logo





معضل کسروی

دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۱ - ۰۹ آپريل ۲۰۱۲

فرهاد قابوسی

کسروی را هرکسی از ظن خود تعبیر کرده و به اوج اعلی و یا به حضیض سفلی رسانده است: حقیقتی که گویای شخصیت متناقض اوست. و این از آنرو که او در باطن کم سواد بود اما در ظاهر در سیطره انحصار سواد به ادبیات و قحط الرجال پر معلومات می نمود و می نماید. و هم ازاینرو ست که تاکنون در شهر کوران یک چشمی نموده است. آخوندی بود سرو زباندار که تحت تاثیر عقاید فاشیستی زمانه اش در گیرودار شکست سنتها جا و بیجا اظهار نظر کرده است. اما نه سواد تحقیق علمی در آن موارد را داشت و نه از جامعه شناسی باخبر بود، اینست که بسیاری از نوشته هایش هم نادرست و هم خطرناک از آب در آمدند. اما در ایران معاصر او و ما که از سر ادب زدگی فرهنگ و فقدان عقل علمی و تحقیق نوشتن را به تساهل با تحقیق یکی میگرفتند و میگیرند و مترجمین را محقق میشناسند، از او که صرفا روایت تاریخ و جمع آوری لغت کرده است، محقق تاریخ و زبانشناس ساخته اند: چراکه نه آن را داشته ایم و نه اینرا داریم. کاش که این مرد که نه زبانشناس بود و نه مورخ (!) به روایت بهتر و دقیق تاریخ مشروطه و آذربایجان بسنده میکرد، دچار خود بزرگ بینی و مالیخولیای فاشیسم نمیشد و در پی دین سازی نمیرفت.

کسی که بدون ظرفیت علمی و توان تحقیق منطقی به مسائل پر دامنه و پیچیده فرهنگی و اجتماعی که درکشان متضمن ظرف و توان بسیار است، دست برد، لاجرم از بیراهه افراط و تفریط، مطلق گرائی و جنون سر در خواهد آورد. همچنانکه سرنوشت نمونه های والاتری از او نظیر "نیچه" و "هایدگر" در غرب نشان داده اند: که اولی دچار جنون شد و دومی به خدمت جنون خطرناک تری که نازیسم باشد در آمد: کسروی هم سر از دینسازی در عصر اتم در آورد که باز نشانی از جنون است. و این از آنرو که کسروی که تحصیلاتش منحصر به طلبگی بود ظرفیت و سواد علمی لازم برای تحقیق در جامعه، فرهنگ، دین، تاریخ و زبانشناسی را نداشت که بسودای نام در آنها مطالعه سطحی و مداخله کرده است. از فلسفه و منطق بالکل بیخبر و تفکرش فاقد آن انسجام منطقی بود که صرفا قابل حصول در سایه دانش فلسفی و تحلیل منطقی اند: اینست که درک سطحی او از این مباحث پیچیده یا فاجعه آمیز از آب در آمدند و منجر به کتابسوزی شدند، یا در سطح "روایات تاریخی" عصر مشروطه ماندند و یا منجر به مطلق گرائی "یک ملت و یک کشور و یک زبان" تحت استبداد رضا شاهی آنهم بر اساس ترجمه غلط و جعل منابع در مورد "زبان آذری" شدند که یادآور برنامه "یک ملت، یک کشور، یک رهبر" نازیهای مورد علاقه اش بود. و هم در این روال است که کتابسوزی او و مریدان مخبطش یاد آور کتابسوزان نازیها در آلمان هیتلری و دستورات "پاکدینی" اش شبیه "پاکسازی" دینی و تخریب مقابر "وهابیان" ماوراء مرتجع در عربستان دهه های پیشتر است: و این همه نمونه هائی از سنت شکنی و "پاکدینی" ارتجاعی محصول "توتالیتاریسم" شبه فاشیستی اند که نظیر فاشیسم در پی نشاندن "دینی" جدید را بجای دین قدیم بودند.

من آنچه را که در مورد کیفیت "تحقیق" کسروی شایسته است پیش از این در مقالاتی که در مورد کتابچه "زبان آذری" او نوشته ام، آورده ام (1 ). لذا درین مختصر به این اشاره کفایت میکنم که برخلاف محققین برای کسروی نتایج "تحقیقاتش" از پیش معین بودند. و یعنی او "تحقیق جهت دار" میکرد تا نظر از پیش تعیین شده خود را توجیه کند. و مثلا بابت اتحاد ایران تحت استبداد رضاشاهی هم که شده در مورد عمومیت کذائی زبان فارسی در سراسر ایران قدیم مدرک جعل کند: و گرنه کسی که ادعای دانش زبان عربی داشت، ترجمه چنان غلطی از "ابن حوقل" نمیکرد تا نه تنها آذربایجانیهای ترک زبان بلکه ارمنیهای هزارسال پیش را هم بجای صحبت بزبان مادری ارمنی شان، متکلم بزبانهای فارسی و عربی بکند (1). ارمنیهائی که پانصد سال پیشتر (هزاروپانصد سال پیش) انجیل را به زبان ارمنی ترجمه کرده بودند: امکانی که سابقه دستکم دوهزارساله محاوره ارمنیان به زبان ارمنی را نه تنها برای اهل تحقیق و زبانشناسان بلکه اهل منطق هم مسلم میدارد: تا آن زبان بتواند به چنان قدرت شفاهی و کتبی برسد که ترجمه مکتوب از زبانهای دیگر برایش میسر شود. همچنانکه "یار شاطر" و دیگران نیز بتاسی از او درین چاله ناسیونالیستی "تالیف پیش از تحقیق" افتاده اند (1). چراکه اگر کسروی اندک دانشی در زبانشناسی میداشت تفاوت میان "زبان کتبی" و "زبان شفاهی" یک سرزمین را می شناخت: تا روایات "حمدالله مستوفی" و "مسعودی" در مورد رواج دیوانی "زبان کتبی فهلوی" بعنوان زبان ارتباط میان دیوانیان "ممالک محروسه" ایران شامل آذربایجان هزارسال پیش را با "فهلوی" بودن زبان محاوره (شفاهی) مادری مردمان عادی همان ممالک محروسه مخلوط نمیکرد! تا ارمنیان آنعصر را هم متهم به تکلم فارسی نسازد.

عجب است که یک صده پیش فرهنگشناس آلمانی "مارکوارت" این تفاوت میان زبانهای کتبی و شفاهی در مورد آذربایجان قدیم را تاکید کرده است (2)، در حالیکه "فرهنگشناسان" و "زبانشناسان" ایرانی معاصر نظیر آقای یار شاطر هنوز هم از آن بی خبراند؟ اما عجبی نیست که بدون سواد لازم "تحقیقات" آنچنانی کسروی در زبانشناسی منجر به چنان فاشیسم فرهنگی شرم آوری شود که در "دفاعیات کسروی از سرپاس مختاری" منعکس است (3).

من زمینه فاجعه کسروی را در عدم تعادل سواد و نیات او می بینم: چراکه یک باسواد و محقق واقعی که حقیقت را پیشه خود بسازد نمیتواند مثل کسروی به هیتلر و رضا شاه علاقمند شود، هرچند که این علاقه حتی میان "محققین" ایرانی معاصرش هم مد زمانه باشد که همه شان دارای معلوماتی کمّا زیاد و کیفا نازل، تفکری غیر منطقی و اندیشه هائی غیر منسجم بودند و هرکدام بنوعی از فاشیسم معاصر غرب متاثر شده اند (4). بلکه علاقمندی به فاشیسم میان "باسوادن" برای کسی ممکن است که مثل او ناتوان از تنظیم منطقی معلومات سطحی اش دچار آشفته فکری گردد. باین معنی است که من میگویم کسروی معلوماتش در همه موارد مورد بحث سطحی و فاقد ظرفیت لازم برای محتوی بود. و از اینرو توان عقلانی آنچه را که در پی اش بود نداشت. و یعنی کسروی ظرفیت آنچه را مدعی اش بود نداشت.

حواشی و توضیحات:

(1) http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=9918،

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=10891.

(2) یوزف مارکوارت، "ارانشهر (نوشته موسی خورنچی (خورنی))، (بزبان آلمانی) ": در این نوشته تحقیقی مارکوارت پس از استدلال دقیق تذکر میدهد که اشاره "حمدالله مستوفی" و "مسعودی" به رواج زبان فهلوی در آذربایجان قرن هشتم هجری تنها ناظر به رواج فهلوی مکتوب در آذربایجان میتواند بوده باشد و لاغیر!

(3) نشریه پرچم سال ۱٣۲۲ـ۱٣۲۱ . تجدید چاپ شده در سال ۲۰۰۴ ـ ۱٣٨٣ وسیله انتشارات انتشارات خاوران (صفحه ٨۱):

"این آرزوی ایرانیانست، آرزوی همگی ماست. ما این را به یاری خدا از پیش خواهیم برد و همه زبانها را جز فارسی از میان خواهیم برداشت. من که در اینجا ایستاده ام زبان مادرزادی من ترکی بوده ولی همه می دانند که چه کوشش هایی (!) به کار می برم که آن زبان از ایران برافتد. ترکی برافتد، عربی برافتد، آسوری برافتد، ارمنی برافتد، کردی برافتد. ارمنیان اگر از مایند باید با زبان ما درس خوانند و سخن گویند".

(4) http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=10581.

و مخصوصا حاشیه شماره شش آن: که در آن علائق شووینیستی و فاشیستی اکثر ادبا و "محققین" ناسیونالیست ایرانی طالب مدرنیته از کاظم زاده ایرانشهر و تقی زاده گرفته تا صادق هدایت و چوبک را یاد آوری کرده ام.

اما غریبتر آنکه هنوز که هنوز است داشتن علائق فاشیستی در میان محققین ناسیونالیست ایرانی هم قابل توجیه اند. و جامعه شناسی نظیر جمشید بهنام در "مطالعات اجتماعی" خود نظیر "برلنی ها" با وجود اشاره به عقاید فاشیستی مجله "ایرانشهر" کاظم زاده نظیر ضرورت "تصفیه خون ایرانی" بابت "خصایص نژاد آریائی" و "ذکاوت این نژاد" ، اورا از اندیشه فاشیستی بری میدانند و این مزخرفات فاشیستی را به حساب "عشق به ایران" میگذارد. بیخبر از آنکه باین ترتیب اینگونه عشق به ایران را باید مقوله ای فاشیستی شمرد.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

msahar.blogspot.com
م.سحر
2012-04-19 12:50:26
« باتشکرازآقای فرهادقابوسی درافشای خودفرئشان فرهنگی.نوشته بسیاربجا ومنطقی که سروصدای فاشیستهای وطنیوشعرای بندتنبانی رادرـورده است که خودگئیای درستی نظرات استاد قابوسی است»

جناب فرهاد خان. اگر جملات بالا را خواندید ، بدانید که در شیوه ای که یکی دوسال است برگزیده اید و ضمن آن گاه و بیگاه با لحنی پر از تبختر و تکبر مطالبی می گویید و می نویسید ، تا جایی که حتی از فردوسی هم بالحنی زشت وتوأم با جسارت یاد می کنید ، متأسفانه آفرین گویان شما کسانی ازین نوعند. از همین لات و لوت ها که شغلشان در فضای بی درو پیکر اینترنتی آن است که پشت ماسک ها و نام های گوناگون پنهان بشوند و به این و آن دشنام بدهند و کینه پراکنی کنند و نفرت قومی برانگیزند و غالبا هم ـ با کمال اطمینان می گویم ـ که برای این کارِ تمام وقت و حرفه ای خودششان از اینجا و آنجا حقوق دریافت می کنند. مثلا شما تصور می کنید این آقایا خانمی که اینجا پشت نام «حامد ایرانی» مخفی شده و برای شما کف می زند آیا واقعا اسمش حامد ایرانی ست؟ یا اصلا از ایران دل خوشی دارد و اصولا ایران را به رسمیت می شناسد؟
من در باره کسروی بیش از آنچه گفته ام نمی گویم فقط از آنجا که شما را از زمان دور از کوی دانشگاه می شناسم و یکی دوبار هم در پاریس همدیگر دیده ایم و مکالمه تلفنی هم داشته ایم ، نیز می دانم که با یکی از دوستان نزدیک من قوم و خویش هستید و میدانم که در رشتهء خودتان یعنی فیزک بسیار خبره هستید , واقعیت امر این است که حیفم می آید که »ا را الت دست یا نقل مجلس مشتی پان ترک تجزیه طلب و به قول خودتان بی سواد و نادان ببینم که خیال می کنند با پریدن به فردوسی یا کسروی یا تقی زاده یا با جعل تاریخ می شود گوشه ای از ایران را کند و به آن طرف ارس بُرد تا فتوحات تزار های روس کامل بشود. به نظر من اینگونه افراد نادان تر از آنند که شخص با کیفیتی مثل شما به قیمت کوچک کردن خود دست به تئوری بافی در مسائلی بزند که برای آن ساخته نشده است. پاینده باشید

کور کردن چشم تاریخ برای احیای پان ترکیسم تجزیه طلبانه
مسعود
2012-04-18 11:42:09
حمله به کسروی نه زبان ترکی را احیا می کند نه ریق علاقه را به پان ترکیسم .تحلیل کسروی از دید گاه احیا فرهنگ ترکی که درستش آذری است فقط با ارتقا شعور اجتماعی وشناختن ریشه ای آن است .
درک تاریخ وزمان آن باید درمورد کسوری مورد توجه قرار گیرد.حضور نطامی بیگانه و..موارد از این دست را مورد توجه قرار داده اید.گذر کردن از طایفه ما قبل پهلوی وآمدن به سوی رضا شاهی که علی رغم همه اشتباهاتش ذره ای قابل تحمل تر بود را مد نظر قرار داده اید؟اگر کسروی نبود نظام حاضر تاریخی از آذربایجان وتهران به جا می گذاشت؟همه را به یمن پول نفت هپلی هپو نمی کرد؟
هم وطن عزیز مگذار تفکرات به جا مانده از استعمار سفارت خانه بریتانیا تفرقه وتجزیه را میسور کند.آذری بودن افتخار است چرا که ریشه من نیز از آدر پادگان می آید اما ایرانی مبارزی را تخطئه کردن (کسروی)برای ارائه وتئوریزه کردن پان ترکیسم اشتباه بزرگ وتاریخی اقوام مااست.

پاسخ به هر سه نظر: سواد، احترام، آزادمردی و ارزش کتابهای کسروی
قابوسی
2012-04-17 17:17:20
اولا سواد کسروی: شخس باسواد مثل کسروی کتابسوزی نمیکند.

دوما احترام کسروی: شخصی که دیگران را محترم دارد، نظیر کسروی آنها را (مثلا ارمنی ها را)از صحبت به زبان مادری شان منع نمیکند.

سوما آزادمردی کسروی: آزادمرد و آزادزن مثل کسروی دینسازی نمیکند تا مردم را مثل مریدانش استحمار و مقید کند.

چهارما ارزش کتابهای کسروی: به ارزش دومورد نوشته های "تاریخ هجده ساله آذربایجان" و "تاریخ مشروطه" از نظر "تاریخ روائی" اشاره کرده ام. اما در ارزش نظرات کسی که مثل کسروی کتابسوزی کند و آثار دیگران: نظیر اشعار "فلسفی" و انسانی مولوی و حافظ را بسوزاند و بی ارزش بشمارد باید تردید کرد.

کسروی بر خلاف اشخاص باسواد افراطی بود و به بسیاری از اندیشمندان مهم قدیم ایران که آوردم و جدید نظیر ارانی توهین کرده است. و از همینرو نکوهیده است. کسروی چون فلسفه نخوانده بود حتی احترام فلاسفه قدر اول اروپا را نیز نمیداشت (پنج مقاله کسروی).

نظر تکمیلی
حمید
2012-04-17 12:30:24
عبرت انگیز است که هم نویسنده وهم منتقدانش به نوعی حق دارند.اگر آقای قابوسی پس از اظهار چند حقیقت بجای کوچک شمردن کسروی افسوس می خورد که چرا کسروی با آن شجاعت اخلاقی و نیت پاک وانسانیش به جای افتادن بدام فرقه سازی راه های منطقی تر و آگاهانه تری را جستجو می کرد با منتقدانش هم جهت میشد. درست است که هر نظم مستقری نه به دلیل جبرهای تاریخی استقرا یافته و موجود شده است اما وجودش بی گمان مرهون اقدامات به موقع و استفاده از شرایط موجود توسط عاملان و خواستاران و بی عملی یا کوتاهی و شکست دیگرانی است که نظم موجود را نمی خواسته و نمی خواهند. کسروی یکی از صادق ترین و شجاعترین افراد نهضت آزادی خواهی ، عقل گرائی ،پیشرفت خواهی و علم پروری دوران معاصر ماست . اگر جه آقای قابوسی حق دارد که می گوید ولی کسروی به لحاظ دانش فلسفی و اجتماعی توانائی انجام موفقیت آمیز پروژه خودش را نداشت . شرعتی بیش از دو دهه بعد پروژه تقریبا" مشابهی را به سرانجام موفق تری رساند. ولی الان از کسروی و راهش متاسفانه جز یاد چیز چندانی نماده است که بجاست گرامی داشته شود.

آب درلانه مورچگان
حامدایرانی
2012-04-17 07:55:33
باتشکرازآقای فرهادقابوسی درافشای خودفرئشان فرهنگی.نوشته بسیاربجا ومنطقی که سروصدای فاشیستهای وطنیوشعرای بندتنبانی رادرـورده است که خودگئیای درستی نظرات استاد قابوسی است.کسروی همکارشکجه گران رضاشاهی وازمبتکرین وبنیان گذاران رژیم فاشیستی پهلوی هاست وننگ همه آزادیخواهان


ر.عباسی
2012-04-16 12:34:51
آقای قابوسی بنده فکر می کنم که انسان باسواد هیچ گاه دیگران رامتهم به بی سوادی نمی کند کسی که می خواهداز همه بلندتردیده شود درست نیست که دیگری رازیر پاگذاشته وبه روی او پریده ،خودی نشان دهد.
کسروی درزمان خود مردی بزرگوار وآگاهی بود.ببین چقدر بزرگ مردی بوده که شمامی خواهیدباپرداختن به ایشان خودی نشان دهیدوبلندتراز او دیده شوید.
انسان آگاه وباسواد بایدازمادرش
«طبیعت»درس بگیرد،درختی که بار می آورد سربه زمین دارد نه آسمان

msahar.blogspot.com
م.سحر
2012-04-14 09:23:42

آقای فرهاد قابوسی
مطالبی که شما اینگونه بی پروا و خالی از حس احترام نوشته اید و هدفتان از الف تا یاخراب کردن و انتقام جویی از کسروی بوده است ، به واقع نمونه ای ست لجام گسیخته از سخن های بی بنیاد و آلوده به غرض سیاسی و ایدئولوژیک بر علیه مردی خود ساخته که در شرافت عدیم النطیر بود و در پاکی نمونه ای نداشت و در شجاعت بی مانند بود و در دانش و وسعت آگاهی در تاریخ بی همانند بود و کمتر کسی چون او به نحو ودستور زبان فارسی آشنا و آگاه بود و کمتر کسی چون او برای زدودن خزافه و ظلمت از سرزمینی که عاشق آن بود قلمی چون شمشیر تیز و آبداده در کف داشت . مردی خود ساخته و مردستان که نه به دانشگاههای غربی راه یافت و نه فرصت یافت که به شیوه ای نو و منظم آنچنان که محققان و دانشمندان غربی از دبستان تا دانشگاه می آموزند ، استعداد شگفت آور و نبوغ بی مانند خود را بپروراند با اینهمه چندین زبان آموخته بود ، و به تنهایی و تنها با اتکاء به کوشش و پشتکار خود زبانهای پهلوی و اوستایی را می دانست و حتی اسپرانتو آموخت و برای آموزش دادن این زبان کتاب نوشت و آنچنان در آموختن و آموزاندن آسایش نداشت که در طی دوماه زبان اردو آموخت تا بتواندبا دانشمندی هندی که به ایران آمده بود ارتباط حاصل کند و از او بیاموزد. ما در قرن بیستم مردی به بزرگی و پاکی کسروی سراغ نداریم یا بسیار بسیار اندک و حتی شاید کمتر از انگشتان یک دست بتوانیم چون او انسان روشن ضمیر و آگاه و مصلحی بجوییم.
اکنون بامشاهده تقریرات شما آقای کاوسی در باره این مرد ، آنهم با این لحن پر تکبر و پر مدعا و خالی از هرگونه تواضع ، به راستی خواننده را ناگزیر می سازید تا از شما بپرسد : جناب کاوسی شما باکدام بضاعت و دانش و خرد علمی خود را مجاز می دانید که اینگونه بی پروا بر کسروی بتازید و او را بی سواد ، نادان در امر تحقیق ، زبان ناشناس در خدمت مالیخولیای فاشیسم ، مجنون ، خود بزرگ بین ، فاشیست ، آلت دست رضا شاه فاشست و جاعل تاریخ ، یک چشمی شهر کوران ، آخوند سروزباندار ، عمله فکری یک زبان یک ملت برای «ممالک محروسه» زبان ناشناس و... بخوانید و ده ها نسبت و اتهام دیگر در یک صفحه روضه خوانی غرض ورزانه به او بچسبانید؟ واقعا شما اینهمه جسارت و اگر جسارت نباشد ، پررویی را از کدام سرزمین و با تکیه بر کدامیک از دستاوردهای علمی تان در زمینهء تاریخ ؛ زباندانی ، عربی دانی ، دین شناسی ، جامعه شناسی و زمینه های گوناگون دیگر، که اینگونه پرمدعا وارد آنها می شوید به دست آورده اید؟ ممکن است چند جلد از آثارتان را در یکی دوموارد از موارد یاد شده به خوانندگان معرفی کنید؟
متأسفانه سخنان شما از همان بای بسم الله تا یای تمت جز تهمت و لجن پراکنی نیست. سخنانی ست از آن نوع که غالبا در این فضای بی در و پیکر مجازی از سوی عده ای راه گم کردهء مسائل قومی و با نگاه ایدئولوژیک نژاد گرایانه قبیله ای انتشار می یابند و جز کینه پراکنی و انتقامجویی و احتمالا برانگیختن نفرت قومی در میان ایرانیان هدف دیگری را دنبال نمی کنند.
حقیقتاً در برابر چنین سخنانی که پشت کلمات و اصطلاحات دهان پرکن مخفی می شوند و نویسندگان آنها با تصنع بسیار می کوشند تا خود راخبره در موضوع خویش نشان بدهند نمی توان پاسخ گفت. تنها راهی که می ماند این است که آدمی بنشیند و برای شفای عاجل برخی بیماری های فکری و نظری و ایدئولوژیک کسانی دعا کند که حاضرند درخدمت نفرت پراکنی و تدوین نظریه کینه و انتقام ، حتی آزاد مرد بزرگی چون احمد کسروی را که خود افتخار بزرگی هم برای مردم آذریایجان و هم برای همه ملت ایران بوده است اینگونه با جسارت و با دهانی پر از اتهامات زشت و موهن ، لجن مال کنند . افسوس !



2012-04-14 03:48:33
این نقد است یا ناسزا گویی کسروی را بی سواد و یاوه گو گفتن یک کمی بی انصافی نیست . هر چه باشد در میان نزدیک به هشتاد کتاب او به نوشته هایی بر میخوریم که از ارزش والایی برخوردارند کم مانده بود که در این نوشته از کشنده های او قهرمان بسازیم

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد