logo





حمايت از گلشيفته فراهانی حمايت از همه زنان ايران است

(نقدی بر مقاله آقای مرتضی کاظميان: گلشيفته يا پرستو و فاطمه و مرضيه )

پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰ - ۲۶ ژانويه ۲۰۱۲

سهيل روحانی

soheil-rouhani.jpg
آقای کاظميان عزيز:

من برخی از مقاله های شما را خوانده و از آنها آموخته و لذت برده ام. اما در باره مقاله اخيرتان با عنوان «گلشيفته يا پرستو و فاطمه و مرضيه»، که در گويانيوز چاپ شده است، حرفهايی دارم که می خواهم با شما در ميان بگذارم. انشاالله که ابهامات من در پرتو معرفت و توضيحات شما برطرف شود.

بگذاريد با عنوان مقاله شروع کنم، يعنی با «گلشيفته يا پرستو و فاطمه و مرضيه». وقتی «يا» بين دو کلمه قرار می گيرد معنايش اين است که بايد بين اين دو کلمه يکی را انتخاب کرد. راستی چه می خواهيد بگوئيد؟ می خواهيد بگوئيد که بين حمايت از گلشيفته و حمايت از پرستو و فاطمه و مرضيه بايد يکی را انتخاب کرد؟ آيا بر اين باوريد که حمايت از گلشيفته و حمايت از آن سه عزيز زندانی با هم همخوانی ندارند و حمايت از يکی لزوماً به معنای عدم حمايت از ديگری است؟ برداشت من از مقاله شما اين است که شما اين طور فکر می کنيد. من اين طرز فکر را نادرست و ظلمی در حق خانم فراهانی و حاميان ايشان می دانم.

نوشته ايد که «گلشيفته فراهانی سه روز است فضای مجازی را آکنده است» و بعد هم نتيجه گرفته ايد که «ماجرای گلشيفته فراهانی» مسائل اصلی از قبيل مسئله زندانيان سياسی و انتخابات را تحت الشعاع قرا داده است. می گوئيد: «کمتر از ۶ هفته تا انتخابات فرمايشی و نمايشی مجلس باقی است. سرکوبگران و تماميت‌ خواهان در حال بسط اقتدار نامشروع خود با تشديد خفقان و سرکوب‌اند، و می‌کوشند به اشکال گوناگون، با ارعاب و بازداشت نخبگان جامعه، مهندسی انتخابات مطلوب خود را بی مزاحم پيش برند. خطای راهبردی است که کنشگران مدنی و فعالان سياسی (حتی در فضای مجازی)، مسائل فرعی را جايگزين مسائل اصلی کنند. دست‌کم آن‌ که نهايت وقت ناشناسی است که در ميانه‌ی چنين دعوايی، کسی مدعی پيگيری «حق فردی» و دفاع از «آزادی شخصی» و مفاهيم مشابه شود.»

به اين گفته چند ايراد وارد است. ما با انتخاباتی رو به رو هستيم که عملاً از سوی جنبش سبز تحريم شده است و اصلاح طلبان نامزدهايی ندارند که برايش فعاليت کنند و نگران برنده شدن يا بازنده شدنش باشند. بنابراين، مطرح شدن چند روزه خانم فراهانی در فضای مجازی نمی تواند بر نتيجه انتخاباتی که اصلاح طلبان در آن شرکت نکرده اند تأثيری داشته باشد. از اين گذشته، بيش از يک سال است که اصلاح طلبان موضوع شرکت در انتخابات را با دقت دنبال کرده و با نگارش هزاران مقاله ابعاد گوناگون آن را بررسی کرده اند. بنابراين نمی توان ادعا کرد که مطرح شدن چند روزه خانم فراهانی هواداران جنبش سبز را از تحليل مسائل مربوط به انتخابات باز داشته است. خوب بود آقای کاظميان روشن می کرد که در اين شش هفته ای که تا انتخابات مانده است جنبش سبز چه کاری می خواسته بکند که عکسهای نيمه برهنه خانم فراهانی و اقدامات هواداران ايشان در فضای مجازی جلو انجام آن را گرفته است. از آنجا که تماميت خواهی اقتدارگرايان اصلاح طلبان را از شرکت فعال در انتخابات باز داشته است به نظر نمی رسد که اصلاح طلبان، تا زمان انتخابات، جز نوشتن مقاله و انجام مصاحبه با رسانه های خارج از ايران و صدور اعلاميه بتوانند کار بيشتری انجام بدهند. بنابراين، آيا بهتر نيست که از اين انفعال تحميل شده بر جنبش استفاده کنيم و با دفاع از خانم فراهانی در تعميق حقوق شهروندی و دموکراسی بکوشيم؟

در جمله بالا می گوئيد: «سرکوبگران و تماميت‌ خواهان در حال بسط اقتدار نامشروع خود با تشديد خفقان و سرکوب‌اند». اين حرف شما کاملاً درست است. اما در برابر حاکمان مستبد چه بايد کرد؟ جواب منطقی اش اين است که بايد از آزادی ها دفاع کرد. اما پاسخ حيرت انگيز شما اين است که نبايد از آزادی ها دفاع کرد. می گوئيد: «نهايت وقت ناشناسی است که در ميانه‌ی چنين دعوايی، کسی مدعی پيگيری «حق فردی» و دفاع از «آزادی شخصی» و مفاهيم مشابه شود».

شما در جمله ای که قبلاً ذکر شد هشدار داده ايد که «خطای راهبردی است که کنشگران مدنی و فعالان سياسی (حتی در فضای مجازی)، مسائل فرعی را جايگزين مسائل اصلی کنند». به باور من، کارخانم فراهانی اِعمال حق آزادی بيان يعنی مهمترين رکن دموکراسی است. چرا گمان می کنيد که آزادی بيان، مسئله ای «فرعی» است؟

اينها به کنار. انصافاً بفرمائيد خانم فراهانی چه موقع بايد کاری را که کرد می کرد تا او و مدافعانش را به «وقت ناشناسی»، لطمه زدن به زندانيان سياسی و اخلال در فعاليتهای جنبش سبز متهم نکنيد؟ در دو سال اخير، کدام روز بوده است که زندانی سياسی نداشته ايم يا با بحران سياسی رو به رو نبوده ايم که خانم فراهانی بتواند با خيال راحت، و بدون ترس از اتهاماتی که به ايشان زده می شود، حق شهروندی اش را اعمال کند و آن طور که می خواهد در برابر دوربين ظاهر شود؟ ترديدی ندارم که اگر خانم فراهانی اين کار را دوسال پيش، شش ماه پيش، و يا حتی شش ماه ديگر هم می کرد باز هم به «وقت ناشناسی» متهم و اقدامش به مثابه تلاش برای ايجاد انحراف از مسئله زندانيان سياسی و ديگر مسائل اصلی جنبش سبز تخطئه می شد.

نوشته ايد: ««تضاد اصلی» در ايران امروز، منازعه‌ی دموکراسی و اقتدارگرايی، و چالش انرژی ‌بر آزادی ‌خواهان و تماميت‌ طلبان است. اشتباه استراتژيک است که حاملان و همراهان جنبش سبز، پيگيری و تعميق جنبش اعتراضی خود را در سايه‌ ی اقدام اخير، يا جنگ روانی اقتدارگرايان از ياد ببرند.» واقعيت اين است که هيچ نشانه ای در دست نيست که اقدام خانم فراهانی کوچکترين خللی در فعاليتهای جنبش سبز ايجاد کرده باشد. البته کار خانم فراهانی موضوع بحث و گفتگوی فراوان در فيس بوک شده است. بسياری از موافقان و مخالفان خانم فراهانی به فيس بوک ايشان رفته و در موافقت يا مخالفت با ايشان چند کلمه ای نوشته اند. مقاله هايی هم در دفاع از ايشان نوشته شده است. اما اين فعاليتها دقيقاً در ارتباط با مهمترين مسئله جنبش دموکراسی خواهی در ايران يعنی آزادی بيان است و اگر به درستی با آن برخورد شود می تواند موجب بالا رفتن آگاهی سياسی ايرانيان بشود و به آنها ياد بدهد که شالوده دموکراسی بر تحمل دگر انديشان و احترام به حقوق ديگرانی که ما با عقايدشان موافق نيستيم استوار است. ماجرای خانم فراهانی مانع مطرح کردن ديگر مسائل، از جمله وضعيت زندانيان، در فضای مجازی نشده است. امير ارجمند، مجتبی واحدی، عطاالله مهاجرانی، محسن کديور، عبدالعلی بازرگان و ديگر شخصيت های جنبش سبز اقدام خانم فراهانی را ناديده گرفته و به آن نپرداخته اند. در نشريات پر خواننده اينترنتی سياسی از قبيل گويا نيوز، جرس، روزآنلاين، اخبار روز، عصر نو و غيره هم مقاله های زيادی در باره ايشان چاپ نشده است که بخواهد ديگر مسائل را تحت الشعاع قرار بدهد. به هر حال، فعاليتهايی که به سود خانم فراهانی شده است به هيچ وجه به معنای آن نيست که «جنبش اعتراضی ... يا جنگ روانی اقتدارگران» به دست فراموشی سپرده شده باشد. جنبش سبز جنبش ريشه داری است که هزاران فعال سياسی و ميليون ها هوادار دارد. اين جنبش به صرف اين که خانم فراهانی چند روز به شکل گسترده ای در فضای مجازی مطرح شده است تضعيف نمی شود و عزيزان سياسی در بند و اهدافش را از ياد نمی برد.

نوشته ايد که «تضاد اصلی در ايران امروز منازعه ی دموکراسی و اقتدارگرايی» است. اگر به اين موضوع باور داريد پس بايد به ياد داشته باشيد که آزادی بيان ستون فقرات دموکراسی است. دموکراسی به انسان حق می دهد که عقايد، افکار و احساسات خود را از طريق کلام، مطبوعات، پوشش، آرايش صورت و حرکات بدن بيان کند. کسانی که در خيابان ها به نشانه اعتراض به حکومت يک دقيقه می ايستند، يا در دادگاه به عنوان اعتراض به عدم صلاحيت دادگاه سکوت می کنند و به پرسشهای دادستان يا قاضی پاسخ نمی دهند، يا به علامت اعتراض به سنتها موی خود را به شکلی نامتعارف رنگ می کنند، يا روسری بر سر می کنند و يا روسری شان را از سر بر می دارند حق خود را برای بيان عقايد و احساساتشان اعمال کرده اند. خانم فراهانی هم، با اقدام اخيرش، از اين حق استفاده کرده است. دفاع از اقدام ايشان، صرفنظر از اين که انگيزه ايشان چه بوده است و ما در باره برهنه شدن چه نظری داريم، دفاع از دموکراسی است.

اين که ما ايرانيان در واپسين سالهای قرن بيستم به استبداد مذهبی تن در داديم، و بيش از سه دهه است که آن را تحمل می کنيم، دليلی جز اين ندارد که عشق به آزادی های فردی در دل ما ريشه ندوانده است. دفاع از گلشيفته فراهانی درخت آزادی را در دلهای ما آبياری و ريشه هايش را محکم تر خواهد کرد.

حمايت از گلشيفته فراهانی حمايت از حقوق همه زنان ايران است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد