logo





تجاوزجنسی سیستماتیک به زندانیان زن و نفرت ملی از
ارتجاع جمهوری اسلامی ایران

يکشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۹ سپتامبر ۲۰۱۲

شهناز غلامی

تجاوز جنسی در زندان‌های ايران موضوعی قطعی است آنچه امروز تحت عنوان تجاوز و یا تعرض جنسی عنوان می شود واقعیتی تلخ و دردناک می باشد که بیش سه دهه است در سایه بربریت رژیم ضد بشری اسلامی اتقاق می‌افتد. زندانیان زندان کهریزک، اوین، گوهر دشت، قزل حصار و نیز زندانیان زندان های مناطق آذربایجان، کردستان و تمام زندانیان زندان های دیگر ایران چه در گذشته‌ و چه اکنون شاهد تجاوز به‌ زنان و مردان زندانی بوده و می باشند و افکار عمومی در برخی از خاطرات زندانیان آزاد شده‌ در سه دهه‌ گذشته‌ از آن آگاه هستند.

این سوال که امروز از سوی رسانه ها و نهادهای حقوق بشری و فعالان سیاسی و حتی مردم عادی در رابطه با صحت یا عدم صحت موضوع تجاوز جنسی به زندانی‌ها در زندان‌های رژیم در سطحی گسترده مطرح شده است، نشان دهنده عمق این جراحت مزمن و چرکین است. امروز بعد از گذر پر درد سال های پر از اختناق و سرکوب که این موضوع به عنوان یک تابو مطرح می شد. با توجه به سیر تزایدی دستگیری ها و روندرو به رشد آمار کسانی که در باز داشتگاه ها و زندان ها مورد انواع شکنجه ها ی فیزیکی، روحی و جنسی قرار گرفته اند و می گیرند، باعث شده است تا موضوع تجاوز جنسی به زندانیان مورد توجه جدی و اعتراض مردمی قرار گیرد.

این در حالی است که سازمان ملل تجاوز جنسی را در جهان، حتی در زمان جنگ ممنوع اعلام کرد. اين قانون می‌گويد که اگر سربازی در عمليات جنگی طرف مقابل را مورد تجاوز قرار بدهد، نه تنها سرباز مقصر است که فرمانده هم مقصر است.

تجاوزجنسی نسبت به زنان

امروز زنانی که خواهان ایجاد تغییرات بنیادین در وضعیت توهین آمیز کنونی خود هستند و به همین دلیل نیز وارد حوزه عمومی شده اند و با آگاهی جنسیتی و نیز با سایر مطالبات دموکراتیک وارد جریانات سیاسی می شوند. این زنان و دختران جوان به جرم برابری طلبی و آزادیخواهیدر زیر چنگال های کثیف رژیم ضد انسانی ایران اسلامیمورد شکنجه های جسمی و روحی و نیز از همه فاجعه انگیزتر تحت تجاوز جنسی فردی و یا حتی گروهی قرار می گیرند.

شکنجه گران همه از عناصر و مهره های فاقد احساسات و عواطف ابتدایی انسانی هستند که به مثابه ابزاری بی اراده و فاقد شعور بشری در دست گروهی روحانیون قشری و دگم قرار گرفته اند. این شکنجه گران تحت عنوان پاسدار ، بسیج و بازجو در زندان ها به زنان محروم و فاقد هرگونه قدرت دفاعی تعرض جنسی می کنند.

علیرغم آنکه در دهه‌ی اول حاکمیت فاشیست اسلامی نیز به ظاهر فضا انقلابی بو د اما بنا به وجود دلایل و مستندات دیگر تجاوز جنسی تحت عناوین مختلفی در زندان های رژیم اسلامی وجود داشت. و این بیماری رفته رفته با بالاتر رفتن فساد در همه جوانب و زوایای رژیم از شدت بیشتری برخوردار شده است.

در بسیاری از موارد دست اندرکاران رژیم در نهایت نیرنگ و فرومایگی بر آن شدند تا به موضوع تجاوز جنسی به زندانیان جنبه شرعی و به اصطلاح قانونی بدهند بویژه در دهه 60 شکنجه گران و متجاوزان جنسی به دختران نوجوانی که در زندان بودند و بنا بود تا روز بعدش اعدام شوند با استناد به این روایت که گفته شده است زنان باکره به بهشت می روند. برای انجام امر صوابی چون به بهشت نفرستادن دخترانی که جزئ نیرو های مبارز و انقلابی بودند و تعداد کثیری از آنها در گروه ها و احزاب سیاسی عضویت داشتند. این افراد از سوی شکنجه گران زندان ها با انجام یک عقد و صیغه موقت مورد تعرض جنسی قرار می گرفتند.و اینگونه بود که شکنجه گران و دژخیمان رژیم بر مبنای چنین ایدئولوژی شرعی خود را مجاز می دیدند که به چنین اعمال زبونانه ای دست بزند. تجاوز به زنان زندانی سیاسی یک شیوه معمول در دوران حاکیمت سیاه ارتجاع محسوب میشود این موضوع از ابتدای موجودیت منحوس رژیم وجود داشته و دارد.

چنانکه گالیندوپل گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل که برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در ایران تعیین شده بود در گزارش خود تایید کرد: "زنان باکره محکوم به مرگ، اجبارا به نکاح یک مرد در می آیند و قبل از اجرای حکم اعدام از آنها ازاله بکارت می شود. در این رابطه نماینده ویژه مایل است تاکید کند که گزارشگر ویژه کمیسیون ، تجاوز را نوعی شکنجه محسوب می کند."

نامه آقای منتظری به آقای خمینی در مورد تجاوز جنسی به زنان

در زندانهای سیاسی دهه 60 مساله تجاوز به زنان به اندازه ای رایج بوده است که آقای منتظری، قائم مقام رهبری وقت، در نامه 17 مهر 65 به آقای خمینی چنین می نویسد: "آيا مي‎دانيد در بعضي زندانهاي جمهوري اسلامي دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ آيا مي‎دانيد هنگام بازجوئي دختران استعمال الفاظ ركيك ناموسي رائج است ؟..."

و نیز ایشان در باره اعدام زنان بچه دار و نیز اعدام فله ای زندانیان سیاسی که اکثر آنها مربوط به نیروهای چپ و سازمان مجاهدین خلق ایران بودند طی نامه سرزنش آمیزی به آقای خمینی چنین می نویسد:

".... منظور من از زنان بچه دار زنان آبستن نبود -كه احمد آقا در رنجنامه اش سوژه و معركه عليه من گرفته - بلكه منظور زناني بود كه داراي چند بچه بودند و با كشتن آنها بچه هاي آنها بي سرپرست مي‎شدند، و بالاخره اين نامه را نوشتم و دو نسخه از آن فتوكپيرا گرفتم، نسخه اصل را فرستادم براي امام و يك نسخه را هم براي شوراي عالي قضايي، چون شوراي عالي قضايي مسئوليت اين قضيه را به عهده داشت و مي‎بايست مي‎رفتند با امام صحبت مي‎كردند. بعد كه نامه ها را فرستادم به آقاي سيد هادي تلفن زدم و گفتم : "من نامه اي نوشتم و خدمت امام فرستادم، شما به آقاي محمدعلي انصاري در دفترامام تلفن بزنيد كه آن نامه را بگيرند بدهند خدمت امام "، ايشان گفت : "مگر بنا نشد شما چيزي ننويسيد؟" گفتم : "بالاخره من نوشتم و فرستادم ". حالا اينكه مي‎گويند بيت ايشان بخصوص آقاي سيد هادي در اين قضيه نقش داشته حرف بي اساسي است چون بيت من با نامه نوشتن من مخالف هم بودند.

چند روز بعد هم يكي از قضات خوزستان به نام حجه الاسلام آقاي محمد حسين احمدي پسر آيت الله آقاي آشيخ علي اصغر احمدي شاهرودي آمد پيش من خيلي ناراحت بود مي‎گفت : "در آنجا تندتند دارند اعدام مي‎كنند، به يك شكلي نظر اكثريت درست مي‎كنند، خوب تشخيص نمي دهند، اينها از عمليات منافقين ناراحت هستند و افتاده اند به جان زندانيان "، من عين مطالب ايشان را نيز در نامه اي بدين شكل براي امام منعكس كردم ..." .

(از سایت حسینعلی منتظری )

توجیه شرعی تجاوز جنسی از طرف مراجع تقلید و مجتهدان

. کسانی که خود را به اصطلاح مرجع تقلید، گروهی افراد به جا مانده از عصر جاهلیت می شمارند در رابطه با اهمیت بقای اسلام ارتجاعی و سنتی چنین به ابزار نظر می پردازند :

"اسلام از هر ابزاری برای دفاع و باقی ماندن در صحنه قدرت استفاده می کند و اين کارها اگر برای احيا و بقای نظام اسلامی باشد، مجاز و مباح است."

برای پی بردن به عمق دنائت و شناعت اید ئولوژی ارتجاعی مستبدان مذهبی حاکم بر میهن مان لازم است دراین بخش از نوشته حاضر نظرآقای تقی مصباح را که لواط و زنا با زندانی سیاسی را به منظور اعتراف گیری توسط بازجو را جایز می داند، آورده شود:

درتاریخ 21/5/1388

تقی مصباح در کنار چاه جمکران واقع درحسینیه امام خامنه ای به همراه محمود احمدی نژاد به سوالات مجذوبین در ولایت جواب داد و بعضا فتوی صادر کرد در زیر به برخی از سوالها و جوابها اشاره می شود:

سوال اول - آیا اعتراف گیری درتحت فشار شکنجه روحی و روانی و جسمی اعتبار اسلامی دارد؟

جواب - اعتراف گیری از ضد ولایت فقیه به هرشکلی جایز است.

سوال دوم - اعتراف گیری با استفاده از مواد مخدر و افیون و داروهای کدوئینه جایز است؟

جواب- اعتراف گیری از ضد ولایت فقیه به هر شکلی جایز است.

سوال سوم- آیا بازجو می تواند به زندانی تجاوز جنسی کند تا اعتراف بگیرد ؟

جواب- حتما قبل ازاین کار وضو بگیرد وهنگام عمل احتیاط واجب آن است که اگر زندانی زن است هم از فرج و هم از دوبر دخول اشکال ندارد. بهتر است درمحل بازجویی کسی نباشد اما اگر زندانی مرد است احوط آن است درحضور دیگر بازجویان دخول انجام گیرد.

سوال چهارم – اگر زن زندانی حامله شود تکلیف چیست؟

جواب- مطابق نص قران مجید، فرزند ضعیفه ضد ولایت فقیه چه توسط بازجو و چه توسط شوهرش درهر صورت حرامزاده است اما اگر بازجو فرزندی طفل باردار را گردن نهد بنابراحتیاط واجب طفل حلال زاده و شیعه اثنی عشری است.

سوال پنجم آیا تجاوز جنسی در زندان به مردها و پسرها لواط محسوب نمی شود؟

جواب - خیر چون زندانی بدون میل و رغبت بدان تن داده البته اگر جوان مفعول را خوش آمده باشد احتیاط مستحب آن است که این عمل تکرار نگردد.

سوال ششم– تجاوز در زندان به دختران باکره چه حکمی دارد ؟

جواب- اگر قرار است زن را اعدام کنند برای بازجو به اندازه یک حج تمتع واجب صواب دارد و به همان اندازه نیز بر گناهان دختر افزوده می شود اما اگر زندانی قرار نیست اعدام شود به اندازه یک زیارت کربلا برای بازجو صواب دارد.

بازجويان غالبا کسانی را که در اعتراضات دستگیر می کنند را متهم به جاسوسی و يا دشمنی با رژیم می دانند و آنان راکافر خطاب میکنند . آنها هر زن کافر زندانی و اسير در دست خود را جزو غنایم جنگی که در مبارزه با دشمن به چنگ آورده اند، تلقی می کنند و تجاوز به آنان را حق خود و مباح می دانند

رفتارهای عصیانگرانه زنان و سیاستهای زن ستیزانه رژیم اسلامی

در حقیقت این وقایع و هزاران تجاوز گروهی و دیگر خشونت ها علیه زنان که هر روزه رخ می دهند، محصول طبیعی جامعه ای است که ناعدالتی جنسی بر زنان نه تنها مشخصه آن است بلکه بصورت قانون نیز نوشته شده است.زنان با کوچکترین تمایل به استقلال فردی و اجتماعی، تهدیدی علیه رژیم اسلامیبه حساب می آیند، زنان در زیر سلطه چنین حاکمیت ننگینیهیچ ماهیت روشنی ندارند. مگر جسمی برای به مالکیت درآورده شدن و یا برای تولید مثل و لذت جنسی و اگر خیلی مهم قلمداد شوند موجوداتی برای سرپرستی فرزندان و همسران خدمتکاری برای ارائه سرویس های خدماتی و جنسی بهمردانی که به علت نان آور بودن در خانه، قدرت هرگونه اعمال خشونت و تملک داشتن را دارند .

در وضعیت حاضر نیز بعد از رویداد های اخیر که در سطحی بسیار گسترده و فراگیرغالب معترضان سیاسی و دگراندیشان به صحنه جدی مبارزه با رژیماسلامی وارد شده اند و زنان حضور خود را در همه مناطق کشور و حتی خارج از کشور به نمایشی جهان شمول تبدیل کرده اند. رژیم ارتجاعی در نهایت استیصال و درماندگی وقتی شاهد رفتارهای عصیانگرانه زنان در همه فضاهای اعتراضی که از سیاستهای ارتجاعی و زن ستیزانه رژیم به تنگ آمده اند، می شود سعی می کند برای خاموش کردن امواج اعتراضات برابری خواهانه و دموکراسی خواهانه به شیوه ای کاملا ضد بشری شکنجه و تجاوز جنسی را بطور روزافزونی در رابطه با همه زنان معترض به طرزی وحشیانه و رذیلانه بکار ببندد.

تفکر تجاوز جنسی و قوانین متحجرانه اسلامی

رژیم فاشیست اسلامی در ایران در زمینه گسترش و تعمیق فرهنگ جنسيتي سنگ تمام گذاشته‌ است. این رژیم خودکامه با انحصار ثروت، قدرت و نیز با بستر سازی هدایت شده، حیطه های مختلف فرهنگی و مدیاهای کنترل شده‌ اش بر آن شده تا فرهنگ پدرسالارانه و قیم مآبانه اش را در مورد زنان اشاعه دهد و بدین وسیله تکمیل کننده سناریوی فرودستی و نابرابری علیه زنان جامعه باشد.

رژیم اسلامی در مقابله با رفتارهای اعتراضی سعی می کند تا با کینه‌ اهریمنی و نفرت بی پایان خود از معترضان سیاسی با شکنجه‌ های روحی ، جسمی و تفکر تجاوز جنسی قوانین متحجرانه اسلامی را بر آنان تحمیل کند. استفاده از چنین ابزاری برای سرکوب زنان و برجسته کردن نمادهای تبعیض آمیز، منعکس کننده مناسبات حاکم بر زنان در طول عمر ننگین این رژیم فاشیستی بوده و است.

کلیه قوانین و به اصطلاح نظام حقوقی این رژیم در طی سی سال گذشته‌ براساس نگرش جنسیتی به طرزی نابرابرانه تصویب شده است .در چنین وضعیت نابرابری زنان به عنوان کالای بی ارزش و فاقد ماهیت انسانی شمرده می شوند که گویی تنها برای ارائه خدمات جنسی به مردان ، پا به هستی پر رمز و راز گذاشته اند.

وجود قوانینی چون حجاب، سنگسار، تعدد زوجات، متعه، دیه، سن تکلیف، عدم حق طلاق، حضانت از فرزندان پسر و دختر، حق ارث و موضوع نابرابرانه تفکیک جنسیتی در مراکز آموزشی همچون مدارس و دانشگاه ها و نیزعدم رعایت حق اشتغال و غیره همه وهمه نشان دهنده این موضوع می باشد که جوهر همه این قوانین از فرهنگ و نگرشی حکایت می کند که زن را به مثابه شئی جنسی و شهروند درجه دو در نظر گرفته است و می گیرد.

این موضوع به طرزی طراحی شده است تا فرادستی مردان را بر زنان هرلحظه بیفزاید.این شدت و حدت خشونت و تهدید علیه زنان به گونه ای روشن و آشکار مشخص می سازد که قوانین حقوقی ضد زن، همراه با سنت های ضد زن که مناسبات اجتماعی واپسگرا آنها را پیوسته تولید و بازتولید می کنند، اما بواسطه وجود روحیه عصیانگرانه زنانی که مصمم هستند تا خلاف مسیر های هدایت شده گام بر دارند جنبش فراگیر زنان تا حدود بسیار زیادی توانسته است خود را از زیر کنترل و نفوذ چنین نحوه نگرشی و سناریو های از پیش طراحی شده ای؛ در آورد.

چرا در باره تجاوز جنسی کمتر سخن گفته می شود؟

علاوه بر سرکوب های گسترده خیابانی و ضرب و شتم و کشتار مخالفان سیاسی که در بیرون از محوطه زندان و بازداشتگاه ها و اطاق های بازجوی و محل های ویژه شکنجه برای همه معترضان سیاسی اتفاق می افتد. تجاوزجنسی از سوی شکنجه گران و متجاوزان جنسی به زنان زندانی سیاسی، در کنار تهدید آنان به تجاوز و دیگر آزارهای جنسی که می تواند از طرف دستگیر کنندگان، بازجویان، زندانبانان و حتی مقامات قضایی انجام بگیرد، در نوع خود خشن ترین و بی رحمانه ترین شکنجه ای است که آثار جسمی و به ویژه روانی آن و تاثیر پایدار منفی آن در روحیه مقاومت مبارزان راه رهایی و برابر ی با هیچ یک از شکنجه های مرسوم دیگر قابل قیاس نیست. با توجه به آنچه گفته شده مشخص می شود که ابعاد این فاجعه وسیع تر و باسابقه تر از اینهاست.

بنابراین ، تجاوز و نیز سایر آزارهای جنسی، به این علت که اولا این اتفاق در مکان ها و نیز شرایط کاملا مخفی و در واقع به دور از چشم هر گونه شاهدی اتفاق می افتد و ثانیا به علت تابو شدن چنین موضوعاتی به دلیل بافت مذهبی و سنتی جامعه و نیز به دلیل وجود احساس شرم و هراس در زنانی که قربانیان چنین تجاوزی محسوب می شوند؛ روی هم رفته باعث می گردد تا در این باره کمتر سخن گفته شود و کمتر نیز زنان و یا اعضاء خانواده آنها برای شکایت به نهادهای قضایی و نهادهای حقوقی بویژه حقوق بشری مراجعه کنند .

این موضوع زمانی به طرزی بغرنج و بسیار پیچیده در می آید که تجاوز، به عنوان یکی از روش های شکنجه به منظور فرادستی و نیز ارضای غرایز جنسی و فرو دست کردن قربانیان انجام بگیرد و یا بسیار حادتر و جدی تر از آن، تجاوز برای گرفتن اعتراف، جهت تفهیم اتهام، برای به استیصال کشیدن روحیه زندانی یا حتی برای منکوب کردن اعضاء حزب یا جریان های خاص فکری که بازداشت شده ها عضوی از آن مجموعه محسوب می شوند،به کار گرفته شود.

موارد تجاوز جنسی

ترانه موسوی

ترانه موسوی (۱۳۶۰ - ۱۳۸۸) زن جوانی بود که بگفته وبگاه نوروز در تجمع ۷ تیر ۱۳۸۸ در اطراف مسجد قبا در خیابان شریعتی توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شد و بگفته وبگاه پیک ایران احتمال تجاوز جنسی به او وجود دارد. به گفته یکی از دوستان موسوی جسد سوخته وی در حومه قزوین پیدا شده است.

ترانه موسوی که در تقاطع میرداماد و شریعتی کلاس آرایشگری داشت، ماشین خود را در یکی از خیابان‌های فرعی بین حسینیه ارشاد و میرداماد پارک کرده بود و در تماسی تلفنی با یکی از دوستان خود قرار گذاشته بود قبل از رفتن به آموزشگاه به مسجد قبا سر بزند و آنجا یکدیگر را ببینند. هنگامی که دوست ترانه به محل قرارشان رسید دید ترانه دستگیر و سوار یک ون شد. ترانه موسوی در محل بازداشت موقتش که ساختمانی در نزدیکی پاسداران بود، شماره تلفن خود را به دستگیرشدگان دیگر داده و از آنان می‌خواهد در صورتی که آزاد شدند با خانواده‌اش تماس بگیرند و دستگیری او را به خانواده‌اش اطلاع دهند.

به گفته یکی از شاهدان عینی، «نیروهای ضد شورش و لباس شخصی روز هفتم تیر من و تعدادی از دستگیرشدگان را سوار بر ون‌هایی به ساختمانی در اطراف میدان نوبنیاد بردند و به آزار جسمی و روحی ما پرداختند. برخی از دستگیرشدگان را در همان بعد از ظهر به زندان اوین منتقل کردند اما من و بقیه را آزاد کردند. ترانه در میان ما بود. او دختری زیبا، خوش‌اندام و شیک‌پوش بود و بازجویی‌اش از همه بیشتر طول کشید. چشم‌هایش سبز بود. من و تعدادی را همان شب آزاد کردند و تعدادی را نیز پیش از آزادی ما به جاهای دیگری فرستادند. اما نیروهای لباس شخصی ترانه را همان‌جا نگه داشتند و حتا به او اجازه ندادند تا با مادرش تماس بگیرد.»

پس از حدود سه هفته که خانواده‌اش از وی بی‌خبر بودند فردی ناشناس در تماس تلفنی به مادر ترانه گفت دخترش در بیمارستان امام خمینی کرج بستری است. آنها دلیل بستری بودن وی در بیمارستان را تصادف در حومه خیابان شریعتی و پارگی رحم و مقعد عنوان کردند. همچنین تأکید کردند بستری‌شدن ترانه به تجمع مسجد قبا بی‌ارتباط است. سپس گفتند ترانه مشکل ناموسی داشته‌است و به همین دلیل می‌خواسته با شلنگ سرم، خود را حلق‌آویز کند. در پی این تماس تلفنی، خانواده ترانه موسوی به آن بیمارستان مراجعه کردند اما نتوانستند او را بیابند. مسوولان بیمارستان گفتند شخصی با این نام در این بیمارستان بستری نیست. اما یکی از کارکنان بیمارستان به آنها گفت لباس شخصی‌ها خانمی با مشخصات ظاهری ترانه را در حالی که بیهوش بود به بیمارستان آوردند و در همان حالت بیهوش او را برگرداندند. احتمال تجاوز جنسی به او وجود دارد.

پدر ترانه موسوی نیز که بیماری قلبی دارد در پی بی‌اطلاعی از ترانه که تنها فرزندش بوده‌است در خانه بستری شد.و بعد از مدتی از غمی چنین سنگین دار فانی را وداع گفت . یکی از دوستان ترانه اعلام کرد جسد سوختهٔ وی در اطراف قزوین پیدا شده‌است. به نظر می‌آید خانواده او از سوی مقامات امنیتی تحت فشار شدید و تهدید هستند. آنها از ارائه توضیح بیشتر به دوستان ترانه خودداری می‌کنند و حتی زمان و مکان تشییع جنازه ترانه را مشخص نکرده‌اند.

در پی مرگ وی سناتور جمهوری خواه ایالات متحده آمریكا تدیوس مک كاتر طی نطقی در كنگره آمريكا در مورد وی صحبت کرد و با تایید این مطالب گفت ترانه در حوالی مسجد قبا توسط عوامل رژيم اسلامی دستگير شد و سپس در محل بازداشتگاه به او تجاوز جنسی شد و مامورين رژيم او را به شدت مضروب كردند كه باعث شد او را در حال كما به بيمارستان منتقل كنند. ترانه در بيمارستان مرد و ماموران رژيم برای پاک كردن آثار تجاوز، جسد او را آتش زدند و در اتوبان كرج - قزوين رها ساختند.

(سایت خبری ایرانیان چپ)

بنا به گفته بسیاری از سایت های غیر وابسته و مردمی :

ترانه موسوی ۲۸ ساله توسط عوامل حسن طائب، فرمانده بسیج زیر فشار شکنجه و نیز تجاوز جنسی به شهادت رسیده است.چنانکه بعد از کشته شدن پروانه موسوی آقای حسن طائب سراغ یکی از خانواده‌های آشنای خود که عروسی به نام ترانه موسوی (۴۰ ساله) در کانادا دارند، رفته و از آنها تقاضا می کند تا برای «حفظ نظام» جلوی دوربین تلویزون بگویند «ترانه موسوی» دختر آنها زنده است و در کانادا زندگی می‌کند.گفته می شود که، طائب یکی عوامل قتل‌های زنجیره‌ی بود که در زمان خاتمی از وزارت اطلاعات اخراج شد. اما خامنه‌ای او را در پناه خود گرفت و امروز یکی از بازوهای جنایتکار کودتای خامنه‌ای علیه مردم است.

رویا طلوعی

رویا طلوعی از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر کردستان که ازایران خارج شده و اکنون در امریکا اجازه اقامت یافته است در باره خود و دیگر زنان مبارز جنبش کردستان در ساندی تلگراف و دیلی تلگراف چنین به مصاحبه می پردازد:

" او يكبار ديگر در اين مصاحبه از عزم خود به دور جديد افشاگری و فعاليت برای دفاع از حقوق زنان كرد و حقوق بشر درايران و بويژه كردستان می گويد و از فجايعی كه در زندان بر زنان زندانی اعمال می شود. او بار ديگر اطلاعاتی را درباره بازجوی كه معاون دادستان سنندج است تكرار می كند و می گويد:

از من در زندان به زور اعتراف گرفتند. برای گرفتن اين اعتراف نه تنها مرا كتك زدند، بلكه به من تجاوز نيز كردند و سرانجام نيز تهديد كردند كه اگر به آنچه می گويند اعتراف نكنم دو فرزندم را در مقابل چشمانم آتش خواهند زد تجاوز به زنان زندانی توسط ماموران امنيتی امری عادی است. آنها با اين روش از زنان زندانی اعتراف می گيرند.

ساندی تلگراف می نويسد:

وقتی طلوعی درباره تجربه خودش در زندان صحبت می كند، صدايش پائين می آيد، بغض راه گلويش را می بندد، دلش نمی خواهد پسر 6 ساله اش نيما، كه در رستوران هتل محل مصاحبه، با فاصله ای كم مشغول خوردن پيتزاست حرف های او را بشنود.

می گويد: “چهار مرد و سه زن مسلح شبانه به خانه ام حمله كردند و من را با خودشان بردند. بچه هايم گريه می كردند. تمام شب بازجو های مختلف از من بازجويی كردند و بعد من را به زندان انفرادی انداختند. با يك پتو و يك ليوان كه برای ادرار هم بايد از آن استفاده می كردم. در يك سلول انفرادی. شش شب پياپی در زير زمين زندان بازجويی شدم. بازجو ها از من می خواستند كه اعتراف كنم در تظاهراتی كه برای “شوانه”، در سنندج بر پا شده بود نقش رهبری داشته ام. فهرستی را جلوی من گذاشته و می خواستند كه من آنها را بعنوان همكارانم تائيد كنم. من قبول نكردم. بعد از شش شب، روش بازجوئی كه گاه با سيلی همراه بود عوض شد. من را با دو مرد در يك اتاق تاريك و كوچك تنها گذاشتند. يكی از آنها كه خودش را اميری معرفی كرد، معاون دادستان بود. مرد ديگر بسيار بد دهن بود و به سبك اوباش حرف می زد. آنها پشت سر هم به من سيلی زدند. آنها با من كاری را كردند كه هيچ زنی هرگز نبايد تجربه كند. اميری گفت كه تو را دار می زنم، اما قبل از آن، بلايی به سرت می آورم كه نتوانی، دهنت را اينجا باز كنی. آنها به من تجاوز كردند. حمله و تجاوز آنها باعث كبودی و خونريزی من شد. شب بعد به من تجاوز نكردند اما گفتند كه فرزندانت را می آوريم و در مقابل چشمانت آنها را آتش می زنيم

من، سرانجام در هم شكستم. گفتم امضا می كنم كه با رسانه های بيگانه مصاحبه كرده ام و رهبری تظاهرات را برعهده داشته ام، عليه رژيم توطئه كرده ام

چند شب پس از اين اعتراف، از زندان انفرادی به زندان عمومی زنان منتقل شدم. در اين بند زنانی را ديدم با پاهای زخمی و چركين بر اثر ضربات شلاق.پس از 66 روز زندان، با قرار وثيقه آزاد شدم. همراه با نيما از ايران گريخته و وارد تركيه شدم. دختر چهارده ساله ام شيما نيز بعدا به من پيوست. و اكنون به امريكا رسيده ام....". ( سایت بالاترین )

زهرا کاظمی

زهرا کاظمی خبرنگارکانادایی – ایرانی پیش از ضربه مغزی توسط دادستانی مورد تجاوز جنسی قرارگرفته است برخی ازسایت های اینترنتی دراین باره مطالبی انتشارداده اند. یک مقام آگاه در این باره به سایت میهن گفت : گویا یکی از دلایل عدم تحویل زهرا کاظمی به کانادا و دفن وی در شیراز ترس مقامات قضایی از افشای مساله تجاوز جنسی به نامبرده بوده است .گفته می شود که علی خامنه ای پس از اطلاع از تجاوز جنسی به زهرا کاظمی و از ترس از معلوم شدن آن بر مقامات کانادایی شخصا دستور دفن وی را در ایران صادر کرده است .علاوه بر سایت میهن در گزارش سایت پیک نت نیزدراین باره چنین می خوانیم :

«درآخرین ساعات تصمیم نهایی برای اعلام موافقت با انتقال جسد زهرا کاظمی به کانادا، گزارش محرمانه پزشک قانونی نیز تسلیم بیت رهبری شد.به موجباین گزارش محرمانه زهرا کاظمی در دوران بازداشت نیروی انتظامی یعنی روزهای سوم وچهارم تیرماه با هدف شکنجه و درهم شکستن مقاومت او مورد تجاوز جنسی قرارگرفته است. در جریان این شکنجه ضربه مغزی به او وارد می شود.با آگاهی از این گزارش رهبرجمهوری اسلامی با تحویل جسد به کانادامخالفت قطعی کرده و با ذکر این جمله «بیش این آبروی نظام نباید برود.»موافقت خود را با دفن اعلام کرده است.عواقب ناشی از کشف این شکنجه وحشیانه درکالبد شکافی و معاینه پزشکی درکانادا همانگونه که رهبر و بیت او نیز تشخیص داده اند به مراتب بیشتر از شکستگی جمجمه زهرا کاظمیمی توانست باشد.

به موجب این گزارش، روز بعد از این جنایت، هنگام انتقال زهرا کاظمی بهاوین، با شنیدن صدای بازجوی خود یکباردیگر دچار تشنج عصبی شده و با فریاد شروع به افشاگری آنچه بر وی درزندان گذشته می کند،که این مورد در گزارشهیات تحقیق ریاست جمهوری تنها درجمله فحاشی زهرا کاظمی در زندان اوین، هنگام شنیدن صدای بازجوی خود اکتفاء شده است.
w w w.mihan.net

زهرا بنی یعقوب

پدرزهرا بنی یعقوب یکی ازاعضاء سپاه پاسداران بود که در اثرشکنجه و تجاوز

جنسی به قتل رسید.او پزشک عمومی متولد بیست و پنج مهر پنجاه و نه. ورودی مهر 77 دانشگاه تهران.مجرد. ساکن تهران.فرزند پدری که از زندانیان سیاسی در زمان رژیم سابق بوده است و اکنون نیز جزء اعضای سپاه پاسداران می باشد.

او با دوست دوران تحصیل خود هانیه که درروستایی از توابع رزن درشهر همدان مشغول به کار بوده است و پس ازمدتی محل خدمت خود را در روستای سیساز توابع قروه سنندج تغییر داده بود. روز پنج شنبه یک روز پیش ازعید فطر در پارک مردم روبروی دانشگاه بوعلی سینای همدان به جرم همراهی با پسر جوانی به اسم حمید بازداشت می شود به بازداشتگاه منتقل می شود به مدت بیش از
48تجاوزجنسی سیستماتیک به زندانیان زن و نفرت ملی ازارتجاع جمهوری اسلامی ایرانساعت دربازداشت می ماند.و دو روز بعد جسد حلق آویزشده وی در بازداشتگاه پیدا می شود مسوولان ادعا دارند خانم دکتر با استفاده از یک پرچم تبلیغاتی اقدام به خود کشی کرده است.

کمترکسی ادعای مقامات امنیتی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر خود کشی او راقبول کرده است زهرا بنی یعقوب در حال گذراندن دوره انترن پزشکی خود در یکی از روستاهای فقیر نشین در اطراف همدان بود بعد از دستگیری، نامزدش را به قیدضمانت آزاد می کنند ولی او را در بازداشت نگاه داشتند.خانواده اش در تهرانبعد از24 ساعت مطلع شدند اما قبل از این که پدر و مادرش خود را به زندان همدان برسانند او جان باخته بود.

خانواده اش قبول نکردند که دخترشان ممکن است خودکشی کرده باشدو بیانیه های متضاد مسئولین امنیتی آنها را بیش از پیش مظنون کرد و بدنبال آن یک پروندهشکایت توسط خانواده و وکلیش تشکیل شد. شیرین عبادی، برای وکالت این پرونده اظهار علاقه نمود که خانواده زهرا آنرا قبول کرد. گفته شده است که كه ماموران از پيش قصد بازداشت خانم دكتر را داشته اند و طي مدت بازداشت چندين بار به اوتجاوز كرده اند و دست آخر او را كشته اند .مرگ او که توسط رسانه‌های خارج ازایران و برخی رسانه‌های داخل ایران پوشش خبری یافت جنجال برانگیز بوده‌است[۲] طبق گزارشات رسمی، خانم زهرا بنی یعقوب در زندان در شب بازداشت خودکشی کرده‌است. در صورتیکه خانواده وی و برخی از رسانه‌های خارجی قتل توسطضرب و شتم در بازداشت را عامل مرگش دانسته‌اند.[۳] پدر زهرا بنی یعقوب عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده‌است، بطوریکه تعدادی از فرماندهان سپاه در دیدار با آقای ناطق نوری «کشته شدن دختر یکی از همکاران خود توسط ستاد امر به معروف و نهی از منکرهمدان را نوعی برخورد با خود دانسته و از وی خواستند که در این باره وارد عمل شود».[۴] مهرانگیز کار نیروهای انتظامی را در این ماجرا مقصر دانسته‌است.[۵] گروهی از نمایندگان سابق مجلس[۶] و نیز خانم شیرین عبادی[۷] خواستار تحقیقات وسیعتری شده‌است.

دستورعدم پیگیری قتل

رسانه‌ها اواسط آذر ماه ازدستور دولت به نیروی انتظامی برای عدم پیگیری موضوعقتل دکتر زهرا در رسانه‌ها و روزنامه‌ها خبر دادند. در این دستورالعمل که برای روزنامه‌ها ارسال شده ادعا شده‌است که قتل او در نتیجه اختلافات خانوادگیصورت گرفته‌است و رسانه‌ها نباید به این موضوع بپردازند.[۸]

کانون زنان ایرانی در تاریخ 1387تیر 19 در این باره چنین می نویسد: بازپرس شعبه سوم دادسرای عمومی و انقلاب دادگاه همدان پرونده مرگ دکترزهرا بنی یعقوب را مختومه اعلام و برای متهمان این پرونده قرار منع تعقیب صادر کرد.

به گفته ابوالقاسم بنی یعقوب ، پدر زهرا در رای صادره از سوی جعفری مصلح ،بازپرس دادسرای همدان که صبح امروز ،نوزدهم تیرماه به مادر زهرا در خانه شان در جنوب شهر تهران ابلاغ شده است ،مرگ دکتر زهرا،خودکشی عنوان شده است.در متن رای صادره آمده است :با توجه به اینکه اصلا جرمی واقع نشده و وقوعقتل عمد منتفی است،برای همه متهمان پرونده قرار منع تعقیب صادر می شود.

ابوالقاسم بنی یعقوب آبکناری و پروین نبی به وکالت شیرین عبادی و عبدالفتاحسلطانی علیه مدیر و ماموران مرکز اجرای امر به معروف و نهی از منکر از جمله سرهنگ محمد حسین .قره باغی، "رضا رضایتی" ،"غلامرضا شهابی" ،"سید امیر موسوی" ، "صیاد سنگری " ،عباس کوروشی محمود و" معصومه خانی" به اتهام قتل عمدی فرزندشان دکتر زهرا بنی یعقوب شکایت کرده بودند.

در بخش دیگری از رای صادره توسط بازپرس همدانی آمده است :"نظر به اینکه حسب تحقیقات به عمل آمده و گزارش مرجع انتظامی و گزارش معاینه جسد توسط پزشکی قانونی و انکارشدید متهمان و عدم ارائه دلیل از سوی شاکی های پرونده و سایر قرائن موجود در پرونده از جمله گزارش بازپرس کشیک در روز 21 -7-86 (روز مرگ زهرا)و اظهارات مطلع به نام حمید چیت ساز ،فوت آن مرحوم به خاطر فشار برعناصر حیاتی گردن توسط جسم رشته مانند قابل انعطاف وعوارض ناشی

از آن،ناشی از حلق آویز شدن توسط خود آن مرحوم بوده است و خودکشی اعلام می شود.به گفته پدر زهرا ،بازپرس جعفری در حالی در حکم خود به اظهاراتحمید ،نامزد زهرا در باره خودکشی زهرا استناد کرده است که حمید هم زمان با زهرا بازداشت شده و در بازداشتگاه مردان و جدا از زهرا نگهداری می شده است.بنابراین چطور ممکن است که او به عنوان مطلع مرگ زهرا شهادتداده باشد.

ابوالقاسم بنی یعقوب همچنین گفت :"بازپرس در حکم خود نوشته است کهاز سوی شاکی های پرونده هیج دلیلی ارائه نشده است.هم ما به عنوان خانوادهزهرا و هم تیم وکلای مدافع از جمله خانم شیرین عبادی و آقای عبدالفتاح سلطانی دلایل متعدد برای شکایت خود مطرح کرده ایم چطور آقای بازپرس همه این دلایل را نادیده گرفته است.بازپرس در حکم خود نوشته اصلا جرمی اتفاق نیفتاده !

حتی برفرض اینکه مرگ فرزندم قتل نبوده باشد که به اعتقاد ما هست ،رییس و

ماموران اداره امر به معروف جرم های متعددی مرتکب شده اند ،ازجمله اینکه

فرزندم را برخلاف قانون و بدون حکم 48 ساعت در بازداشتگاه موقت نگه

داشته اند و حتی بر فرض درستی ادعای آنها مبنی بر خودکشی فرزندم که به هیچ

وجه آن را قبول نداریم،چگونه کسانی که مسوول حفظ امنیت او بوده اند ،

اجازه داده اند که خودکشی کند .آیا حتی در آن صورت هم جرمی اتفاق نیفتاده است؟"
پدر زهرا در گفت و گوی خود با وب سایت کانون زنان ایرانی بارها تاکید کرد که
به هیچ وجه به خودکشی دخترش اعتقاد ندارد و دلایل مستند و فراوان برای اثبات
قتل فرزندش توسط ماموران اداره امر به معروف همدان از سوی او وکیل های
مدافع به دادگاه ارائه شده است و اظهار تاسف کرد که دادگاه همدان به هبچ کدام از این دلایل توجه نکرده و یک حکم خودسرانه و خلاف قانون صادر کرده است.
صدور این حکم در حالی انجام شده است که در اوایل خرداد ماه خانواده زهرا
بنی یعقوب خبر از انتقال پرونده فرزندشان به دادگستری تهران داده بودند.
پرونده دکتر زهرا بنی یعقوب پس از چند ماه پیگیری مداوم خانواده و و کلای
مدافعش بالاخره از مدان به تهران ارجاع شده بود وبه گفته پدر زهرا این پرونده بر اساس نامه دادستان عمومی تهران هم اکنون به دادگاه جنایی در ارگ تهران منتقل
شده است ووکلای مدافع منتظر تعیین وقت برای رسیدگی به این پرونده از سوی این دادگاه هستند.
خانواده دکتر زهرا با این اعتقاد که روابط شخصی متهمان در همدان با مسوولان
قضایی این شهر بر روند پیگیری پرونده فرزندشان تاثیر نامطلوب خواهد گذاشت ،خواهان انتقال این پرونده به تهران شده بودند.

پیش از این از سوی دادگستری همدان روز اول تیرماه امسال برای رسیدگی به این پرونده در یکی از دادگاههای استان تعیین شده بود که با ارجاع پرونده به تهران ،

دست اندرکاران این پرونده درتهران به خانواده زهرا گفته بودند ، جلسه رسیدگی در همدان به خودی خود منتفی خواهد شد.

ابوالقاسم بنی یغقوب گفت :"ما منتظریم که مسوولان قوه قضائیه ،از جمله

قاضی های دیوانعالی کشور به وعده خود عمل کنند و حالا که بازپرس همدانی به صورت خودسرانه ،پرونده قتل دخترم را برخلاف تمام اصول و قواعد قضایی

مختومه اعلام کرده است ،تحت تعقیب قرار دهند.

او همچنین گفت :"دادسرای همدان براساس کدام قانون پرونده دخترم را که در

حد یک پرونده ملی مطرح است ،مختومه کرده و اصلا چرا بدون برگزاری دادگاه

برای چنین پرونده مهمی رای صادر کرده اند."

درحکم بازپرس همدانی که تاریخ صدورش نهم تیرماه است وپس از ده روز به

به خانواده زهرا ابلاغ شده ، به شاکیان حداکثر تا ده روز فرصت داده شده که برای اعت اعتراض به این حکم اقدام کنند.این حکم دقیقا در پایان مهلت قانونی یعنی امروز

به خانواده زهرا ابلاغ شده است. " (کانون زنان ایران )

فهیمه دری نو گورانی
زن سعیدامامی که همسرش از پایه گذاران اداره اطلاعات واز خطرناکترین عناصر
آن محسوب می شد و ابداع گری هایش در زمینه شکنجه و ترور و کشتار مخالفان سیاسی هنوزهم که هنوز است مورد استفاده بازجویان و ماموران امنیتی قرار می گیرد.ازجمله کسانی است که به طرزی وقیحانه و وحشیانه علاوه برشکنجه های
درد آور به کرات مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. فیلم بازجویی از همسر سعید
امامی ( اسلامی ) توسط عده ای از کارکنان وزارت اطلاعات در خارج از محیط
زندان و اداره اطلاعات منتشر شد.

در فیلم بازجویی از همسر سعید امامی نشان داده می شود که چگونه دو بازجو در نهایت درنده خویی و وحشیگری برای اعتراف گرفتن از همسر سعید امامی
(فهیمه دری نوگورانی ) کسی که همسرش سعید امامی از طراحان اصلی قتل های زنجیره ای و معاون وزیر اسبق اداره اطلاعات محسوب می شد.از هیچ
اقدام ضد انسانی و هولناک و توحش آمیز برای گرفتن اعترافات ساختگی فرو گذار نمی شوند.

دراینجا لازم است یاد آوری شود که در جریان قتل های زنجیره ای و مرگ دلخراش مرحوم فروهر و پروانه اسکندری ، محمد مختاری، جعفر پوینده ، محمد شریف و افرادی چون مصباح یزدی، امامی کاشانی وغیره که بنابه دستورآقای خامنه ایو دردهه 70 انجام گرفت ،جریان اعتراف گیری از سعید امامی وهمسر سعید امامی و نیزدیگرمتهمان قتلهای زنجیری به این منظورانجام می گیرد تا بازجویان و

شکنجه گران سمت وسوی قتل های زنجیره ای را به کشورهای خارج نشانه بروند وو وبه زعم خود افکارعمومی را از داخلی بودناین موضوع منحرف سازند.در این شکنجه ها بازجوها اصرار دارند تا متهمان را که یکی از آن متهمین نیزهمسر همکار خود می باشد به آمریکا واسرائیل نسبت دهند .تا بلکه آقای خامنه ای و دیگر مقربان به حوزه قدرت را از تر دامن بودن در فاجعه دلخراش قتل های زنجیره ای مبری دارند.

لازم است خاطر نشان شود که سعید امامی از جمله پایه گذاران اداره اطلاعات در طی چنددهه گذشته بود و با کشته شدن او و به عبارتی صحنه سازی خودکشی توسط دیگر اعضاء اداره اطلاعات ، خواسته یا ناخواسته اسرار بسیاری از قتل هاو ترورها و شکنجه ها و سرکوب ها را به نفع آقای خامنه ای و دیگر سرانارتجاع را نا گفته باقی گذاشت. در جریان قتل های زنجیره ایی اگرسعید امامی زنده می ماند به احتمال زیاد از نقش آقای خامنه ای در ترور دگر اندبشان پرده

برمی داشت.

---- ستاره

یک از زندانیان سیاسی، به یکی از هم سلولی ایش که می گوید: مورد

تجا تجاوز قرارگرفته، اشاره می کند و میگوید: این خانم بعد از دستگیری مورد تجاوز قرار گرفته وزمانی که متوجه شدند.حامله شده او را به سلول انفرادی بردند تا بچه اش متو متولد شد. بچه را بلافاصله از این خانم گرفتند و او را به شدت مورد تهدید قرار می دادند که به هیچ عنوان اجازه ندارد بگوید مورد تجاوز قرار گرفته است."

رادیو بی بی سی فارسی)

مژده ارسی

مژده ارسی از زندانیان دهه شصت نیز به یکی از موارد تجاوز به زنان در زنداناشاره می کند و میگوید: نسرین بصیری یکی از اعضاء چریک های فدایی خلق بود که بر روی تخت شکنجه مورد تجاوز قرار گرفت در شرایطی که هیچ توانایی برای

دفاع از خودش نداشت.

جمع بندی

آنها این جنایت را که در نوع خود جنایت علیه بشریت محسوب می شود مکررا انجام داده اند و حتی تلاش نکرده اند تا آنرا به نوعی کتمان کنند.امروز می توان با توجه به اسناد و مدارکی که از طرف غالب رسانه های آزاد و غیر وابسته و در مصاحبه با زنان شکنجه شده، منتشر شده است با قطعیت اعلام داشت که تجاوز شکنجه گران و نیروهای سرکوب گر بسیج و سپاه به زنان زندانی، منعکس کننده خشونت دولتی سازمان یافته علیه زنان می باشد درچنین وضعیت بحرانی که سیرحوادث اخیر به طرزی غیر قابل پیش بینی در آمده است وظیفه همه نیروهای آگاه و توده ای و نقلابی است که برای ایجاد تغییرات رادیکال و ساختاری در جامعه، تحلیلی عمیق، کارشناسانه ودقیق از ماهیت این نوع شکنجه ها و تجاوزات جنسی که همچون شکنجه های و تجاوزات دهه 60 به طرز سیستماتیک درحال انجام است، ارائه دهند.اطلاع رسانی و شفاف سازی فضا در این مقطع خاص تاریخی که صفحه زرینی از مبارزات مردم ایران درحال نگاشته شدن است بسیار حائز اهمیت است.البته واضح است که اطلاع رسانی دراین باره بدون کمک وهمگامی و همفکری همه کسانی که در واقع قربانیان تجاوز و شکنجه و خشونت محسوب می شوند بسیار دشوار خواهد بود.پیگیری حقوقی تجاوزهای جنسی سیستماتیک به عنوان مصادیق جنایت علیه بشریت

و تلاش برای به مجازات رساندن عاملان آن از دیگر کارهایی استامروز جزء وظایف خطیر و بنیادین همه فعالان حقوق بشر وبه ویژه فعالانجنبش زنان می باشد .باز تاب وسیع چنین اخباری و نیز افشاگری وآگاهی بخشی و نشان دادن اسناد و مدارکی که دررابطه با موضوعاتتجاوزات جنسی منتشر شده با عنایت به این مهم که جامعه ایران جامعه ایاست که درآن تعصبات مذهبی و سنتی بسیار بالا می باشد به نوبه خودمی تواند تا حدود بسیار زیادی باعث ریزش نیرو درمیان جناح ارتجاع شود وآنها را از مواضع تمامیت خواهانه و توحش آمیز خود به عقب براند.

شهناز غلامی – پاریس
30/08/2012

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد