logo





جنبش سبز خواهان پلورالیسم

شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۲۵ فوريه ۲۰۱۲

مرتضی اسماعیل پور

جنبش سبز با گذار از این مرحله به مرحله پلورالیسم قدم گذاشته است و اقلیت های بسیاری را در جمع و محفل خرد ورزی خود جای داده و توان خود را برای عدم شکل گیری موثر مونیسم در حکومتهای استبداد اقلیت به خرج میدهد.یکی از مولفه های مشخص در این جریان جنبش اعتراضی حضور دگر اندیشان و دگر باشی بوده است و که برای یافتن هویت خود دست به اعتراض و بازخواهی حقوق خود در جامعه شهروند محور کرده است.
جنبش سبز و در کلیت آن جنبش اصلاح طلبی در ایران وفراتر از مرزهای این کشور،پس ازانتخابات 88 و افشای رفتارهای صورت گرفته ، مورد توجه قرار گرفته است ،که بازخوانی این اهداف می تواند به شفاف شدن این پروژِه بازخوانی، موثر واقع شود،در این خصوص از چند زوایه آن را بررسی می کنیم.
1_ پس از انقلاب در ایران به سال 57 به مقتضای فضای بسته و انحصار طلبی قدرت ،گروه ها و اندیشه های مختلفی بر سکانداری قدرت نفوذ نمودند.پس از انقلاب نیز در دوران 8سال جنگ،بیش از قبل بر بدنه و ساختار قدرت چون اختاپوسی،چسپیده و آن را با طرز تفکر مطلق نگر و اقتدارگرایی خود پیش بردند. که به رغم نقد آنها در این سالها باز این گروه ها قدرت خود را از طریق تربیون های مختلفی وارد فاز اندیشه بحرانی کرده و فضای سرکوب و ارعاب را جهت سرکوب اصلاح گرای مدنظرقرار داده است.
2_ رویکرد و قرائت های صورت گرفته از مصادره به مطلوبات قوانین نیز وضعیت را به دور از جامعه راهکارطلب و همچنین دارای روح مسالمت آمیز و تسامح و تساهل گرا نموده. نظارت های قانون نیز با توجه به مسموم بودن تفسیر از آن دارای روح غیر قابل انعطاف پذیری بوده و روح قوانین فارغ از تفسیر صحیح قانونی آن ابزاری برای مقابله و پوشش رفتارهای غیر قانونی گردیده شده است،و برای هر ذهن پرسشگری سوالات و ابهاماتی را بی جواب ، و گاها ماندگار بر جای گذاشته است. وضعیت موجود را که باید حقوق اساسی آن به نفع شهروندان جامعه باشد،در تضاد خود می بیند،یکی از مولفه های دلیلی این نگرش نیز به دلیل تاکید جریانات اصلاح گرا بر بازگشت به متن قانون است. با این وجود بی جواب مانده است.با این وجود برخوردهای فراقانونی این جریان تنها در این سالها به موعظه و تب گرفتن خود ناقانونی دیده می شود.به هر حال تا زمانی که این طرز فکر را تفکری انحرافی و پنهان شدن پشت قانون خوانده شود و جامعه به گذار خود از مطلق نگری به قانون گرایی پیش نرود باز دست لویاتان سه سر بی شاخ و دم باز خواهد ماند.
در واقع هدف از این قانون گرایی معالجه نمودن غده سرطان قدرت خواهی مضاف برآنچه باید باشد قلمداد می گردد. که این مسئولیت را باید بدنه دستگاه امنیتی و قضایی کشور بر پایه موازین قانونی اعمال نظری مجدد بر آن داشته باشند.
3_برخوردهای فکری ،فرهنگی با دگر اندیشان ،اگر دگر اندیشی به معنای دیگر بودن و تفاوت شیوه فکری و زندگی افراد و گروه هایی باشد که بخشی دیگر ان را نمی پذیرند،به صورت منظم تر می توان گفت دگر اندیشی به معنای امکان حضور اندیشه های دیگران و داشتن اندیشه ای متفاوت با اندیشه رسمی و غالب و همچنین این قاب فکری را بتوان به نشر و ترویجش داد.چرا که هیچ کس نمی تواند ،همانند دیگری رای بدهد،بیاندیشد و هر آنچه اندیشه غالب می خواهد انجام دهد.اصلا این موضوع نیز امکان پذیر نیست. این در حالی است که تاکید بسزایی بر همسان اندیشی و حمایت شدید از «مونیسم» در جامعه ،روبرو هستیم.این گروه افراد خواهان «عالم وحدت» و به دور از کثرت و یا همان جامعه مدنی پلورالیسم هستند.هر آنچه بوی این رفتار پلورالیسم را هم بدهد آن را بیگانه و صدایی از سمت وسوی دشمنان جامعه وحدت گرا می نامند. حال می بینیم پلورالیسم و یا همان کثرت گرایی است که اجازه وجود دگر اندیشی را فراهم می کند و حق متفاوت بودن را به رسمیت می شناسد.
4_ زمانی که تاریخ را تعمیم به روزهای گذشته می دهیم به نیکی می بینیم که جامعه در چند سال گذشته خواهان گذر از اندیشه همسان اندیشی را در خود می خواهد.از سویی، مشاهده می کنیم که جامعه را گاها به دو بخش شهروند درجه اول و درجه دوم نیز تقسیم بندی نموده اند،این همان همسان اندیشی و ترویج تبلیغاتی آن مونیسم است. توزیع تفکر خود مورد احترام است اما، این توزیع معکوس کننده دیگر اندیشه ها ،نباید باشد. بلکه به نشر عقاید ان توزیع تفکر باید مربوط باشد.ما در جامعه گاها شاهد این هستیم که گروهی تنها در پس رد گروه دیگری اعلام حیات و موضع می نمایند و حتی رای صادره شده در صندوق اندیشه نیز ،نادیده گرفته شده و اقلیت سوار بر اکثریت ارای جمع آوری شده حکمرانی و اعمال عقیده می کنند.ضرورت مطلق نگری نیز در بازخوردهای رفتاری این گروه ،بیش از انکه رفتاری برپایه عقل و راشیونالیسم(عقل گرایی) باشد،بیشتر بر محور ارزش محوری و مداری، و رفتاری هدفمدار برای گفتارکرداری ،غیر عقلانی بوده است.همان طور که اشاره شد و باز گفته می شود یکی از لوازم وجود دگر اندیشی در جامعه عدم نفی دیگر اندیشه ها است و نفی دگر اندیشی همان «همسان اندیشی» است.در این بازخوانی سعی بر شناساندن این واژه در پراگماتیک(رفتار)سیاسی به نشان داده شده است. فشارها بر روی نهادهای فرهنگی نیز جهت این بوده است تا رویکردهای اصلاح گرا نیز در این پرسه گاها با مشکلات روبرو شود و ما شاهد این آپارتاید عقیدتی بوده ایم.
5_جنبش سبز با گذار از این مرحله به مرحله پلورالیسم قدم گذاشته است و اقلیت های بسیاری را در جمع و محفل خرد ورزی خود جای داده و توان خود را برای عدم شکل گیری موثر مونیسم در حکومتهای استبداد اقلیت به خرج میدهد.یکی از مولفه های مشخص در این جریان جنبش اعتراضی حضور دگر اندیشان و دگر باشی بوده است و که برای یافتن هویت خود دست به اعتراض و بازخواهی حقوق خود در جامعه شهروند محور کرده است.از منظر نگارنده عوامل بسیاری در شکل گیری جنبش سبز و جنبش اصلاح طلبی در ایران بوده و در این نوشته از چند زاویه بالاخص موضوع دگر اندیشی بررسی شده است.
مرتضی اسماعیل پور
4/12/1390

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد