هر مرغ که لب به نغمه در باغ گشود
با نام خجسته ی تو پرداخت سرود
برشاخه ی گل نشست و فریاد کشید
ای خفته ی خاوران زمن بر تو درود!
آن خفته به خاوران چریکی است رشید
از سلسله ی بیژن و پویان و سعید
وان بوته ی سبز، رُسته بر تربت او
نقشی است زمِهر، یادگاری زامید
این خفته به خون مجاهدی بود شریف
از طایفه ی اشرف و موسی و حنیف
دیدی که حکومت خرافات چه کرد،
با آن دل شوریده و آن جان لطیف؟
آن خفته به خاوران، زنی بود سترگ
آزاده و نستوه و خردمند و بزرگ
دیدی که چگونه خون او ریخت به خاک
در یورش وحشیانه ی گله ی گرگ
**
ای رهبر ظلم و جهل، ای رهبرِ خون
عمامه به سرنشسته در سنگر خون
هشدار که سیلاب برانگیخته است؛
شهریور شصت و هفت، شهریور خون.
ای شیخ، ز رنج خلق غم نیست تورا
سرگینِ عتیقه ای و نم نیست تورا
اندیشه ی دیگری به سر، در همه عمر
غیر از شکم و زیر شکم نیست تورا
تا رهبر شیعیان دنیا شده ای
مانند وبا آفت دلها شده ای
آدم نشوی تو ای سیه دل، زیرا
در حجره ی تنگ حوزه، ملا شده ای.
دهم شهریور نود و یک
نظرات خوانندگان:
|
زیبا سروده ای ، بر تودرود باد |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد