logo





مرگ آموزگارسینما

دوشنبه ۵ فروردين ۱۳۹۲ - ۲۵ مارس ۲۰۱۳

مجید صدقی

majid-sedghi.jpg
majidsedghi@yahoo.com
حدود ده سال پیش زمانی که در یکی از ماهنامه‌های سینمایی قلم می‌زدم گپ زدن با هوشنگ کاووسی که هراز چند گاهی به دفتر نشریه می‌آمد یک موهبت بود. مردی که خو د یک تاریخ متحرک سینما بود و شگفتا که گذ ر عمر بر نیروی حافظه او خللی وارد نکرده بود. بیان کردن سرگذشت سینما ی جهان از آغاز تا به امروز از زبان کاووسی به قدری موشکافانه و درست بود که همه را شگفت زده می‌کرد. و حال که چهره در خاک پوشیده انگارکه تاریخ سینما نیز از حرکت باز ایستاده است. البته کاووسی‌‌ همان ده سال پیش نیز با توجه به موقعیت کنونی سینمای جهان گفته بود که سینما دیگر مرده است و اکثر فیلمهای امروز در مقایسه با سینمای پیشین بی‌ارزش هستند.

همگان اورا منتقد ی سرسخت برای سینمای ایران در دهه‌های سی و چهل می‌دانستند. زمانی که کاووسی در اوایل دههٔ چهل اصطلاح فیلمفارسی را برای نقد فیلمهای ایرانی باب کرد بسیاری از تهیه کنندگان و کارگردانان سینمای ایران به او خرده گرفتند که کاووسی تنها دلبسته سینمای غرب است و با این خرده گیری‌ها تلاش می‌کند تا به سینمای کشورش ضربه بزند.

ولی واقعیت این بود که این سینمای ایران بود که به ا و ضربه می‌زد. شادروان کاووسی درهمه عمر خود با کسانی که با کج فهمی‌هایشان سد راه او بودند مبارزه کرد و دریغا که بسیاری از برنامه‌هایی که برای ترویج فرهنگ و سینما در میهنش داشت به دلیل‌‌ همان تنگ نظری‌ها نیمه کاره ماند.

شادروان کاووسی که هفتم خرداد ۱۳۰۱ در تهران و دریک خانواده نظامی به دنیا آمده بود در سا ل ۱۳۲۵ برای تحصیل به فرانسه رفت و در رشته حقوق و علوم سیاسی درس خواند ولی همانگونه که خود بار‌ها گفته بود به دلیل شیفتگی بسیارش به سینما آنجا را‌‌ رها کرد و درمدرسه سینمایی‌اید ک فرانسه فیلمسازی و تهیه کنندگی را آموخت و در کنارآن در دانشکده ادبیات سوربن به تحصیل پرداخت.



آشنایی‌اش با سینمای ایران و نیز دست اندرکاران سینمای ایران در سال ۱۳۳۲ بود. او که پس از پایان تحصیاتش در مدرسه سینمایی ایدک به کارآموزی در استودیوهای فیلمبرداری پاریس مشغول شده بود با این هدف که تجربه‌های خویش را به دیگران نیز منتقل کند در همین سال به ایران بازگشت. او خیلی زود دریافت که سینمای ایران آنچنان بیماراست که ابتدا باید به مداوای آن پرداخت. شاید به این دلیل بود که پیش از آنکه به کارگردانی روی آورد شروع به نوشتن نقد در نشریات معروف آنزمان کرد. هرچند او هیچگاه نوشتن نقد تحلیلی فیلم را‌‌ رها نکرد. نخستین نقدش در باره فیلم (لغزش) ساخته مهدی رییس فیروزبود که پیش از آن فیلم معروف (ولگرد) را باشرکت جوان اول سینمای ایران ناصرملک مطیعی ساخته بود. کاووسی در نقدی که در مجله (روشنفکر) در سال ۱۳۳۲ چاپ شد بیرحمانه به این فیلم تاخت. کاووسی بار‌ها براین نکته تاکید کرده بود که در آن سال‌ها او مصمم بود که الفبای سینما را به دیگران که در ا ین راه گام برداشته بودند بیاموزد ولی افسوس که کسانی که سینمای ایران را در اختیار خود گرفته بودند تنها به فکر کاسبی خودبودند وبنا براین کمتر در اندیشه اعتلای فرهنگ کشور که کاووسی آن را مقدم برهمه چیز می‌دانست بودند.

در این زمان دکتراسماعیل کوشان تهیه کننده و کارگردان به کاووسی پیشنهاد ساخت فیلم (یوسف و زلیخا) را کرد که به دلیل اختلاف‌های سلیقه ا ی عملی نشد. فیلمی که کوشان می‌خواست یک فیلم سراسر رقص و آواز بود. این فیلم بعد‌ها توسط سیامک یاسمی و به تهیه کنندگی کوشان در استودیو پارسفیلم ساخته شد.

یک سال بعد از سوی استودیو دیانا فیلم به کاووسی پیشنهاد ساخت فیلمی به عنوان (ماجرای زندگی) شد که گویا فیلمنامه آن از یک فیلم عربی اقتباس شده بود. کاووسی فیلمنامه را تغییرداد و نیمی از فیلم را کارگردانی کرد ولی به دلیل آنچه که کاووسی آنرا دخالت‌های دیگران می‌دانست پس از مدتی فیلم را نیمه تمام‌‌ رها کرد. شادروان کاووسی یکبار در یادآوری‌هایش زمانی که در باره این فیلم از او پرسیدم از (ژاله) بازیگر این فیلم به عنوان یک زن حسود که‌گاه بگاه در روند تولید فیلم اخلال می‌کرد نام برد. این فیلم بعدا توسط نصرت الله محتشم ساخته شد.

کاووسی هرچند موفق نشد فیلم دلخواه خود را بسازد ولی از پای ننشست و دوباره به کار روزنامه نویسی پرداخت واین بار نقد‌هایش در مجله (فردوسی) که بتازگی منتشرشده بود و درمیان روشنفکران محبوبیت داشت به چاپ رسید.

سرانجام در سال ۱۳۳۵ کاووسی موفق شد نخستین فیلم خود به نام (هفده روز به اعدام) را برای استودو عصرطلایی بسازد. فیلمنامه را کاووسی براساس یک رمان پلیسی آمریکایی نوشت ولی نمایش فیلم با جنجال همراه بود. در یکی از صحنه‌های فیلم که در یک کافه می‌گذشت از رقص و آواز بانومهوش (که درواقع در آن سال‌ها سرقفلی فیلمهای فارسی بود) استفاد ه شده بود. کاووسی به تلخی از این ماجرا سخن می‌گفت. او مجبورشد بار‌ها به این موضوع اشاره کند که این صحنه‌ها از اونیست. متاسفانه دردهه پنجاه و در جریان یکی از دوره‌های جشنواره بین المللی فیلم تهران دربخشی با عنوان (سینمای ایران) - شاید به عمد- این فیلم با‌‌ همان صحنه مورد اعتراض کاووسی به نمایش در آمد. زمانی که این صحنه نشان داده شد برخی از تماشاگران برای فیلم دست زدند و هوکردند.

کاووسی یکبار دیگر از طرف سازمان سینمایی ری فیلم برای ساختن فیلمی بر پایه رمان کارمن اثر معروف پروسیه مریمه دعوت شد. فیلمنامه‌ای که کاووسی نوشت (وقتی که آفتاب غروب می‌کند) نام داشت ولی این فیلم نیز به دلیل مسایل اقتصادی ناتمام ماند. کاووسی بعد‌ها به همراه برادرش منوچهر کاووسی به عنوان تهیه کننده مستقل فیلم (خانه کناردریا) را ساخت که چندان موفق نبود.

در سال‌های اخیر کاووسی به دلیل کهولت سن کمتر در مراسمی دیده می‌شد جمعه دوم فروردین عزت الله انتظامی خبردرگذشت کاووسی را اعلام کرد. او از مدت‌ها پیش در بخش ICU بیمارستان سینا ی تهران بستری بود. شادروان کاووسی در زمان حیات خود بی‌مهری‌های بسیاردید چه در پیش از انقلاب و چه پس از آن ولی هیچگاه از فعالیت‌های هنری و فرهنگی و مبارزه‌اش بر علیه ابتذال فرهنگی دست نکشید. روانش شاد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد