logo





بحران سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی
واهمیت شعار انتخابات آزاد

دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۲۵ فوريه ۲۰۱۳

جلال رستمی

jalal-rostami.jpg
برای پرداختن به بحران جدید در حاکمیت و مسئلة انتخابات، نخست به هستة تحلیلی مقالهای می‌پردازم که با عنوان «جابجایی قدرت سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی» در دو شماره در سپتامبر سال ۲۰۱۰ و یک شماره در ماه جولی ۲۰۱۱ نگاشته شد. در این مقالات بر آن بودم که با توجه به روند تحولات سیاسی پیش رو و روند جابجایی قدرت، جنگ این بار در درون خیمه و خرگاه خامنهای و بیت او مغلوبه خواهد شد.

در مقالة نخست بر این تاکید شد که بعد از کودتای انتخاباتی سال ۸۸، بخشی از نیروهای امنیتی ــ نظامی که قدرت مجریه را به دست گرفتهاند به تدریج این باور را نمایندگی می‌کنند که اقتدار روحانیت و وابستگان محافظهکار آن‌ها در حاکمیت رو به افول است. این نیروهای امنیتی ــ نظامی بر اساس این باور، گروه روحانی حاکم را فاقد آن محبوییت و پایگاه اجتماعی می‌بینند که بتواند سیطرۀ کامل خود را همچنان بر ارگانهای اساسی قدرت، به ویژه در میان طیف گستردهای از طبقة متوسط حفظ کند. بر اساس همین ارزیابی بود که این نیرو‌ها رفته رفته درصدد برآمدند با تلاش برای تغیراتی در بافت قدرت و با برنامهریزی تدریجی، از طریق تصاحب اکثریت مجلس و پست ریاست جمهوری در آینده، زمینه را برای قدرتزدایی از روحانیت حاکم آماده سازند.

در راستای این برنامه ریزی و با پیشبینی این مسئله بود که در شمارۀ دوم مقاله، مکتب ایرانی مورد تحلیل قرارگرفت و در آن تاکید شد که چرا تیم احمدی‌نژاد به سرپرستی مشایی به یک ناسیونالیسم تلفیقی (عظمت ایران باستان + اسلام) برای بازتعریف ایدولوژی خود روی آورده است؛ آن هم با تعریفی خارج از عرف معمول روحانیت حاکم و وابستگان آن‌ها.

در مقالۀ حاضر برآنم که جوهرة تحلیلی بخش سوم مقالة «جابجایی قدرت سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی» را به عنوان مقدمه به کار گیرم؛ زیرا روند حوادث از تازگی و صحت «تقریبی» چارچوب آن ارزیابی و تحلیل، چیزی نکاسته است. بدین ترتیب، با تکیه بر این مقدمه است که از اهمیت بسیار جدی مسئلۀ انتخابات، و همزمان، از تاکید مداوم بر شعار «انتخابات آزاد» سخن خواهم گفت.

این مقاله می‌کوشد که فقط جنبه ای از بحث انتخابات آزاد را برجسته سازد: اینکه امروز با توجه به تضادهای موجود بین باند احمدی‌نژاد و باند رهبری و بیت او، حدود پرداختن به این شعار تا کجا می‌تواند پیش رود؟ پرداختن به این پرسش را با دو هدف پی خواهم گرفت: نخست توجه دادن به بایستگی تلاش یکپارچة کنشگران و احزاب و گروههای سیاسی برای تحقق آن، و دیگر، پرهیز دادن از همکاری با کسانی که برآنند با مصالحه با رهبری و بیت او به بهانة مبارزه با احمدی‌نژاد به این شعار پشت کنند؛ آن هم به صِرفِ گرفتن امتیازهای موقت.

بحران جدید، جنگ قدرت وچپاول

بحران کنونی حاکمیت جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که روحانیت حاکم و محافظهکاران وابسته به آن، پس از آگاهی از برنامهریزی باند احمدی‌نژاد برای قبضة هرچه بیشتر قدرت، سخت به وحشت افتادهاند و به همین دلیل با گرفتن رضایت شخص خامنهای، برای حذف این باند از قدرت سیاسی، حملهای گسترده و همه جانبه را آغاز کردهاند.

تحرکات جدی باند احمدی‌نژاد ــ مشایی برای کسب قدرت بیشتر که همزمان با اقدام احمدی‌نژاد برای ادغام چند وزارتخانه، برکناری وزیر اطلاعات را در پی داشت، ابعاد ژرف بحران در حاکمیت را نشان داد. علنی شدن این بحران عمیق و رویارویی مستقیم احمدی‌نژاد با رهبر جمهوری اسلامی و حامیانش، از توهم احمدی‌نژاد نسبت به خودش برنیامده است، بلکه برآمده از گذار کنونی جمهوری اسلامی به یک حکومت نظامی ــ امنیتی است. باند احمدی‌نژاد ــ مشایی نیز در درجة اول و بیش از هر چیز یک باند امنیتی ــ نظامی بوده است. نگاهی به سابقه، فعالیت و مسئولیتهای گذشتة افراد این تیم در ارگانهای امنیتی ــ نظامی به خوبی نشان می‌دهد که این باند از درون حاکمیت و با حمایت نیروهای امنیتی ــ نظامی، درست زمانی سربرآورد که خاتمی جنبش دمکراسیخواهی مردم را به قربانگاه ولی فقیه می‌برد.

بدون شک برنامهریزی این باند برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بدون ارزیابی از مجموعۀ شرایط و بررسی توازن قوا صورت نگرفته است. البته این بحث دیگری است که بخشی از نیروهای نظامی ــ امنیتی که تا دیروز از حامیان سینهچاک باند احمدی نژادبودهاند بخواهند او را در اجرای این برنامه تنها بگذارند و در حقیقت او را قربانی کنند و ما نتیجة آن را در فرآیند تحولات سیاسی در آینده خواهیم دید. به نظر می‌رسد هنوز برگهایی در این جنگ قدرت وجود دارند که رو نشدهاند تا بتوان از طریق آن‌ها توازن قوای واقعی میان جناحهای درگیر را مشخص کرد.

جنگ جابجایی قدرت

بحران اخیر، در واقع بحران جابجایی قدرت بین دو بخش از نیروهای نظامی ــ امنیتی است: گروهی که قدرت مجریه را در دست دارند و کمر به قدرتزدایی از روحانیت بستهاند، و روحانیون حاکم و بخش دیگری از نیروهای امنیتی ــ نظامی که برای حذف این رقیب تشنة قدرت بیشتر، در شرایط حاضر خود را حامی رهبر نشان می‌دهند. فعلا به رغم حملات شدید باند خامنهای به باند احمدی‌نژاد و دستگیری بعضی از اعضای دولت او توازن قوا بین نیروهای درگیر به شکلی واقعی وآماری کاملا مشخص نیست. هنوز زود است که بتوان گفت کار باند احمدی‌نژاد به پایان رسیده است.

خامنهای می‌داند که تلاش برای حذف احمدی‌نژاد حاکمیت جمهوری اسلامی را با چالشهای جدی روبرو خواهد ساخت و عاقبت ناگواری برای او و بیتاش به همراه خواهد آورد که نتیجة آن تغییر آرایش نیرو در ادامة بحران و فرسایش هرچه بیشتر حکومت در آینده خواهد بود.

درگیری باند احمدی‌نژاد با رهبری و بیت او از جمله چالشهای بسیار مهم، و بلکه مهم‌ترین چالش جمهوری اسلامی است. در تاریخ سی و اندی سالة جمهوری اسلامی هیچ درگیری دیگری بدین شکل دست باندهای قدرت را در چپاول اموال ملی رو نکرده و بوی تعفن آن را علنی نساخته بود. در واقع، از همین منظر است که این درگیری و ابعاد و دامنۀ آن با نشانه گرفتن بیپروای رأس هرم قدرت، آن را به یک رمان جنایی شبیه کرده که خواننده با لذت و اشتیاق هر صفحة آن را مطالعه می‌کند، چرا که با علاقهای ژرف می‌خواهد بداند که در صفحۀ بعد رمان چه اتفاقی خواهد افتاد.

به سر رسیدن دوران طلایی روحانیت

برخلاف سالهای رهبری خمینی، اکنون به نظر نمی‌رسد که مهرهچینی در ساختار سیاسی از طرف خامنهای، یعنی گماردن افرادمورد اعتماد خود در رأس نیروهای نظامی ــ امنیتی، بتواند برای دست بالا داشتن قدرت توسط روحانیت تضمینی به وجود آورد. کنارگذاشتن مصلحی ازطرف احمدی‌نژاد هرچند اقدامی تقریبا ناموفق بود، اما نشان داد که این مهرهچینی‌ها با چرخش توازن قوا تا چه اندازه شکنننده می‌توانند بود.

بدون تردید خامنهای آخرین روحانی و ولی فقیهی است که با توطئة بخشی از روحانیت به سرپرستی رفسنجانی توانست قدرت ولایت فقیه را به دست گیرد. اکنون روحانیون و وابستگان محافظهکار او به رغم نیاز فراوانشان به ولایت فقیه قدرتمند، بهتر از هر کس و هر زمان دیگری می‌دانند که دوران طلایی وی بسر رسیده است. بیجهت نیست که آن‌ها برای قدرت بخشیدن مطلق به خامنهای، و بدین سان حفظ موقعیت خود در حاکمیت، دربارة او به داستانسرایی و افسانه‌پردازی روی آوردهاند. و دقیقا با توجه به چنین شرایطی است که بخشی از روحانیون رانده شده از ساختار قدرت سیاسی هم فضا را آماده می‌بیند تا از طریق دادن پیشنهادهای مشخص برای حفظ نظام از خامنهای بخواهند که «تو ببخش مردم هم می‌بخشند». آن‌ها به شخص خامنهای، به طور تلویحی و غیرمستقیم گوشزد می‌کنند که تا دیر نشده با توجه به بحران جاری و با درسآموزی از اوضاع منطقه فرصت را غنیمت شمرده و شیوة حکومتداری را عوض کن. آن‌ها به او یادآوری می‌کنند که باید ولی فقیه همه باشد و در حقیقت سلطنت کند و نه حکومت.

تحرکات رفسنجانی ــ خاتمی و دیگر شرکا را در این راستا می‌توان ارزیابی کرد. کوششی که البته به نظر می‌رسد در ‌‌نهایت، مشت بر سندان کوفتن است.

اهمیت شعار انتخابات آزاد

آناتومی انتخابات در جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که این رخداد همیشه عرصة درگیری و کشاکش جناحهای مختلف بوده است. با این حال، از سال ۱۳۷۶ در عرصة انتخابات جمهوری اسلامی تحولی پدیدار شد. در این سال، بخشی از بدنة حاکمیت جمهوری اسلامی با شعارهای اصلاحطلبانه به عرصة انتخابات وارد شد. این رخداد طیف گستردهای از مردم و به ویژه بخش وسیعی از اقشار طبقۀ متوسط را به طور فعال وارد فعالیتهای انتخاباتی کرد و به رغم تمامی تنگناهای موجود، به مطالبات سیاسی آن‌ها ابعاد و معنای جدیدی داد که تا آن زمان در جمهوری اسلامی سابقه نداشت. در واقع، از این زمان به بعد بود که انتخابات مفهوم جدید یافت: به چالش کشیدن جدی حاکمیت. حضورگستردۀ مردم و تحرک بیش از حد طبقة متوسط در دورة خاتمی، ترکیب موازنۀ قوا را در انتخابات بر هم زد و راه مهندسی و تعیین تکلیف توسط رهبری و شورای نگهبان و دیگر ارگانهای نظامی ــ امنیتی وابسته به رهبری را بست. حکومت از این به بعد با دو مسئله روبرو شد: یکی اختلاف جناح داخلی با حضور عناصر اصلاحطلب در بافت حکومت برای حفظ نظام، و دیگر حضور مردم و استفادة آن‌ها از فضای موجود و طرح شعارهای آزادیطلبانه و ضد دیکتاتوری با پشتیبانی از اصلاحطلبی برای تحمیل آزادی به حاکمیت و ایجاد فضای باز سیاسی.

از زاویة همین تغییر و درست از همین جا است که به رغم تمام محدویتهای شناخته شده برای مردم، خود مقولة انتخابات به عنوان یک کانال جدی تاکتیکی و مبارزاتی در جهت استراتژی انتخابات آزاد می‌تواند مطرح شود.

اهمیت انتخاب ریاست جمهوری پیش رو

انتخاب ریاست جمهوری پیش رو می‌رود این بار شکل جدیدی را در جنگ قدرت به نمایش بگذارد. این جنگ قدرت در حال حاضر بین احمدی‌نژاد و خامنهای و محافظهکاران طرفدار او در رأس هرم قدرت سیاسی به حاد‌ترین شکل خود چه به شکل علنی و چه به شکل مخفی در جریان است و اگر در ‌‌نهایت به مصالحه کشیده شود، این مصالحه باید بدون شک و در درجة اول به نفع احمدی‌نژاد تمام شود؛ یعنی کاندیدای باند احمدی‌نژاد باید از صافی شورای نگهبان بگذرد. اگر این عقبنشینی توسط خامنهای و بیت او صورت گیرد، دشوار خواهد بود که انتخابات را بدون دردسر مهندسی کنند؛ چون با افشاگریهایی از نوع افشاگریهای احمدی‌نژاد روبرو خواهند شد که برای رژیم همچنان هزینهساز خواهند بود. رد کاندیدای باند احمدی‌نژاد نیز برای خامنهای و بیت او بسیار پرهزینه خواهد بود و چالشهای جدی و جدیدی را پیش روی حاکمیت جمهوری اسلامی خواهد نهاد. با توجه به تجربة انتخابات سال ۸۸، حضور هرچند خاموش جنبش دموکراسیخواهی سبز مردم ایران نیز نتیجة این چالش‌ها را غیر قابل پیشبینی می‌نماید.

حالت بعدی در حقیقت اقدامی شبه کودتایی بر علیه احمدی‌نژاد است؛ اما به دلیل نداشتن توازن قوا و مخفی بودن سازماندهی هواداران احمدی‌نژاد و تیم او، مشخص نیست که چه کسی پیروز این رویارویی مستقیم خواهد بود. هرچه هست، احمدی‌نژاد روی نارضایتی مردم از روحانیت حاکم و به خصوص خامنهای و بیت او نیز حساب جدی باز کرده است. با‌شناختی که از این رژیم داریم، بدون شک اگر کنار گذاشتن و یا سر به نیست کردن احمدی‌نژاد برای خامنهای و بیت او کار سادهای بود تاکنون می‌بایستی صورت می‌گرفت. این شرایط رژیم را در حالت آچمز جدی قرارداده است. اکنون می‌توان پرسید که آیا در این شرایط به راهاندازی یک درگیری خارجی ویا سرکشیدن جام زهر می‌تواند رژیم را از حالت آچمز بیرون آورد؟

انتخابات آیندة رژیم از هیجانانگیز‌ترین رویدادهای مهم در طول عمر جمهوری اسلامی است. در این رابطه هرگونه مصالحه توسط هر نیرویی با خامنهای، خیانت به جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران خواهد بود؛ حال این نیرو از طیف اصلاحطلبانی مانند خاتمی باشد و یا از دیگر طیفهای مخالف و از قدرت رانده شده مانند رفسنجانی. میدان درگیری و کشمکش بین باندهای قدرت که خود را در جریان انتخابات ریاست جمهوری از همین امروز برجسته کرده است را باید فقط برای باند احمدی‌نژاد و باند بیت رهبری باز گذاشت و این میدان را برایشان فراختر نیز کرده و به اصطلاح زیرآتش آن‌ها هیزم نیز گذاشت، چرا که از هر «طرف که کشته شود به نفع جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران خواهد بود».

به همین دلیل، در حال حاضر بهترین شعار ممکن، شعار انتخابات آزاد است که باید آن را تکرار و تکرار کرد و کوشید تا به اشکال مختلف به میان مردم راه یابد. از آنجایی که احمدی‌نژاد به شکل تاکتیکی و در جهت منافع خودش این شعار را داده، فضای خوبی برای طرح این شعار به وجود آمده است که می‌توان از طریق آن به تضادهای درون باندهای قدرت در حاکمیت دامن زد. بدیهی است که احمدی‌نژاد هیچگاه طرفدار انتخابات آزاد نبوده و در اصل، خود محصول یک انتخابات غیر آزاد و تقلبی است، اما در شرایط حاضر اگر کار به مصالحه نکشد، برای جنگ با طرف مقابل به این شعار نیاز ضروی دارد. جنبش سبز و نیروهای طرفدار دموکراسی و سکولار تا زمانی که انتخابات ریاست جمهوری پیش رو آزاد نیست نباید به میدان انتخابات کشیده شوند. باید متوجه این امر بود که نبود انتخابات آزاد، معنا و مفهومی بجز عدم مشارکت در انتخابات را ندارد. طرح ما از شعار انتخابات آزاد به شکل استراتژیک و مضمونی به نوعی طرح عدم شرکت در انتخابات غیر آزادوغیردموکراتیک نیز هست که باید بدان توجه کرد. تاکتیک برخورد به مسئلة انتخابات ریاست جمهوری پیش رو می‌بایستی در جهت تقویت استراتژی شعار انتخابات آزاد قرارگیرد.

برای سپردن قدرت به وارثان حقیقی آن یعنی مردم، باید به هر آنچیزی یاری رساند که پایههای این رژیم را تعضیف می‌نماید و در ‌‌نهایت زمینه را برای فروریزی مسالمتآمیزش مهیا می‌سازد. از شعار انتخابات آزاد از همین زاویه است که باید استقبال کرد و آن را تقویت نمود. با توجه به تنشهای هستهای ایران با اروپا و آمریکا، تحریم‌های بین المللی واثرات آن و همچنین با توجه به اوضاع به شدت بحرانی و پیچیدة منطقه، این شعار برای آزادیخواهان و عدالت جویانی که گذاری مسالمتآمیز از این رژیم به رژیمی دموکراتیک و صلح طلب راتوسط خود مردم ایران خواستارند، می‌تواند اهمیتی حیاتی داشته باشد.

با شعار انتخابات آزاد از هم اکنون و با کوشش برای متحقق کردن آن می‌توان از تکرار تجربة سوریه برای ایران جلوگیری کرد و خطر تحمیل یک جنگ جدید به مردم ما و منطقه را از بین برد.

ه‌مان طور که پیشبینی می‌شد، اکنون در آستانة انتخابات ریاست جمهوری، جنگ جابجایی قدرت سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی به مرحلة حساسی وارد شده و رفته رفته زمینه را برای پاسخگویی به پرسشهایی آماده می‌سازد که طرح آن‌ها زمینة عینیتری پیدا کردهاند: آیا انتخابات آینده و کنار زدن باند احمدی‌نژاد به راحتی امکان پذیرخواهد بود؟ یا اینکه احمدی‌نژاد حاکمیت جمهوری اسلامی را با بزرگ‌ترین بحران تاریخی خودش روبرو خواهد ساخت؟ آیا درگیری باند احمدی‌نژاد با باند رهبری و بیت او زمینه را برای تحمیل انتخابات آزاد مهیا خواهد نمود؟

چیزی که حتمی به نظر می‌رسد این است که احمدی‌نژاد کوتاه نخواهد آمد. او می‌داند اگر کوتاه بیاید،‌ای بسا که سرنوشتی همانند سعید امامی یا چیزی شبیه آن در انتظارش باشد. خامنهای و بیت او نیز می‌دانند باقیماندن احمدی‌نژاد و باندش در قدرت، نتیجهای نخواهد داشت مگر خلع ید از سران محافظهکار، سازش و تبانی با بعضی از سران نظامی ــ امنیتی و کشمکش و درگیری با برخی دیگر از آن‌ها در قدرت سیاسی، و در ‌‌نهایت، باقی ماندن یک عبا و عمامه و نعلین برای خامنهای در قدرت سیاسی. آیا خامنهای و باند او به این نتیجه تن خواهند داد؟

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد