logo





حزب توده و کانون نویسندگان ایران

چهار شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۱ فوريه ۲۰۱۲

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar02.jpg
پاییز سال ۱۳۵۸، هیات دبیران و اکثریت اعضای کانون تصمیم گرفتند در اعتراض به کتابسوزان‌ها و قلم شکنی ها و اختناق و فاشیسمی که صدای گام هایش شنیده می شد شب هایی مشابه " ده شب شعر" و به نام " شب های آزادی و فرهنگ" در دانشگاه تهران برگزار کنند.گروهی از اعضای کانون نویسندگان از جمله به آذین، سیاوش کسرایی و فریدون تنکابنی که پیش برنده و مبلغ سیاست های حزب توده در کانون بودند با این برنامه مخالفت کردند تا آن جا که پس از جدل ها و تنش های بسیار کار به جدایی و انشعاب کشیده شد.
بی بی سی - حزب توده در زمره پیشتازان تبلیغ و ترویج سازماندهی گروه های اجتماعی مختلف بر شالوده خواست های مشخص صنفی و اجتماعی در ایران است. این حزب تشکل هایی از این دست نیز سازمان داده است.

حزب توده اما سازماندهی تشکل های صنفی و اجتماعی در راستای ساخت یک جامعه مدنی مورد نظرش نبوده است. هدف این حزب بهره برداری از این تشکل ها، با درک و فهم و رفتاری فرقه گرایانه و معطوف به کسب قدرت سیاسی – ایدئولوژیک بوده است.

این حزب تشکل های صنفی و اجتماعی را زائده خود خواسته، و با نگاهی ابزاری دست به تشکل سازی برده است، و یا در تشکل ها نفوذ و شرکت کرده و به فعالیت پرداخته است، با این هدف که رهبری و کنترل تشکل های موجود و پا گرفته را به دست گیرد، و آن تشکل ها در راستای سیاست های حزب هدایت کند.

چنین درک و فهم و رفتاری را حزب در رابطه با کانون نویسندگان ایران نیز اعمال کرده است اما به دلیل اینکه بخش اعظم اعضای کانون نویسندگان ایران روشنفکران فرهنگی و هنر و سیاسی و فلسفی آگاه به این دست ایدئولوژی ها و سیاست سازی ها بوده اند، حزب توده نتوانسته است به اهداف خود در رابطه با کانون نویسندگان دست یابد و از کانون به عنوان یک زائده حزبی بهره برداری سیاسی و ایدئولوژیک کند.
دوره اول کانون نویسنگان

کانون نویسندگان ایران به طور رسمی و علنی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ اعلام موجودیت کرد، و به عنوان نخستین تشکل صنفی و دموکراتیک اهل قلم میهنمان فعالیت اش را آغاز کرد. پیش از شکل گیری کانون نویسندگان ردپای جمع های ادبی در ایران، که عرصهء رقابت های شعر خوانی و طبع آزمایی بودند را می توان در قرن های یازدهم و دوازدهم یافت.

در نیمه دوم قرن دوازدهم – اواخر دوره ی افشاریه- "پیشقدمان نهضت ادبی" در راه شکل دهی انجمن های ادبی گام های بلند تری بر داشتند. شهر اصفهان کانون نهضت بود. مطرح ترین جمع در این دوره انجمن " میرسید علی مشتاق" (۱۱۷۱ ه- ق) بود. "از آن هنگام تا رخداد فرهنگی – ادبی "نخستین کنگره نویسندگان ایران" تاریخی بر این انجمن ها گذشت .

نحستین کنگره نویسندگان ایران در چهارم تیر ماه سال ۱۳۲۵ به دعوت انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و با شرکت بیش از یکصد نفر از نویسندگان ، شعرا و محققان ایرانی در باغ " خانه فرهنگ" و در حضور نخست وزیر قوام السلطنه و عده ای از وزرا و سفیرکبیر شوروی بر پا شد. حزب توده که ۵ سال از تولدش می گذشت، نقش سیاسی و فرهنگی اش در برگزاری این کنگره نشان داد.

سفارت شوروی در ایران نیز در تشکیل این کنگره نقش داشت. در یکی از بند های قطعنامه این کنگره قرارگذاشته شد:" کنگره تاسیس یک کمیسیون تشکیلات موقتی را که بنیاد اتحادیه گویندگان و نویسندگان ایران باشد, پی ریزی کند". این مصوبه اما روی کاغذ ماند.

در نیمه اول سال ۱۳۴۱ نخستین گام در این راستا بر داشته شد. تعدادی از نویسندگان و مترجمان و خبرنگاران و عکاسان مطبوعات در پارک شهر تهران گرد آمدند و "سندیکای نویسندگان و خبر نگاران" مطبوعات را تاسیس کردند.

در این دوره رژیم شاهنشاهی که نقش و جایگاه تشکل های مستقل اهل قلم را در تحولات دموکراتیک جامعه می دانست، به گونه‌ای کنترل شده، با کمک‌های بی‌دریغ به اهل قلم هوا‌خواه اش دست به انتشار مطبوعات ریز و درشت، انجمن‌های مختلف کتاب و بنگاه‌های متنوع نشر و ترجمه، بر‌پایی برنامه‌های ادبی و انجمن و تشکل زد و این در حالی بود که همان هنگام بر تعداد ۶۵ روزنامه‌نگار، نویسنده و مترجم ممنوع القلم می‌افزود .

محافل و انجمن‌های گونه‌گون اهل قلم با تشدید سانسور از سویی و درک ضرورت روز افزون آزادی اندیشه و بیان و قلم، در کنار خواست های صنفی اهل قلم، بحث شکل دهی تشکلی از اهل ‌قلم را مطرح کردند.

این مجموعه ضمن اعلام خواست خود به مقامات حکومتی( دیدارحضوری با آقای هویدا به سال ۱۳۴۵) اندک اندک نطرات و رفتار خود را در رابطه با شکل دهی این تشکل سامان دادند .

بخشی از نویسندگان، شاعران ،مترجمان و پژوهشگران، که جمع ها و گروهای ادبی خود را در خانه ها، کافه ها، دانشگاه ها، کتابفروشی ها، دفاتر روزنامه ها و مجلات مستقل، مطب ها( به ویژه مطب "دلگشا" دکتر ساعدی) برپا می کردند( مثل گروه ادبی تالار قندریز، طرفه، کافه نادری و....). در فاصله ی سال های ۱۳۴۶-۱۳۴۵ در باره تاسیس تشکل مستقل صنفی و دموکراتیک اهل قلم به تکاپو و تلاش بیشتری افتادند، و سرانجام با یاری بسیاری ازاهل قلم ساکن در شهرستان ها کانون نویسندگان ایران را شکل دادند.

رضا براهنی از بنیانگذاران کانون نویسندگان می نویسد: " فکر کانون در همان پاییز ۴۵ در مطب ساعدی به پیشنهاد آل احمد مطرح شده است . بنده آل احمد و ساعدی را بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران می دانم."

محمدعلی سپانلو، داریوش آشوری، باقر پرهام و شمس آل احمد "تحریم کنگره" ای را که در بار قصد برپایی آن را داشت سر آغاز شکل گیری کانون می دانند. سپانلو می نویسد:

" در زمستان سال ۱۳۴۶ شمسی از سوی دولت وقت مقدمات تشکیل کنگره ای به نام کنگره نویسندگان ایران فراهم می شد. محفلی از جوانان نویسنده که در یکی از پاتوق های روشنفکری تهران پیرامون زنده یاد جلال آل احمد گرد می آمدند به او پیشنهاد کردند که به نام نویسندگان مستقل ایران , بانی تنظیم اعلامیه و جمع آوری امضاهایی علیه این کنگره شود، که از نظر آنها دولت ساخته و فرمایشی بود. حمایت آل احمد از این پیشنهاد باعث شد که پس از چند جلسه گفتگوی مقدماتی، سر انجام در اول اسفند ماه ۱۳۴۶ متنی نوشته شود به نام " بیانیه در باره کنگره نویسندگان". گروه اولیه که این متن را تهیه کردند عبارت بودند از: جلال آل احمد ,داریوش آشوری ,نادر ابراهیمی ,بهرام بیضایی , محمد علی سپانلو , اسلام کاظمیه, فریدون معزی مقدم ,اسماعیل نوری علاء و هوشنگ وزیری. پشتیبانی نویسندگان، شعرا و مترجمان از این بیانیه سبب شد که دولت وقت رسما "انصراف خود را از تشکیل کنگره نویسندگان اعلام کند و امضا گنندکان بر آن شدند تا از این تجمع برای تشکیل همان اتحادیه آزاد قانونی که درآن متن آمده بود، استفاده کنند."

بیانیه تحریم کنگره را ۴۹ تن از شاعران، نویسندگان، مترجمان و پژوهشگران امضا کردند. "اولین جلسه رسمی هیئت موسس کانون نویسندگان ایران در تاریخ ۱۵/۱/ ۴۷ تشکیل شده و پس از چند جلسه بحث و گفت و گو سرانجام در اول اردیبهشت ماه ۱۳۴۷ در یک گرد همایی عمومی ۴۹ نفر نویسنده به عنوان هییت موسس شروع کار تشکیلاتی به نام" کانون نویسندگان ایران" را اعلام کردند. این هیئت علاوه بر تاسیس و امضای اساسنامه، متنی را به نام " درباره یک ضرورت" تحریر و امضا کرد که مرامنامه کانون نویسندگان ایران شناخته شد..."

حزب توده به دلیل غیرقانونی بودن و نیز اختناق حاکم برجامعه توان اینکه بر روند شکل گیری کانون تاثیری تعیین کننده داشته باشد، نداشت. برخی از چهره های ادبی ای که از اعضا و فعالین حزب توده بودند اما با اندکی تاخیر پا پیش گذاشتند، که به محمود اعتماد زاده، سیاوش کسرایی، فریدون تنکابنی و هوشنگ ابتهاج می توان اشاره کرد .

جلال آل احمد در "دفتر ایام" اش می نویسد: ".....یک دسته هم آنهایی اند که از گود بیرون مانده بوده اند، مثل به آذین که پنجشنبه گذشته منزل ما آمد و خوشحال شدیم همگی ...." . در روند شکل گیری کانون نویسندگان به آذین که توده ای ها از او پیروی می کردند در آغاز مخالف نشستن در کنار آل احمد بود و به همین دلیل او و سایر توده ای ها بیانیه را با یک هفته تاخیر امضا کردند.

اسماعیل نوری علا می نویسد: "کانون روی دو ستون استوار شد: آل احمد و به آذین پس اگر چه به آذین جزو آن ده نفر نبود، اما تنها او بود که با شکستن دیوار ضخیم بین حزب توده و نیروی سوم و آمدن به خانه آل احمد امکان پا گرفتن کانونی متشکل از کلیه نویسندگان مترقی ایران را ممکن ساخت ...."

در دوره اول فعالیت کانون به سال ۱۳۴۹-۱۳۴۷، در جمع مؤسسان کانون نویسندگان از همان ابتدا گروه بندی فکری و سیاسی وجود داشت، جناحی آل احمدی و جناحی دیگر به آذینی و جمعی نیز بی طرف و میانه کانون را شکل دادند، اما گرایش و تلاش غالب، جاری کردن درک و رفتاری مبتنی بر پلورالیسم فکری و هنری و سیاسی بود.

در نخستین انتخابات هیات دبیران کانون به آذین و کسرایی به عنوان عضو هیات دبیران انتخایب شدند و در کنار سایر اعضاء هیات دبیران کانون، نادرنادرپور، هوشنگ وزیری، اسماعیل نورعلا، محمد علی سپانلو، رضا براهنی، اسلام کاظمیه، یدالله رویایی فعالیت های کانون را آغاز کردند. سیمین دانشور و جلال آل احمد کاندید انتخابات نشدند، "جلال به به آذین نیز توصیه کرده بود او هم کاندید نشود و بگذارد جوانان کار را پیش ببرند که به آذین موافقت نکرده بود."

فعالیت این دوره کانون در سال ۱۳۴۹ متوقف شد. رژیم شاهنشاهی که از دادن مجوز به کانون سر باز زده بودبه دستگیری و زندانی کردن برخی از اعضای کانون، تهدید و ارعاب و ممنوع القلم کردن تعدادی دیگر رو آورد و امکانات فعالیت کانون را محدودتر کرد. فشار رژیم از یک سو و مشکلات و مسایل درونی کانون و مرگ جلال احمد از سوی دیگر کار کانون را به تعطیلی کشاند.

درباره مشکلات و مسائل درون کانونی می توان به دسته بندی های سیاسی و ایدئولوژیک، داشتن درک حزبی و گروهی از فعالیت صنفی و دموکراتیک، خود محوری و خود خواهی، کمبود عضو مستقل و مسؤلیت پذیر، فرصت طلبی و کمبود شجاعت ضرور اشاره داشت. گروه بندی سیاسی در این دوره فضای سوء ظن و بدبینی در کانون به وجود آورده بود.

محمدعلی سپانلو می نویسد: "... بی شک سوء ظن گروه آل احمد در مواردی بیراه نبود. بعدها معلوم شد عوامل توده ای در داخل و بلندگوهای آنان در خارج از کشور، سعی می کردند انگ حزب را به کانونی بزنند که فراتر از دسته بندی های ایدئولوژیک و تنها برای تامین حقوق اجتماعی و صنفی اهل قلم تشکیل شده بود."
دوره دوم کانون نویسنگان

دوره دوم فعالیت کانون از اواخر سال ۱۳۵۵ آغاز شد. کانونیان در فاصله سال های ۱۳۴۹ تا اواخر سال ۱۳۵۵ به طور پراکنده به فعالیت فرهنگی و هنری (ادبی) خود در انجمن ها و محافل متعدد ادامه دادند.

سال ۱۳۵۵ تعدادی از اعضا قدیمی کانون و تنی چند از نویسندگان و پژوهشگران (علی اصغر حاج سید جوادی, باقر پرهام, اسلام کاظمیه, منوچهر هزارخانی وشمس آل احمد) در دیدارهای شان توافق کردند که کانون نویسندگان را مجددا" فعال کنند.

کانونیان با انتشار نامه سرگشاده‌ای خطاب به امیر عباس هویدا، نخست وزیر وقت,(۲۳ خرداد ماه ۱۳۵۶) فعالیت علنی آغاز کردند. در این نامه که امضای ۴۰ تن از اهل قلم را در پای خود داشت، کانونیان خواستار رعایت مواد قانون اساسی در رابطه با آزادی اندیشه و بیان و قلم، و لزوم توجه به رشد و شکوفایی فرهنگی و خلاقیت های فکری در جامعه شدند. نامه سرگشاده دیگری با امضای ۹۰ نفر از شاعران، نویسندگان، مترجمان و پژوهشگران خطاب به نخست وزیر وقت، جمشید آموزگارمنتشرشد، در این نامه نیز آنچه در نامه به هویدا عنوان شده بود، مطرح شد.

زندگی کانون در این دوره نیز با پیرایه‌های عدم تحمل, دسته بندی های سیاسی، ایدئولوژیک و محفلی، سیاست زدگی و درک حزبی از فعالیت صنفی، خود محوری و خودخواهی، کمبود عضو مستقل و مسؤلیت پذیر و حضور فرصت طلبی همراه بود. جدایی علی اصغر حاج سید جوادی و باقر مومنی، و آنچه در "ده شب شعر" میان اهل قلم توده ای و طرفداران مشی مبارزهء چریکی رخ داد و نیز رویداد اخراج و جدایی اعضا و هواداران حزب توده از کانون نویسندگان بازتاب مسائل طرح شده در زندگی درونی کانون بودند.

پاییز سال ۱۳۵۸، هیات دبیران و اکثریت اعضای کانون تصمیم گرفتند در اعتراض به کتابسوزان‌ها و قلم شکنی ها و اختناق و فاشیسمی که صدای گام هایش شنیده می شد شب هایی مشابه " ده شب شعر" و به نام " شب های آزادی و فرهنگ" در دانشگاه تهران برگزار کنند.گروهی از اعضای کانون نویسندگان از جمله به آذین، سیاوش کسرایی و فریدون تنکابنی که پیش برنده و مبلغ سیاست های حزب توده در کانون بودند با این برنامه مخالفت کردند تا آن جا که پس از جدل ها و تنش های بسیار کار به جدایی و انشعاب کشیده شد.

توده ای‌های جدا شده از کانون "شورای نویسندگان و هنرمندان ایران " را برپا کردند که اهل قلم و هنرمدافع خط "امام خمینی" و "حکومت اسلامی" در آن گرد آمدند.

مسؤلین این شورا پس از جدایی از کانون برای نشان دادن اختلاف شان با کانونیان به قلم یکی از مسؤلان این شورا خطاب به خامنه ای، که آن هنگام رئیس جمهور بود، نوشتند:" ما دیگراندیش هم که باشیم باز مسلمانیم شما برای ما واقعا مثل یک برادر، مثل یک پدر، مثل یک همرزم مقاوم هستید" .این شورا شعار " پر دوام باد خط رهبری آزموده و استوار امام خمینی در انقلاب اسلامی ضد امپریالیستی و مردمی ایران " را نیز زینت بخش فصل نامه " شورای نویسندگان و هنرمندان ایران" کرد.

سال ۱۳۶۰ حکومت اسلامی با زبان و رفتاری خشونت آمیز‌، کانون نویسندگان ایران را به تعطیلی کشاند. اعدام سعید سلطانپور، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان, دستگیری برخی از اعضای کانون و بالاخره حمله به دفتر کانون در خیابان مشتاق، تخریب و مصادره اموال آن در تیر ماه سال ۱۳۶۰، نقطه پایانی بود بر فعالیت های دوره دوم کانون نویسندگان ایران.
دوره سوم کانون نویسندگان

دوره سوم فعالیت کانون از سال ۱۳۶۷ آغاز شد. فاصله سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷، که سال های تشدید اختناق و کشتار دگراندیشان بود، عده ای از کانونیان تن به تبعید دادند و آنان که در ایران ماندند به اجبار به فعالیت های انجمنی، گروه ای و محفلی روی آوردند.

در سال ۱۳۶۷ طرح مسایل مربوط به کمبود کاغذ, برگزاری سالگرد نیما و.... گردهمایی ها, متن نویسی ها, اعتراض به سانسور و سرانجام بحث فعال کردن کانون نویسندگان را به همراه داشت. اعلام همدردی و یاری رساندن جمعی از روشنفکران اهل قلم به زلزله زدگان کشور در سال ۱۳۶۹ بحث فعال کردن کانون نویسندگان را مطرح تر کرد، تا آن حد که این مساله به عرصه مطبوعات کشور کشانده شد.

در تداوم همین تلاش ها اواخر سال ۱۳۶۹ در یک گردهمایی غیر رسمی، تعدادی از شاعران, نویسندگان, مترجمان و پژوهشگران طرحی با عنوان " پیش نویس منشور کانون نویسندگان ایران" تدوین کردند.در این پیش نویس به وجود سانسور و هرگونه ممیزی اعتراض شده بود و امضا کنندگان خود را مکلف به دفاغ از آزادی اندیشه و بیان و قلم کرده بودند و به صراحت نیز خواستار تجدید فعالیت کانون شدند. این پیش نویس به خاطر پاره ای اختلاف نظرها، مسایل مربوط به فتوای قتل سلمان رشدی در ایران و تهدیدهای حکومت گران مسکوت ماند.

پس از انتشار متن "ما نویسنده ایم"، حکومت اسلامی پاسخ شناخته شده ای داد. توهین، تهدید، ارعاب، شلاق، زندان، شکنجه، قتل و نقشه کشتار دسته جمعی نویسندگان با پرتاب اتوبوس حامل آن ها به قعر دره ( ۱۷ مردادماه ۱۳۷۵) پاسخ حکومت اسلامی به خواست اهل قلم بود.

کانونیان اما به تلاش خود ادامه دادند و با برگزاری جلسات متعدد و مشورتی سرانجام پیش نویس جدید منشور کانون را" با توجه به روح عمومی و بیانیه اول کانون ( اردیبهشت ۱۳۴۷) و موضع کانون نویسندگان ایران( مصوب فروردین ماه ۱۳۵۸) و با استناد به متن " ما نویسنده ایم"( ۲۳ مهر ماه ۱۳۷۳) تصویب ومنتشر ساختند( ۱۸ شهریور ۱۳۷۵).

فشارها و کشتارها اما مانع ادامه تلاش های کانونیان نشد. ۱۳ اسفند ماه سال ۱۳۷۷ نخستین نشست عمومی کانون نویسندگان ایران، پس از ۱۷ سال تلاش پیگیر اهل قلم، با حضور ۷۰ تن از اعضای کانون نویسندگان ایران برگزار شد.

پنج شنبه ۴ آذر ماه ۱۳۷۸ کانون نویسندگان ایران نخستین مجمع عمومی دوره سوم فعالیت اش را نیز با حضور ۱۲۰ شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر و با پیام احمد شاملو و سیمین دانشور آغاز کرد.

فعالیت های این دوره کانون، که شاهد آن هستیم، کم تر از دو دوره ی قبل پیرایه های غیر دموکراتیک، کج روی و کج اندیشی داشته است. تجربه دو دوره ی گذشته، سال ها کار فکری و عملی در شرایط سخت، جای چندانی برای حضور و تکرار خطا های گذشته باقی نگداشته است.

گمان زده می شود اعضاء و هواداران احزاب و سازمان های سیاسی، به ویژه توده ای ها به این واقعیت مهم پی برده اند که مقوله و مفهوم سیاسی بودن کانون نویسندگان تفاوت بنیادین با مقوله و مفهوم حزبی، سازمانی و ایدئولوژیک کردن فعالیت های کانون نویسندگان و هر نوع تشکل صنفی و دموکراتیک دارد.

برخی منابع این مقاله :

۱- رضا براهنی، تاریخ کانون نویسندگان ( روایتی دیگر) کلک, شماره ۶, شهریور ۱۳۶۹
۲- محمد علی سپانلو, خاطراتی از فصل اول کانون نویسندگان ایران ۴۹- ۱۳۴۶, کلک, شماره ۴ , تیرماه ۱۳۶۹
۳- شمس آل احمد، از چشم برادر( در باره جلال آل احمد) , یادداشت های روزانه, انتشارات کتاب سعدی ,قم , تابستان ۱۳۶۹
۴- اسماعیل نوری علا، روزنامه کیهان , شماره ۱۰۹۰۱, مورخ ۱۸/۱۰/۵۸
۵- یاد نامه جلال آل احمد , به کوشش علی دهباشی , نشر به دید ( تهران) , سال ۱۳۷۸
۶- م. ا. به آدین, از هر دری ...جلد اول , انتشارات جامی، تهران ۱۳۷۰
۷- باقر مومنی ، از یک در به صد در, آدینه , شماره ۸۹
۸- ده شب ( شب های شاعران و نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان ), انتشارات امیر کبیر, ۱۳۵۶
۹- فصل نامه ی شورای نویسندگان و هنرمندان ایران/ تهران، سال ۱۳۶۱
۱۰- مسعود نفره کار، بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، بررسی تاریخی و تحلیلی کانون نویسندگان ایران و کانون نویسندگان ایران در تبعید، ۵ جلد، نشر باران، سوئد، سال۲۰۰۲


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


مسعود نقره کار
2012-02-02 21:52:45
با سلام به دوست ارجمند آقای صلاحی. در آن شب ها علاوه بر آنچه در رابطه با شعر خوانی زنده یاد فریدون مشیری رخ داد ، به اعتراض بخشی از جمعیت به شعر خوانی موسوی گرمارودی ، و نیز اعتراض اهل قلم توده ای و برخی دیگر از اعضای کانون به شعر خوانی سعید سلطانپور می توان اشاره داشت . من با شما موافقم که این نوع بر خوردها نشان از عدم تحمل دیگری و دگر اندیشی داشت اما ناروشنی هایی در رابطه با مقوله ی صنفی و دموکراتیک بودن فعالیت کانون به ویژه در رابطه با شعر خوانی سلطانپور هم سبب ساز پاره ای از اعتراض ها بود.


احمد صلاحی
2012-02-01 20:05:42
قبل از اینکه آقای نقره کار ، مطلب خود را وارد به دوران بعداز انقلاب برساند ، اشاره ای سریع به "ده شب شعر" انیستیتو گوته نموده اند :
"جدایی علی اصغر حاج سید جوادی و باقر مومنی، و آنچه در "ده شب شعر" میان اهل قلم توده ای و طرفداران مشی مبارزهء چریکی رخ داد و نیز رویداد اخراج و جدایی اعضا و هواداران حزب توده از کانون نویسندگان بازتاب مسائل طرح شده در زندگی درونی کانون بودند."

در چندین نوشته دیگر از نویسندگان مختلف نیز اشاره ای به آن شبهای تاریخی شده و لی هنوز نمی دانم، چرا کسی نسب به مهمترین واقعه ای که در آن شبها -به نظر نگارنده - اتفاق افتاد ، با صراحت صحبت نمی کند . از آن حادثه باید آموخت تا مبادا در آینده و در چنان جو پرشوری ، بار دیگر مروت و مدارا را فراموش کنیم ؟

قضیه از این قرار بود که، وقتی نوبت به شعر خوانی زنده یاد فریدون مشیری رسید ، بخشی از حاضرین در آن شب با جنجال «اهانت آمیز » مانع شعر خوانی فریدون مشیری شدند. در اواخر ١٣٥٦ هنوز چشم انداز روشنی از آینده نداشتیم و تنوع آرا و اندیشه ها هنوز برجسته نشده بود. بعضی از نویسندگان و شاعران ما در آن شبها با احتیاط از واژه ی ممیزی به جای سانسور استفاده میکردند. و خوش بینانه بنظر می آمد که سکولاریزم دست بالا را دارد. با این تفاصیل برخورد آن چنانی با شاعر مردمی، زنگ خطری بود که نشان از نبود عمومی تولرانس در جامعه ی روشنفکری ما میکرد. خوشبختانه با تلاش مجدانه ی مدیریت شبهای شعر به آرامش گرائید.

بنظر نگارنده ی این کامنت ، بروز آن حادثه ریشه ی فرهنگی داشت و ناشی از نداشتن زمینه و تجربه ی بحث و گفتگو در خانه ، مدرسه و محیط کار بود. تو گوئی «فرهنگ » شاهنشاهی در تمام واحدهای اجتماعی رسوب داده بود و نیاز به باز آموزی و کسب ارزش های والای پلولاریستی در جامعه داشتیم که متاسفانه با حکومت مذهبی این امکان نیز از بین رفت.
اگر منظور آقای نقره کار از نقل قول بالا همین واقعه ی مربوط به زنده یاد فریدون مشیری می باشد ، امیدوارم در نوشته های بعدی از آن با روشنی صحبت شود. ولی اگر مسائل دیگری مطرح بود. من نمی دانم و قبلا از شما پوزش میخواهم.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد