logo





آبکشی

چهار شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۰ - ۱۸ ژانويه ۲۰۱۲

رضا بایگان

bayegan.jpg
نمیدانم شما هم سریال « خانواده سپرانو » را دیده اید یا نه ؟ برای من که این سریال جالب بود . البته تولید چند سال پیش است و دیگر پخش هم نمی شود . این رو میگم تا فکر نکنید ، تبلیغات چی هستم . پسرم سری DVD آنرا تهیه کرده و من وقت بی کاری یا کم کاری آنرا پشت سر هم نگاه می کنم .

داستان این سریال مربوط است به گروه هایی مافیایی ایتالیایی و خانواده مافیایی سپرانو ، ساکن در نیوجرسی امریکا . فرم و کارفیلم سازی و سناریو شباهت زیادی دارد به مجموعه فیلم های پدر خوانده ، با این تفاوت که بدلیل طولانی بودن سریال ، کارگردان این شانس را دارد که از زاویه های متفاوت به زیست و رفتارهای اجتماعی مافیا وارتباط های آشکار و پنهان با مقامات دولتی از یک سو و رفتارهای درون گروهی مافیایی ها و برخورد با خودشان ، توجه داشته باشد.

بیننده ی این سریال به پیوندهای درون سازمانی و انسجام آن و سرعت درواکنش بعداز تغیر روش هر عضو ویا رفتاری های فردی اعضای گروه و خانواده که نوعی عدم رعایت منافع گروه را درپی دارد و یا احتمالان تصمیم برای ترک گروه و یا اینکه بی ثمر بودن فردی برای حضور در جمع و گروه . که هرکدام از اینها بر اساس روش مافیایی ، حاصل آن جز نابودی و مرگ نیست ، به راحتی پی میبرد .

دربخشی از فیلم یک عضو خرده پای گروه ، دومیلیون دلار از عمه خود ارث میبرد و قصد داردکه با این پول از شهر خود نقل مکان کرده و زندگی نویی را در گوشه دیگری ازامریکا شروع کند . ولی چنان در تنگنا قرارش میدهند که جز خودکشی برای حفظ خانواده چاره ای ندارد . جالب اینکه در مراسم یادبودش همه دوستان مافیایی حضوری فعال دارند ، یعنی اینکه هم نیست می کنند و گریه بر جنازه .

در بخش دیگری از فیلم یک عضو گروه قصد دارد که ملک شخصی خود را بفروشد و دست به یک فعالیت اقتصادی بزند . ولی بدلیل عدم اجازه از گروه کتک مفصلی نوش جان می کند تا سر عقل بیاد و از این غلط ها نکند .

در بخش دیگری از فیلم یک نماینده مجلس محلی که که در ارتباط کامل و نزدیک با گروه سپرانو میباشد ، وقتی با دوست دختر قدیمی رییس گروه دوست میشود ، نوش جان کردن ضربات کمربند آقای سپرانو نسیبش می گردد ، این صحنه اوج بی شخصیتی یک نماینده خود فروخته را آشکار می سازد .

ودر بخش دیگری از سریال ، پسر عموی رییس گروه اقدام بقتل یکی از افراد گروه مخالف میکند ، البته بدون اجازه از سران مافیایی خانواده سپرانو . گروه خودی برای جلوگیر از درگیری های بعدی میان گروهای مافیایی حکم قتل او را صادر و این امر توسط شخص رییس یعنی پسر عمو مقتول به اجر در می آید .

نمیدانم تا همین جا کافیست یا باید ادامه بدهم . چون این سریال بسیار طولانیست وکشتن ها و خیانت ها و ماجراهای پشت و پیش پرده در آن به فراوان است . اگر قرار باشد همه اش را بنویسم و شرح وتفسیر کنم ، خودش یک شاهنامه می شود . در هر حال برای من دیدن این سریال ، بدون تبلیغ آدامس و چیپس ، از کانالهای تلویزیونی ، جالب بود ، بخصوص که پرداختی چند زاویه ای داشت به جریان های پشت پرده زیست امروز جامعه بشری با الگوی گرفته شده از امریکایی و ایتالیایی .

دوستی مهربانی کرده بود وخاطرات اردشیر زاهدی را از روزهای آخر زندگیش در کنار محمدرضا شاه ،‌ برایم ارسال داشته بود .

شبی بی خوابی داشتم و زمان را مناسب برای خواندن این یادداشت و یا خاطره یافتم .

بگذریم از اینکه ، این دیپلمات قدیمی که داماد شاه قدیم بودست و فرزند آن تیمسار که از زاویه ای ، شاید بتوان گفت ، بزرگترین خیانت را به وجودآزادی در صحنه سیاست ایران کرده است .

بگذریم از اینکه بدلیل دیپلمات بودن قلمش را دیپلمات گونه بکار برده و از هول دادن گناه به این سو و آن سوی و اظهار نظر های زاویه دار کوتاهی نکردست ، ولی . . .

واقعان چه شباهتی دارند با هم ، صحنه های سیاست جهان و رفتارهای خانواده های مافیایی .

ایشان در یاد داشت خود آورده اند : شاه با وجود خدمات زیاد به کشور امریکا ، این کشور از دریافت ویزای ورود به خاک خود محرومش کرد . نکته جالب اینکه ، ای بابا طرف پادشاه ایران بودست و اگر باید که خدمتی کرده باشد ، باید که به ایران کرده باشد و نه امریکا، چرا اینقدر بی خودی زحمت کشید و خودش را عذاب داد .

جالب اینکه تازه فهمیدیم حضرت پادشاه ، تابعیت امریکا را هم داشته اند ، البته نوع افتخاری و تازه با یک اسم دیگر . قربانت شوم شما شاه بودید و آریامهر و نه دیود نیوسام ( اسم پاسپورت امریکایی ایشان که آدم را یاد عمو سام روزنامه توفیق می اندازد ) شما چرا؟ مگر خدای ناکرده جناب ایشان از محمد رضا بودن و پهلوی بودن و آریامهر بود و. . . ننگن داشتند .

این قسمت ازخاطرات هم جالب است . اینکه ، سرکار خانم فرح دیبا بیشتر به فکر فریدون جوادی دوست پسر خود بودند تا محافظین شخصی که بارها بخاطر حفظ جان و مال این خانواده در خطر جانی قرار می گرفتند واین شانس بود هر لحظه شاید تیر و گلوله ای در سینه مهمان باشند .

در جایی ذکر کرده اند که ، گروه همراه شاه و خانواده که هر کدام ثروتی از ملت برای خود به خارج فرستاده بودند . بعد از اینکه هزینه زیست سنگین آنان برای شاه گران آمده بود، جهت دریافت ۵۰۰۰۰ دلار به گدایی نشستند .

بابا جان من ، مگر نمیدانید وقتی دور خود گدا جمع کردید و شخصیت محکم فردی هر کس را به شخصیت ذلیل چاپلوسی ومجز گویی تبدیل کردید. پس باید بدانید که گدا شده وگدا بی شخصیت است و بس ، اگر میلیارد هم بشوند باز طبعشان گداست .

چقدر شبیه رفتار مافیای ایتالیایی است ، اینکه هر وقت به دیدن هم میروند ّ هدیه ای به همراه دارند . ولی در اولین فرصت لازم خنجری در آستین پنهان را آشکارا می کنند و دوستی این افراد ( مافیایی و سیاسی ) را عمقی نیست چرا که اصل برقراری دوستی برپاسه منفعت فردیست و نه درستی و صداقت و رفاقت .

نمیدانم این رسم قالیچه بخشیدن دیگر از کجا وارد دربار شده ، بیچاره آن کودکی که از زحماتش فقط انگشتان زخمی نسیبش می شود . وسعت کاربرد این قالیچه ها تا کجاست و تا به کی ؟ بده و بستان این هدایا باید که باشد . و اما این یکی را بی تردید ، مافیایی ها از دربارها یاد گرفته ، چرا که ما از زمان حمله اسکندر به ایران چنین داستان هایی را داشته ایم ، در این شکی نیست .

جالب است که سر میز شام بزرگان در مصر، پادشاه یک مملکت از حمله یک سرباز گاردسلطنتی به یک فرمانده صحبت می کند و آنرا دست مایه عدم سخت گیری در برابر حرکت انقلاب میداند . جالب تر اینکه ، بانوی اول کشور میزبان از دلایل نکشتن سوال می کند و مهمان بهانه می آورد .

نمیدانم چرا کسی نپرسید که چه شد و چرا کار به اینجا رسید که ،، زنده باد شاه به مرگ بر شاه مبدل شد ،، .

کاش خانم سادات در حیات باشند و شاهد، که سخت گیری های شوهرشان و پیگیری حرکت شوهرِ مرحومشان توسط جانشین او کار را به کجا کشاند . جناب اردشیر خان چه فاضلانه این قسمت را بیان داشته اند ، ماشاالله باین سیاستمدار .

باور کنید هرچه بیشتر پیگیر موضوع شویم بیشتر به حضور فرم مافیایی بر سیاسیت حاکم به جامعه بشری نزدیک می شویم.

جالب است که خانواده سلطنتی یک کشور ۲۵۰۰ ساله به ارواح و حضور آنان و سوال جواب از ارواح و گرفتن راهنمایی از مرده ها که از گوشت آنان چیزی نمانده و استخوانشان هم بدرد موزه می خورد ، ایمان داشته باشند . اگر خاندان پهلوی که اهل فرهنگ و تمدن پیشرفته ی جهانی امروز بودند و در بهترین دانشگاهای جهان درس خوانده اند . چنین فکر و رفتاری داشته باشند از رژیم عقب مانده آخوندی که فکری مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش دارند چه باید توقع داشت و انتظار .

جالب است در صحنه موسیقی جهان ، فرانک سیناترا به مافیایی بودن شهرتی به تمام داشت . آقای وزیر خارجه سابقه دولت سابق حکومت سابق از دوستی با ایشان و مهر ایشان به شاه به تمجید نشسته است . آدم یاد فیلم پدر خوانده یک و سر بریده اسب در رختخواب آن کارگردان بخت برگشته می افتد .

اقای وزیر خارجه سابق از برنامه درگیر کردن اتحاد جماهیر شوروی با اسلام که برنامه امریکا بودست و از مفاد صحبت راکفلر دریافت نموده بودند ، می پردازند . اول اینکه بعد از سقوط سیالیسم به آن فرم و بعد از اینکه جنگ سرد دیگه خیلی سرد شد ، می بینیم که این جهان سرمایه داریست که به جنگ با اسلام کمر بسته و از اسلام ( فارغ از دفاع از دین بلکه در دیدی بی طرفانه ) یک دشمن ساخته تا بتواند از آن بهره لازم برای حفظ سرمایه خود را بگیرد .

دیگر اینکه ، که این بانکها هستند که بر دولت های بزرگ حاکمند و راکفلر و دوستان دیگر که همه از بزرگ سرمایه داران و بانکداران امریکا بودند و هستند ، اینان تنها با آن اعلیحضرت بازی می کردند ، درست مثل خانواده سپرانو ، وگر نه آنان بحد کافی برای این کارکوچک ( گرفتن ویزا ) نفوذ داشتند . اگرکه می خواستند و منافع خود آنان هم ایجاب می کرد پاسخ مثبت دریافت ویزای شاه را بدست می آوردند . نمیدانم دید سیاسی و شعور دیپلماسی جناب زاهدی کجا بودست .

در جایی از این خاطرات آمده است که امریکا در حالی که از حکومت های دست پخت خود حمایت می کند ، آلترناتیوهای ضد آنان راهم از محبت دور نمیدارد . باباجان خود سرکار اعلیحضرت هم ، هم از بهایی ها حمایت می کرد و هم از حجتیه . جناب اردشیر جان ،‌ مگر شما سیاست مدار نبودید . پس باید از این نوع کثافت کاری ها اطلاع کامل میداشتید ، چرا؟ که هماندش را بکرات دیده بودید .

در جای دیگری از اینکه پزشکان بیمارستانی در امریکا با یک سر زدن و سلام علیک خشگ وخالی روزانه ، کیسه شاه را خالی می کردند گله دارند.

اولان که آن بزرگوار ۴۰ میلیارد سرمایه که از عمه شان به ایشان به ارث رسیده بوده را در خارج ایران انبار کرده داشتند و آن کیسه به سادگی هم به ته نمی رسید . دوم اینکه سر خواهر زن بدبخت بنده همین بلا را دکترهای یک بیمارستان در تهران آوردند . بااین تفاوت که آن بیچاره را در بانک چند هزار شاهی هم پس اندازش نبود . این رسم بخشی از پزشگان مهربان و در خدمت خلق است . کارش هم نمی شود کرد . هر جا که بشود بُرید می بُرند ( البته قرار نیست که همه را بیک چوب برانیم ).

جناب وزیر و سفیر سابق اند سابق از دوران سفارت خود و پرونده ایرانیان و بخصوص دانشجویان که دقیق بایگانی شده در سفارت داشتند ،‌ بعنوان افتخارخود یاد می کنند . ببینم سرکار عالی قرار بود سازمان جاسوسی داشته باشید و یا دستگاهی برای دفاع از حقوق ایرانیان ساکن آن ولایت ؟

در جای دیگری به این نکته اشاره می کند که ،‌ اطرافیان شاه به شاه بشکل صندوقچه پول نگاه می کردند . قربانت شوم مگر شاه در ماه چقدر حقوق داشت که ظرف ۳۲ سال حاکمیت خود برایران ۴۰ میلیارد دلار در خارج سرمایه داشتند . ایشان به سرمایه ملی بهمان چشم نگاه می کردند که همراهان به ایشان و سران حکومت فعلی به پول ملت . چرا شما ناراحت شدید ، مال حلال که نبوده .

دوستان تصور نفرمایید که این کوچک فکر می کند نابغه است و این معما کشف نمودست . خیر چنین نیست من نیک دانم که بسیار کسان بهتر از من دانند . فقط من چون آن سریال را با این خاطره با هم دیدم و خواندم . بی اختیار به این فکر افتادم که این جنگل چه قصه های مشابه ای دارد .

راستی چرا فقط ما از مافیای مواد مخدر و فحشا و قمار صحبت می کنیم و بدش میدانیم . در حالی که مافیای حکومت های بی درو پیکر خیلی از کشورها و جمهوری های کمترشان معنای موجود در این کره خاکی . وآزادی کمترش رنگ وبیشترش تبلیغ کشور ای متمدن قرن بیست و یکم و بعضی بنیاد های خبری پر زرق برقِ حقه پیشه ، که حاکمند بر افکار جامعه بشری . چیزی برتر و بهتر از مافیای نام به بدی درکرده ندارند. اینان بمراتب نجس ترنداز آنانی هستند که ما نجسش خوانیم . باور کنید، اگر بخواهیم که کثافات آشکار و پنهان این جنگل مولا را طاهر سازیم . باید آنهارا با آب چند صد اقیانوس آبکشی کنیم تا طاهر شوند .

رضا( عبالرضا ) بایگان / المان / اول روز سال ۲۰۱۲

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد