logo





چالش بزرگ ملی در ایران، به نگاه گسترده نیاز دارد!

کوتاه سخنی در آرامگاه زنده یاد شرفکندی

دوشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲

بهزاد كریمی

behzad-karimi.jpg
نگاهی که واقعیت تبعیض ملی در کردستان را بر نمی تابد، یا عامل این تبعیض است و یا که در عمل و ناخواسته درکنار آن. این، نگاهی است که به ناگزیر و در نهایت، عریان یا پیچیده، به برخورد امنیتی با مسئله راه می برد. به این اعتبار هم، حل مسئله را بیشتر در حذف آن می فهمد و به طرق متفاوت، در کار پاک کردن صورت مسئله بر میاید یا که درآوردن آن در قالبی که خود می خواهد.
برگزاری بیستمین سالگرد فاجعه ترور زنده یادان دکتر صادق شرفکندی، عبدلی، اردلان و نوری دهکردی را نمی توان و نباید تنها در اظهار تاسف عمیق از فقدان نابهنگام این مبارزان راه دمکراسی و آزادی، وابراز خشم از رژیم جمهوری اسلامی بخاطر کشتار آنان درقتلگاه "میکونوس" تمام کرد. اینجا بر سر خاک شرفکندی، یاد او و یاران جان باخته اش را پیش از همه در پذیرش و احترام به یک حقیقت بسیار ساده باید برگزار کرد. حقیقت مبارزه ناگزیر و شرافتمندانه خلق کرد در راه احقاق حقوق خویش. روند مبارزه ایی با هشتاد سال پیوستگی، که این رادمردان نیز بخاطر هدایت و شرکت در مقطعی از این روند تاریخی، به صف طویل جان باختگان آن پیوستند. من برای مرثیه به گورستان پرلاشز پاریس نیامده ام، اینجا آمده ام تا که دراین دقایق اندوه و به احترام این همیشه زندگان، تنها بر همین حقیقت درنگ کنم.

نگاهی که واقعیت تبعیض ملی در کردستان را بر نمی تابد، یا عامل این تبعیض است و یا که در عمل و ناخواسته درکنار آن. این، نگاهی است که به ناگزیر و در نهایت، عریان یا پیچیده، به برخورد امنیتی با مسئله راه می برد. به این اعتبار هم، حل مسئله را بیشتر در حذف آن می فهمد و به طرق متفاوت، در کار پاک کردن صورت مسئله بر میاید یا که درآوردن آن در قالبی که خود می خواهد. این نگاه، نگاه سرکوب است؛ یا که بگونه ایی آتش بیارسرکوب. زمانی قاضی محمد و یاران را در چهارچوای مهاباد به دار می کشد یا که با سکوت تایید آلود به نظاره این جنایت می نشیند. در وقت دیگری خون معینی ها، شریفزاده و ملا آواره ها را می ریزد و یا که به سادگی از کنار آن می گذرد. زمانی هواپیماهای جنگی را بر آسمان سنندج و پاوه به غرش درمی آورد و یا به توجیه ناگزیری های چنین غرش هایی برمی خیزد. در قارنا و قالاتان کشتار می کند و آنگاه به کردستان لشکر می کشد تا به مدت چند دهسال آنجا را منطقه امنیتی نام نهد و یا که کرد ها را هم به خاطر باصطلاح تندروی هایشان، بس غیرمنصفانه شریک این فجایع بنامد. در پشت میز مذاکره، ناجوانمردانه زنده یاد قاسملو را به رگبار می بندد و در پشت میز تلاش در راه اتحاد، بی شرمانه دست به ترور زنده یاد شرفکندی می زند، همیشه هم خیل فرزندان این سرزمین را به بند می کشد، تیرباران می کند و از خانه و زادگاهشان می راند و یا که، در عین ابراز تاسف از این شلتاق ها، فقط به این نصیحت گویی بسنده می کند که اینهمه، نتیجه منطقی اصرار کردها بر خود بودگی شان است! این نگاه، مخصوص این یا آن فرد خاص نیست؛ بالفعل یا بالقوه به همه آنانی تعلق دارد که یا بگونه ایی منکر هویت ملی مردم کرد در ایران هستند و یا که در کار تقلیل این هویت اند؛ و این دو سطح برخورد همسو، اگر چه یکی نیستند اما در انکار حق – البته حق بدانگونه که مسلوب الحق آنرا می فهمد- شریک اند. در اینجا فاصله بین کلمات و گلوله ها ناچیزند، و اتهام نامه های ناروای امروز استعداد اینرا دارد که در زمانی دیگر به طناب دار بدل شوند. این نگاه، زیر چتر دفاع از "تمامیت ارضی" عمل می کند و خواسته یا ناخواسته، سرکوب تشکل های سیاسی متعلق به این مناطق تحت تبعیض ملی را به اتهام تجزیه طلب و دستکم متمایل به تجزیه طلبی، یا نمایندگی می کند یا که خواسته یا ناخواسته برایش منطق می تراشد.

این نگاه را باید عوض کرد. هم از راه مبارزه سیاسی و هم با اتکاء به کار فرهنگی و توضیحی. به پشتوانه یک مبارزه زمانبر و نفس گیر، که هم ایستادگی بر سر پیمان را می طلبد و هم بردباری در گفتگو و روشنگری ها را. روال و رفتاری که، زنده یادان قاسملو و شرفکندی، سمبل آنها بودند. اگر در تغییر نگاه بخش بزرگی از مردم نسبت به واقعیت تبعیض ملی در کشور ما، همانا نقش تعیین کننده با روشنفکران و نخبگان سیاسی و فرهنگی آنها است، در ارتقاء و تعمیق نگاه همین فرهیختگان به واقعیت تلخ تبعیض ملی اما، این تا حدود بسیار زیادی با نحوه و نوع سیاست کردن رهبران احزاب ملی است که ارتباط و کارکرد ویژه می یابد. در واقع، سمت گیری اصلی سیاسی اینهاست که نقش بی بدیلی در امر اصلاح نگاه و رفتار آنان می تواند داشته باشد. به دیگر سخن، اینکه این احزاب بخواهند و بتوانند که جایگاه مبارزه در راه دمکراسی برای رسیدن به ایرانی دمکراتیک را، جایگاهی مقدم و مرکزی در مبارزه علیه تبعیض ملی و احقاق حقوق برحق خویش قرار دهند و همین را هم، باور کوشندگان راستین امر دمکراسی در ایران بسازند. سیاستی که در عین حفظ استقلال و اصالت مبارزه در راه حقوق ملی، اما آنرا نه تنها با مبارزه سراسری برای استقرار دمکراسی و آزادی در ایران در می آمیزد، بلکه وفادارانه و در سخن و عمل، دمکراسی و آزادی در ایران را یگانه ظرف و بستررهایی مردم کردستان ایران از ستم و تبعیض ملی اعلام می دارد. تاریخ مردم ایران درسمت آزادیخواهانه آن، حزب قاضی ها، قاسملوها و شرفکندی ها - این شخصیت های سرشناس و رجل موثر در مبارزه برای دمکراسی در ایران را، همواره با چنین رسالتی شناخته است و با این رسالت هم می خواهد بشناسد. در رسالت این رادمردان می شناسد که بگونه خستگی ناپذیری کوشیدند برای گردآمدن و اتحاد وسیع ترین نیروی دمکراسی و آزادی در ایران. در رسالت حزبی که با پیگیری تلاش های ارزشمند سی سال پیش رهبرش- قاسملو در راه ایجاد جبهه ایی از آزادی و دمکراسی در برابر استبداد دینی پاسدار تبعیض ملی در ایران شناخته می شود و تداوم آنها در قالب زحمات بیست سال قبل شرفکندی، رهبر دیگر حزب دمکرات کردستان ایران در راه جمع آمد اپوزیسیون دمکرات ایران حول میثاق اتحاد. هدفی که، این مرد خفته در اینجا، در راه آن سرباخت.

و بگذار این سخنان را با یاد آوردن خاطره درس آموز از رادمردی به پایان برسانم که همه ما اینک و در اینجا به احترامش سر فرود آورده ایم. درست سه روز قبل از آنکه او در برلین بدست قاتلان اعزامی جمهوری اسلامی به قتل برسد، دیدار چند ساعته ایی با هم داشتیم در شهر کلن آلمان در حضور تنی چند از دوستان، که دو نفر آنها نیزیاران جانباخته اش، زنده یادان - عبدلی و اردلان بودند. این دیدار، که پیرامون سازماندهی امر همکاری های فیمابین بود، نهایتاً منجر به توافق بر سر تنظیم یک میثاق همکاری برای امضاء طرفین شد. و شرفکندی در این دیدار دوبار مرا شرمنده بزرگواری خود کرد. نخست آنجا که تحریر توافقنامه را به اصرار بر عهده من گذاشت و دوم آنجا که وقتی از ایشان خواستم که بگوید مفاد توافقنامه بطور مشخص چه باشد تا من یادداشت کنم، او در پاسخ گفت که نیازی نیست، هرچه تو بنویسی من قبول دارم! این چنین بخشندگی سیاسی، تنها بیانگر داشتن روحی بزرگ برای اتحاد ها می توانست باشد و نشان دهنده درک والای وی از ضرورت مبارزه سراسری برای رسیدن به ایرانی دمکراتیک و تدارک ابزار چنین مبارزه ایی. دریغا که، درست دقایقی پس از آنکه پیش نویس توافقنامه را به دفتر حزب در پاریس فاکس کردم، از برلین به من تلفن شد تا که خبر وحشتناک ترور شرفکندی و یاران را بشنوم و سخت بگریم.

و اما با خود گفته و می گویم که شرفکندی، نشانه ایی از نیازی ملی در مقیاس ایران و کردستان ما بود و چنین نیازی، کماکان بجای خود باقی است؛ پس او زنده است و همه ما، پیگیر راه او.

بهزاد کریمی
پرلاشز پاریس
بیست و پنجم شهریور ماه 1391 برابر با 15-09-2012

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد