها را كرده „اگر نیت خیر هم داشته به نظام ضربه زده“، یعنی ربودن و كشتن شهروندان به دست سر بازان گمنام امام زمان یا مومنان به اسلام و انقلاب، از جمله كارهایی است كه با نیت خیر برای رژیم داشتن، یا می شود به آن مبادرت كرد یا با این روش هم می شود خیری به رژیم رساند. به هر حال حذف منتقدان و تصفیه خونین دگر اندیشان از آغاز از ویژگیهای رژیم بوده و دایره خودیهای رژیم نبز از تیغ این سیاست در امان نمانده است. از هتك حرمت آیت الله اشراقی تا اعدام قطب زاده و چند سال بعد اعدام مهدی هاشمی گرفته، تا عزل منتظری و به كنج انزوا فرستادن مدافع سر سحت فقه سنتی و ولایت فقیه و بنیانگذار روزنامه رسالت، آیت الله آذری قمی و ندادن اجازه انتشار به كتابش، تلاش برای قتل عبدالله نوری وزیركشور دولت خاتمی در راهپیمایی در ۱۴ شهریور ۱۳۷۷، ترور ناموفق سعید حجاریان، از جمله این موارد است. بنابر این، احتمال قتل احمد خمینی با توجه به درجه مزاحمت و موی دماغ بودن او با اظهاراتش، برای سیاستگذاران اصلی نظام، امری بعید نیست. سر به نیست كردن سعید امامی با خوراندن واجبی به وی برای از بین بردن یك منبع بسیار مهم اطلاعات از جنایات پنهانی سازمان داده شده رژیم بود كه می توانست اصرار مرگ نا به هنگام یا قتل احمد خمینی را هم فاش كند. به یاد بیاوریم كه وكلای مدافع خانواده های قربانیان قتلهای زنجیره ای، در مصاحبه ها و اظهار نظر ها در آنزمان یاد آور شدند كه متن بازجوییهای سعید امامی، در اختیارشان قرار داده نشد. رفتار شینع و غیر انسانی دستگاه اطلاعاتی رژیم با همسر سعید امامی كه ماموریتهایی هم برای وزارت اطلاعات انجام داده بود، و مواردی كه یاد شد، همه به روشنی نشان دهند ظرفیت و ویژیگیهای رژیم و دستگاه اطلاعاتی آن برای از میان برداشتن و سر به نیست كردن „مزاحمان“ هستند، حتی اگر این مزاحم یكی از خادمان صدیق ویك „سرباز گمنام امام زمان“ یا „یادگار گرامی امام خمینی“ باشد.

توضیحات:

*- این مطلب ۲ سال پیش نوشته شده، به سایت عصر نو ارسال کردم ت اگر مسئول محترم سایت مناسب دیدند، در این روزها که رژیم مراسمی برای سالگرد مرگ احمد را برگزار کرده درج کنند.
** خامنه ای در نماز جمعه ۱۱ دیماه ۱۳۶۶ با اشاره به فتوای خمینی در مورد قانون كار گفت:“...امام كه فرمودند دولت می تواند شرط الزامی را بر دوش كار فرما بگذارد، هر شرطی نیست. آن شرطی است كه در چارچوب احكام اسلام پذیرفته شده است و نه فراتر از آن [...] سئوال كننده سوال می كند برخی از فرمایشات شما استنباط كرده اند كه می شود قوانین اجاره، مضارعه، احكام شرعیه و فتاوی پذیرفته شده مسلم را نقض كرد و دولت می تواند بر خلاف احكام اسلامی شرط بگذارد، امام می فرمایند نه، این شایعه است. یعنی چنین چیزی اصلأ در حوزه سئوال وجواب وزیر كار و امام وجود ندارد“. در پی انتقاداتی كه از سوی خط امامیها نسبت به این اظهار نظر خامنه ای صورت گرفت، وی ناچار شد نامه ای به خمینی بنویسد و از او بخواهد كه شخصا در این مورد و حدود اختیارات دولت اسلامی اظها نظر كند. خمینی در پاسخ به وی كه در روزنامه های روز ۱۷ دیماه منتشر شد از جمله گفت“... از بیانات جنابعالی در نماز جمعه این طور ظاهر می شود كه شما حكومت را كه به معنای ولایت مطلقه ای از جانب خدا به نبی اكرم (ص) و اهم احكام الهی است و بر جمیع احكام فرعیه تقدم دارد، صحیح نمی دانید و تعبیر به آن كه این جانب گفته ام حكومت در چارچوب احكام الهی دارای اختیار است، به كلی برخلاف گفته های اینجانب است[...] باید عرض كنم حكومت كه شعبه یی از ولایت مطلقه رسول الله(ص) است، یكی از احكام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است[...] حكومت می تواند قرار دادهای شرعی را كه خود با مردم بسته است، در موقعی كه آن قرادرداد مخالف مصالح كشور اسلام باشد، یك جانبه لغو كند و می تواند هر امری را، چه عبادی و یاغیر عبادی باشد كه جریان آن مخالف مصالح اسلام است، مادامی كه چنین است، از آن جلوگیری كند. حكومت می تواند از حج كه ازفرایض مهم الهی است، در مواقعی كه مخالف صلاح كشور اسلامی دانست موقتا جلوگیری كند...“.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد