logo





یادداشتی بر نظرات آقای یوسفی اشکوری

يکشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۲ فوريه ۲۰۰۹

ایرج شکری

در نهایت احترام به آقای یوسفی اشکوری که ایشان به عنوان یک مسلمان از لزوم توجه به حقوق شهروندی هموطنان بهایی دفاع کرده و لازمه تحقق این حقوق را، تحقیق و پژوهش در درین بهایی (و لابد اثبات عدم تناقض آن با دین اسلام و یا عدم تعرض به جایگاه پیامبر اسلام)دیده اند، باید عرض کنم که این نقض غرض و به بیراه رفتن است. البته نظرات ایشان اگر در متن یک موضوع تاریخی، اجتماعی مسکوت مانده مطرح شده بود که می باید مورد پژوهش قرار بگیرد، ایرادی بر آن وارد نبود و کاملا به جا و منطقی بود. اما مساله بر سر حقوق شهروندی گروهی از ایرانیان است که از سوی رژیم ولایت فقیه ظلم و بیداد بسیار بر آنها رفته است و بدون هیچ دلیلی تنها به خاطر اعتقاد مذهبی شان حقوق شهروندی آنان از جمله حق آموزش دانشگاهی فرزندانشان زیر پا گذاشته شده است تازه این در برابر بیداگرای های اوائل دهه ۶۰ و اعدام گروهی از آنان به جرم بهایی بودن چیزی نیست. و باز در این باره باید یاد آور شد که همان طور که در متن نوشته آقای اشکوری هم دیده می شود، بهائیان بنا بر اعتقاداتشان در سیاست دخالت نمی کنند و با این حال این همه ظلم دیده اند. حالا بهائیان را کنار بگذاریم که به هر حال دینی دارند که منشعب از اسلام است، سوال این است که بر اساس کدام میثاق و اعلامیه یی بین المللی در دنیای امروز می شود منکران خدا را، یا پیروان ادیانی مثلا چون بودایی و هندو و انیمست ها را در کشوری که دین اکثریت مردم آن یکی از ادیان سه گانه توحیدی به ویژه اگر اسلام باشد، از حقوق شهروندی محروم کرد. اگر چه کشورهای متعدد مسلمانی مثل بعضی کشورهای مسلمان حاشیه جنوبی خلیج فارس و بعضی کشور های آفریقایی و شمال آفریقا حتما پدر غیر موحد را اگر از شهروندان آن سر زمین باشد، در می آورند، ولی این نقض آشکار حقوق بشر است که در این کشورها به صراحت و با خشونت زیر پا گذاشته می شود. در هند اما هم هنوز فرهنگ ارتجاعی کهن که ناشی از باور دینی در آن سرزمین است، بخشی از جامعه و شهروندان آن کشور را نجس می داند و حقوق شهروندی آنان به رقم تلاش هایی که از جانب حکومت برای رعایت آن می شود نقض می شود، دو ماه پیش در خبر ها بود که در مالزی زیر فشار اسلامگرایان دولت ناچار شد دستور تعطیل کلاس های ورزش یوگا را بدهد چون اسلامگرایان آن را نقض کننده تعالیم اسلام می دانستند. ملاحظه می کنید که دخالت دین در سیاست کلا مساله ساز و ضد دموکراتیک است به وپژه دین اسلام که شیخ فضل الله نوری منادی مشروعه درست گفته بود که اسلام دین تبعیض است. علامه طباطبایی هم درست گفته بود که اسلام دین توحید است و با دموکراسی که بر پایه اومانیسم بنا شده و بر آزادی عقید و بیان تاکید دارد نمی تواند سازگار باشد. فکر می کنم که آقای اشکوری به خاطر انصاف و تقوایی که دارد تایید می کند که بیشترین جمعیت زندانیان سیاسی زمان شاه از کمونیست های ایران بود و بیشتریان شهدا را تا زمان انقلاب همین گروه ها در عملیات مسلحانه علیه رژیم شاه در راه آزادی و عدالت و رفع ستم از کارگران و محرومان کشور داده بود. چرا این گروه ها مورد سرکوبی توسط خمینی قرار گرفتند. آقای اشکوری خود شاهد آن دهه سیاه ۶۰ و کشتارهایی که شد، بوده اند، و به یاد دارند که چکونه مجاهدین خلق را آن قدر با برچسب „منافق“ زدن به آن ها تحت فشار و آزار قرار دادند تا آن ها بر علیه دستگاهی که هیچ انتقادی را تحمل نمی کرد، و چند ده نفر از هوداران آن سازمان را هم در میتنگ ها یا در هنگام فروش نشریه توسط اوباش حزب اللهی سازماندهی شده توسط حزب جمهوری اسلامی (حزب چماق به دستان) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، به قتل رسانده بود، در ۳۰ خرداد ۶۰دست به شورش برداشتند و به قول حکام شرعی از قبیل آیت الله محمدی گیلانی، علیه حکومت اسلامی „بغی“ کردند و رژیم هم بیرحمانه بعد از سی خرداد و به ویژه بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفت تیر، دسته دسته آن ها را به همراه اعضا و هواداران گروههای چپ به جوخه اعدام سپرد. در آن زمان آخوند کتاب خوانده یی نظیر جناب محمد خاتمی که از سوی خمینی به سرپرستی روزنامه کیهان گماشته شده بود، در دفاع از آن اعدام ها و در پاسخ به نطق مهندس بازرگان در سخنان پیش از دستور مجلس در مهر ماه ۶۰ که با انتقاد و ابراز نگرانی از اعمال خشونت، دعوت به تعقل و پرهیز از انتقامجویی به جای اجرای عدالت کرده و خواستار متوقف شدن خشونت از همه سو شده بود، در سه شماره کیهان(۱۶ و۱۷ و ۱۸ مهر ماه ۱۳۶۰) با عنوان „مرگ سادات و نطق بازرگان“ به دفاع از آن سرکوبگری و اعدام ها پرداخت. آقای اشکوری که در نهایت حسن نیت به مسکوت ماندن تحقیق در مورد دین بهایی اشاره کرده اند و همین از جانب کسی مثل ایشان حتما تسلی خاطر بزرگی برای هم میهنان غریب در وطن بهایی ماست، در پایان مطلب خود به درستی به مطلبی اشاره کرده اند که خود نشان دهنده بی ثمر بودن راه حل پیشنهادی ایشان است، منطورم این چند جمله است: „امروز پس از ۳۰ سال از ‏انقلاب حتی برگزاری مراسم یابود برای نخست وزیر اولین دولت انقلابی و مسلمان راست کرداری چون مهندس ‏بازر گان و دکتر سحابی و یا بالاتر اقامه مراسم خالص مذهبی نماز فطر و قربان و جمعه با منع مواجه است. ‏حساب دیگران روشن است“. آقای اشکوری باید توجه داشته باشند که تمام مشکلات سیاسی و بی عدالتی ها و جنایاتی که در سی سال گذشته در ایران صورت گرفته به نام اجرای احکام اسلام و با استناد به آیه قرآن و روایت و حدیث و احکام شرعی صورت گرفته است. راه حل مسأله اعاده و رعایت حقوق شهروندی بهائیان، یافتن پاسخ شرعی برای مدارا و تساهل با آنان، آن گونه که ایشان با نیک اندیشی در نوشته خود به آن دست یازیده اند و یا انجام پژوهش برای جلب رضایت و توافق حکومتگران رژیم اسلامی برای لطف کردن و پذیرفتن دین بهایی در سایه عبا و قبایشان نیست، چرا که اگر این هم حل شود، مساله گروه های چپی که اعتقادی به دین ندارند و ضرورتی برای آن نمی بیند و طرفداران و هوداران این گرایشات در ایران که برعکس بهائیان این ها به صرف سیاسی بودنش موجودیت دارند و موجودیت می یابند و تعداشان بسیار پر شمار ترا از بهائیان است، در چارچوب نظام مذهبی اسلامی چه خواهند شد؟ روحانیت شیعه از کجا صاحب این حق شده است که ادامه دهنده حکومت رسول الله در دهه ی پایانی قرن بیستم و اکنون در آغاز قرن بیست و یکم در ایران باشد و از اسلام یک ایدئولوژی سیاسی برای سرکوب و کشتار دگراندیشان بسازد و با ملت بزرگ ایران در زمینه های مختلف مثل اسیران جنگی در صدر اسلام رفتار کند؟ روحانیت از کجا صاحب این حق شده است که زنان را از آواز خواندن در کنسرت عمومی ممنوع کند؟ اصلاداشتن سندیکا برای گروه های صنفی مختلف چه تعارضی با اسلام دارد که این همه ظلم و ستم به فعالان سندیکایی مثل منصور اسالو روا می شود؟ ملاحظه می فرمایید که مشکل از این حکومت دینی جبٌار است و چون جنایاتش را به اسم اسلام و اجرای احکام خدا انجام می دهد، هیچ محدودیت و ممنوعیتی برای خودش نمی شناسد. راه حل خروج از این گرفتاری ها و پایان دادن به این همه ظلم و ستم گسترده نسبت به ایرانیان، تحقیق و پژوهش در این امر که مثلا موسیقی خوب است یا بد است یا پیدا کردن راهی برای گرفتن جوازی از „اسلام“ برا ی آواز خواندن زنان نیست. راه حل تمام این مصائب از جمله برگزاری مراسم بزرگداشت برای کسانی چون بازرگان یا مصدق یا شهدای مبارزه مسلحانه علیه رژیم محمد رضاشاه، بدون تعرض عمال حکومت، برگزاری نماز عید فطر و قربان برای اهلش (البته با رعایت مقرارتی چون عدم انسداد خیابان ها و سد معبر کردن)، بدون تعرض نیروهای سرکوبگر حکومتی، در برچیده شدن حکومت اسلامی و در جدایی دین از دولت است، در این صورت است که بهایی و کمونیست و یهودی و زرتشی هم چنان که شیعه و سنی، بدون تبعیض می توانند از حقوق شهروندی برخوردار باشند و در آن وقت دیگر تحقیق در مورد دیانت بهایی یا فقه سنی و شیعه مساله یی پژوهشی در حیطه فرهنگی و تاریخی و در زمینه کار محققان دانشگاهی و علاقمندان به این امور قرار می گیرد. و چون مساله یی آکادمیک است دیگر نه دین نه سیاست و نه هچ تابو و ملاحظه یی، نمی تواند بر تحقیقات در مورد موضوعات یاد شده سایه بیاندازد. پس فکر می کنم که راه درست برای حل مسأله اعاده حقوق کامل شهروندی هم میهنان بهایی، مثل سایر مشکلاتی که اشاره شد، در تلاش سیاسی و اتحاد عمل در مبارزه مشترک در کنار زدن حکومت دینی و استقرار یک نظام سیاسی لائیک است. چون ما تاریخ ویژه خود را داریم، تاریخی که چماق تکفیر و یا اعلام ارتداد از سوی عالمان دین و روحانیت شیعه علیه دگر اندیشان بسیار به کار گرفته شده است و جنایاتی مثل قتل کسروی و قتل های زنجیره یی را به بار آورده و در سی گذاشته نظام اسلامی خون بسیار از مبارزان آزادیخواه و برابری طلب مسلمان و غیر مسلمان بر زمین ریخته است، من معتقدم که در قانون اساسی نظام آینده ایران حتما باید تاکید شود که بی خدایی و عدم باور به دین و انتقاد از هر دینی و هر پیامبری و تبلیغات بی خدای و انکار وجود خدا جزو آزادی بیان و از حقوق مسلم شهروندان است و صدور حکم یا اعلام ارتداد و مهدور الدم خواندن کسی، از سوی هر کس و مرجعی که باشد، به عنوان تحریک به قتل و خشونت تلقی شده و نقض حقوق تصریح شده شهروندان در قانون اساسی بوده و حکم دهنده تحت تعقیب و مجازات قانونی قرار خواهد. برای فتوا دهنده ارتداد هم در قوانین جزایی باید دست کم پانزده سال زندان با کار بدون برخورداری از هیچ تخفیفی و بخششی در نظر گرفته شود. پس با توجه به مواردی که اشاره شد فکر می کنم بهتراست بگوییم که زمان آن رسیده که همه خواهان برچیده شدن حکومت مذهبی باشیم و این وظیفه همه گروه ها و افراد و شخصیت های مسلمان و غیر مسلمانی است که به آزادی و دموکراسی و احترام به حقوق شهروندان باور دارند و برای آن تلاش می کنند.
۲۱ فوریه ۲۰۰۹- سوم اسفند ۱۳۸۷


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

نکته
حمید
2009-02-24 13:06:16
مرحلهء جدید بیداری ایران عزیز و فرهیختگانش دارای جلوه های جدید و بدیعی است. آنچه در این بیداری و گفتمان های مربوط به آن حائز اهمیت است، پرهیز از اشتباهات گذشته در روش و هدف است. مثلاً نباید اسیر افراط و تفریط شد.راه جلوگیری از آن، انصاف و بردباری و پرهیز از وسوسهء انتقام است. شکوه و عزت آیندهء ایران در گرو وحدت در کثرتی است که همهء ایرانیان را شامل شود.یکی از محورهای اصلی این وحدت، توجه تام و تمام به این حقیقت است که همهء ما ایرانیان- مانند همهء جهانیان- از یک نوع هستیم: نوع انسان.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد