logo





باران اميد بر بام خانه نااميدي

پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۰ - ۱۹ ژانويه ۲۰۱۲

کامروز حسنی

كاشكي مي توانستم !
در تنت درختي مي كاشتم
تا سبز بودن همراه تو باشد .
كاشكي مي توانستم !
دردهاي مردمان زمين را با ترانه هاي تو مي خواندم .
كاشكي مي توانستم !
باتو صداي بي صدا ها مي شدم .
كاشكي مي توانستم !
مرهمي بيايم براي زخم هاي روح خسته ميهنم .
كاشكي ميتوانستم!
سنگ هاي رودخانه كنار جنگل بر مي داشتم
تا
آب هاي دوست داشتن در تنت جاري شوند .
كاشكي ميتوانستم!
ابري باشم در آسمان تا بر بام خانه نااميدي باران اميد ببارم!
كاشكي مي توانستم !
با گيتارم
بر بلندي كوه آزاد مردان مي خواندم :
ما آدم هاي زمينم
نه آدم هاي حاكمان زمين ،
زمين خانه همه ماست ، نه خانه زورمندان .

كامروز حسني ، دي 90

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد