پرده ی پندار من ، نقش ونگار ماه_توست
تو ندانی "که در این پرده چه ها می بینم"
رقص_ شیدایی و سرمستی و امید و نشاط
در تو و آن قد و بالا ، همه جا ، می بینم
گفته اند حسن ، همان به ، که خداداده شود
وین همه حسن_ تو را من ز خدا می بینم
"
کس ندیده ست ز مشک ختن و نافه ی چین
آن چه من هر سحر از باد صبا میبینم"
شاهد از خواجه ی شیراز ، ز حا فظ * آمد
آن که او را ، همه دم ، راهگشا می بینم
* اشاره به این غزل حافظ است:
در خرابات مـغان نور خدا میبینـم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم ...
هر دم از روی تو نقـشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه ها میبینم
کس ندیدهست ز مشک ختن و نافه ی چین
آن چه من هر سحر از باد صبا میبینـم
دوسـتان عیب نظربازی حافظ مکـنید
کـه مـن او را ز محبان شما میبینم
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد