logo





آقای اكبر گنجى، من اتهام "دين ستيزان"ه(دین ستیزانه) به "دين ناباوران"ِ روشنفكر را تبرئه مى كنم

جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۱ ژوين ۲۰۱۲

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
آقتمایز دين و فلسفه در اين است كه فلسفه به مفهوم دكارتى آن از "من انديشنده" مى آغازد و بر اين پايه، انسان و عقل يگانه عنصر نیروی شناخت از جهان هستى معرفى مى شوند و این شناخت از فکر کردن، حس کردن و تجربه حاصل می آید در حاليكه از منظر دينى و قدسی، شناخت از قبل در شناسانده معدوم می شود. نقدناپذيرى دين زمانيكه پاى ايمان در ميان باشد از همين شناسانده پيشين منشأ مى گيرد. ايمان از منظر دينى يعنى باور به هستى اى كه شناسایی اش پیشین است، اخوت دين دار مؤمن به اين شناختِ پيشينِ معدوم در شناسانده، از او نه روشنفكر بلكه "روشنفكر دينى" مى سازد كه دين را نه نقد بلكه تفسير مى كند. و اين در حالى است كه روشنفكر اصول و اساس همه چيز را به نقد مى كشد.

عصر روشنگرى قلمرو دين و ايمان را به حوزه خصوصى و معرفت عقلى و عقل نقاد را بر فضاى عمومى جارى ساخت.

كسى كه دينى است يعنى به اصول و احکامی ايمان آورده كه آنها برايش متعین های شناخته شدۀ غیر قابل تغییر و بر روش های زندگی او حجت اند. نقد از این منظر صرفأ صورت مسئله است. اما نفس نقد روشنفكر به هر حكمى، تا حد ابطال آن حکم جهت شناخت تازه برای شناساندن است. شناسانده نیز مجددأ بر محور نقد روشنفكر قرار می گیرد و به واقع باز شناختی می شود و بدينسان روشنفكر از شرایط ايمان خلاصی مى یابد."روشنفكر دينى" بدليل دينى بودن قادر به نقد نمى شود زيرا به آنچه كه بعنوان شناسانده بر او مستولی شده برايش حكم ايمان را دارد و ايمان با نقد ناسازگار است.

نقد دين، عمل "دين ستيزانه" نيست بلكه روشِ مضمونىِ نقادى است. اگر قرار است بر فراز دموكراسى، آزادى بيان جايگاه رفيع داشته باشد، اين آزادى در برگيرنده نقدِ همه ى باور ها از جمله باورهاى دينى است. محمد با دخترى بنام عايشهِ شش ساله ازدواج مى كند و در نُه سالگى با او همبستر مى شود و هم او يعنى كودك شش الى نُه ساله شاهدى است بر محمد كه صرع مى شود و وحى بر او نازل. آيا كنكاش در اين، كه چرا محمد با عايشه خُردسال ازدوج می کند در حاليكه عصما خواهر بزرگتر عايشه كه گويند بسيار از عايشه جذاب تر هم بوده، عايشه را به همسرى خود به او ترجيح مى دهد و يا پیگری چگونگی وحى نازل شده به محمد، كنكاشى "دين ستيزانه" است؟ در همین رابطه در تارنمای " مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر" در پاسخ به سئوال کننده: یدالله تبرایی آمده است: " در باره ازدواج محمد با عایشه و حفصه که اولی از قبیله "تیم" و دومی از قبیله "عدی" بوده اند، یکی از اهداف ازدواج های پیامبر جهت سیاسی- تبلیغی بوده است؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحکم گردد و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید". حتی اگر این خزعبلات به نفع محمد را بپذیریم اما پرسش این است: اگر ازدواج محمد با عایشه سیاسی جهت نفوذ اسلام بوده، چرا محمد با خواهر بزرگتر عایشه یعنی عصما که از عایشه زیباتر هم بوده، برای نفوذ اسلام و گسترش آن به قبایل دیگر با وی ازدواج نکرد؟ آیا این پرسش ها و کنکاش، باید مستوجب تکفیر "دین ستیزانه" قرار گیرد؟

در "نقض غرض تكفير و ترور" آقاى گنجى نوشتند: "هيچ نقدى نتوانسته است موجب بى دينى اكثريت مردم جهان شود. خداناباوران هميشه در اقليت بوده اند. بازار دين همچنان گرم گرم است." آما آقاى گنجى به سبب صلابت فانتزى هاى موثر به پشتوانه رضايتِ قاضىِ درون خويش بازار دين را آنچنان "گرم گرم" مى بينيد كه نيازمند نيست تا بگويد كدام قسمت بازار اروپا و امريكا اينچنين گرمايى احساس مى شود؟در بازار كالاى مادى انباشته از سوداگرى؟ در بازار ساختارهاى حقوقى و سياسى جامعه؟ در بازار الگوهاى ساختار ارزشى دولت-ملت؟ در بازار هنجارهاى موجود و جارى در جامعه؟ در بازار فلسفه عقلى غرب و انديشه هاى سكولار؟ براستى ساختارهاى زندگى موجود در جوامع اروپا و بطوركلى غرب بواسطه كدام نوع انديشه، بهنجار است سكولار و يا ارزشهاى دين؟

آرى، انسان براى رستگارى خود دين را آفريد اما همواره با دين در ستيز بود و اين ستيز را در بيرون آمدن از طفوليت خويش به نمايش درآورد، هر شكل ارزشى باورها كه مدعى رستگارى بشر باشند، مى بايست اين را از مجراى سياست عبور دهند زيرا اين سياست است كه می بایست هر مدعایی از رستگارى و پيشرفت زندگى را در صحنه عمل به روند تحقق بكشاند. در روند رستگارى به معيار دينى بود كه سياست در قرون وسطاء، دولت ساسانى و جمهورى اسلامى، به تباهى كشيده شدند و خود دين نيز تباه شد.

آقاى گنجى،ايرانيان بسيارى در خارج از كشور كه به پاى صحبت ها و سخنرانى هاى شما مى نشينند به دليل فانتزى هاى بازار گرمانه دينى شما نيست بلكه آنها مى خواهند از آقاى گنجى ديندار بشنوند كه آيا بين روشنفكر و "روشنفكر دينى" فرق قائل است يا نه، "دموكراسى دينى" كه ايدئولوژى التقاطى "روشنفكر دينى" است چه تفاوتى با سكولاريسم انديشه كه ساختار ارزشى دولت-ملت از آن منشأ مى گيرد، دارد؟

آقاى گنجى جامعه را به دو دسته خدا باوران و خداناباوران كه اين دومى ها در اقليت اند، تقسيم مى كند اما از ارزشهاى دولت- ملت، ساختارهاى حقوقى و سياسى غير دينى كه با انديشه هاى پيروان سكولاريسم انديشه پيوند دارد سخنى به ميان نمى آورد، آيا آقاى گنجى نمى داند كه اين مفاهيم و ارزشها در غرب بر بستر غير ارزشهاى خداباورانه شكل گرفته اند و هيچ ارتباطى با افكار خداباورانه "روشنفكر دينى" آن ديار ندارند كه اصلاً چنين عنوانى وجود خارجى هم ندارد، بلكه اين ايرانيان دين و ايدئولوژيك باخته هستند كه ابتكار نانديشيدن و التقاط مفاهيم دارند.

بنظر مى آيد طرح موضوع خداباوران و دين باوران كه گويا در اكثريت اند و خدا و دين ناباوران در اقليت از سوى آقاى گنجى، مستمسكى باشد بر فرار و طفره رفتن از اصل موضوع مبنى بر اينكه چگونه امثال آقاى گنجى، تمايز و تخاصم بين دموكراسى و "دموكراسى دينى" (مردم سالارى دينى) ، روشنفكر و "روشنفكر دينى" را تبيين مى نمايند. آقاى گنجى نمى خواهد توضيح دهد كه چرا دو واژه كاملاً با بار مفهومى متفاوت مثل روشنفكر و دينى مى بايست در "روشنفكر دينى" جفت و جور شوند كه دينى بودنش در روشنفكر، قبل از اينكه روشنفكر باشد فقط دينى است.نبوغ و خلاقيت روشنفكر توليد انديشه بر مبانى شَوَند است در حاليكه دين باور نه توليد انديشه از طريق نقد بنياد ها، بلكه به تفسير بنيادها اكتفاء مى كند.

نوشته شده است، نقد دين، دين را بارور مى كند، اگر اينگونه است پس چرا شما آقايان "روشنفكر دينى" تفسير دين ميكنيد؟ دين را نقد كنيد تا بارور شود كه در اينصورت دست از سر نقادان دين هم خواهيد برداشت. اما واقعيت اين است گروهى كه دو مفهموم متمايز از هم يعنى روشنفكر و دينى با عنوان "روشنفكر دينى" را سرهم بندى كرده اند، به اين دليل سرهم بندى كردند و پسوند دينى را بر روشنفكر چسباندند تا بتواند "دموكراسى دينى" بى يال و دم و اشكم را به خورد جامعه دهند.

بيان تفاوت ها ى نظرى و باورهاى دينى، و نقد آنها بدون لقب "دين ستيزانه" گرفتن از مصاديق جامعه باز و آزاد است. روشنفكر به مفهوم رايج و مدرن در جامعه باز، كسى است كه بدون اجبارِ خودسانسورانه همه ى باور ها را نقد مى كند و اگر در جوامع غرب از سوى مفترى اى لقب "دين ستيزانه" بگيرد، مفترى بدیل تلاش برای ترغیب فرد به خود سانسوری می تواند مورد بازخواست قرار گیرد .

در سال هاى اخير و با آمدن گروهى از "روشنفكران دينى" به خارج از كشور، از آنجائيكه در متاع خود براى طعمه (شكار ايرانيان) ناكام ماندند و ايرانيان مقيم خارج از كشور را به مطاع خود نيافتند، و نيز بعلاوه با نقد دين هم از سوى انديشمندان و روشنفكران ايرانىِ خارج از ايران مواجهه شدند، بنا را بر دين ستيزى آنها گذاشته تا نقد و پژوهش دين را به سخره گيرند.

سخن بر سر اين نيست كه برخى از "روشنفكران دينى" به آزادى و دموكراسى باور دارند بلكه سخن بر سرِ نقد به مفاهيم التقاطى نظير "دموكراسى دينی" و نيز "ارزشهاى و معيارهاى اسلام" بر آينده نظام سياسى ايران است كه "روشنفكر دينى" بر آن نقشه دارد.

تمايز روشنفكر و "روشنفكر دينى":

روشنفكر اصول را نقد و نسخ مى كند، در قاموس روشنفكرى تفسير به جهت تأييد معنايى ندارد، در حاليكه "روشنفكر دينى" جهت تأييد اصول بر آن تفسير ارائه مى دهد. روشنفكر با مرزبندى از ايمان، به نقد تمام مفاهيم و ارزشها رو مى آورد و با تفكر بر موضوعاتِ دنيوىِ مربوط به زندگى انسان انديشه مى آفريند و با بازانديشى بدان، مجددأ انديشه مى آفريند، "روشنفكر دينى، با تعمق به دين و تفسير آن، بدان تعلق مى يابد و توليد انديشه اش در همان تعلقات وى، از قبل سترون مى شود، "روشنفكر دينى" به اين دليل دينى مى انديشد كه اساس رستگارى خود و آدميان را از آن مى جويد و رستگار شدن هم از طريق قلمرو سياست ممكن مى گردد و بدينسان بود كه حكومت هاى دينى در تاريخ بشر ساخته شدند تا از طريق روىكرد به همين قلمرو، انسان را به رستگارى هدايت كنند، در اين رابطه طرح "دموكراسى دينى" از سوى "روشنفكر دينى" چه مفهومى دارد جز تداوم همان نگرش براى رستگارى انسان؟ روشنفكر از پى حقيقت بر محور آن قرار مى گيرد و هرچه بدان نزديك مى شود، حقيقت از او دور، "روشنفكر دينى" به حقيقت كه همان اصول دين است، از قبل بدان رسيده است.

به كرات مى شنويم كه گفته مى شود دين در جوامع دموكراتيك همچنان حضور دارد، مگر كسى منكر آن شد، كدام واهمه از اوضاع ايران است كه "روشنفكران دينى" را به عبارتی اينچنينى ترغيب مى نمايد؟

مهم اين نيست دين در جامعه حضور دارد، مهم آن است كه در عرفى انديشيدنِ شهروندان به راه و روشِ زندگىِ خود و قواعد و قوانين جارىِ در جامعه، حداقل در اروپا و بخصوص اروپاى مركزى، ارزشهاى دينى كمترين نقشى بر آنها ندارند. دينى انديشيدن و عرفى انديشيدن دو مقوله ى متضاد هم اند و نظام سياسى مبنى بر هر يك از اين دو، يكى فاجعه به بار مى آورد و ديگرى عقلانيت در جامعه و ساختارهاى آن.

روشنفكر دينى همچون عبدالكريم سروش از طريق التقاطِ مفاهيمِ ارزشهاى دين و ليبراليسم، ايدئولوژي التقاطی توليد مى كند و نه انديشه، و به ترغيب آن بر نظام سياسى ايران مى انديشد. "دموكراسى دينى" را بايد از همين منظر نگريست. "دموكراسى دينى" و "روشنفكر دينى" برازنده يكديگرند.

وقتى ساختار سياسى و حقوقى جامعه ايران بيرون از ارزشهاى دين قرار گيرد و نظام سياسى دولت_ملت متضمن بر حقوق شهروندى بر حسب ضرورت شكل گيرد، و در چنين نظام و الگوى اجتماعى اى كه جايگاه دين به وضوع مشخص شده است، دليلى بر دين ستيزى نمى ماند. اگر دين امروز مورد نقد قرار مى گيرد، به دليل مطلقيتِ احكامش بر نظام سياسى و ساختار حقوقى جامعه است، اين مطلقيت است كه انديشيدنِ عرفى يعنى انديشيدنِ آنچه كه مربوط به زندگى ناسوتی است را مختل مى سازد. بنابراين دين در جامعه حضور خواهد داشت اما ادعاى رستگارى بشر بطريق دين منتفى مى شود زيرا ادعاى رستگار ى داشتن يعنى نفوذ يافتن بر نظام سياسى و حقوقى جامعه براى تحقق اين ادعا. درآميزى دين و سياست در قرون وسطاء، دوران ساسانى و جمهورى اسلامى بواسطه همين ادعاى دين منشأ گرفته بود.

"دين ستيزان" خودِ "روشنفكران دينى" اند كه با طرح "دموكراسى دينى" و يا "مردم سالارى دينى"، به جامعه و شهروندان كه از درآميزى دين و سياست صدمات و لطمات عظيم خورده اند، در تلاش اند تا تفسير ديگرى از دين را بر نظام سياسى به خورد جامعه و شهروندان دهند. براى همگان مسجل است كه مردم از حكومت دينى خسته اند و به دين بى تفاوت، و اين بى تفاوتى را عملاً در آخرين نماز جمعه هاشمى رفسنجانى در حول و حوش جريان جنبش سبز و نحوه شركت انبوه پسران و دختران در اين نماز جمعه به عيان مشاهده كرديم، اما خستگى مردم و نسل جوان ايران از حكومت دين سالار، بواسطه جهنمى كه بر فرش زمين ايران پهن كردند، ناشى شده و بى تفاوتى آنها به دين به دليل روند رو به شتاب تحولات اجتماعى ايران است كه انديشيدن عرفى بر ساختار زندگى بدان پيوسته و وابسته است. به احتمال قريب به يقين، اينچنين پروسه اى است كه "روشنفكر دينى" را حساس كرده و به دنبال بهانه از منتقدينى هستند كه گويا دين ستيزى را رواج مى دهند. اصلى ترين "دين ستيزان" خودِ "روشنفكران دينى" اند كه با ايدئولوژى "دموكراسى دينى" به تداوم تباهى دين، انديشه هاى عرفى و نظام سياسى اهتمام مى ورزند.

آقاى گنجى علاقه براى بازگو كردن اينكه، كدام يك عرصه، عمومى و يا خصوصى مغرب زمين "بازار دين گرم گرم است"، ندارد. زيرا در اينصورت بايد بگويد دين در غرب صرفأ جنبه ايمانى و باور فرد است يعنى در حوزه خصوصى. دولت در جامعه سكولاريزاسيون شده غرب، تضمين كننده بيان اراده آزاد شهروندان است كه شامل آزادى اديان نيز مى شود، هر كس مختار است دين خود را ستايش كند اما ارزشهاى دين در حوزه عمومى نظير دولت، مدارس و دانشگاه ها و آموزشگاه و بطوركلى در آموزش و پرورش و..... تهى از نقش است و در اين حوزه هيچ عرصه اى براى فروش كالاى دين نيست و هم اين عرصه، بازارش سرد سرد است. اما چرا آقاى گنجى در "گرم گرم" خواندن بازار دين اين دو عرصه را از هم تميز نمى دارد، احتمالاً مى تواند به اين دليل باشد كه اگر عرصه گرماى بازار دين مشخص گردد و معلوم شود دين در حوزه خصوصى افراد در مغرب زمين، بيش از اين، نقش تعيين كننده اى بر سير ترقی و پیشرفت جامعه ندارد، در اينصورت چه بكند با موضوع "روشنفكر دينى" و "دموكراسى دينى"؟

آقاى گنجى در مقاله اى با عنوان "آيا شكاف اصلى در ايران دين دارى و دين ستيزى است؟ مى نويسد: "تا حدى كه من مى فهمم، شكاف اجتماعى اصلى ايران، شكاف ميان ديكتاتورى و دموكراسى است، اما عده اى مى كوشند تا شكاف ديندارى و دين ستيزى را به شكاف اصلى اجتماعى مبدل سازند" اگر اينطور است و آقاى گنجى از آن شاكى، پس چرا در مقاله ديگرى بر تقسيم جامعه به اقليت دين ناباوران و اكثريت دين باوران تأكيد و با بالا نشان دادن غلظت آن خود بدان دامن مى زند و "بازار دين"را "گرم گرم" مى بيند؟ اگر "بازار دين گرم گرم است"، ديگر "دين ناباوران" و "دين ستيزان" محلى از اِعراب نخواهند داشت، پس این کدام نگرانی است که آقاى گنجى را واداشته تا با خرسندی ظاهری از گرمای بازار دین از "خداناباوران" روشنفکر که از نظر ایشان دین ستیز هم هستند، سخن بگويد؟

اما من پيشنهاد براى آقاى گنجى دارم به جاى اتهام "دين ستيزانه" به "دين ناباوران" روشنفکر به مؤلفه ها و مفاهيم التقاطى نظير "روشنفكر دينى" و "دموكراسى دينى" و تمايز آنها با روشنفكر و دموكراسى بپردازند. زیرا جامعه ایرانی تاوان سختی بخصوص از مشروطه به این سو از مفاهیم و ایدئولوژی التقاطی دینی داده است و با تفسیر دین بر نظام سیاسی ایران، بر مرسوم شدن عقل نقاد از پی اندیشه سکولار مانع ایجاد کرد و به بی کفایتی نظام سیاسی ایران تداوم بخشید.

و بلاخره اينكه نقد روشنفكرى به مفاهيم و ارزشها و به جعل آگاهانه مفاهيم نظير "دموكراسى دينى" و "روشنفكر دينى" که این نوع جعلیات از طریق استعاره عنصر مفهومی معیارهای عقلی صورت می گیرد، هيچ خط قرمزى نمى شناسد و مرزى هم ندارد. نقد همه چيز جهت كشف حقيقت معطوف به تعهد روشنفكر كه اين نيز به وجدان بيدار او مربوط است، اساس روش نقد روشنفكر را تشكيل مى دهد.

مشكل امثال آقاى اكبر گنجى " خدا باوران" و "خداناباوران" نيست، مشكل ايشان، تمايز بين " روشنفكر دينى" و روشنفكر است كه هيچ قرابتى به لحاظ درک مفهومى و نگرش به جهان ناسوتی با يكديگر ندارند و ایشان نیز هیچ گاه وارد تبیین چنین تمایزی نشدند. "روشنفكر دينى" اصول دين را تفسير مى كند، در حاليكه روشنفكر هر اصولى را نقد مى كند.

niki_olad@hotmail.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


جویا
2012-06-03 21:38:05
با درود بر نگارنده؛ جناب اولاداعظمی،
در این نوشته، نکات مهم و بسیار ظریفی را طرح کردید که برای شخص من تازگی داشت. با سپاس از شما، بیصبرانه منتظر پاسخ جناب "گنجی" و یا دیگر دوستان مخاطب هستم.

سپاس
ممد
2012-06-03 12:29:35
نيکروز گرامي!
با سپاس از شما که وقت و انرژي را در جهت روشنگري و قلم زدن مطلب فوق (دين ستيزانه) بکار گرفته اي.
تيز بيني، نکته سنجي، موشکافي و نتيجه گيري در اين نقد، بسيار خوب مرحله بندي و نگارش يافته! در ادامه موفق و خسته نباشي.
ممد از اروپاي شمالي.

خطاب به آقاى كوروش
نيكروز
2012-06-02 20:47:24
كوروش جان بنظر مى آيد مقاله را درست نخواندى و شتابزده قضاوت كردى. بحث من اين نبود كه آنها در همراهى دين با انديشه جامعه تلاش نمى كنند، بلكه من تفاوت بين "روشنفكر دينى" و روشنفكر را مطرح ساختم. اگر "روشنفكر دينى" نقد به اصول و احكام دين بكند و تا حد نفى اصول گام بردارد آنوقت دينى بودن روشنفكر چه معنايىى دارد؟ آقايانى كه شما نام برديد خود بارها متذكر شدند كه از دين تفسير امروزى مى كنند و در عمل هم همينطور كردند و دليل "دينى" بودن روشنفكرى شان بر اساس نگاه جديد به دين و به اسلام است. اين نگاه جديد نه تنها مذموم نيست، بسيار هم خوب است اما نقد نيست زيرا همانطور كه در مقاله آمده است نقد تا حد نفى و نسخ اصول و احكام پيش مى رود و اين از عهده روشنفكر به مثابه كسى كه هر نوع مطلقيت اصول و احكام را بر نظام سياسى نفى مى كند، بر مى آيد. بنابراين اگر شما نگران هستيد نگران آن باشيد كه آقاى سروش با التقاط مفاهيم از عنصر دين و سكولاريسم سياسى منهاى سكولاريسم انديشه مى خواهد آن را بر نظام سياسى ايران بيازمايد ، آيا شما اين حق را براى من قائل هستيد تا آن را نقد و نفى كنم
موفق باشيد

مطلق گرایی!
کوروش
2012-06-02 10:10:28
نیکروز جان شما چرا اصرار دارید که نفی روشنفکر دینی نمایید واز مقاله شما اینگونه فهمیدم که شما اصولا کسی بنام روشنفکر دینی را قبول نداری!مشکل شما اینست که جامعه دین باور امروز دنیای اسلام وایران را با اروپای مرکزی مقایسه نموده وسپس اینگونه به روشنفکران دینی میتازید.اگر تاریخ رنسانس را نگاه کنید غرب رنسانسش در واقع با همین روشنفکران دینی آنموقع شروع شدواگر نبودند آن روشنفکران دینی انموقع غرب امروز آنچه دستاورد های غرب نامیده میشود وجود خارجی نداشت!در ثانی کار های آقایانی مانند گنجی وسروش واشکوری در واقع نقد دین است ونه تفسیر آن!اتفاقا تفاوت میان این آقایان با ایت الله ها نیز همین است که این آقایان میگویند که میشود دین را نقد کرد!رنسانس دنیای اسلام امروز نه تنها در ایران که در خیلی از کشورهای دیگر اسلامی از همین دوستان روشنفکر دینی شروع شده!برای من شجاعت این دوستان از قدرت بریده!قابل تحسین است.من این دوستان را بخاطر اینکه زمانی در قدرت بوده اند شماتت نمی کنم!مهم امروز انسانهاست.پایبندی به دمکراسی ملاک اصلی است و اگر امروز این دوستان به آن معتقد شده اند وبه آن اظهار پایبدی دارند چرا نباید پذیرفت!بنده هم زمانی به کمتر از دیکتاتوری پرولتاریا رضایت نمیدادم ولی امروز دگر گونه میاندیشیم !خدا میداند که اگر آنروز که من آن اعتقاد را داشتم بنام دیکتاتوری پرولتاریا چه کارها که نمی کردم!از اینروست که از سرنوشت ممنونم!یکبار دیگر میخواهم تاکید کنم که کار آقای گنجی نقد دین است نه تفسیر آن! وشما در امر اثبات واژگونه آن موفق نبوده اید!ودر واقع این تفسیرهای اشتباه شما که گاها آلوده به پیشداوریست از نوشته های گنجی است که شمارا به اینجا رسانده.شاد وسربلند باشید.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد