مدرسه فمینیستی: پيش از انقلاب مشروطه زنان نقش مهّم و قابل توجهي در امور اجتماعي و سياسي كشور نداشتند. چرا كه در طول تاريخ ايران، زنان همواره از کسب موقعيتی متناسب با شأن و توانايیهايشان محروم ماندهاند. پردهنشينی و حضور کمرنگ زنان جامعه از يک سو و داوري غيرمنصفانه در مورد نقش آنها در عرصههاي گوناگون از سوي ديگر، ازجمله مهمترين عوامل اين محروميت تاريخی بودهاند.آنچه در لابهلای صفحات تاريخ از زنان بيان شده، تنها نقش آنها در حرمسراها و توطئههای پشت پردهی دربار بدون توجه به نقش سازندهی آنان میباشد. قبل از انقلاب مشروطه، روزنامههاي مختلفي داخل و خارج از كشور انتشار مييافت. روزنامههايي كه خارج از كشور انتشار مييافت، تأثير بسياري در نشر افكار آزادي خواهي و تجددطلبي داشت. اين روزنامهها كه به وسيلهي مسافران و يا در ميان محمولهي تجار ايراني به دست ايرانيان ميرسيد، دست به دست ميگشت و نوشتههاي آنها در قهوهخانهها، مساجد و ديگر مجامع عمومي توسط ديگران نقل ميشد. زنان روشنفكر و باسواد ايراني اين روزنامهها را ميخواندند و گاه خود در آنها مطلب مينوشتند. اين گونه روزنامهها در بيداري زنان نقش مؤثري داشتند.[1] روزنامههايي كه بلافاصله بعد از برقراري نظام مشروطيت در داخل كشور انتشار يافت، در بيداري زنان ميكوشيدند و اين روزنامهها به طور كلي بشارت دهندهي آزادي و برابري حقوق زن با مرد بودند و اعتقادشان بر اين بود كه زن نيز انسان است، در خلقت به او ظلمي نشده و چيزي كسر ندارد و تفاوتي ميان او و مرد در شرف انسانيت نيست. هر چند كه تلاش آنان در اين دوره بيشتر در زمينهي فراهم كردن شرايط احقاق حقوق اجتماعي و حضور زنان در عرصههاي مختلف اجتماع بود و به موقعيت و جايگاه زنان و دختران در محيط خانواده نميپرداختند.
با شروع انقلاب مشروطه، تحول عظيمی در حيات اجتماعی زنان ايرانی پديد آمد و آنان را متحول ساخت. انقلاب مشروطهي ايران، به همان نسبت که در اجتماع ايران اثر گذاشت، در رشد نهضت بيداری زنان نيز تاثير گذاشت و در اين ميان مطبوعات نقش اساسی داشتند. انتشار روزنامه که از اواسط دوران قاجاريه رواج يافت، بر فضای فکری جامعه تاثيرات عميقی گذاشت و سبب شد که مردم با جريانات اجتماعی و سياسی در شهرهای مختلف ايران، همچنين کشورهاي ديگر آشنا شوند.[2] مهمترين دغدغهی زن ايرانی پس از انقلاب مشروطه، شرکت در فعاليتهای گستردهی اجتماعی بود که يکی از مهمترين آنها انتشار نشريات تخصصی بانوان است. تا از اين طريق خواستهايشان را مطرح نمايند و در راستای رسيدن به اهداف جنبش خود تلاش کنند.[3] در اين دوره شاهد تلاش گستردهي زنان در عرصههاي اجتماعي و سياسي هستيم. آنان فعاليت گستردهاي را در عرصهي تعليم و تربيت، ارتقاي سطح دانش و بينش از طريق تأسيس مدارس، انجمنها و انتشار روزنامه آغاز كردند. هدف اساسي آنان روشن كردن بانوان و نجات آنان از جهالت و خرافات، باسوادكردن زنان، پرورش استعدادهاي نهفته و سهيم كردن زنان در فعاليتهاي اجتماعي و معيشتي همچنين پشتيباني از حقوق آنان بوده است.
کلمهي روزنامه، در زبان فارسی ريشهي قديمی دارد و در بسياری از کتابها به صورت «روزنامجه» ديده میشود. بنابراين روزنامه در زمانهای قديم به معنی دفتر «يادداشتها» و «گزارشهای روزانه» به کار میرفته است. اين اصطلاح در قرون اخير به همان معنای اوليه به کار میرود. گزارشهايي را که وقايعنگاران از هر گوشهي کشور به دولت میدادند روزنامه میناميدند.[4] اما روزنامه به معني معمول و رايج كنوني، ابتدا «كاغذ اخبار[5]»ناميده ميشد. نخستين روزنامهها را دولت منتشر ميكرد كه عبارت بودند از اوراق كوچكي كه اخبار و حوادث گوناگون درباري و دولتي را منتشر ميكردند. اين اوراق تنها در محيط نزديك به دربار منتشر ميشد و اغلب نويسندگان اين اوراق، سمت دولتي و عنوان رسمي داشتند[6] كه ميتوان به دو روزنامهي دولتي به اسم «ايران» و «اطلاع» كه فقط اخبار دربار را منتشر ميكرد اشاره كرد، هر چند بعدها يك روزنامه هم براي ملّت به نام «روزنامهي ملّتي» انتشار يافت. اما اين روزنامه هم نسخهي بدلي از همان روزنامهي دولتي بود.[7]
روزنامه، به عنوان يكي از ابزار اطلاع رساني، جايگاهي ويژه در افزايش سطح آگاهي افراد جامعه داشت و با توجه به انقلاب مشروطه و رويدادهاي پس از آن، سطح آگاهي زنان را با چاپ و انتشار مجله ارتقا بخشيد. اولين نشانهای که از انتشار نشريهی مطبوعات گيلان در دست است، مربوط به سال 1325 هـ .ق/1907م. است. به طور كلي ميتوان روزنامه را در مطبوعات گيلان به سه دوره تقسيم كرد: نخست، مطبوعات عصر مشروطيت كه در گيلان تا نهضت جنگل تداوم داشت. دوم، مطبوعات زمان حكومت ملّي دكتر مصدق كه چندان تداوم نداشت. سوم، مطبوعات زمان انقلاب اخير ايران سال 1357هـ .ش/1978م. كه همچنان ادامه دارد. ورود صنعت چاپ به گيلان زمينهي چاپ و انتشار روزنامهنگاري را در اين شهر فراهم ساخت.مجاورت شمال ايران با روسيه و بادكوبه، نفوذ فكري و سياسي جنبشهاي انقلابي آن سوي مرز، ايجاد روابط و مناسبات تجاري گيلانيها و نزديكي به اروپا، توسعه سواد در بين عامه مردم، گسترش مدارس جديد، تشكيل احزاب و انجمنهاي مترقي و انقلابي، چاپ و نشر جرايد و رسانههاي گروهي تأثير عميقي در بسط و توسعه مطبوعات گيلان به جا گذاشته است.[8]
روزنامهها و مجلات مربوط به زنان كه جريانات پيشرو و مترقي را مطرح ميكردند در عرصه مطبوعات ايران در گيلان هم ظاهر شدند. تحت تأثير اين تفكر، جرايدي مخصوص زنان به بازار عرضه شد كه صاحب امتياز و سردبيرانشان زنان بودند. در چنين شرايطي، مرضيه ضرابي(تولد: 1282 هـ .ق/ وفات : ؟) جزء نخستين بانوان فرهيختهي گيلاني بود كه در زمينهي آموزش، آگاهي دادن به زنان، انتشار روزنامه قدمهاي اساسي برداشت. وي از تاريخ 5 آبان 1298هـ .ش/1919م. مديرهي دارالايتام دولتي، از اول مهر1300 هـ .ش/1921م. مديرهي مدرسهي نِسوان ملّي آستارا و از اول شهريور ماه مديرهي مدرسهي بندر پهلوي فعاليت نمود و همچنين صاحب مقالات متعدد در روزنامة ستارهي ايران[9] و عضو هيأت تحريريه روزنامة زبان زنان[10] در سال 1299 هـ .ش/1920م. بود.[11]
نخستين اقدامات وي در جهت تأسيس مدارس براي دختران بود. وي اولين روزنامه اختصاصي زنان را در گيلان بهنام «نِسوانشرق» منتشر كرد. نشريهي «نسوان شرق» در راستاي آگاهي دادن به زنان در سال1304هـ.ش/1925م. به صورت مجله در 24 صفحه به ابعاد 16*12 سانتيمتر هر 15 روز يكبار در بندر انزلي منتشر گرديد. و امتياز آن در تاريخ 8 آذر 1304 هـ .ش/1925م. از تصويب شوراي عالي معارف گذشته است.[12] ولي اين كار ادامه نيافت و نامهي نسوان شرق به صورت روزنامه هر ده روز، يك شماره راه خود را ادامه داد. در جلد روي روزنامهي نسوانشرق يك كادر كليشهاي به طول و عرض 5/7*7*5/11 سانتي متر ديده ميشود كه از گوشهي سمت راست آن كُرهي خورشيد (معارف) پرتو خود را ميتاباند و در اين شعاع، نامهي نسوان شرق به صورت قوس به چشم ميخورد و سه شاخه شعاع از زيرحرف (ن .ق.) اسم روزنامه به صفحه ميتابد، ميزي با روميزي زيبا در سمت چپ و گهوارهاي در سمت راست و زني ايستاده در وسط كه با دستي گهواره و دستي ديگر كره زمين را ميچرخاند. در داخل كره نوشته شده است: «زن با دستي گهواره و با دستي ديگر كُره را حركت ميدهد». [13]
روزنامهي «نامهي نسوان شرق»
اين نشريه نقش موثري در بيداري و تنوير افكار زنان گيلان ايفا نمود. فعاليتهاي فرهنگي وي از سوي قشر خاصي از زنان مورد استقبال قرار گرفت و گروهي از اين زنان در روزنامهي او قلم ميزدند كه هدف اصلي آنها بيدار كردن همنوعان و جهت دادن به مسير پيشرفتهاي اجتماعي آنان بود مرضيه ضرابي زني نوگرا بود كه عملكرد وي و تلاشهاي او به توسعهي روند نوگرايي منجر شد.
در اين نوشتار به بررسي نامهي اعتراضي مرضيه ضرابي؛ مدير مدرسهي دوشيزگان، همچنين صاحب امتياز روزنامهي نِسوان شرق به وزارت معارف مبني بر انتخاب يكي از دو شغل مذكور و همچنين اسناد تقاضاي توقيف مجلهي نسِوان شرق و گزارش حكومت گيلان از چگونگي انتقال مريضخانهي بلدي بندر پهلوي به صحيهي كل مملكتي پرداخته شده است.
ابتدا به امر شوراي عالي معارف و وزارت جليله امتياز روزنامه را به مرضيه ضرابي واگذار نكردند. وي نامهاي اعتراضي به وزارت معارف نوشت، به اين علت كه از وي خواسته بودند كه يا به شغل مدير مدرسه بپردازد و يا مدير روزنامهي نِسوان شرق باشد. وي تقاضاي صدور امتياز روزنامهي نِسوان شرق را از وزارت معارف خواستار شد و در اين نامه به سمت و سوابق خود و فعاليتهايش در وزارت مطبوعات اشاره كرد. همچنين اين نكته را نيز خاطر نشان كرد كه روزنامهي نِسوان شرق در مدت 10 ماه حيات اجتماعي خود توانسته است ايفاي وظيفه نمايد و مورد حملهي هيچ يك از محاكمات قضائي واقع نشده است.[14]
مرضيه ضرابي به ادارهي معارف گيلان نوشت كه «از بيست و چهار ساعت خود را فقط پنج ساعت وقت خود را براي تعليم و مديريت در مدرسه كنترات دادهام».[15] هويت وي از طرف حكومت پهلوي به وسيلهي شخصي به نام ياور محمّد غفاري و شخص ديگري به نام سلطان حيدر قلي، تصديق و به مديريت معرفي شد. همچنين اعلام شد كه وي داراي معلومات جديد بوده و از اين امر به خوبي بر ميآيد و در ادارات عدليه مرتكب هيچ گونه تخلفي نشده است.[16]
اسناد توقيف مجلهي نسِوان شرق مربوط به «روابط سياسي ايران و شوروي» در زمان رضاشاه در سال 1305هـ.ش/1926م. بوده است. همچنين اسناد مزبور نشان ميدهد، شوروي از راههاي گوناگون و حمايت از كمونيستهاي ايران در پي اين بود تا حضور خود را در ايران گسترش دهد. وي برخلاف قوانين بينالمللي، گهگاه از تجاوز به خاك ايران نيز دريغ نداشت و در مناسبات اقتصادي خود با ايران نيز در پي منافع خود بود و كمتر به منافع مشترك دو كشور توجه مينمود.در بعضي از شهرهاي مهم شمال ايران اتحاديههاي صنفي متعددي تشكيل شد و جرايدي نيز به امور تبليغاتي اشتغال داشتند ولي با تغيير سلطنت در 9 آبان 1304 هـ .ش/1925م. مجلس شوراي ملّي خلع سلطنت خاندان قاجار را به تصويب رساند و «رضاخان پهلوي» را به رياست موقت مملكت انتخاب كرد. با مسألهي تغيير سلطنت، سير تحولات سياسي ايران در مسيري خلاف انتظار كمونيستها كه مقارن با گسترش اختلافات سياسي و تجاري ايران و شوروي نيز بود، اين دوره به پايان رسيد. اولين نشانههاي اين تغيير و دگرگوني را ميتوان در تعطيل جرايد كمونيستي و جلوگيري از فعاليتهاي صنفي و سياسي كمونيستها ملاحظه كرد.
گسترش كمونيسم در ايران نيز از اهدافي بود كه شورويها هيچگاه از آن غافل نميشدند. شورويها از يك سو با توجه به امكانات خود و بهرهگيري از مهاجران و از سوي ديگر با شركت در انجام خدمات رفاهي براي مردم ايران، تلاش ميكردند خود را دوستدار ايرانيان جلوه دهند، به تدريج اعتماد آنها را جلب كنند و از اين راه به اهداف سياسي خود دست يابند. البته در بين دولتمردان ايران كساني بودند كه از پيش از ترفندهاي سياسي شورويها آگاه شده باشند.[17] اينست كه حاكم گيلان و طوالش ضمن بيان چگونگي انتقال «مريضخانهي بلدي» بندر پهلوي به دولت ايران، توجه اولياي دولت را به اين نكته جلب ميكند « كه كاركنان دولت جماهير شوروي معلوم است براي پيشرفت سياست خود خيلي مساعدت با اين مؤسسهي ملّي [بيمارستان پهلوي] ميكنند و از همين راه مردم و مرضي را مرهون عاطفه و توجهات خود كردهاند.».[18] تلاشهاي آشكار و پنهان مأموران شوروي در گسترش كمونيسم چيزي نبود كه دولت ايران در مقابل آن سكوت كند.
بازخواني سند شمارهي اول :
[نشان تاج و شير و خورشيد] ، وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، ادارة معارف و اوقاف گيلان، سواد مراسلة مرضيه خانم ضرابی مديرة مدرسة دوشيزگانِ بندر پهلوی، نمرۀ 186، مورخة 22 دی 1305
ادارهي محترم معارف و اوقاف گيلان و طوالش دامت شوكته
در جواب مرقومة نمرۀ 3519 خاطر عالي را متوجه ميدارم كه در بدو امر كه اين جانبه تقاضاي صدور امتياز روزنامة نِسوانشرق را از وزارت جليلة معارف نمودم، سِمَتِ خود را مطابق سواد ورقهي لَف كه يك نسخهي آن نيز در وزارت متبوعه ضبط است معرفي نموده ممكن بوده در بدو امر شوراي عالي معارف و وزارت جليله اين نكته را در نظر گرفته و افتخار امتياز روزنامة مذكور را به اين جانبه واگذار نفرمايند ولي وقتي كه شوراي عالی و وزارت جليله با قيد معرفی امتياز نامة فوق الذكر به اين جانبه واگذار فرمودند، گمان نميكنم قانوناً و بدون هيچ گونه تقصيري يا انحراف از خط مَشي (تقاضاشده) روزنامه دچار تعطيل و يا اين جانبه هم از خدمت چندين سالهام صرفنظر نمايم. اگر با ديدة حق بين نگريسته شود در سرتاسر ايران فقط يك روزنامة نِسوان شرق بوده است كه در مدت 10 ماه حيات اجتماعي خود توانسته است ايفاي وظيفه نموده و مورد
بازخواني سند شمارهي دوم :
حملهي هيچ يك از محاكمات قضايي واقع نشود. پس ميتوانم تصور كنم كه اين بیمرحمتي وزارت متبوعه نه تنها سكته به امور شخصي و محاسبات اين جانبه خواهد زد، بلكه اين مسأله باعث خواهد شد كه سکتة مهمي به ترقي زنان اين مملكت ستمديده ميرسد و بديهي است تاريخ اين سطور را ضبط خواهد كرد و از طرفي گمان نميكنم با ذكر دلايل فوق اولياي وزارت جليله و آن رياست محترم راضي شوند كه پس از 22 سال مشروطيت ايران اين مملكت فاقد يك روزنامة زنانه باشد. به علاوه اين جانبه با ادارة معارف گيلان، فقط 5 ساعت وقت خود را براي تعليم و مديريت در مدرسه كنترات دادهام نه تمام 24 ساعت خود را. بنابراين به نام حفظ شئون زن از آن رياست محترم خواستارم كه از وزارت جليله تقاضا شود
بازخواني سند شمارهي سوم :
كه در اين باب، عطف توجه نموده و بيش از اين راضي نشوند قلوب پاك نسوان جريحهدار گردد.
مديره و صاحب امتياز نِسوان شرق
مرضيه ضرابي
مُهر روزنامهي نِسوان شرق
[حاشيه:] سواد مطابق اصل است. از طرفِ [امضای ناخوانا و مُهرِ کابينة معارفِ گيلان و طوالش]
بازخواني سند شمارهي چهارم :
[نشان تاج و شير و خورشيد] ، وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، ادارة معارف و اوقاف گيلان، نمرة 3624، مورخة 25 ماهِ 10 سالِ 1305
مقام منيع وزارت جليلة معارف و اوقاف و صنايع مستنظرفه دامت شوكته
به محض وصول مرقومة نمرۀ 5227/6538 راجع به مرضيه خانم ضرابي مديرة مدرسة دوشيزگان بندر پهلوي، قسمت اخير مفاد مندرجة آن را به وسيلة نمايندة معارف آنجا به خانم مُشارٌاليها متذكر شد (كه يكي از اين دو شغل را قبول و ديگري را استعفا دهد). اينك مشروحهای به اداره نگاشته كه سواد آن را از لحاظ مبارك ميگذراند تا به هر نحوي كه صلاح ميدانند امر و مقرر فرمايند تا جواب خانم مُعَزّي اليها داده شود.
رئيس معارف و اوقاف گيلان[امضای ناخوانا]
[حاشية 1:] معارف
[حاشية 2:] آقای صبا ـ سابقاً جواب صادر شده، مراجعه نماييد و ضبط کنيد. 12/11[/1305]
بازخواني سند شمارهي پنجم :
[نشان تاج و شير و خورشيد] ، وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، ادارة معارف و اوقاف گيلان
اسم مرضيه ضرابي پدر: مرحوم ميرزا محمدخان دبير خاقان طهراني، سن : 34
به موجب ورقهي سجل نمرة 1488 ناحية دولت. سابقة خدمت از تاريخ 5 عقرب 98 مديرة دارالايتام دولتي، از اول ميزان 1300 مديرة مدرسة نِسوان ملّي آستارا، از اول شهريور ماه جلالي مديرة مدرسة بندر پهلوي. صاحب مقالات سابقه در [روزنامة] ستارة ايران و عضو هيأت تحريريه [روزنامة] زبان زنان منطبعة اصفهان در مرخصي در سال 99.
اين جانبه براي بيداري خواتين گيلان خصوصاً بندر پهلوي و آشنا نمودن آنان به قوانين شرع انور درصدد تحصيل امتياز نامه به اسم نامة نِسوان شرق برآمده، اميد است در ساية راهنمايي پيشوايان محترم و مساعدت دولت خصوصاً وزارت جليلة متبوعه از عهدة ايفاي وظيفه برآيد. عليهذا از محضر علماي اَعلام بندر پهلوي کثرالله امثالهم و دواير مربوطة محترمة دولتي متمني است ذيلاً به تصديق هويت اين جانبه مِنّتگزارم فرمايند.
مرضيه ضرابي
بازخواني سند شمارهي ششم :
هويت خانم ضرابي را تصديق مينمايد. حكومت پهلوي. ياور محمّد غفاري.
هويت خانم ضرابي را پليس پهلوي تصديق مينمايد. سلطان حيدرقلي
عورت مستوره المسطوره عالمه به علوم جديده به مديريت معرفي شده صحيح است. العبد المسكين سلطان العلماء
خانم داراي معلومات جديده و به خوبي از عهدة مسئوليت اَعمال مرجوعه ميتوانند برآيند. هويت ايشان معلوم و شرايط را دارا ميباشند و در ادارات عدليه مرتكب هيچ گونه ازعنوان جزايي نشدهاند. صحية پهلوي حاج ميرزا آقا.
[حاشيه:] سواد مطابق سواد است. از طرفِ [امضای ناخوانا و مُهرِ کابينة معارف گيلان و طوالش]
بازخواني سند شمارهي هفتم :
-از : وزارت داخله، اول دي 1305 هـ .ش، نمرة 9، محرمانه
-به : وزارت جليلة داخله
عطف به 6214 وتعقيب نمرات بعديه[ي] آن، به عرض اين معروضه پرداخته. يك فقره روزنامه[ي] مُنْطَبَعة بندر پهلوي را كه موسوم به نامه[ي] نسوان شرق[19] و مديرة آن عيال ضرابي است كه پيشتر رئيس يكي از مدارس پهلوي بوده، لفاً ارسال ميدارد. شوهر مرضيه خانم ضرابي، مديرة روزنامه فعلاً در يكي از مدارس پهلوي معلم و اين روزنامه هم مثل ساير مؤسسات ايراني در آن بندر فيالحقيقه ارگان اجانب است و مروج مَنوياتِ آنها، به يك زني كه خودش هم مديرة مدرسة اُناثية يك سرحدي است، نبايد اساساً امتياز روزنامه داد. در بندري كه همساية اجنبي، كشتي خود را متصل به پُرت نگهداشته و كاركنان سياسي و اقتصاديش به وسيلة قواي بحريه و نظاميان خود، ادارة شيلات را بدون اينكه قراردادي با دولت بسته باشند به قوة قهريه ضبط مينمايند و عامل عمدة عملجات شيلات، يوزباشي حسينعلي را كه چهل و هشت سال است در شيلات بر عملجات رياست داشته براي اجراي نفوذ و مَنْويات خود اين طور خارج مينمايند و اسم او را از بين ميبرند و پليس دولت را براي تحقيق راه نميدهند، نامة نِسوانش هم اين ميشود كه ملاحظه ميفرماييد. بالاخره در نتيجة عدم توجه حقيقي كه اسم بي رسم آن مسالمت جويي است، تمامت نظريات اجانب چنانكه تا به حال پيشرفت كرده بعدها بالاتر از اينها قوي و تثبيت خواهد شد. بالنتيجه حق مالكيت ايران در اين بندر كه مهمترين مواقع سرحدي و بنادر ايران است روزافزون تحليل خواهد رفت. بنده اينجا نسبت به مذاكره با رئيس معارف اقداماتي كردهام، اما عقيده دارم به فاصلة كم با تهية ايرادي اين نامه توقيف، مأمور معارف بندر پهلوي را هم كه اعلان را نمره گذاشته از آنجا احضار و به يكي از ولايات غير سرحدي ايران مأموريت بدهند تا اين مأمورين و اين جرائد و مؤسسات نتوانند به اراده و مَرام پست خودشان و منفعت پرستي، حيثيات و هستي دولت و ملّت ايران را در همچو سرحدي دستخوش اغراض شئامتكارانة[20] خود قرار دهند و اين طورها به تضييع حق دولت بپردازند.[21]
[امضاء] ، [مُهرحكومت گيلان]
بازخواني سند شمارهي هشتم :
-از: وزارت داخله، ادارة حكومت گيلان و طوالش،اول دي 1305، نمرة 10، محرمانه
-به : وزارت جليلة داخله
به طوري كه با تلگرافِ تََحَت (نمرهي 12) در جواب رمز نمرهي (1147) آن وزارت جليله معروض داشتهام، بر اثر امر مبارك آقاي دكتر موسيخان، رئيس صحة شمال را با احكام صادره به عهدة حكومت بندر پهلوي ورئيس بلدية آنجا روانة پهلوي نمودم كه مريضخانة بلدي را تحت نظر دكتر عبدالله خان رئيس قرانتين آنجا تسليم نمايند. تا جزو صحية كلي مملكتي اداره شده باشد. اعضاي انجمن بلدي آنجا عموماً و حاج يوسف زمان اف كه خانة شخصي او مريضخانه است، خصوصاً خيلي مخالفت كرده، پس از جلسات و مشورتهاي زياد قرار دادهاند، ده روز به آنها فرصت داده شود تا انجمن نظريات خود را به تهران گفته، اگر در مدت مزبور بر طبق مَرام خود احكامي از طهران صادر نكنند مريضخانه را تسليم صحية كلي مملكتي نمايند. دكتر موسي خان هم اين استمهال را پذيرفته و مقتضي نديده است مقاومت شديدي نموده باشد. البته اهتمام ميشود بعد از ده روز مريضخانه تسليم به دكتر عبدالله خان گردد، اما به اين نكته دولت به ضرورت بايد عطف توجه نمايد كه كاركنان دولت جماهير شوروي معلوم است براي پيشرفت سياست خود خيلي مساعدت با اين مؤسسة ملّي ميكنند و از همين راه مردم و مرضي را مرهون عاطفه و توجهات خود كردهاند. البته وقتي مريضخانة بلدي تسليم صحة كلي مملكتي شد طبعاً روسها ديگر مساعدتي نخواهند كرد و اگر آن وقت مريضخانه خوب اداره نشود در انظار موهون و سخت به سياستِ دولتِ هم توجه ضرر خواهد داد. ما بايد اين مؤسسه را كه امروز در حكم يك مؤسسة خارجي است همين كه تحويل گرفتيم به قدري مرتب و خوب نگاه داريم كه اجانب، وسيله به دست نياورده، نتوانند افكار جامعه را به خود از اين راه توجه دهند. در ذيل عرض مراتب فوق، نظر اولياي آن وزارت جليله را توجه ميدهد به صورت حساب بلدية پهلوي كه مخصوصاً در جريدة نسوان شرق درج كردهاند. ضمناً عرضه ميدارم جريدة ترغيب[22] هم يكي از جرايدي است كه در رشت طبع ميشود و ارگان اجانب است و از بلدية پهلوي فقط همين جريده را آبونه شدهاند.[23]
[امضاء] ، [مُهرحكومت گيلان]
منابع :
الف ) اسناد
اسناد منتشر نشده :
از وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه به ادارة معارف و اوقاف گيلان، دي ماه 1305 هـ .ش، « اعتراض مدير مدرسة دوشيزگان و صاحب امتياز روزنامة نِسوان شرق به دستور معارف مبني بر انتخاب يكي از دو شغل مذكور»،529 ژ5 آپ1، سازمان اسناد ملّي.
از وزارت داخله به وزارت جليلة داخله ،اول دي ماه 1305 هـ .ش، «تقاضاي توقيف جريده (نسوان شرق) به علّت تبليغات به نفع اجانب و واگذاري بيمارستان از طرف روسها به بلديه» ، 21 4 ظ3 ب آ ا ، سازمان اسناد ملّي.
از وزارت داخله به ادارة حكومت گيلان و طوالش، اول دي ماه 1305 هـ .ش، «تقاضاي توقيف جريده (نسوان شرق) به علّت تبليغات به نفع اجانب و واگذاري بيمارستان از طرف روسها به بلديه»، 21 4 ظ3 ب آ ا ، سازمان اسناد ملّي.
اسناد منتشر شده :
اسناد روابط ايران و شوروي (در دورهي رضاشاه/1318-1304هـ.ش)،بهكوشش: محمودطاهراحمدي،(1374)، تهران، سازمان اسناد ملّي ايران.
ب) كتابها
-آرين پور، يحيي، (1354)، از صبا تا نيما(تاريخ 150 سال ادب فارسي)، جلد اول، چاپ سوم، تهران، فرانكلين.
-شيخ الاسلامي، پري، (1351)، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، تهران، انتشارات زرين.
-صدر هاشمی، محمد، (1364)، تاريخ جرايد و مجلات ايران، جلد چهارم، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات کمال.
-فرخ زاد، پوران، (1378)، دانشنامهی زنان فرهنگ ساز ايران و جهان، جلد دوم، تهران، انتشارات زرياب.
-ناهيد، عبدالحسين، (1360)، زنان ايران در جنبش مشروطه، تبريز، نشر احياء.
-مومني، باقر، (1357)، ايران در آستانهي انقلاب مشروطيت و ادبيات مشروطه،چاپ پنجم، نشرسپيده و انتشارات شباهنگ.
-نوزاد، فريدون، (1379)، تاريخ جرايد و مجلات گيلان (از آغاز تا انقلاب اسلامي)، تهران، سازمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
ج) مقاله
موسايي، بهزاد، (دي ماه 1375) ، «نگاهي به فعاليت زنان در مطبوعات گيلان» ، گيلهوا ، سال پنجم، شمارهي 38، صص40-38.
پانوشت ها:
[1] ناهيد،عبدالحسين، زنان ايران در جنبش مشروطه، صص25 و 26 .
[2] همان ؛ ص 29.
[3] شيخ الاسلامي، پري، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران،ص75.
[4] آرين پور،يحيی ،(1350)، از صبا تا نيما ، ج1، ص234 .
[5] نخستين روزنامه فارسي به نام «كاغذ اخبار» در سال 1252هـ .ق/ 1836م. در ايران منتشر شد.گويا از واژهي انگليسي گرفته شده و ترجمهيNews paper است.
[6] آرين پور، يحيي، از صبا تا نيما، ج اول، صص234 و 235.
[7] مومني، باقر،(1357)، ايران در آستانهي انقلاب مشروطيت و ادبيات مشروطه، چاپ پنجم، تهران، نشر سپيده و انتشارات شباهنگ، ص134.
[8] موسايي، بهزاد، (دي ماه 1375) ، «نگاهي به فعاليت زنان در مطبوعات گيلان» ، گيلهوا ، سال پنجم، شمارهي 38،ص38.
[9] مدير روزنامه ستارة ايران حسين صبا بود و اين روزنامه در اواخر حكومت قاجاريه در سال 1294 هـ .ش/1915 م. در تهران به چاپ رسيد و به تخريب چهرهي حكومت قاجار و تلاش جهت استقرار جمهوري پرداخت. همچنين ستايش از رضاخان را در دستور كار خود داشت كه بعدها به خاطر انتقاد از رضاشاه سيصد ضربه شلاق خورد. اين روزنامه طرفدار جمهوريت و آن را به هيچ روي مغاير با اسلام نميدانست . همچنين به تشريح نسبت جمهوريت با جامعه، قانون، انتخابات، ديانت، زنان، اقتصاد، توسعه، نوسازي و پيشرفت ميپرداخت. (برگرفته از كتاب: مشروطه و جمهوريت (ريشههاي نابساماني نظم دموكراتيك در ايران)، عليرضا ملائي تواني، نشر گستره ،تهران، 1381. )
[10] روزنامة «زبان زنان» سومين نشريهي اختصاصي زنان ايران با مديريت صديقه دولت آبادي اداره ميشد. اين نشريه در سه دوره منتشر شد و بر مباحث ويژهي زنان، از سياست و مسائل جامعه سخن ميراند. اين روزنامه ابتدا به بحث در امور مربوط به زنان و دوشيزگان (مانند شرايط انتخاب همسر، روابط زن و شوهر، اصول خانه داری و...) میپرداخت. اما بعدها به موضوعات ديگری همچون مناقشهي قلمي با مردان پرداخت که در نتيجه روزنامه جنبهی جنجالی پيدا کرد و موضوع آزادی و استبداد را پيش از مسائل مرد و زن، هدف بحث قرار داد.
[11] آرشيو (س. ا.م.ا )، محل در آرشيو؛ 529 ژ5 آپ1 ، شماره رديف 297016888 .
[12] فرخ زاد،پوران، (1378)، دانشنامهی زنان فرهنگ ساز ايران و جهان، صص1176 و 1177.
[13] نوزاد، فريدون، تاريخ جرايد و مجلات گيلان، ص153.
[14] آرشيو (س. ا.م.ا )، محل در آرشيو؛ 529 ژ5 آپ1 ، شماره رديف 297016888 .
[15] براي اطلاع بيشنر ر. ك به : سند شمارهي 2.
[16] آرشيو (س. ا.م.ا )، محل در آرشيو؛ 529 ژ5 آپ1 ، شماره رديف 297016888 ؛ و جهت اطلاع بيشتر به : سند شمارهي 6 رجوع كنيد
[17] اسناد روابط ايران و شوروي (در دورهي رضاشاه/1318-1304هـ.ش)،بهكوشش:محمودطاهراحمدي، ص23.
[18] آرشيو ( س. ا.م.ا )، محل در آرشيو؛ 421ظ3ب آ 1 و شماره رديف 293001990 .
[19] نامهي نسوان شرق : مجلهاي بود ويژة بانوان به سردبيري مرضيه ضرابي كه در بندر پهلوي (بندر انزلي فعلي) و هرماه دو شماره در سال 1304 هـ.ش./ 1925م. منتشر شد.
[20] اصل: شئامتكانه
[21] آرشيو ( س. ا.م.ا )، محل در آرشيو؛ 421ظ3ب آ 1 و شماره رديف 293001990 .
[22] ترغيب ؛ روزنامهاي خبري بود كه اسدالله ياوري آن را در رشت در سال 1303 هـ.ش./1924م. منتشر كرد.
[23] آرشيو ( س. ا.م.ا )، محل در آرشيو؛ 421ظ3ب آ 1 و شماره رديف 293001990 .