logo





حاجتی كه روز عاشورا برآورده نشد

چهار شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱ - ۰۹ ژانويه ۲۰۱۳

س. حمیدی

سه سال پيش شهرداری تهران بنا به رويكرد سياسی خويش اجرای برنامه‌ای را فراهم ديد كه بر پايه‌ی آن می‌بايست ميدان "امام حسين" تا مقابل مسجد آن گسترش يابد. در همين فرآيند بخش وسيعی از املاك تجاری طرفين ميدان و حتا قسمت‌هایی از خيابان انقلاب و خيابان دماوند در طرح تعريض و ساماندهی شهرداری قرار گرفت. چون مديران شهرداری ضمن ترفندی‌ سياسی ادعا داشتند كه ساماندهی‌ ميدان بايد "زيبنده‌ی نام امام حسين" باشد. در همين راستا پاي سازمان زيباسازي شهرداری نيز به ماجرا كشانده شد تا با بسته شدن مسير خيابان هفده شهريور از ميدان شهدا تا ميدان امام حسين پياده راهی را سامان بخشند كه فقط عابران پياده از آن سود جويند و ورود اتومبيل به محدوده‌ی آن ممنوع گردد.

در همين فاصله زمانی مديران سپاهی شهرداری كه از شگردهای عوام فريبانه‌ی احمدی‌نژاد هم سود می‌جويند در خفا برنامه‌ی ديگری را نيز به انجام ‌رساندند. بر پايه‌ی اين برنامه ضريحی جديدی را به اتكای هنرمندان دولتی با هزينه‌های شهرداری آماده نمودند تا در مراسم تاسوعا و عاشورای امسال به ميدان امام حسين انتقال يابد و مردم به زيارت ضريح مشغول گردند. ضريح ساخته شده پس از چند روز می‌بايست به كربلا انتقال يابد و با همين ترفند ضريح قديمی را به ايران برگردانند تا برای هميشه در ميدان امام حسين نصب شود.

در اين برنامه‌ی سياسی ميدان نيز به دليل قرار گرفتن در مسير پياده‌راه برای هميشه بر روی اتومبيل‌ها بسته می‌ماند همچنان كه هم اكنون اتومبيل‌ها جهت رفت و برگشت از زير گذر آن بهره می‌برند. طرحی كه به درستی ضمن الگوبرداری از سامان‌بخشی حرم مشهد به اجرا درمی‌آمد.

اما نظريه‌پردازی‌های مديران عافيت‌انديش شهرداری كه بر گستره‌ای از روان‌شناسی لايه‌های واپس‌گرای جامعه تكيه داشت، در نهايت تحقق نيافت. چون آنان هر چند در روز تاسوعای سال جاری با پول و تبليغ شهرداری ده‌هاهزار نفر را به منظور استقبال از ضريح به ميدان كشاندند ولی اين ضريح به دليل دستور مجاری آشكار و پنهان حكومتی از همان "مرقدِ آقا" راه جنوب را در پيش گرفت تا پس از عبور از شهرهای بين راهی به كربلا رسانده شود. مديران شهرداری نيز نماز تاسوعا و عاشورای خود را به امامت آقای ابوترابی نماينده مجلس و امام جماعت مسجد امام حسين در محوطه‌ی ميدان به جا آوردند اما جای ضريح همچنان در ميدان خالی ماند. ديگر در روشنای آنچه كه اتفاق افتاده بود مجريان طرح به نيكی به دستی بالای همه‌ی دست‌ها پی ‌بردند. كه همين دست چشمانشان را با جادوی فقاهت خويش شست تا ديگر رؤيا و خواب‌های خوش را نايده بينگارند.

به آشكارا سپاهيانی كه در كسوت مديران شهری گرد شهردار تهران حلقه زده بودند می‌خواستند پياده‌راه را حريمی برای ضريح بدون قبر بگذارند؛ ضريحی كه می‌بايست عده‌ای از عوام‌الناس با تبليغ عوامی‌گری از سوی شهرداری بر آن دخيل می‌بستند و حاجت می‌جستند. ضمن آنكه حاجت اصلی را همان‌هایی‌ می‌جستند كه خيال خام رياست جمهوری را در سر می‌پرورانند.

اما اكنون كه خيال‌پردازان مديريت شهری رؤيای خود را نقش بر آب می‌بينند پياده‌راه احداث شده در خيابان هفده شهريور را به روی اتومبيل‌ها باز گذاشته‌اند. ضمن آنكه پياده‌راهی كه آن را برای عبور عابران پياده احداث نموده‌اند توان مقاومت در مقابل سنگينی وسايط نقليه را نخواهد داشت. به طبع هزاران نفر از مالكان املاكی كه در مسير طرح قرار گرفتند سرمايه‌ی خود را در برنامه‌‌ی‌ سياسی و عوام‌فريبانه‌ی كارگزاران حكومتی از دست دادند. آنان محل كسب و يا خانه‌ی مسكونی خود را به بهایی حداقل به شهرداری فروختند اما پس از فروش گرفتار افزايش چندين و چند برابری ملك شدند تا جایی كه ديگر نتوانستند محلی برای خويش دست و پا نمايند.

پيداست كه هزينه‌كرد و منابع مالی‌ شهرداری تهران به دليل حجم زياد گردش مالی آن به همين آسانی قابل حسابرسی نخواهد بود تا جایی كه مديران شهرداری نيز به آسانی شورای شهر و وزارت كشور را ناديده می‌انگارند و با جا به جایی در رديف‌های بودجه‌ی مصوب به برنامه‌های خودسرانه‌ی خود جامه‌ی عمل می‌پوشانند. در عين حال اقلام وسيعی از درآمد‌های عمومی‌ شهرداری حساب‌های رسمی و صندوق‌های اداری را دور می‌زند، همان شگردی كه دولت نيز از آن در مصادره‌ی دلارهای نفتی سود می‌جويد.

در نظام جمهوری اسلامی تظاهر به باورهای عوامانه پشتوانه‌ی مناسبی برای مصونيت و پوشش بی‌كفايتی مديران دولتی قرار می‌گيرد. حتا آنان از همين ترفند به منظور زيرپا نهادن سنت‌های اداری و قانون‌های‌ خودنوشته‌ی نظام بهره می‌جويند. چنانكه مديران شهرداری به منظور ترويج خرافه و عوامی‌گری خانه‌ی فخرالدوله را در پيچ شميران از سوی شهرداری منطقه‌ی دوازده با صرف هزينه های چند ميلياردی بازسازی نمودند و در اختيار كانون مداحان تهران گذاشتند. همچنين دو سال پيش خانه‌ی آقای‌ پرويز تناولی هم به‌ بهانه‌ی‌ نمايش آثار هنري خريداری شد، تا در اختيار مداحان حكومتی قرار گيرد. اما اطلاع‌رسانی به موقع مطبوعات، كارگزاران به ظاهر فرهنگی شهرداری را وادار به عقب نشينی نمود. پيداست در همين فرآيند مديران شهری همسو با ديگر مديران دولتی، سياسی كردن گستره‌ی هنر را همچنان با ريخت و پاش اموال عمومی به پيش می‌برند.

اما هم اينك "شورای اسلامی شهر تهران" می‌بايد به پرسش‌های مردم پيرامون آنچه كه در شهر اتفاق ‌افتاد پاسخ گويد. زيرا مردم می‌پرسند پياده‌راهی كه از كاربری خويش جا ماند، آيا بودجه‌ی مصوبی داشته يا خير؟ اگر نداشته هزينه‌اش از كجا تأمين می‌شد و اگر داشته در انجام آن چه ميزان از بودجه را به كار گرفته‌اند؟ با اين همه مسؤولان غيرمسؤول جمهوری اسلامی به خوبی از "مقام عظمای ولايت" آموخته‌اند كه نبايد به هيچ مرجع و ارگانی پاسخگو باشند. چون در اقتدای به "ولايت مطلقه‌"، هريك در ريخت و پاش‌های درون حكومتی سويه‌هایی از غيرمسؤولی "آقا" را به اجرا گذاشته‌اند. در اين فرآيند نهاد‌های حكومتی تيولی نموده می‌شوند كه به قصد خوش خدمتی برای‌ آقا، به افراد اهدا می‌گردد. همچنان كه صاحبان تيول‌های نوظهور نيز همچون تيول‌داران قرون وسطا در محدوده‌‌ی خود از آزادی عمل كامل سود می‌برند.

ديماه نود و يك

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد