logo





محکوميت تجاوز و ترور عليه منافع ملی

گفتگوی تلاش با محمد امينی

دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰ - ۲۳ ژانويه ۲۰۱۲

محمد امینی

mohammad-amini.jpg
من به هیچوجه باور ندارم که این تأسیسات، تأسیسات نظام جمهوری اسلامی است. این‌ها تأسیسات کشور ماست. این‌ها سرمایه سرزمین ماست. یعنی با پول مردم ایران ساخته شده و فردا هم که این حکومت نباشد، همین تأسیسات در اختیار دولت نماینده مردم قرار خواهد گرفت.
تلاش ـ چند روز پیش بار دیگر در تهران در پی یک عملیات تروریستی یکی از دانشمندان رژیم اسلامی کشته شد. اولين سئوال ما اين است که چنین اقداماتی اساساً با چه اهدافی دنبال می‌شوند و سرمنشاء تصمیم گیری در کجا قرار دارد؟

محمد امینی: اجازه بدهید من بدون اینکه خُرده ای بگیرم به پرسش شما داشته باشم و تنها برای اینکه برداشت ناروشنی در میان نباشد، نخست این توضیح را بدهم که معلوم نیست، کارشناسی که کشته شده تا چه اندازه در کار پژوهشی هسته ای فعال بوده یا در کار اداری. دوم اینکه، من اصولاً فکر نمی‌کنم که برای ما درست باشد که افرادی را که در این مدت کشته شده‌اند، دانشمند رژیم اسلامی بدانیم. این‌ها دانشمندان ایران هستند و دست بر قضا در این دوره هم جمهوری اسلامی بر سر کار است. این افراد جزو دانشمندان و کارکنان مملکت ما هستند، جدا از اینکه چه حکومتی بر سر کار باشد. به هر حال من حساب این انسان‌ها را از کسانی که گردانندگان سپاه پاسداران و حکومت هستند، جدا می کنم.

اما اینکه سرمنشاء تصمیم گیری از کجاست، ببینید ایران از دوران آغاز جمهوری اسلامی و در این 33 سال بطور دائم درگیر یک جنگ رسمی و غیر رسمی بوده است. یعنی از زمانی که عراق به ایران حمله کرد و سپس تنش‌های قومی که در پیرامون ایران سازمان داده شد، هر از چند گاه بر پایه سیاست های خارجی و بر پایه ماجراجویی های جمهوری اسلامی، این تنش‌ها کاهش و افزایش پیدا کرد.

در دوران لشگرکشی ایالات متحده به عراق - در دوره ای که آقای بوش سر کار بود و نومحافظه کاران- بار دیگر جریان های قومی در ایران تواناتر شدند و فعالیت‌های تروریستی هم در گوشه و کنار ایران بالا گرفت. در غرب ایران از سوی گروه‌های پژاک و دیگران و در شرق ایران گروه‌های تروریستی مانند جندالله، در شهرها در اینجا و آنجا بمب گذاری هایی صورت می گرفت. به نظر می‌آید پس از این تهدیدهایی که در این یکی دو سال در گرفته و کارهایی که در جریان بوده و واکنش‌هایی که جمهوری اسلامی از خود نشان داده، در کنار کوشش برای بی ثبات کردن پروژه هسته ای جمهوری اسلامی از راه فرستادن ویروس، اینک کشتن دانشمندان پروژه غنی سازی هسته ای در ایران و همچنین بمب گذاری هایی که در گوشه و کنار ایران در مراکز، بالا گرفته.

به نظر من تردیدی نباید داشت که کانون برنامه ریزی این کارها، در خارج از ایران، در پایتخت های کشورهایی مانند عربستان، اسرائیل و شاید هم ایالات متحده است. این کارها اصلاً یک پدیده داخلی نیست. حتی اگر یک گروه هوادار انجام کارهای ترور و و رفتار خصمانه علیه دولت در ایران وجود می داشت، آماج حمله را پروژه هسته ای قرار نمی داد و شاید به ترورسیاسی دست می زد. چون آماج حمله ها به پروژه هسته ای و غنی سازی اتمی ایران و همچنین هدف‌های نظامی ایران است، نشان می‌دهد که کارزار برآمده از دولت های خارجی است. افزون براین، کارشناسان برجسته امنیتی پیشین سیا و گروه های دیگرهم گفته اند همه نشانی های موساد و سیا در این کارها آشکارا به چشم می خورد.

تلاش ـ به هر حال، اين عملیات تروریستی و آن عملیات انفجاری که در پایگاه سپاه در ملارد اتفاق افتاد، گویای این است که این اهداف کاملاً شناسایی شده و دقیق هستند. آيا انجام چنین اقداماتی می‌تواند بدون همکاری درونی باشد؟

محمد امينی: یعنی اینکه در ایران هم آدم‌هایی هستند که با آن‌ها همکاری می کنند؟ بی گمان. یعنی تردید نداشته باشید که دولت های خارجی سال هاست در ایران افرادی را با خودشان دارند، سال هاست که – من الآن اطلاع دارم بر اساس گزارش هایی که به دست آورده ام- که در کردستان عراق، اسرائیل مشغول پرورش کسانی است که قصد پرداختن به کارهای تروریستی در ایران را دارند. در گذشته هم چنین بوده و از وجود سازمان مجاهدین و وابستگان شان در داخل کشور حتماً بهره جسته اند. افزوم براین، در این شرایط تاریخی چندین سال گذشته که مهاجرت گسترده ایرانیان به سرزمین های اروپایی و آمریکایی صورت گرفته، یافتن کسانی که ایرانی تبار باشند و یا در همسایگی ایران به زبان فارسی آشنا باشند و یا در درون ایران با هر انگیزه ای علاقمند به کار با سازمان های جاسوسی غرب باشند، چندان دشوار نیست. من تردیدی ندارم کسانی که به این کارها دست می‌زنند، دولت های خارجی در پشت آنها هستند، پایگاه و آدم‌هایی هم در داخل ایران دارند و داشتن آدم در داخل ایران از زمان شاید صد سال پیش به این سو، از سوی دولت های خارجی رسم بوده و رواج داشته و مملکت ما هم آدم خودفروش متأسفانه کم ندارد.

تلاش ـ این اقدامات را تحت عنوان «جنگ محدود» یا «جنگ پنهان» می خوانند. می‌گویند نسبت به یک حمله نظامی گسترده هزینه‌های انسانی و مادی آن به مراتب کمتر است، هم برای حمله کنندگان و هم برای مردم کشورمان. و گفته می‌شود که هدف پشت این اقـدامات در‌ واقع، سرنگون کردن رژیم اسلامی است. آیا فکر می‌کنید به این شیوه رژیم سرنگون می شود؟

محمد امينی: اجازه بدهید که به پرسش تان در دو بخش پاسخ بدهم. نخست اینکه جنگ با ایران در چند زمینه جریان دارد. یکی جنگی است که در عراق جریان دارد. یعنی جنگ ایران و عربستان در خاک عراق که مدتی است آغاز شده. به ویژه پس از خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از عراق و حتی پیش از آن، ایران دارای نفوذ زیادی در عراق شده و در میان دولتیان و نظامیان عراق و گروه های سیاسی اسلامی شیعی این کشور دارای پایگاه است و دولت عربستان نمی تواند این را بپذیرد. و این بمب گذاری هایی که در این چند ماه در عراق صورت گرفته، به نظر من ارتباط دارد با پروژه جنگ غیر رسمی میان ایران و عربستان در عراق. یک سوی دیگر ماجرا برانگیختن تنش‌های قومی در ایران است. و این پروژه شاید بخشی از یک پروژه ی دوازده سیزده ساله‌ای باشد که در پیرامون ایران آغاز شده و یک نوع جنگ و گریز با ایران است و بسیار با آن آشنا هستند و من هم پیشتر به آن اشاره کرده ام و در باره اش نوشته ام.

کارزار تازه‌ای که آغاز شده در ارتباط با همین مسأله غنی سازی و احتمال دستیابی ایران به جنگ افزار هسته ای است و واکنش به آن، همین نوع جنگ‌های محدود و عملیات تروریستی است. جالب اینجاست که دنیا تروریسم را محکوم می‌کند، کشورهایی که خودشان در پشت این کارها هستند تروریسم را محکوم می کنند، ولی به بهانه اینکه حکومت ایران یک حکومت خودکامه و سرکوبگر و ضد حقوق مردم ایران است، گمان می‌کنند که در این زمینه تروریسم ایرادی ندارد. ترور به تنهایی سقوط هیچ رژیمی نمی انجامد. واقعیت این است که حکومتی مانند جمهوری اسلامی که به رغم تحریم های گسترده ای که صورت گرفته، هنوز دارای امکانات مادی کسترده ای است و از پایگاه در میان بخشی از مردم برخوردار است، با تروریسم واژگون نمی شود اگرچه می توان پذیرفت که بیشتر مردم مخالف رزیم هستند هرچند به شکلی سازمان نیافته و بدون رهبری توانا.

حکومتی را که دارای امکانات نظامی و امنیتی بسیار پیچیده و گسترده و تا حدودی برحوردار از پشتیبانی یک اقلیّت فعال و سازمان یافته، با راهکارهای تروریستی از هم نخواهد پاشید. آنهم اینگونه ترورهای پراکنده. این را سازمان دهندگان ترور و بمب گذاری ها هم می دانند. به داوری من، هدف از این ترورها و بمب گذاری ها چیز دیگری است. بیشتر کارشناسان امنیتی جهان که نشانه های درگیری اسرائیل را در این کارهای تروریستی در ایران می بینند، بر این باور هستند، و من هم این ارزیابی را می پذیرم، که اسرائیل به دنبال تحریک دولت ایران برای واکنش است. یعنی امیدوار هستند که با دست زدن به این نوع کارها، جناح هایی از داخل حکومت ایران را بر بیانگیزند که کاری بکنند که جنگ با ایران و حمله نظامی به ایران را از نظر افکار عمومی جهان توجیه بکنند.

ببینید، اگر امروز بدون هیچگونه مقدمه‌ای اسرائیل به ایران حمله بکند و مراکز اتمی و سپاه پاسداران و نقاط حساس ایران را بمباران بکند و بهای نفت به بشکه ای 200 یا 250 دلار برسد و حتی در پیامد آن ایران موفق بشود که تنگه هرمز را ببندد، گناه این کار تا حدود زیادی در افکار جهانی به حساب اسرائیل نوشته خواهد شد واکنش بسیار گسترده جهانی بوجود خواهد آمد. اما اگر دولت های اسرائیل و عربستان و دیگر نیروهایی که طرفدار جنگ با ایران هستند موفق بشوند، با این نوع عملیات و با گسترش ترورها و عملیاتی مشابه، جناح هایی از هیئت حاکمه ایران را بر بیانگیزند که آن‌ها هم کارهای مشابهی انجام بدهند، مثلاً بمبی بگذارند و به کشتی‌های آمریکایی حمله کنند یا آنطور که اینجا و آنجا تهدید کرده‌اند با غرق کردن چند کشتی حامل سیمان تنگه هرمز را ببندند یا مثلاً یک کارزار بمب گذاری در کشورهای دیگر مانند اسرائیل یا کشورهای اروپایی یا حتی ایالات متحده براه بیاندازند که به حساب جمهوری اسلامی نوشته بشود، در این صورت دخالت نظامی در ایران یک سرپناه و پوشش و توجیه پیدا خواهد کرد. بنابراین من باور ندارم که این ترورها اصلاً بتواند خدشه و یا تکانی به قدرت و توانایی جمهوری اسلامی وارد کند. اما می‌تواند تحریک کند رفتار و واکنشی را که به دخالت آشکارتر نظامی در ایران بیانجامد.

تلاش ـ ممکن است که از طریق این ترورها نتوانند حکومت را به طور کامل سرنگون کنند. ولی چقدر احتمال این هست که شیرازه امور کشور از هم متلاشی بشود؟ بعد در بخش‌هایی از ایران مانند مناطق مرزی که حساس‌تر است، به کمک همین کشورهای خارجی شورش هایی برپا بشود و رژیم با توجه به درگیر بودنش در جنگ قدرت، درگیر بودنش در مسائل بحران های خارجی نتواند از تمامیت ارضی کشور دفاع کند. آيا ممکن است یک چنین اهدافی هم پشت این اقدامات باشد؟

محمد امينی: به داوری من و بر پایه آزمون و تجربه سی و اندی سال‌ گذشته در جمهوری اسلامی و همچنین نگاه به نمونه‌هایی از این دست کشورها و همچنین تاریخ خود ایران، تنها از دو راه ممکن است شیرازه فرمانروایی و اقتصاد و را بگونه ای از هم بپاشانند که رژیم در آستانه سقوط قرار بگیرد. یکی خیزش و جنبش گسترده مردم است مانند آن چه در بهمن 57 روی داد و یا جنبش خرداد 1388 که رژیم جمهوری اسلامی را تا آستانه فروپاشی پیش برد که متأسفانه رهبری آن توانایی ادامه کار را نداشت، که اين موضوعی است که باید در فرصت دیگری در باره‌ی آن صحبت کنیم که چه کژراهه و چه نادرستی هایی از جمله از سوی مخالفان جمهوری اسلامی در جنبش سبز در پیش گرفته شد و جنبش نتوانست به آنگونه که باید و شاید به حیات خودش ادامه بدهد. جدا از این، تجربه نشان می‌دهد که تنها از راه یک کار گسترده نظامی و نیمه نظامی مانند دخالت دولت های در ایران مانند دوران جنگ جهانی اول و یا کارهایی که بطور سازمان یافته و گسترده در ایران در تمام دوران زمامداری مصدق انجام دادند و سرانجام مداخله آشکار کودتایی صورت گرفت، یک دولت می‌تواند به زانو در بیاید. در نتیجه اگر یک کارزار نظامی، مثلاً حمله به مراکز نظامی ایران با تشویق گروه‌های قومی، مسلح کردن آن ها، پول خرج کردن و در عین حال توانا کردن بخش‌های هواخواه غرب، یعنی هواخواه این نوع کارها در غرب، از میان اپوزیسیون ایران همزمان صورت بگیرد، شاید حکومت به ستوه آمده و در برابر شرایطی قرار بگیرد که به سوی فروپاشی و یا ناتوانی جدی پیش برود. اما این نوع کارهای پراکنده تروریستی تنها مردم را عاصی خواهد کرد و به نظر من در کوتاه مدت جمهوری اسلامی را توانا خواهد ساخت. مردم را از این نوع دخالت ها بیزار خواهد کرد زیرا پیامد آن متوجه مردم است.

الآن نگاه کنید به واکنش - حال ممکن است بخشی از آن تبلیغات باشد ولی بخشی از آن هم واقعیت است- در برابر این آخرین کار تروریستی که به کشتن آقای روشن انجامید، شمار بسیاری از دانشجویان دانشگاه شریف تغییر رشته دادند و وارد کارهای هسته ای شدند. واکنش جامعه، واکنش هواخواهانه از این نوع کارها نیست. کمتر جایی در دنیاست که مردم فرهیخته از راه کارهای تروریستی به سود مخالفت با حکومت برانگیخته بشوند. این کارها در هیچ جا در درازای تاریخ، مردم را به هواخواهی از این کار بر نیانگیخته، برعکس موقعیت دولت را تقویت کرده است.

تلاش ـ با این توضیحاتی که دادید برداشت می‌شود که شما خودتان با این اقدامات شديداً مخالف هستید. البته ما قبلاً نيز شنيده بوديم که شما با شدت با این نوع اقدامات مخالفت کردید. و اين جای تعجب دارد. چون شما یکی از سرسخت ترین مخالفین رژیم اسلامی هستید. با توجه به اين که اینگونه عملیات تروریستی علیه عناصر رژیم و علیه تأسیسات نظام اسلامی هستند و موجب تضعیف این حکومت می شوند، شما چرا با این اقدامات مخالفید؟

محمد امينی: ببینید، واقعیت این است که راهکار و نوع مبارزه با یک حکومت، نوع حکومت جایگزین را هم تعیین می کند. هنگامی که حکومتی از راه ترور و جنگ و از راه کارهایی که مثلاً در لیبی انجام شد، واژگون بشود، فرزندان آن نیرویی که از این راه آن حکومت را سرنگون کرده اند یک مشت انسان فرهیخته و با دانش طرفدار حقوق بشر و ساختن ساختارهای رایزنانه در آن جامعه نخواهند بود. این را امروز در لیبی ما شاهد هستیم؛ در سودان جنوبی شاهد هستیم؛ در عراق می بینیم؛ در افغانستان می‌بینیم و در گذشته نه چندان دور تاریخ کشورمان و حتی پس از فتح تهران از سوی مجاهدین آذربایجانی و قفقازی و گیلانی و بختیاری و دیگرانی که بسیار هم آدم‌های علاقمند به کشورشان بودند، دیدیم که سیمای شهر تهران وقتی نظامی شد، گفتمان اجتماعی ایران هم دگرگون گردید. واقعیت این است که کمتر حکومت دمکراتیکی در تاریخ بشر به دنبال یک کارزار خونریزانه و نظامی، جنگ داخلی و از این دست ساخته شده است. دمکراسی از راه های دیگر ساخته می شود. دموکراسی از شکم هواپیماها بر سر مردم سرازیر نمی شود. افزون بر این من به هیچوجه باور ندارم که این تأسیسات، تأسیسات نظام جمهوری اسلامی است. این‌ها تأسیسات کشور ماست. این‌ها سرمایه سرزمین ماست. یعنی با پول مردم ایران ساخته شده و فردا هم که این حکومت نباشد، همین تأسیسات در اختیار دولت نماینده مردم قرار خواهد گرفت.

در مورد کشتن دانشمندان جامعه باید بگویم که جامعه‌ای بدون پروژه گسترده فن آوری و دانشی پیشرفت نخواهد کرد. از جمله همین پروژه غنی سازی هسته ای، اگر ماجراجویی جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح هسته ای به دنبالش نبود، به سود جامعه ایرانی می‌توانست تمام بشود. بارها و بارها مخالفان جمهوری اسلامی و هواداران گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی به یک جامعه حقوق بشری پیشنهاد کردند که ایران، غنی سازی را تعلیق کند و این غنی سازی را با نظارت بین‌المللی انجام بدهد. ولی در این راهکار، جستجوی دانش‌های جدید، فن آوری جدید، داشتن دانشمندان به سود جامعه ماست، به سود حکومت نیست. هر چه جامعه ما پیشرفته‌تر باشد به سود آینده ایران است. اختلاف ما با جمهوری اسلامی بر سر پیشرفت نیست و اصلاً من معتقد نیستم که جمهوری اسلامی از همه امکانات واقعی جامعه ایران برای پیشرفت بهره می جوید. اختلاف ما بر سر تجاوز به حقوق مردم است. اختلاف ما بر سر چشم انداز آینده ایران است؛ بر سر عدالت اجتماعی و بر سر زمینه‌هایی است که ما نقد به این حکومت داریم. نه اینکه گمان کنیم که باید به دلیل مخالفت با جمهوری اسلامی، هر تأسیسات نظامی و اداری و پُل و جاده ای که این حکومت ساخته است تلی از خاکستر ساخته بشود تا مثلاً دل ما خوش بشود که آنچه حکومت ساخته از میان رفته است. این‌ها سرمایه های مملکت ما است و این دانشمندان هم جزئی از سرمایه مملکت ما بشمار می‌آیند و از میان رفتن هر یک از آن‌ها از میان رفتن سرمایه ملی ماست.

تلاش ـ با وجود این، آقای امینی، یک امر آشکار است که حکومت اسلامی دست از ماجراجویی هایش بر نداشته و بر نمی دارد. حداقل نمی‌تواند اعتماد بین‌المللی را جلب بکند و با بازی‌هایی که در می‌آورد، طبعاً شرایط را وخیم تر می کند. در این میان هم گروه‌هایی از هموطنان مان معتقدند که ما نمی‌توانیم رژیم را وادار بکنیم که دست به این ماجراجویی ها نزد، امنیت ملی ایران را به خطر نیاندازد و اينقدر صفوف و حلقه دشمنان ایران را تنگ تر نکند، حلقه‌ی انزوا را به دور خودش و ملت تنگ تر نکند ووو ما نمی‌توانیم روی این حکومت تأثیری بگذاریم.

از طرف دیگر هم خب، غربی‌ها، بویژه اسرائیل و حالا هم عربستان سعودی و کشورهای عربی حوزة خلیج فارس هم به آن‌ها اضافه شده اند، آن‌ها هم نگران این وضعیت هستند و به هيچ روی اجازه‌ی دستيابی به بمب اتم را به رژیم اسلامی نخواهند داد. اگر لازم بدانند دست به حمله خواهند زد و ما هم روی این کشورها نمی‌توانیم زیاد تأثیر بگذاریم و نمی‌توانيم جلو جنگ را بگيريم آن‌ها اگر بخواهند به ایران حمله بکنند این کار را خواهند کرد. اين افراد پس از اين مقدمه می‌گويند بايد ببينيم ما از عهده چه برمی‌آئيم، آنچه ما مخالفين می‌توانيم این است که خودمان را برای آن لحظه آماده بکنیم. یعنی بیاییم در خارج کشور هر چه زودتر یک صف متحد و مشترکی درست بکنیم و آماده باشیم که در لحظه‌ای که به ایران حمله شد، در‌ واقع بلافاصله در جای حکومت اسلامی بنشینیم. هم‌اکنون هم خود شما شاهد هستید که فعالیت‌ها دوباره اوج تازه‌ای گرفته، تماس ها، نشست و برخاست ها، جلسات مشترک تحت عنوان «تشکیل شورای رهبری» يا دولت در تبعيد بسیار متداول شده و اوج گرفته. نظر شما درباره این ایده چیست؟

محمد امينی: اجازه بدهید اول با این نکته شروع کنم که هر از چند گاهی در میان بخشی از اپوزیسیون ایران یا مخالفین جمهوری اسلامی، به ویژه در خارج از کشور، یک ویروس تازه‌ای که البته ریشه واحدی دارد دوباره سر بلند می کند. یک زمانی، این ویروس، ویروس مرتبط با جنگ عراق بود. ویروسی بود که به دنبال لشکرکشی ایالات متحده به عراق و براندازی صدام، عود کرد و به تب نوبه در میان بخشی از اپوزیسیون ایران تبدیل شد و جداً فکر کردند که باید کنفرانس هایی بگذارند و بدیلی بسازند. و اختلاف اساسی بر سر این بود که کی چلبی ایران باشد. اما نه چلبی های شایسته پیدا شدند و از سوی دیگر هم پروژة عراق هم با بن‌بست و گرفتاری‌های اساسی روبرو شد و ارتش ایالات متحده که خیلی‌ها امیدوار بودند که مثلاً از راه قادسیه به سوی ایران حرکت بکند، در همین عراق با دشواری های اساسی روبرو شد.

ویروس تازه، اسمش ویروس لیبیایی است. یعنی پس از این حمله ناتو به لیبی - که در آغاز با یک پشتوانه حقوقی منطقی آغاز شد- یعنی سازمان ملل برای پاسداری از حقوق و سلامت و امنیت مردم شورشی بن غازی و برای جلوگیری از کشتار مردم بن غازی که علیه دولت قیام کرده بودند، یک قطعنامه بسیار روشنی را گذراند که در آن اجازه داده بود به کشورهای دیگر، از جمله ناتو، که از حرکت نیروهای نظامی سرکوب گر به سوی بن غازی برای کشتن مردم جلوگیری کنند. دولت های ناتو، بویژه فرانسه و انگلستان، از این دستور حقوقی منطقی سازمان ملل برای براندازی رژیم استفاده کردند. و از اول هم برنامه شان همین بود. این ویروس لیبیایی، به اپوزیسیون ایرانی هم بسیار سریع رسید و خیلی‌ها بر آن شدند که اسم این کار را بگذارند مداخله بشردوستانه. که معلوم نیست این مداخله بشردوستانه چرا فقط در سرزمین‌های معینی که نفت دارند و با سیاست‌های معینی در غرب مخالف هستند گُل می کند؟ چرا این پروژة علاقمندی به حقوق مردم در کشورهای دیگر سر بلند نمی‌کند و از جمله در عربستان که دولتی است متجاوز به حقوق مردم که زنان حتی در آنجا حق رانندگی ندارند. و بسیاری از کشورهای دیگری که می‌دانیم با چه وسیله‌ای مردم را سرکوب کردند از جمله در مصر در دوران قیام مردم علیه دولت مبارک و امروز شورش مردم علیه دولت نظامی، سر خود را نشان نمی دهد.

این‌ها تب حقوق بشری و بشردوستانه گزینش شده‌ای است که در آنجاهائی که لازم است عود می‌کند و متأسفانه بخشی از اپوزیسیون ایران هم تصور می‌کند با این روش شاید بتوان در ایران به یک تحولاتی دست یافت.

چند موضوع در مورد ایران هست که باید به آن توجه کرد: ایران یک کشور عقب‌مانده روستائی- ایلیاتی بدون ساختارهای مدنی نیست. ایران کشوری است که سنت صد و اندی ساله مبارزات مدنی در آن وجود دارد؛ ایران کشوری است با جنبش های نیرومند مدنی در همین فضای ماتم زده ی حکومت دینی؛ اگرچه بخش مهمی از اپوزیسیونی ما در داخل کشور یا در زندان و یا خانه نشین هستند، این اپوزیسیون توانایی خودش را با حضور چند میلیونی مردم در خیابان‌ها در دو سه سال گذشته کاملاً نشان داد و بار دیگر هم نشان خواهد داد. ایران کشوری نیست که در آن نیاز به حضور نیروهای خارجی برای توانا کردن نیروی مردمی باشد. و جالب اینجاست که درآن هنگامی که مردم به خیابان‌ها آمده بودند و در برابر حکومت ایستادگی می‌کردند، نشانی از پشتیبانی اشکار دولت های خارجی علاقمند و دلسوز و سینه به تنور حقوق بشر چسبان نبود. ما با یک جنبش مدنی، حقوق بشری و ضد تبعیض در ایران روبرو هستیم که نهادهای بین المللی و هواداران دموکراسی در جهان باید از این جنبش حمایت کنند و توانا کننده کوشش این جنبش باشند.

موضوع دیگر این است که با این نوع کارها، مگر دستیابی به یک جنگ همه جانبه با ایران، این حکومت از میان نخواهد رفت. ما تجربه افغانستان و عراق را در دو سوی کشورمان در برابر خود داریم. حکومت عراق دارای پایگاه اجتماعی مانند جمهوری اسلامی هم نبود و توانایی‌های جمهوری اسلامی را هم نداشت. با وجود اين، یک جنگ همه جانبه براستی باید گفت تمام عیار، سرانجام توانست صدام را واژگون کند و به دنبال آن دو سه سال جنگ داخلی، کشتار و ترور ادامه داشت و هنوز هم کشور عراق واقعاً به یک دموکراسی تبدیل نشده و می‌تواند در آستانه تجزیه قرار بگیرد. اگر در عراق چنین نیروی نظامی گسترده ای، چنین دخالت نظامی آشکاری که به کشته و مجروح شدن نزدیک به یک میلیون نفر از مردم عراق انجامید و بخش بزرگی از نخبه گان عراق را عملاً بیرون راند، سرانجام به این نتیجه انجامید که کشور عراق امروز عملاً در دست جریان های مذهبی بجای نیروهای سکولار قرار بگیرد، پیامد دخالت نظامی درایران چه خواهد بود؟ مطمئن باشید که در ایران این کار نیاز به دخالت نظامی گسترده ‌تری از عراق خواهد بود. اگر چنین روی دهد، چیزی که برای این مشتاقان جایگزینی دولت جمهوری اسلامی از راه نظامی باقی خواهد ماند تا بر آن حکومت کنند، تل خاکی خواهد بود که ایران را 50 سال به عقب خواهد راند؛ زمینه تجزیه ایران را فراهم خواهد کرد؛ با تضعیف نظامی دولت مرکزی بدون داشتن یک راهکار اساسی دمکراتیک، این جریان ها و گروه‌های قوم گرا که در گوشه و کنار ایران از سال پیش در انتظار بوده‌اند تواناتر خواهند شد و نه تنها به جان دولت مرکزی، بلکه به جان یکدیگر خواهند افتاد؛ جنگ داخلی میان بازماندگان جمهوری اسلامی؛ گروهک های قومی، دسته های مسلحی مانند سازمان مجاهدین و گروه‌های دیگری که برخی هم به خاطر منافع محلی و حتی کارهای دزدی و چپاول دست به اسلحه خواهند برد، آغاز خواهد شد و ما با یک فضای بسیار بسیار ویرانگر و پلیدی روبرو خواهیم شد که چیزی از ایران بجای نخواهد ماند، بغیر از ویرانی. یک دوران براستی باید گفت ویرانی سرزمینی برای ایران بوجود خواهد آمد و من نمی‌فهمم کسانی را که این راهکار را دنبال می‌کنند یا به عبارتی برای دستمالی می‌خواهند قیصریه را به آتش بکشانند، در چه سرزمینی می‌خواهند فرمانروایی بکنند؟! به چه جامعه‌ای می‌خواهند حکومت کنند؟!

این را هم بیفزایم که بیشتر کسانی که این سخن را می گویند، در خارج از ایران نشسته اند. بهتر است قبل از اینکه این نسخه ها را برای مردم ایران بپیچند، رهبرانشان تشریف ببرند در نزدیکی پایگاه های سپاه پاسداران و مراکز نظامی ایران و در نطنز و در نقاطی که مراکز غنی سازی هسته ای ایران قرار دارد، خانه‌ای اجاره کنند و خودشان و دوستان و خانواده‌شان در آنجا بسر ببرند و بعد تشویق کنند دولت های خارجی را که به ایران حمله کنند! در امنیت پاریس و لندن و کُلن و واشنگتن و لوس آنجلس نشسته‌اند و به تشویق ریاض و تل آویو، تقاضای دخالت نظامی ای را علیه ایران می‌کنند که به ویرانی ایران و کشتار بسیاری از مردم خواهد انجامید. گویا در خاطره ضعیف این آدم‌ها، از جریان جنگ ایران و عراق و ویرانی هایی که برای مردم خوزستان و مناطق غرب کشور بوجود آورد، حتی در شهر تهران مردم گرفتار این بودند که شب ها چراغ روشن نکنند تا بمبی بر سرشان نریزد، چیزی به یاد نمانده است.

این است که به نظر من، این کوشش برای ایجاد شوراهای رهبری و برای جایگزین شدن، نمونه هایش را در کشورهای دیگر ما دیدیم. به داوری من کسانی که در این سودا هستند، وطن فروشند. کسانی هستند که فراموش کرده‌اند که اختلاف و دعوای تاریخی ما با جمهوری اسلامی برای بهتر کردن کشورمان است و نه برای تقدیم این کشور به نیروی متجاوز خارجی و متوجه نیستند که حفظ تمامیت ارضی ایران وظیفه همه ایرانیان است و در‌ واقع یکی از بزرگترین انتقادهای ما به جمهوری اسلامی این است که با رفتار ماجراجویانه خود و با تبعیض و تجاوز به حقوق مردم، تمامیت ارضی ایران را به خطر انداخته و مشروعیت خودش را برای دفاع از حقوق ملی از دست داده است. وگرنه دفاع از تمامیت ارضی ایران و حقوق ملی ایران، موضوعی نیست که بشود بر سر آن با دولت های هوادار دخالت نظامی در ایران معامله کرد.

یک نکته حاشیه ای راهم بیافزایم. برای من پرسش برانگیزاست که کسی که خود را وارث تخت نادری می داند، با گروه هایی مانند مجاهدین خلق که همکار مخابرات و ارتش عراق در تجاوز به ایران بودند و حزب دموکرات کردستان ایران که آشکارا نیوکان ها را به دخالت نظامی درایران بر می انگیخت و دیگر گروه های خلق الساعه قومی، آشکار و نهان نشست و برخاست و گفتگو می کند و بر پروژه‌ی ویرانگر فدرالیسم قومی، مهر تأیید می نهد و همچنان با قیافه ای حق به جانب می گوید که مخالف دخالت نظامی و هوادار تمامیت ارضی ایران است. کدام را باور کنیم، دم خروس یا سوگند شاهزاده را؟

تلاش ـ بارها و بارها شنیده‌ايم که هر بار که مسـئله استقرار دموکراسی مطرح شده و در جوار آن امنیت و تمامیت ارضی ایران به خطر افتاده یا مسـئله حمله یک نیروی بیگانه به خاک ایران مطرح شده، مردم مبارزه خود علیه رژیم و بخاطر دموکراسی را کنار گذاشته اند. آيا اين نظر را شما تأئيد می کنيد؟

محمد امينی: ببینید، نکته درستی در این صحبت وجود دارد که وقتی مداخله یک کشور خارجی پیش می آید، مهمترین مسئـله جامعه دفاع از سرزمین خودشان می شود. اجازه بدهید به یکی دو نکته بپردازم و برگردم به پرسش شما و پاسخ بدهم.

یک زمانی که کشوری در اِشغال نیروی خارجی باشد، مانند زمانی که ژاپنی ها به چین حمله کردند، یا زمانی که آلمان ها فرانسه را اِشغال کرده بودند، در این صورت نیروهای مقاومت آن سرزمین، نیروهایی که می‌خواستند این دولت خارجی از سرزمین خودشان خارج بشود، در جبهه مشترکی با کشورهای دیگری که با نیروهای اِشغالگر مخالف بودند، منافع مشترک یافتند و با آن ها همراه شدند. یا در مورد ایران، هنگامی که ارتش روسیه وارد ایران شد، برخی فکر می‌کردند که مثلاً با آلمان ها علیه روسیه متحد بشوند. آیا این درست بود یا نه، مورد بحث من نیست. ولی گاه در هنگام دخالت یک دولت خارجی یا اِشغال بخشی از سرزمین، بهره گرفتن از سیاست یا نیروی دولت های دیگر، می‌توان گفت نادرست نیست. وقتی ارتش اتحاد جماهیر شوروی آذربایجان را ترک نمی‌کرد ایران می بایست با توسل به تمام مراجع بین‌المللی و کمک گرفتن از همه دولت های جهان به دنبال بیرون راندن ارتش اتحاد جماهیر شوروی از خاک آذربایجان می بود.

امروز ایران در اِشغال کشور خارجی نیست. نیرویی که در ایران حاکم شده، برآمده از یک انقلاب بزرگ اجتماعی است که خیلی از مخالفان امروزی جمهوری اسلامی هم در آن شرکت داشتند و به شکل گیری همین حکومت یاری رساندند. این انقلاب اجتماعی ظاهراً برای دموکراسی و برای بهتر کردن کشور بود ولی عملاً به سوی دیگری رفت و به انقلابی مخالف با دموکراسی، مخالف با مدرنیته، مخالف با پیشرفت تبدیل شد و پیامد آن پیدایش جمهوری اسلامی بود. ولی این کسانی که امروز در ایران بر سر کار هستند، از سوی یک دولت خارجی برایران چیره نشده اند. پایگاه شان در میان بخشی از مردم ایران است. و بنابراین ما وارد یک دوران ستیز داخلی با دشمنان دموکراسی در میهن خودمان شده ایم. این دعوای درونی جامعه ماست. این گرفتاری است که ما باید در داخل خود ایران با پشتیبانی همه نیروهای بین‌المللی که هوادار دموکراسی و حقوق بشر و بهبود و بهروزی مردم ایران هستند، حل بکنیم. ولی ایران در اِشغال یک کشور خارجی نیست که کسانی بخواهند از یک دولت خارجی، باصطلاح خودشان برای رهائی ایران بهره بگیرند.

نکته دیگری را هم بیفزایم که هر بار که با جدیّت و شدت در مورد دخالت نظامی موضعگیری می‌شود، برخی می‌گویند که حتماً کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، می‌خواهند جمهوری اسلامی پای برجا بماند. این تبلیغات را باید کنار گذاشت. یعنی باید بهایی به این جنجال های دروغ پردازانه کهبرای ترساندن مخالفان دخالت نظامی است، نداد. مخالفان جنگ، هواداران جمهوری اسلامی نیستند. مخالفان جنگ هواداران ایران و حقوق مردم ایران هستند و می‌خواهند که مردم ایران به روز سیاه ننشینند و گرفتار بوف شوم جنگ نشوند تا بتوانند از راه‌های منطقی و مسالمت آمیز و اساساً از راه زور و فشار خود مردم جمهوری اسلامی را به زانو در بیاورند و یک حکومت دمکراتیک و حقوق بشری در ایران ایجاد بکنند. اما اینکه ما کاری نمی‌توانیم بکنیم و به هر حال این دولت های خارجی، بخواهیم یا نخواهیم، به ایران حمله خواهند کرد، این هم به نظر من درست نیست.

این نکته درست است که نقش ما در آغاز چنین رویدادی تعیین کننده نیست، اما ما می‌توانیم شتاب به سوی جنگ را کاهش بخشیم. اگر جهان دریابد، اگر افکار عمومی ایالات متحده و کشورهای اروپایی دریابند که جامعه روشنفکری و کُنشگران سیاسی ایران اساساً مخالف جنگ هستند و ما میدان را به عده‌ای ماجراجو و مزد بگیر که به دنبال تشویق دولت های خارجی و بهره برداری از این شرایط، از پایتختی به پایتخت دیگر می‌روند و کنفرانس می‌گذارند و خودشان را به عنوان رهبران اپوزیسیون و دولت در تبعید معرفی می‌کنند واگزار نکنیم؛ اگر ما نشان بدهیم که این‌ها نماینده اراده اکثریت ایرانیان خارج از کشورهم نیستند، می‌توانیم در کاهش امکان جنگ موفق بشویم.

مردم اسرائیل و ایالات متحده باید دریابند که منافع درازمدت اسرائیل، در دخالت نظامی اسرائیل در ایران نیست؛ منافع مردم ایالات متحده در دخالت نظامی در ایران نیست و پیامد دخالت نظامی به زیان منافع درازمدت این کشورها خواهد بود. یادآوری کنیم که این کار را یک بار در 28 مرداد کردند و تاوان آنرا در 22 بهمن پرداختند. یک انفجاری که در جامعه ایرانی نسبت به نیروی خارجی میان بخش بزرگ مردم ایران ایجاد شد، یکی از آن زمینه های کینة گسترده ای بود که مردم گاه به نادرست نسبت به غرب داشتند. این است که به داوری من ایجاد یک جنبش نیرومند سرتاسری در جهان و ایران از دموکراسی خواهان مخالف جنگ بسیار بسیار اساسی است. باید در هر شهر و هر کشوری ایرانیان سعی کنند تمام نیروهای ضد جنگ را از هر تبار و تیره و پیشینه ای که هستند در برابر جنگ برانگیزند و بگویند که ما جنگ نمی خواهیم. ما خواهان گذار از جمهوری اسلامی هستیم اما نه از راه جنگ، نه از راه ترور بلکه از راه پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی در ایران.

تلاش ـ آقای امينی با سپاس بی‌پايان از شما

http://www.talashonline.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

تایید تحلیل آقای امینی
علی
2012-01-27 22:02:28
تمام دلسوزان ایران با تحلیل شما موافقند. ما دموکراسی ، حوقوق بشر و عدالت اجتمایی را مصرانه برای جامعه ایرانی طالبیم اما نه با حمله نظامی کشور های خارجی.
ما نتیجه این حمله های بشر دوستانه امریکا وهم پیمانانشان را در کشور های عراق و افغانستان می بینیم و هیچوقت طالب دموکراسی با زور سر نیزه نیستیم.

گزارشهای مورد نظر آقای امینی
پورنقوی
2012-01-24 17:30:13
آقای امینی
تصریح کرده اید: "من الآن اطلاع دارم بر اساس گزارش هایی که به دست آورده ام- که در کردستان عراق، اسرائیل مشغول پرورش کسانی است که قصد پرداختن به کارهای تروریستی در ایران را دارند."
اگر منظورتان غیر و بیشتر از گزارش فیگارو است، موجب امتنان است اگر اعلام کنید.
پورنقوی

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟
محمود سیادتی
2012-01-23 18:19:46
جناب آقای امینی:
اگر اشتباه نکنم، از زمانی که پرزیدنت جرج بوش، جمهوری اسلامی را از اعضای "محور شرارت" قرار داد مسآلهء حملهء نظامی به تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی موضوع ِ روز شد و روزی نیست که مفسران داخلی و خارجی به آن نپردازند. مخالفان چنین حمله ای عمدتاً بر این نکته پای فشرده و پای می فشرند که به چنین حمله ای نیاز نیست و جنبش دمکراسی خواهی ِ مردم ایران سرانجام این رژیم را مستقلاً به زانو در خواهد آورد و علی الاصول "تفییر رژیم" هر کشوری مطلقاً مسألهء مردم ِ کشور ِ مربوطه است و لاغیر. خوشبختانه با شکست نئوکان ها و شخص جرج بوش در انتخابات اخیر آمریکا و بقدرت رسیدن رئیس جمهوی صلحدوست و خردمندی همچون پرزیدنت اوباما در آمریکا فرصت مناسبی پیش آمد تا مخالفان حمله و خونریزی در سراسر جهان، آلترناتیو صلحدوستانهء خود را در ارتباط با جمهوری اسلامی به نمایش بگذارند. بعبارت دیگراز زمان ریاست جمهوری ِ پرزیدنت جرج بوش تا کنون یعنی چیزی حدود ده سال، گر چه مدام سخن از حمله بوده اما از خود ِ حمله خبری نبوده. آیا فکر نمی کنید که که چنین مدت زمانی برای نشان دادن عیار ِ سخنان کسانی که به امید ِ گذار ِ مسالمت آمیز و مستقل مردم از جمهوری اسلامی نشسته اند کافی بوده باشد؟ یا نگاه جنابعالی و همفکرانتان به ابعاد ِ زمانی ِ طولانی تری مثلاً سده ها یا هزاره های آینده معطوف است؟ و دیگر آن که بر فرض هم که چنین گذار ِ مسالمت آمیز و فرخنده ای بسوی دمکراسی صورت گرفت چه تضمینی وجود دارد که گروه ها و قومیت های بقول ِ شما تجزیه طلب دست از خواسته های خود کشیده طالب ِ "تمامیت ارضی" ِ مقدسی گردند که نزد ِ برخی حکم ِ "دُگم" ِ کلیسای کاتولیک را پیدا کرده است؟

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد