چگونه بهاری است ؟
وقتی که تابستانش را بلعیدند
و روزهای پائیزش را
به امتداد یلداها سپردند
***
چگونه بهاری است؟
آن که زمستانش
تا گلوگاه عاطفه و عشق
پر از سرما و یخبندان است
و گلبرگ های احساس
پوشیده از برف
روزهای سالخورده هم
چه آرام می گذرند
انگار نمی دانند
گاه , تمام شدن
بر نشستن روی نیمکت دلهره و اختناق
زیر درخت ِ سر به فلک کشیده ی اندوه
ارجحیت دارد
و شکوفه ها می بارند
پر از زیبایی
بر زمینی که دلش سرد است
و تمام عمر , مدام
دور خودش می گردد
و حرفهایش را
دم به دم تکرار می کند
فراموشی محض
بهترین عیدی است
برای گنجشکی که
پرهایش را
یک به یک کندند
و بالهایش را
به همان درخت ِ کنار نیمکت بستند
و منقاری که
زان پس
هیچگاه باز نشد
فراموشی محض
بهترین عیدی است
برای سبزه ای که
روی زردش را
با جوانه های دلخوش
سرمست از شادی
سبز می کند
اما با یک بند
حتی قرمز
باز هم
اسارتش را فریاد می زند
_
بهار به کاشی ها هم می ریزد
که دلشان
به اندازه ی یک مرداب
ترک خورده
پیچک هم
نای رفتن ندارد
پای درخت , مانده !
***
چگونه بهاری است
که بارانش را
سالهاست
باد با خود برده
و در پیچاپیچ روزگار
در تمام چشمهای بی تاب
پنهان کرده
عقربک ها هم
تمام تنهاییشان را
با لالایی اوقات
پُر می کنند
بهار , تنهاست
آیا روزی
با شادی می خواند؟
و زمین
در را روی لولای شکسته می چرخاند ؟
تا در آستانه ی آن
یک لبخند
تمام دنیا را
رنگ دهد
آنگاه
آن روز
آن "بهار"
چگونه بهاری است ؟
۲۹ اسفند ۱۳۹۰
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد