آقای عرفان قانعی فرد در نوشتهای تحت عنوان (هویت واقعی آقای همنشین بهار کیست) تهمتهای بیپایه و اساسی را به یکی از زندانیان رژیم پیشین بنام هوشنگ عیسی بیگلو نسبت داده است که حتی یک مورد آن برای تمامی زندانیان رژیم شاه که باخصوصیات اخلاقی هوشنگ عیسی بیگلو آشنایی دارند باورکردنی نیست و نشانگر قضاوت مغرضانه و کینه توزانهٔ آقای عرفان قانعی فرد درباره این مبارز شناخته شده آزادی و عدالت است.
آقای عرفان قانعی فرد با عباراتی از جمله دردسرساز، عقدهای، فاقد شخصیت و اخلاق و عامل اعدام سرگرد یحیایی رئیس بخش زندان سیاسی قصر میباشد، حکم بیپایه و اساس خودرا درباره آقای عیسی بیگلو صادر کرده است.
برای رد ادعای ایشان و قضاوت ناعادلانهشان در باره این انسان شریف و مقاوم به بیش از نیم قرن پیش باز میگردم.
محله علافخانه یکی از محلات قدیمی کرمانشاه است که دبستانهای بدر و فروغی در این محله قرار داشتند. من در سال ۱۳۳۸ در کلاس ششم دبستان بدر به تحصیل اشتغال داشتم. بین دبستان بدر و فروغی رقابت دیرنهای در ورزش کشتی وجود داشت. اغلب روزها پس از تعطیل شدن مدرسه با گروهی از هم کلاسیها به زیر دالان مسجد حاج آخوند که آوردگاه مبارزهمان بود، میرفتیم و با دانش آموزان دبستان فروغی کشتی میگرفتیم. بازار رجزخوانی و اعتراض همیشه گرم بود و بحث و جدل در مورد برد و باخت همواره جاری بود. اما چند نفر از دانش آموزان دبستان فروغی بودند که آرام و با متانت اما مصمم کشتی میگرفتند و برد و باخت برایشان اهمیتی نداشت بلکه هدفشان مبارزه جوانمردانه بود.
شیوه برخورد این گروه از دانش آموزان که در کلاس چهارم دبستان فروغی تحصیل میکردند برای ما شگفت آور بود. رفتار آنان تحت تاثیر آموزگار جوانشان بود. در این کلاس به ابتکار این آموزگار فروشگاه کوچکی دایر شده بود که متصدی فروش نداشت و دانش آموزان در ازای هر کالایی که میخریدند بهای آنرا در سینی که در آنجا قرارداده بودند، میگذاشتند. دانش آموزان به توصیه آموزکارخود به پیرمردان و همچنین پیرزنان محله خود یاری میرساندند. این معلم جوان که اهل آذربایجان بود و خودرا برای کنکور دانشکده حقوق آماده میکرد، هوشنگ عیسی بیگلو نام داشت.
در سال ۱۳۵۴ از زندان جمشیدیه به زندان قصر بند چهار موقت منتقل شدم. در این بند بحث پیرامون مقاومت دلاورانه سه تن از زندانیان یحیی رحیمی، غلامرضا اشترانی و هوشنگ عیسی بیگلو بود که هر کدام بیش از دوسال زیر شگنجه و بازجویی مقاومت میکردند.
بند چهار موقت در اختیار زندان سیاسی نبود و مقررات در آن مانند زندانهای عادی بود. بامدادان ساعت شش صبح بیدار باش میدادند. هوشنگ قبل از اینکه پاسبانها زندانیان را بیدار کنند با شیوه خاص خود که آمیزهای از شوخی و مهربانی بود، زندانیان را از خواب بیدار میکرد. وجود او در این بند زندان به خاطر مقاومت طولانیاش زیر شکنجه و رفتار صمیمانه با همبندان در ارتقای روحیه عمومی بند بسیار مؤثر بود و او اولین کسی بود که نیازهای زندانیان را با صراحت و استدلالی محکم با رئیس بند درمیان میگذاشت. در این بند پیرمرد ۸۵ سالهای از اهالی کردستان زندانی بود که هوشنگ همواره از او مراقبت میکرد و او را در انجام کارهایش یاری میرساند.
اینک به موارد اتهاماتی که آقای قانعی فرد به آقای عیسی بیگلو نسبت دادهاند، میپردازیم.
ایشان نوشتهاند که «هوشنگ در زندان دردسر ساز بود». تمامی همبندان از سال ۵۲ تا ۵۷ در سلولهای کمیته مشترک و بندهای مختلف زندان قصر بخوبی میدانند که هوشنگ همانطور که در مقابل شکنجه گران و پلیس با شهامت ایستادگی میکرد، در مقابل یاران و همبندان خود صرفنظر از ایدئولوژیهایشان مهربان و صمیمی بود.
ایشان نوشتهاند که «هوشنگ عقدهای و فاقد شخصیت و اخلاق است» در باره این اتهام ناروا زندانیان و یارانش را به شهادت نمیطلبم. هوشنگ مدت هشت سال در تهران به کار وکالت مشغول بود. اعضای کانون وکلا، قضات و موکلین ایشان به خوبی میدانند که وی تا چه اندازه به ارزشهای اخلاقی پایبند است.
آقای قانعی فرد بهتر است از صدها پناهجوی ایرانی ساکن فنلاند در مورد ویژگی اخلاقی ایشان سؤال کنند که چگونه هوشنگ از هر کوششی برای کمک و حل مشکلات آنان دریغ نمیورزد. و حتی احترام نگهبانان کمیته مشترک را با مقاومت دلیرانهاش، برانگیخته بود. او در طول ۷۱ سال زندگی خود هیچگاه ارزشهای اخلاقی را قربانی منافع شخصی نکرده است.
هوشنگ در ابتدای ورود به فنلاند برای تامین هزینه زندگی، در سرمای سخت آن کشور به کار شاق ساختمانی مشغول شد و همه همکاران فنلاندیاش شیفته اخلاق او شده بودند.
ایشان نوشتهاند که «هوشنگ عامل اعدام سرگرد یحیائی رئیس زندان قصر بود». هوشنگ همواره با حکم اعدام مخالف بود و آنرا برای برای هیچ کسی آرزو نمیکرد. و در ثانی مگر وی دادستان یا رئیس دادگاه بود که بتواند برای کسی حکم اعدام صادر کند. در سال ۱۳۵۸ ایشان به وسیله مزدوران رژیم ربوده شد و پس از ضرب و شتم وی جسد نیمه جانش را در خیابان رها کردند.
شگفتی آورترین ادعای قانعی فرد در این اتهام نامه، این است که آقای عیسی بیگلو، قصد ریختن سم در غذای زندانیان را کرده بود. که این ادعا به قدری مضحک و بیپایه و اساس است که نیازی به پاسخ به آن نیست.
آقای قانعی فرد: پس از گذشت ۵۳ سال هنوز شاگردان هوشنگ که همگی هم اکنون بیش از شصت سال سن دارند اورا فراموش نکردهاند و وی را به مثابه الگوی خود میدانند، زیرا به آنان شرافتمندانه زیستن را آموخت. و مطمئن باشید که اتهامهای ناروای شما هیچگونه خدشهای به خصوصیات بارز اخلاقی هوشنگ عیسی بیگلو، که شهامت، صمیمیت و مهربانی است، وارد نخواهد کرد.
یدالله بلدی
نظرات خوانندگان:
|
آقای بلدی با سلام، اگر منظور از آقای همنشین بهار همان کسی است که در حال انتشار خاطرات زندان خود میباشد، ایشان در یکی از شماره های همین خاطرات، نام واقعی خود را «محمد جعفری» معرفی کرده است. حالا در نوشته شما، نام ایشان را «هوشنگ عیسی بیگلو» میدانید. آیا اشتباهی صورت گرفته است؟ لطفا اطلاع رسانی کنید. ممنون |
جناب عرفان قانعی فرد هادی شخیی 2013-02-13 22:17:23
|
اقای هوشنگ عیسی بیگلو را من از سلول انفرادی بعد در زندان قصر اکنون در اروپا.
دوست عزیز مشکل هوشنگ مشکل انسان دوستی اش میباشد.یعنی اینکه انسانها را بر اعتقاداتشان ترجیح میدهد.مشکل هوشنگ اینستکه همه چیز باید در خدمت انسان باشد نه برعکس.متاسفانه ... این مشکل را شماها نداریدوبههمین دلیل برخورد شماها با امسال هوشنگ ها اینگونه میباشد.دوست عزیز تا حالاشینده بودم ادمهای سیاسی کهمبنای روابط را انساندوستی گذاشته بودند سیاسی نمیدانستند.اما این را دیگه نشنیده بودم که بجای ثابتی که حتما معرف حضورتان میباشد عوضی بگیرید. |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد