logo





آب استخر را معطر کن

پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱ - ۱۰ ژانويه ۲۰۱۳

محمد جلالی چیمه (م. سحر)



این طنز منظوم ، با دیدن و به تأثیر یکی از بی شمار پلاکاردهای تبلیغاتی حکومتی که به خرج امت گرسنه تهیه شده و با هدف «کار فرهنگی » بوسیله «فرهنگ گستران ولایی» برای ترویج عصمت و عفت و حفظ ناموس مسلمین، در کوچه ها و خیابان ها برسر راه زنان و دخترانِ ام القرای سید روح اللهی نصب می شوند ، نوشته شد.
دروسط این پلاکارد با خط درشت ثلث واژهء «چادر» نوشته شده و شعار بالای آن عبارت است از:
« «خواهرم هنگام شنا استخر را با چادرت معطر کن !

......................................................

خواهرم خانه را منوّر کن
یک جوالِ سیاه بر سر کن
برو از شوهرت اجازه بگیر
روی بر کوچه، پشت بر درکن
به ره، آن پیکرِ مؤنث را
مخفی از منظرِ مذکّر کن
قِر، به باسَن مده، مجنبانش
مُستطیلی ازین مُدّور کن
مَمه ها را به کیسه ، مخفی ساز
حذر از حیزیِ برادر کن
گـَردِ فلفل بریز بر لب هات
ز لبِ غنچه ، حذفِ شکّر کن
با کمربند و قفل پولادین
به تن از زیر ناف ، سنگر کن
وان کلیدِ عفاف را حتی
مخفی از اهلِ بیتِ اَطهر کن
جای آن را به ویژه ، پنهان از
پسرِ عمّ و شوی خواهر کن
پشگلِ خر بریز در کُرست
اقتدا بر خرِ پیمبر کن
جایِ عنبر به خود بمال پِـهِـن
دوری از عطر وعود و عنبر کن
رِیحِ شرعی به کوچه بپراکن
عابران را ز خود مُکدّر کن
صاف از خانه سوی مسجد رو
گوش بر قصّه گویِ منبر کن
شمر اگر آمد و حسینی کُشت
گریه چون غلغلِ سماور کن
شیخ اگر ازجماع، مسئله گفت
شیوهاش را چو آب، از بر کن
خوب بشنو حدیثِ فَرج و دُبُر
دانشت را ز پیش، بهتر کن
وعظِ ملا، گرَت به وجد آورد
خوف، بر نفسِ خود مُظفّر کن
یادِ عشرت زمغز، بیرون آر
گوشِ شهوت به قصه گو، کر کن
بر تو شیطان اگر شبیخون زد
الحذَر کارِ خویش، یکسر کن
گر جنابت، به تو هجوم آوَرد
یادی از آبِ حوضِ کوثر کن
ره ز مسجد به سوی استخر آر
دست و پا را به آبِ کُر، تر کن
خواهرم، با لباس، شیرجه رو
تنِ ناپاک را شناور کن
خوب با چادرت، به وقت شنا
آبِ استخر را مُعطر کن
پاک و طاهر چو شد تنت در آب
یادی از رختخوابِ شوهرکن !
فِرز و چابک، به خانهات برگردد
شبِ عشرت بر او مُیسّر کن
شیوههای جماعِ شرعی را
درخیالاتِ خود مُصوّر کن
جمله، آموزههای مُلا را
چون گلوبند، زیب و زیور کن
آنچه فرموده در اصول جماع
همه را مثل میوه نوبر کن
راست، همچون هَووی دیگرِ خویش
خوش به تحریکِ شوی، محشر کن
ذکری از آن کنیز و آن بانو
یادی از آن کدو و آن خر کن
خُلقِ شوهر اگر به راه نبود
عشوه بسیار و شکوه کمتر کن
هنرِ وی اگر افاقه نکرد
ره او را به سمت ِ دیگر کن
زور او با تو گر برابر نیست
تو بر او زور خود برابر کن
الغرض حیله های سکسی را
طبق دستورِ شرع انور کن
وینچنین در کمال خوشبختی
بخت بیدار را مُکرّر کن !
مادرِ دختران فردا باش
دخترت را قرین مادرکن
نرّه گان را بزای ماده و بعد
مادگان را کنیزک نر کن
به زنانِ جهان زنی آموز
مِسِ زنهای بیحیا، زر کن !
مدل بانوانِ عالم شو
کشورِ عقل را مسخّر کن !

م. سحر
۹. ۱. ۲۰۱۳
http://msahar.blogspot.fr/


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

درد جامعه
سارا فرزانه
2013-01-11 10:18:11
درد جامعه را می توانم با تمام وجود حس کنم چون در این جامعه زندگی می کنم .جایی که به خاطر این افکار زمخت و نابخردانه و پَست, حتا برای دفاع از خودمان در کوچه پس کوچه ها هم باید طوری دفاع کنیم که مبادا باعث شویم کوچکترین صدمه ای به آزار دهنده برسد !وگرنه شکایت او به خاطر مرد بودنش تصدیق شده و مدافع که یک زن است ,گناهکار شناخته می شود .
اما از این که بگذریم ,شاعر گرامی به زیبایی ِ تمام, این پوچ مغزی ها را به تصویر کشیده است
سپاس فراوان .پاینده باشید شاعر بزرگوار

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد