«ای کاش میشد بدانیم
ناگه غروب کدامین ستاره
ژرفای شب را چنین بیش کرده است»
«م-امید» اخوان ثالث
صحبت از محمود عنایت است؛ کسی که در ادبیات و فرهنگ سیاسی اجتماعی و هنری دوران ما و مخصوصا پس از کودتای ١٣٣٢ (٢۸ مرداد) نامش و قلمش ماندگار است.
عنایت که سایه قلم و اندیشهاش همواره در صفحات تاریخِ تلاش یک نسل برای گریز از خفقانِ سانسورِ سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دورانِ استبدادِ سلطنت و استبدادِ ولایت گسترده خواهد ماند.
پاکی و طراوت و سرزندگی اندیشهاش همزادِ پاکی و طراوت و سرزندگیِ قلمش بود. فکر او پاکیزه و بیغل و غش و نثرش به زیبایی و طنازیِ اندیشهاش بود. او در گریز از تار و پودِ سانسور و خفقان سیاسی و فرهنگی، رندی طرار بود؛ همچنان که حافظ، پیرِ رندان و تمامیِ ستیزه ورزانِ جهانیِ جهل و ظلمات.
اگر در ایران به مفهوم واقعی کلمه چپ و چپی وجود داشت؛ عنایت در این مفهوم از همگامان و از اندیشه ورزان نامدار آن بود. در این مفهوم، او روشنفکری مستقل و در چارچوب استقلالِ اندیشه و صراحت بیانِ آن، ناوابسته و بیباک بود. اگر در اینجا عمق اندیشه عنایت را آن گونه که به همگامی ما درمجله نگین منعکس میشد نگوییم، حق مطلب را درباره او ادا نکردهایم.
در حقیقت، عنایت چهره واقعی جهان پس از جنگ دوم را به درستی نگریسته بود؛ آنجایی که جهان، پس از پیروزی آمریکا و انگلیس و فرانسه و روسیه و چین، عملا به سه قسمت تقسیم شده بود و این تقسیم بندی رسما در شورای امنیت سازمان ملل متحد با انحصارِ حق وتو برای پنج کشور فاتح به ثبت و ضبط رسیده و قلاده آن به گردن جهان سوم افتاده بود.
عنایت در شمارِ کسانی بود که در خفقان رابطه بین آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی، بین جهان سرمایه داری غرب به رهبری آمریکا و جهان کمونیستی شرق به رهبری روسیه شوروی تفاوتی نمیدید؛ از نظرِ عنایت و همفکران او، تفاوت این دو جهان تفاوت فقط در ویترین و بساطی بود که در ظاهرِ دکان خود برای بلعیدن هرچه بیشتر دنیای عقب مانده سوم و جذب و جلب هرچه بیشترِ اذهان سادهٔ این سوی جهان میگستراندند و برای طرفداران و مریدان خود دراین جهان، خوراکهای رنگارنگ تبلیغاتی میپختند و وِردِ تسخیرِ احمق میخواندند.
شیرازه جهان بینی و جهانشناختی مجله نگین و صاحب امتیاز آن، عنایت، بر این اساس استوار بود؛ نثر درخشان و پاکیزه عنایت در «راپرتها» و حسب الحالهای او، لبریز از نکتهها و نغزها و طعنهها و کنایههایی بدیع بود؛ بداعت در ذاتِ وجود او بود از آنجا که در رشتهٔ دندانپزشکی تحصیل کرده اما قلم را برگزید و هنگامی که دنبالهٔ «کند و کاو» روزنامهها را از جلال آل احمد در روزنامه شاهد، وابسته به حزب زحمتکشانِ ملت ایران پی گرفت؛ ثابت کرد که در قلمزنی بر پشتوانههای پرمایه از گنجینهٔ فرهنگ تاریخیِ بزرگان ادب و تاریخ ایران برخودار است.
شخصیتِ بارزِ روشنفکریِ عنایت در اینجا نمود پیدا میکند که او با استقلال فکر و وابستگی به آزادی اندیشه و وابستگی به مردمِ وطن خود در تاریکیهای پرخشونت اوضاعِ پس از سرکوبِ جنبش آزادی خواهیِ مردم ایران در نهضت ملی شدن صنعت نفت، نشریهای ناوابسته و مستقل را با آگاهی از تمامی دشمنیهای دولت پس از کودتای ٢۸ مرداد ١٣٣٢، منتشر میکند، زیرا عنایت در وابستگی به چپِ «عملا ناموجود»، بر عکسِ چپ ورشکستهٔ «واقعا موجود»، از جامعه به خاطرِ واقعیتِ ناهنجارِ حاکم بر جامعه قهر نکرده بود؛ او بر خلافِ شیفتگانِ ماورای طبیعت و یا ایدئولوژیک، به خلقت انسان و موجودیت او در یک روز یا یک هفته و یا به تحول جامعه در یک جهش و انقلاب، به مهندسیِ «بیگ بانگِ» اجتماعی یا فرمانِ «کن فیکونِ» سیاسی عقیده نداشت.
تفکرِ عنایت در تحول و تکامل جامعه، تکاملِ «داروینیِ» انواع بود. چپِ مارکسی در غرب بر همین اساس و در زهدان تکامل در بستر مبارزه عقلانی ایجاد شده بود آنجا که کشتیِ انقلابِ اکتبر، پس از ٧۴ سال سلطهٔ الگوی کمونیستی به گِل نشست، محصول همان جهشهای انقلابی عاری از بسترِ مراحلِ طی شدهٔ تکامل تاریخی بود، زیرا انقلاب چیزی جز انهدامِ وضعِ موجود به امید احیایِ بالقوه وضعِ موعود نیست.
اعتبارِ اندیشه و جهان بینیِ عنایت یا ژرف بینی و دورنگری او همراه با طنازی و هنرمندیِ قلم او در نگین و سایر آثار مستقل و ترجمههای معتبرِ او بر همین پایه استوار است؛ او در صحنه ادبیات، صاحب سبک و در عرصه مسایل اجتماعی، نویسندهای متفکر و به معنای واقعی بشردوست و در دنیای سیاست، روشنفکری شجاع و اندیشه ورزی صریح اللهجه بود.
روحش شاد و یادش ماندگار باد.
٢٢ ژانویه ٢۰١٣
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد