logo





برای یک ایران آزاد

بخش دوم

جمعه ۲۳ تير ۱۳۹۱ - ۱۳ ژوييه ۲۰۱۲

کوروش گلنام

در بخش نخست به شکلی خیلی فشرده وکوتاه از ریشه نابسامانی ها وگرفتاری ها در جامعه ایران و نفوذ ایدئولوژی های بیگانه با جامعه ایران سخن رفت و اینک در پی آن به بررسی راه های مبارزه در ایران کنونی پرداخته می شود.

چه راهی؟

در وضع بحرانی، پیچیده و بسیار خطرناک برای آینده ایران و با سرکوب و درندگی هر روز بیشتر حکومت در جلوگیری از شورش و خیزش مردم، چه کارهایی می توان کرد؟ من به عنوان یک ایرانی به اندازه توان و درک خود راه/ کارها و پیش/نهاد های خود را بی هیچ ادعایی بر آن، تنها از دید یک وظیفه ملی و میهنی بیان می دارم با این امید که شاید بتواند به پدید آمدن یک گفتمان تازه یاری رساند. پیش از آن برای پیش گیری از هر گونه ید فهمی ، یاد آور می شود که نگارنده تنها با کپی برداری از اندیشه ها و حهان بینی های بیگانه وکاربرد آن هم خوان نیستم نه اینکه استفاده از اندیشه های درست و تحربه های پر بار ملت های دیگر. به تفاوت میان این دو می باید توجه داشت.
1 ـ روشن است که به سبب انبوه چند میلیونی ایرانیان در برون مرز، کوشش و مبارزه در هر دو سو می باید هم زمان و هم آهنگ به پیش رود. وجود میلیون ها ایرانی در برون مرز اگر به شکلی مناسب به حرکت در آمده و با برنامه ای روشن به کوشش های همه جانبه ای دست بزنند و از نیروی خود درست بهره برداری کنند، خود امتیاز بزرگی برای کوشندگان در درون ایران خواهد بود. نمونه خوب چنین کوششی برگزاری دادگاهی نمادین در لندن برای افشا و محکوم نمودن جنایت های دهه 60 حکومت اسلامی بود. گر چه کوشش ها و افشاگری های تا کنونی ایرانیان در برون مرز در شناساندن ماهیت خون ریز و ریا کارانه حکومت اسلامی نقش خوب و سودمندی داشته است ولی در برابری با شمار میلیونی ایرانیان در برون مرز، کار اندک بوده و ما هم چنان از پراکندگی وگریز ار هم کاری با یک دیگر و به زبان روشن تر هم کاری با دگر اندیش، آسیب دیده و می بینیم. نخستین گام برای رسیدن به هدف پدید آوردن یک پشت جبهه توانا وکار آمد برای باری به هم مبهنان در درون ایران، عبور از گروه گرایی و تنگ بینی های(دگماتیسم) فرقه ای/ ایدئولوژیک است. می توان گفت که: امروز در چنین وضع بحرانی و سرنوشت سازی برای ایران، سحنان آنانی را نباید باور کرد که در برون مرز و در دنیای آزاد به بهانه های گوناگون و با چسبیدن به ریسمان های کهنه و فرسوده رویدادهای گذشته، که به تاریخ پیوسته اند، و با تکیه بر "نفرت وکینه توزی" و ماندن در آن گذشته از گفت وگو و هم کاری با دگر اندیش خود داری می کنند، هرچند که خوب بگویند و خوب هم بنویسند. چگونه می شود ادعای چنین کسانی را در باره آزادی و باور به دموکراسی پذیرفت در حالی که از هم اکنون و در دنیای آزاد، آماده نشست و گفت و گو با مخالف دیدگاه و باور خود نیستند؟ راستی این است که کوشندگان راه آزادی در درون ایران با وجود آن همه فشار ها و سرکوب ها، در این زمینه بهتر از برون مرز کار و کوشش کرده و درک درست تری نشان داده اند. هم بستگی لایه های گوناگون اجتماعی با باورهای گوناگون و گاه کاملن به دور از هم در جنبش سبز، که "رنگین کمانی" غرور آفرین و تاریخی به وجود آورد، نمونه روشن درستی این سخن است. بنا برآن چه آمد، کوشش برای نزدیکی، هم راهی و هم گامی با نگاه/ داشت باورهای خود و پذیرش هم آهنگی حتا کوتاه زمان و تا رسیدن به آزادی یعنی همآن که هدف همگانی ما با باورهای گوناگون است، چه در درون و چه در برون مرز، نخستین گام مهم برای رسیدن به هدف است.
2 ـ آنان که می پندارند"اصلاح" این حکومت و یا انجام انتخابات آزاد در این حکومت (بی کنترل بین المللی)شدنی است تنها خود را فریب می دهند و در راه حرکت مردم به سوی آزادی حتا ناخواسته، سنگ اندازی می کنند. آیا می شود با ارّه ای که وجود ندارد درختی را ارّه کرد؟ آیا می شود در جایی که اب نیست شنا کرد؟ می شود بدون وجود پارچه خیاطی کرد؟ تا زمانی که این حکومت نفس می کشد،"اصلاح" او و رسیدن به آزادی شدنی نخواهد بود و هدفی است دست نیافتنی. بیاد داریم که تاچه میزان با مسالمت کوشش شد که این حکومت به یک همه پرسی، که حتا امروزنیز مناسب ترین و مسالمت جویانه ترین راه است، تن بدهد که نشد و نه تنها کم ترین نشانی از خرد، نرمش در حکومت پدیدار نگشت که به میان آورندگان این پبشنهاد خود دچار زندان و گرفتاری های دیگر شدند.
3 ـ کوشش در راه رهایی و سپس باز سازی جامعه ایران را می باید دوبخش کرد:
ـ یکی آن چه هم اکنون می توان انجام داد،
ـ و دیگری آن چه پس از این حکومت می باید در دستور کار باشد. این دو، می باید کامل کننده یک دیگر نیز باشند. اینک به بند نخست و آن چه امروز با توجه به وضع موجود میتوان انجام داد پرداخته می شود:

راه کارها و پیشنهاد ها برای درون ایران در روزگار سخت کنونی

پیش ازبیان راه کارها چون همیشه گفته شود: آن چه می آید دیدگاه هایی مشورتی است و تصمیم گیرندگان، خود کوشندگان در درون ایرانند که در میانه آتش اند و خود می توانند شدنی یا ناشدنی بودن پیشنهاد ها را ارزیابی کنند
با توجه به وضع حساس ایرا،ن ازهم اکنون می توان دست به کار شد و چشم به راه رویدادها ننشست.
شماری راه کارها بسیار ساده است وهر کس درهر جای ایران می تواند آن را انجام دهد. ستون اصلی این راه کارها مبارزه منفی سازمان یافتهاست که هم اکنون نیز مردم به گونه هایی خود آن را انجام می دهند ولی سازمان نیافته و هر یک به شکل ویژه خود، گاه حتا بی آن که بدانند آن چه انجام می دهند مبارزه منفی نامیده می شود. نگارنده برای چندمین بار تاکید می کند که کسانی که از" میارزه مدنی" سخن می گویند مردم را به کج راه می کشند زیرا مبارزه مدنی در جامعه ای ممکن است که قانون در آن جاری است و اعتراض کنندگان به وضع حاکم وسیله مشتی اوباش به وحشیانه ترین شکل سرکوب نمی شوند و دستگاه دادگری در بست در اختیار کسی بنام "رهبر" و پیرامونیان اونیست که هر گونه بخواهند آن گونه شود و"فتیله ها " را در این و آن مورد بالا یا پایین بکشند! بنا بر این راه مبارزه در برابر این حکومت تنها با مبارزه منفی(همآن راهی که گاندی نیزدربخشی از مبارزه خود علیه انگلستان آن را به کار گرفت)شدنی است.

هر چه حکومت گفت و خواست باید ضدش عمل کرد
این یعنی همآن کاری که در دو انتخابات، مردم خود به روشنی انجام دادند. نخستبن آن، رأی دادن به محمد خاتمی در برابر ناطق نوری که خواست خامنه ای بود و نوری چنان فضاحت بار شکست خورد که خامنه ای حتا در تصورش هم نمی گنجید و به همین دلیل تدارک تقلب درست وحسابی را ندیده بود. نمونه دوم همین انتخابات سه سال پیش یود که دیگر آبرویی برای" رهبر معظم" باقی نماند.
زمینه مبارزه منفی در ایران بسیار آماده است و مردم می توانندفراوان از آن سود برده و آن را در همه جا گسترش دهتد. شرط نخست و مهم این است که مبارزه منفی به شکلی همه گیر در جامعه بکار گرفته شده وجون نان و آب روزمره شود. برای نمونه به همین حرکت رانندگان زحمت کش تاکسی و مسافر کش های شخصی می توان توجه کرد که از سوار کردن آخوندها خودداری می کنند ویا نرفتن جوانان فرهیخته ایرانی به مسجد ها. همه این شیوه رفتارها مبارزه منفی است که هیچ گونه خشونتی نیز در آن نیست و تنها نخست میزان بیزاری مردم از حکومت آلوده ملایان را به آنان نشانداده وسپس به هم بستگی وهم دردی میان مردم می افزاید. برای رسیدن به این درجه از کار همه گیر، باید آمادگی پذیرش سختی ها را نیز داشت زیرا اگرهزینه برق را همه نخواهند بپردازندباید صابون بی برقی و استفاده از چراغ نفتی و یا گازی و یا روشنایی زیر سایه شمع به سبک گذشتگان را نیز به تن بمالند و پیش از دست زدن به این کار آمادگی در برابر هزینه اش را نیز به وجود بیاورند. نام چنین کار ی مبارزه منفی است بی کمترین خشونتی. بنا بر این، نمونه هایی آن چه می توان به شکلی همگانی انجام داد و دست اوباش حکومت را بست می تواند از این قرار باشد:
ندادن هزینه های آب ، برق، گاز و تلفن. در این باره شرط مهم و اثر گذار این است که این حرکت به شکلی همه گیر و گسترده دست کم در شهرهای بزرگ ایران به ویژه تهران باشد.
نریختن پول در صنندوق های صدقه(صندوق های گدایی جکومت) و درحرم و زیارتگاه هاکه روشن نیست ازکجا سر بر آورده و در کجا ریشه دارند! برای هرکسی که اندکی بیاندیشد باید این پرسش به میان آید که چرا این همه زیارتگاه در ایران به وجود آمده است؟ آیا داستانی که برای این زیارتگاه ها ساخته اند، درست است؟ اگر چنین است بر مبنای چه مدرک و سندی؟ ایا بسنده است که برای نمونه بگویند فلان آخوند خواب دیده است که امام زمان چنین و چنان گفته که برو آن محل را زیارتگاه کن ؟یا فرزند فلان امام روزگاری(ناروشن)از این محل گذر کرده است وبه همبن انگیزه زیارتگاه شده است! تا چه زمانی مردم می خواهند در خواب بوده و چنین ساده دل و زود باور باشند؟ کودکی سرما خورده و تب کرده است. پدر و مادر بر میدارند او را به حرم امام رضا می برند که شفا یابد. هر مکتب نرفته ای نیز امروزمی داند که بیماری سرما خوردگی کشنده نیست(مگر استثنا)و بیمار پس از چند روزی اندک اندک خوب می شود. این ساده دلان خوب شدن بیمار پس از چند روزرا به حساب یار ی خواستن از امام رضاو معجزه او می گذارند؟ اگر امام رضا چنین معجزه می کند خوب دست "رهبر معظم" را خوب می کرد که نماینده خدا بر زمین شده است! جوانان سرافراز ایرانی وظیفه دارند که در میان مردم کار وکوشش کنند. باید دید چه کسانی پشت این حقه بازی ها برای سرکیسه کردن و مغز شویی مردم قرار دارند؟ مردم باید بدانند که این پول ها به جیب ملایان حکومتی، غارتگران هستی ملت ایران می رود و باید به این گونه خرافه پرستی ها پایان دهند.
عدم پرداخت هزینه های دانشگاه وآموزشگاه ها به شکلی همگانی.
چه معنا دارد که کشوری که بر روی دریایی از نفت وگاز نشسته است، حکومت خون مردم را برای دانش آموزی فرزندانشان با هزینه های سر گیجه آور چنین بمکد؟ این وظیفه حکومت است که بهترین امکان ها را برای دانش آموزان در رده های گوناگون و دانش جویان فراهم نماید. آموزش و پرورش در ایران به ویژه در رده دانشگاه به وسیله سودجویی وسیاست ورزی حکومت و رانت خواران غارتگر تبدیل شده است. حکومتی که توان چنین کاری ندارد چه شایستگی دارد که برسرزمین پهناوری چون ایران حکومت کند؟
بایکوت تماشای برنامه های کانال های تلویزیون دولتی.
شمار زیادی ازمردم هم اکنون نیز این کار را می کنند و "جنگ علیه ماهواره ها" در ایران به همین سبب است. باید کوشش کرد که این کار ومبارزه همه گیر تر شده وکار بر تبه کاران حاکم برای به زیر کشیدن دیش های ماهواره ها سخت تر شود.
بایکوت خرید نان: اگر نان را چنین گران می کنند، می توان آرد خرید و در خانه نان درست کرد و به شکلی یک پارجه به بایکوت خرید نان پرداخت. هیچ کار و پیشرفتی بی برنامه ریزی و بردباری در برابر سختی ها به نتیجه نمی رسد. رسیدن به آزاد ی و رهایی از فرمانروایی حکومتی خون آشام وریا کار، امرساده ای نیست. سوریه و مبارزه مردم برای رسیدن به آزادی یک نمونه روشن است که تا چه میزان آماده پرداختن بها برای رسیدن به آن هستند.
بیرون آوردن پول ازجساب های بانکی. دولت کودتا و دروغ پرداز وریا کار در این دو سال گذشته هر بار که در تنگنای مالی بوده است شبانه از پول های مردم دزدیده تا درد بی برنامگی و نیرنگ بازی های خود را موقت درمان کند. آنان که آسیبی نمی بینند هر هر میزان که می توانند از حساب بانکی خود بر دارند.
عدم تماشای اعدام و شلاق. جوانان ایرانی، کوشندگان گرامی در ایران در این زمینه می باید نهایت حساسیت را نشان دهند. ایا شرم آور نیست که اعدام، شلاق و شکنجه آدم ها (به هر بهانه وبا هر بزه ای که انجام یافته باشد)به نمایشی در سرزمین باستانی ما مبدل شده باشد؟ چرا در مبارزه با این کار نفرت انگیز و شرم آور تا این اندازه کوتاهی شده است؟ تنها همآن اوباش حکومت و ولایت باید تماشا گر چنین کارهای غیر انسانی باشند نه مردم شکنجه شده و گرفتار ایران.

شرکت نکردن در هیچ گرد همایی دولتی به هر بهانه ای و یا استقبال از این و آن مقام حکومتی.
کار سخت در دایره خانواده برای مبارزه با تبلیغات حکومت به ویژه بر کودکان و نوچوانان برای مغز شویی آنان.
انتخاب نام های ایرانی برای فرزندان خود. خانواده اگر مجبور باشند در شناسنامه نام غیر ایرانی و عربی/مذهبی برای فرزندان خود بگذارند می باید آنان را در خانه با یک نام ایرانی بخوانند تا در آینده جایگزین آن نام اجباری شود. درد آور است که ما نام جلادانی چون چنگیز، تیمور، اسکندر و یا نام های عربی/مذهبی چون علی، فاطمه، عمر، سکینه، حسن ، حسین، صغرا، کبرا، اکبر، اصغر و.. ده ها چون این نام ها را بر فرزندان خود بگذاریم در حالی که زیباترین نام های فارسی را داریم!
این ها می توانند پیشنهاد هایی برای بخشی از مبارزه منفی که جوانان تیز هوش و دانا و نوآور ایرانی در درون کشور خود می توانند به ارزیابی نشسته و آن چه را درست می دانند به اجرا بگذارند.
در کنار آن و هم زمان می باید کار شدیدو موشکافانه در دیگر زمینه ها نیز در دستور کار باشد از آن میان :
معرفی وابستگان به حکومت در هر کوی و برزن البته با حساسیت و مسئولیت بسیارزیاد که کسی بی جهت مورد تهمت قرار نگرفته و به خود و خانواده اش آسیبی وارد نشود
گرفتن فیلم و عکس از وابستگان و اوباشان حکومت هر جا که شدنی باشد. این وسیله شناسایی و سرکوب تنها نباید در دست اویاشان حکومت باشد و مردم می باید آن را به وسیله ای به عنوان سند برای محاکمه این افراد در آینده در دست خود بگیرند. هر گاه که مردم بتوانند، می باید به شکلی همگانی ، مانع از فیلم برداری اوباشان حکومت از خود شوند. تجربه نشان داده است که هر پایداری که با پشتوانه شمار زیادی از مردم انجام شده، وایستگان حکومت توان برابری را نداشته و گریخته اند. آخرین نمونه از این گونه، آزاد سازی و فرار دادن دختری در شهر قم از دست گماشتگان حکومت با یورش به این گماشتگان و خود روهایشان بود. مردم باید بدانند که حکومت امروز در موضع سستی و واماندگی شدیدی به سر برده، در جهان تحریم، تنها و مورد بیزاری است وبه شدت از گرد همآیی واعتراض های مردم هراسناک است. مردم ایران ولی واژگونه وضع حکومت، در جهان ار پشتوانه استواری بر خوردار بوده و مورد پشتیبانی گسترده هستند. این نکته بسار با اهمیتی است و مردم درون میهن می باید از آن آگاه باشندکه حکومت اسلامی به ویژه در سه سال گذشته در پی رسوایی ها چه در کودتای انتخاباتی و آن کشتار و رفتار ضد انسانی و شرم آور با مردم معترض، چه رسوایی بازهم بیشتر درپنهان کاری های اتمی و چه شرکت در خون ریزی ها در سوریه ویاری رسانی به تبه کاری چون بشار اسد، بسیارمورد بیزاری وبی اعتمادی است و این مردم ایرانند که از اعتبار و هم دلی بیشتری در جهان بر خودار هستند.
این ها زمینه هایی است برای آماده نمودن جامعه برای یکپارچگی هر چه بیشتر برای وارد آوردن ضربه آخر. هیچ گاه نباید امید به پیروزی ورسیدن به آزادی را ازدست داد. این حکومت ريا، حکومتی پوشالی است وزیر پایش خالی. خوانندگان گرامی نامه یکی از سرداران سپاه رابه محمد نوری زاد را در آدرس زیر بخوانند تا موضوع بر آن ها بیشتر روشن شود:
http://nurizad.info/?p=19306‍
پایان بخش دوم

کوروش گلنام
پنجشنبه 22تیر 1391 ـ 12ژوئیه 2012

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد