برای گونتر گراس و کلامش
می تواند تصوری باشد،
اگر واقعیت از آفتاب پنهان شده باشد
و آبِ هزار نهر از کنار آن عبور نکرده باشد .
می تواند تصوری باشد ،
اگر رقصِ رقاصان معرکه زیستِ
با شام شب و خورشی خوش رنگ در یک کاسه نباشد .
می تواند تصوری باشد ،
اگر می شد که مردان بر صندلی یله داده آرام نخفته باشند
و حقیقت در صندوقچه جادوگران هزار چهره جای نداشته باشد .
می تواند تصوری باشد،
اگر که من کر باشم و تو کور
و دیگران سرگردان در فاصله کوری و کری .
می تواند تصوری باشد ،
اگر جاده از خشم باروت خاکستری نشده باشد
و بیابان را آبِ تاول پاهای برهنه آبیاری نکرده باشند .
می تواند تصوری باشد ،
اگر تو کلام را قطره جوهری نداده بودی
و دیگران قطره خونی بر خنجری از غلاف بدر نیامده ندیده بوده باشند .
«« وتو بودی که کلام را قطره جوهری دادی »»
رضا بایگان - المان ۱۶.۴.۲۰۱۲
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد