اينان، به عينه مشاهده كردند كه تابش اندكی نور از زاويه ی انتخابی از جسم، می تواند سايه ای هرچند تاريك و مبهم تشكيل دهد كه از آن می توان به حقيقتی نسبی از جسم پی برد و حقيقتی كه در تاريكی نمايان شود در روشنايی می تواند به يك اصل تبديل گردد. | |
وقتی در نمايشکاه کتاب تهران چشمم به اين كتاب افتاد،، هيچگاه گمانم براين نبود که بخواهم قلم بر دست گرفته و نقدی برآن بنويسم. نقدی از زبان يك جوان ايرانی كه شايد با توجه به شرايط زندگیاش، بتواند داوری عادلانهای بر آن داشته باشد.
اولين نکته هايی که با ديدن سطحی كتاب ذهنم را مشغول كرده بود سوالات زير بود:
۱- چرا پس از گذشت ۳۰ سال از بهمن ۵۷ اسناد گروههای سياسی و اعترافات و... كه عموماٌ مربوط به ساواك است، بايد تنها در اختيار وزارت اطلاعاتِ گروه حاكم، مورخان، محققان و ناشران آنها باشد؟ و چرا نبايد در دسترس عموم قرار گيرد؟!
۲- چرا در اين مقطع زمانی كه در دانشگاههای ايران، در ميان دانشجويان و دگرانديشان، گرايش شديد به چپ صورت پذيرفته اين كتاب به چاپ رسيده؟! و چرا از گروههای ديگر چنين اسنادی منتشر نشده است؟
موسسه مطالعات و پژوهشهای سياسی با انتشار اين كتاب گامی نو را در تاريخ نويسی برداشته و آن چيزی نيست جز تاريخ نويسی بر پايه اوراق بازجويی و پروندههای ساواك شاه. متدی كه تاريخ نويسی بدين صورت (براساس بازجويی های زير فشار روحی و شكنجه) با نخستين اصول تاريخ نويسی، مغاير است. حال نويسنده پارا فراتر نهاده و در جاهايی براين اساس به پردازش و قضاوت نشسته است؛ و اين در حاليست كه هيچ دادگاهی اعترافات زير شكنجه را مستند نكرده و بر آن تكيه نمیكند.
كتاب"چريكهای فدايی خلق" مصداقی روشن از تاريخنگاری سليقهای و گزينشی و نمايش تاريست از آنچه میتواند نقاط تيره از يك تشكيلات سياسی باشد.
نابرابری در نقد و نقد يكطرفه، آنهم از سوی گروهی كه اطلاعات و اسناد را بصورت انحصاری در اختيار دارد. اسنادی كه در دهه ۶۰ كليد سركوب فداييان بود و اكنون ابزار سوء استفاده فرهنگی و تاريخی در جهت نيل به اهداف جمهوری اسلامی.
انتخاب سليقهای اسناد و تحليل و قضاوت يكسويهای كه در نهايت به جمع كردن و ناياب شدن كتاب در بازار تهران انجاميد. اما چرا؟ چرا و به چه دليل كتابی كه با سليقه و دستچين اسناد ساواك و تخريب برخی چهرهها و جانباختگان فدايی همچون جاودان "حميد اشرف" و القاء خصوصيات نظامیگری و "گانگستريسم" به خواننده به چاپ رسيده، پس از زمان كوتاهی از طرف خود ناشرين جمع آوری و ناياب میگردد.....؟
مگر نه اينكه اسناد بايگانی شده در هر كشور، جزئی از ميراث و تاريخ مردم آن كشور است؟ چرا تنها بهره برداری از اين اسناد، برای سركوب مخالفان و تخريب فرهنگی دگر انديشان است؟
جمع آوری كتاب از بازار تهران آنهم در فاصله كوتاهی از آغاز فروش آن نشان داد كه ناشر و حاميان نشر اين كتاب نه تنها به هدف خود كه همانا نابودی كامل چپ و حذف آن از صحنه سياسی و فرهنگی است، نرسيدند بلكه تلاش های پيشين خودرا در جهت حذف فدايی و افكار سوسياليستی بی ثمر ديدند.
اينان، به عينه مشاهده كردند كه تابش اندكی نور از زاويه ی انتخابی از جسم، می تواند سايه ای هرچند تاريك و مبهم تشكيل دهد كه از آن می توان به حقيقتی نسبی از جسم پی برد و حقيقتی كه در تاريكی نمايان شود در روشنايی می تواند به يك اصل تبديل گردد.
در مجموع انتشار اين كتاب هر چند ناعادلانه و بدور از ارزشها و اصول نخستين تاريخنگاری بود اما، برای نسلی كه پس از بهمن ۵۷ پا به زندگی گذاشته است- و با تمام محدوديتها و نواقص، علاقهمند به آگاهی و دگر انديشيست- میتواند روزنهای كوچك باشد برای تعقيب حقيقت.
پنجشنبه ۹ آبانماه ۱۳۸۷
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد