logo





خوانِ نعمت و این همه نکبت

سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۳ فوريه ۲۰۰۹

منیر طه

taha.jpg
چراغِ جستجویم را
درونِ خانۀ متروکِ قلبم
باز روشن می کنم امشب .
و از آن خانه
نقبی می زنم ، باریک ، تا دالانِ چشمانم
کلنگی می شوم
می کوبم این دیوار های سست و رنگین را
و می بینم خدایی را
( که خواندم : « طاعتِ او مو.جب قربت »
« و به ، شکر اندرش افزونیِ نعمت » ) ،
میانِ غرشِ پیچ و خمِ سیلی
که بی رحمانه ویران می کند
هرجا که می لغزد
من این ملاح را
بر عرشۀ آن کشتیِ مواج می بینم
شگفتا !
غرق می سازد
بلم ها را و زورق های کوچک را
من این بارانِ رحمت را
که می بارد به میدان ها
و هم این خوانِ نعمت را
که گسترده ست در تالار ایوان ها
و من این خشکسالی را
که پیوسته ست با پیوندِ انسان ها
و این درهم فشرده استخوان ها را
که می سوزند در سطح بیابان ها
از آن روزن که بگشودم
و خاکش رفته در چشمم ،
شگفتا باز می بینم .
و نفرین می کنم
بر سرخ رویانِ سیه کردار
و لعنت می فرستم
بر تبهکارانِ نکبت با ر

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد