logo





زنانگی هستی زنده می شود

گفتگو با شهرنوش پارسی پور

شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۸ فوريه ۲۰۰۹

سهيل آصفی

shahrnoush-parsipour.jpg
من فکر میکنم ايران در روند تغيير است. ولی اين حکومت خود را ايستا نشان میدهد. اما همين حکومت هم در حال تغيير است. چون وقتی همه ی جامعه در حال تغيير است حکومت هم تغيير می کند. ببينيد مردم ايران ديگر آن مردم سی سال پيش نيستند. خيلی تغيير کردند. نسل جوان اصلا يک حرف های ديگری برای گفتن دارد. همه ی اين ها اما ممکن است به چشم نيايد. چون سانسور اجازه نمی دهد صدای واقعی مردم شنيده شود. ولی فکر می کنم ما به زودی نتيجه ی اين تغييرات را می بينيم.

So.asefi@gmail.com

شهرگان: با شهرنوش پارسیپور پس از سخنرانی در گوشهای نشستهايم. حلقهی ايرانيان مشتاقانه بحث را دنبال میکنند.

جمعه گذشته، بيستم فوريه „خانه فرهنگهای جهان“ در برلين در بيستمين سالگرد فروپاشی ديوار برلين شبی را نيز به ايران اختصاص داد. „فتوا ۱۹۸۹“ عنوان برنامهای بود که ميزبان دو نويسنده ايرانی از دو نسل بود. شهرنوش پارسیپور نويسنده مقيم امريکا و ناتاشا اميری نويسندهی جوان مقيم ايران. ميز کتاب عباس معروفی برپا بود و بسياری از علاقهمندان فرهنگ و تاريخ ايران به „خانه فرهنگهای جهان“ آمده بودند تا عصر سرد ماه فوريه را در فضای گرم ايرانی به شب ديجور غربت پيوند دهند. با شهرنوش پارسیپور پس از سخنرانی در گوشهای نشستهايم. حلقهی ايرانيان مشتاقانه بحث را دنبال میکنند. شهرنوش میگويد به شيوهی خود „مذهبی“ است. نويسندهی „طوبا و معنای شب“ و „زنان بدون مردان“ در ميان حيرت زنان و مردان حاظر در حالیکه لبی به گيلاس خود میزند از رواج „صيغه“ در ايران برای مردان مجرد دفاع کرده و میگويد وقتی جديدترين کتابش „آسيه ميان دو دنيا“ را در کاليفرنيا مینوشت به „صيغه“ باور پيدا کرده است.
س.آ

زنانگی هستي
در سی سالگی انقلاب ايران اينجا هستيد در برلين. اول به من بگوييد از منظر همان ديد اسطورهایتان چطور اين سالهايی که رفتند را میبينيد؟

نمیخواهم وقتتان را بگيرم. اما اگر شما به اساطير سومر نگاه کنيد می بينيد که زنانگی هستی را کشته اند.

زنانگی هستی به معنای عام انسانی؟
بله، زنانگی هستی به معنای اينکه فقط من جنس زن نيستم شما هم زن هستيد. نيمی از وجود شما زنانه هست. اين نيمه را سه چهار هزار سال پيش کشتهاند. حالا چه اتفاقی افتاده؟ اين زنانگی که کشتند يا مدعی شدند که کشته شده است دوباره دارد زنده میشود. يعنی عصر ارباب و رعيتی به پايان رسيده است. من اينگونه به مساله نگاه میکنم. ما در مقطعی از تاريخ هستيم که زنانگی هستی دارد زنده میشود و حضور پيدا میکند. خود شما هم که آبانی و مثل من سال سگی هستيد.

انسان سال سگ چطوری هست؟
وفادار و صميمی و انقلابی هست. دائما در حال انقلاب کردن است. اما بداخلاق است و واغ واغ زياد میکند. خودم هم سگ هستم اما حدود سی و شش سال در سگ بودنمان فاصله داريم.

حالا چه پتانسيلی میبينيد؟ به عنوان نويسندهای که به هر حال رسالتی برای خود تعريف کرده است، تحولاتی که در ايران میگذرد چه آيندهای پيشبينی میکند؟
من فکر میکنم ايران در روند تغيير است. ولی اين حکومت خود را ايستا نشان میدهد. اما همين حکومت هم در حال تغيير است. چون وقتی همه ی جامعه در حال تغيير است حکومت هم تغيير می کند. ببينيد مردم ايران ديگر آن مردم سی سال پيش نيستند. خيلی تغيير کردند. نسل جوان اصلا يک حرف های ديگری برای گفتن دارد. همه ی اين ها اما ممکن است به چشم نيايد. چون سانسور اجازه نمی دهد صدای واقعی مردم شنيده شود. ولی فکر می کنم ما به زودی نتيجه ی اين تغييرات را می بينيم.

در جدال با سانسور
در مورد سانسور گفتيد. همانطور که مطلعيد مدتی پيش همکاران شما در ايران انتخابات مجمع عمومی کانون نويسندگان ايران را به هر شکلی برگزار کردند و هيات دبيران جديد پس از سالها انتخاب شد. روند تلاشها برای مبارزه با سانسور و تحقق آزادی انديشه و بيان در ايران را به چه شکل میبينيد؟

تلاشها ادامه دارد اما معتقد هستم که کانون نويسندگان ايران در حال حاظر کمی لق میزند.

چرا؟
چون خيلی از عناصر اوليه آن يا مردهاند يا تغيير شغل دادهاند و يا مهاجرت کردهاند و در اينجا کانون نويسندگان در تبعيد را تشکيل دادهاند. به هر حال من ارتباط زيادی ندارم و تماسی هم با من گرفته نشده است. فکر میکنم کانون به دليل سانسور و فشار سنگينی که روی اعضا آن است نمیتواند حضور واقعی در جامعه داشته باشد.

خب اين تلاش سالهای داراز برای مبارزه با استبداد و سانسور در انواع و اقسام اشکال آن در ايران چقدر نتيجه داده است؟
تنها منجر به اين شد که افراد دسته دسته به زندان بروند. کشته شوند يا به تبعيد تن بدهند.

قدمی به پيش بوده؟ اگر نه چرا؟ تلاشها بيشتر دور از فضای واقعی زندگی مردم در ايران بوده؟ يا...
ببينيد من ديد اسطورهای دارم و نمیتوانم حرفهای واقعی بزنم.

خب از اسطوره به واقعيت برسيد.
ببينيد يک پدر سالاری دارد میميرد. اين هيکلش به اندازهی هفتاد و پنج ميليون نفر است و درازيش به اندازهی همه تاريخ ماست. اين هی میپرد بالا و پايين. هر دفعه دستش میخورد روی سر سه چهار نفر و آنها را میکشد. خيلی ترسناک است. اما غمانگيز نيست. همه چيز دارد عوض میشود. الان خيلی چيزها تغيير کرده است. کلا فضای جامعه تغيير کرده است. مثلا الان نويسندگان زن به موضوعاتی میپردازند که پيش از اين سابقه نداشت.

مثل چی؟
مثلا کلکهايی که در گروههای درويشی هست که الان در ايران متاسفانه خيلی رايج شده و بايد آن را باز کرد. يا مسالهی „زنای با محارم“ که هيچ وقت راجع به آن صحبت نشده بود. اين کارهايی هست که سپيده شاملو کرده است و نويسندگان جوان ديگری که من اينجا اسمشان را نمیآورم. در شاخهی مردانه هم همين وضعيت وجود دارد. مثلا من ده رمان دارم اما اين نويسندهی جوانی که از ايران آمده فقط يکی از آنها را خوانده و بقيه از چشم مردم پنهان است. خود مردم اما دارند ديوار را میشکنند. من میبينم که نويسندگان اغلب کلافه هستند و تنها به فرار فکر میکنند. اطلاع دارم که کتاب خاطرات زندان من در بازار سياه تعداد زيادی فروش رفته است. شايد بالای يک ميليون نسخه تيراژ داشته است. اما مشکلی که هست به دليل سانسور مردم نمیتوانند با هم تماس مرتبی داشته باشند. مثلا هری پاتر در انگلستان نوشته میشود. بلافاصله در همهی جهان هم جواب میدهد و به همهی زبانها منتشر میشود. شما به عنوان يک ايرانی يک شاهکار يا نيمه شاهکار بوجود میآوريد اگر در داخل کشور باشيد فروشتان را در دوهزار نسخه نگه میدارند و اگر خارج از کشور هستيد وضع به همين گونه است که تماس برقرار نمیشود. در حقيقت همان بانوی هستی و زنانگی هستی که بار ديگر زاده شده است را زور میزنند تکه تکه کنند. میدانيد که کلمهی „عشق“ در سالهای اول بعد از انقلاب در شمار کلمات قدغن بود و کلمهی ديگری که در ميان قدغنها بود کلمهی „روی هم رفته“ بود! من هيچ وقت فکر نمیکردم که اين کلمه سکسی است ولی خب فهميدم. اين وضعيت ما بود که الان در آن تغييراتی بوجود آمده است. هر چند در وضعيت فعلی نيز سانسور شديدی در عرصههای مختلف و از جمله عرصهی فرهنگی اعمال میشود اما من به آينده اميدوارم.

سپاسگزارم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد