ای از زمان گذشته
در عبور سرخ خون آلوده این قرن وحشی
بر رمق خویش نمی توان تکیه کرد
که ناتوانی بر جسمم نشسته
غم از چهره ام می بارد
که از بارشش خسته ام
گرگ های درنده به شکار گوسفندان می روند
در همین لحظه که آغاز سال نومیلادی را
در زمستانی سخت
در سرزمین بیگانه ای پشت سرمی گذارم
با اینکه سخت پذیرفتند بیگانه ای را
که می خواهد پرچم کشور دومش را
روی شانه های به صلیب کشیده اش حمل کند
اما از نگاه هشان خنده ای بر می خیزد
که تا حدودی آرامش نهفته را
روی پرچم سرزمین اولم نقش می بندد
و روی قلبم هک می کند
وسوسه های اتمی
دانه های سیاه نفرتند
که در خاک بی انتهای سبز خدایی می رویند
و حباب غمگین آرزوها را
کم کم بر چهره ی ناامیدی آشکار می سازند
و غمی می شود که از چهره ام می بارد
در همین لحظه که آغاز سال نو میلادی را
در زمستانی سخت
در سرزمین بیگانه ای پشت سرمی گذارم
لندن 2012
نظرات خوانندگان:
سپاس مهناز هدایتی 2012-01-10 16:22:19
|
اقای عباس گلستانی و اقای حسین امیرخانی و دیگر یاران خوب ممنونم از شما سپاس . |
قرن وحشی ووسوسه ها ی اتمی حسین امیرخانی 2012-01-08 11:53:58
|
که در خاک بی انتهای سبز خدایی می رویند وحباب غمگین ارزوها را زیبا است خانم هدایتی خیلی قشنگ بود |
عباس گلستانی 2012-01-04 13:00:35
|
مرسی لذت ببردم خانوم هدایتی |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد