logo





در رابطه با اظهارات زن مبارز کرد لیلا زانا
مبنی بر رفراندم برای ملت کرد

جمعه ۹ دی ۱۳۹۰ - ۳۰ دسامبر ۲۰۱۱

دکتر گلمراد مرادی

dr-moradi.jpg
تنها راه برای آزادی خلقهای یک سر زمین کوشش برای بوجود آوردن یک سیستم فدرالی است و بس. و باید بدانیم اگر پای بند به دمکراسی هستیم، در یک کشور کثیر المله مانند ایران، دمکراسی از دالان فدرالیسم باید عبور کند. من گوش شنوا برای پرسشهای نوجوانان مملکت را دارم و آرزو می کنم هیچ بهانه ای به دست مرکزیت گرایان و ناسیونالیستهای کور ندهیم. به امید پیروزی ملتهای ایران بر دیکتاتوری.
هیچ کسی شکی در آن ندارد که لیلا زانا یکی از زنان دلیر و مبارز، توانا، مقاوم و یکی از نمایندگان بر حق ملت کرد در مجلس ترکیه است. زمانی که من با شوهر مبارز لیلا زانا، آقای مهدی زانا شهردار سابق دیاربکر درواشنگتن در کنفرانسی بین المللی درباره ملت کرد آشنا شدم، این زن قهرمان در زندانهای گردانندگان ناسیونالیست ترکیه بسر می برد. زندانی دراز مدت لیلا زانا، بر سر این بود که سوگند نامه خود را در مجلس ترکیه به زبان مادری خود خوانده بود. این تنها جرم او بود که سالها در زندان این حضرات ناسیونالیست کوربسر برد. ایشان بعداز آزادی از زندان، مانند خیلیها دست ازفعالیت سیاسی نکشیدند ومجددا پا به عرصه مبارزه نهادند. لیلا زانا بعد از مدتی از نو بعنوان یکی از نمایندگان خلق کرد در ترکیه برای مجلس این کشور انتخاب شد. اکنون او و هفت نفردیگر که اکثریت آنان زنان مبارز کرد هستند، نمایندگی مردم حوزه های انتخابی خودرا بر عهده دارند و تا حدود امکانات ازحقوق پایمال شده خلق خویش دفاع می کنند.

اخیرا در روزنامه مستقل "ناوندی آشتی" خواندم که لیلا زانا این زن مبارز و نماینده مجلس اظهارداشته است که یک رفراندم برای استقلال ملت کرد برگذار شود. خوب، ایشان که قلب پاکی دارند و خواهان آزادی ملت کرد هستند، هیچ تردیدی در آن نمی توان داشت. همه ملتها بنا به اقتضای مکان و زمان آرزوی استقلال را دارند و آرزو دارند و می خواهند حق تعیین سر نوشت خودرا به شیوه های گونا گون، برای مثال خود مختاری، فدرالیسم و استقلال، خود در دست گیرند. من به عنوان یک کرد آزادی خواه درک می کنم که چرا لیلا زانا چنین اظهار نظری کرده است. او یک دمکرات است و به رأی مردم احترام می گذارد. و هرچه مردم بخواهند وبه آن رأی دهند، لیلازانا نیزآن را تأیید می کند. منتها باید جوانب این استقلال وآزادی را دید، آیا عملی است و می تواند بی درد سر و بدون درگیریهای نظامی در منطقه با دیگر ملتها به زندگلی مسالمت آمیز ادامه داد، در حالی که هنوز برآن ملتها، ناسیونالیستهای دیکتاتور حاکم باشند؟ به یقین این پرسش برای اکثر صاحب نظران کرد پیش می آید که بنظر من باید روی پاسخ به آن، عمیقا، فکر کنند. این یک واقعیت است که اگر امروزه یک رفراندم در همه کشورهائی که کردستان بین آنها تقسیم شده، انجام گیرد، احتمالا بیش از 90 درصد کردها دررفراندم دراین کشورها به استقلال کردستان رأی بدهند. امااین استقلال به چه قیمتی تمام می شود وچگونه باید باشد؟ که اکثریت مردم، با هیجان خواهان آن اند و چرا استقلال؟! آیا ترس از آن نباید داشته باشیم که سازمانهای سیاسی کرد علیه یکدیگر مبارزه کنند و مجددا منجر به انشعابها و تکه-پاره شدن منطقه بشود؟! چرا سیستم فدرالی مانند سویس بوجود نیاوریم؟ اینها پرسش هائی هستند که به ندرت درباره آن ها و آینده مردم صحبت می شود. من کرد آرزوکرده و می کنم، مردم نه برمبنای احساسات و تنفرجمع شده دروجودشان نسبت به زور گویان دست بهرکاری بزنند و استقلال طلب دو آتشه بشوند، بلکه برمبنای آینده نگری و راه حل منطقی و درست که به سود همه ملتها باشد، تصمیم بگیرند.

دراینجا داستان استقلال ملت کرد یک حکایت غم انگیز است و اگر بخواهیم ریشه های آن را بر رسی کنیم، بدون شک یک کتاب می شود، در این باره نوشت. اما بنده با دل سوزی، اخطار می کنم، نباید بدام افتاد و برمبنای احساسات حرکت کرد. احساساتی که با این پرسش سی و چند سال پیش یک کرد، مبنی بر اینکه: چرا فقط پانصد هزار کویتی یک نماینده در سازمان ملل داشته باشند و حق رأی، اما 25 میلیون کرد حق نداشته باشند یک کشور مستقل ایجاد کنند؟ جریحه دار شد. این پرسشی است بس منطقی و این مقایسه نا عدالتی را می رساند. اما با عشق به ملت کرد چه درآن زمان و چه اکنون من موافق استقلال آن چنانی نبوده و نیستم. بنظر من استقلال نباید این باشد که از یوغ دیکتاتوریها رها شویم و نوکر بیگانگان گردیم که هر چه بخواهند برای ما دیکته کنند و ما مجبور به پذیرش آن باشیم، چون استقلال خواسته ایم. تاحدودی باید به اکثر ملت کرد که استقلال می خواهند، حق داد که چرا آنها به این راه گرایش نشان می دهند که کوشش می شود، تیتر وار در اینجا بیاورم. اولا در کشورهائی که کردستان بین آنها تقسیم شده هیچگاه در طول تاریخ دمکراسی حاکم نبوده و بهمین دلیل حقوق ابتدائی کردها و همه خلقهای ساکن این سر زمین و بویژه ملتهای غیرحاکم، رعایت نشده است. این ضربه یک. دوما نخبگان و فعالان کرد حد اقل در تاریخ دویست سال گذشته دست به مبارزه ای ممتد و آگاهانه برای کسب حقوق ملت خود زده اند ولی متآسفانه به دلایل نا آگاهی توده های منطقه و عوام فریبی دیکتاتوران خشن، پیروزی چندانی نداشته است. اکنون ملتهای غیر حاکم و پیش از همه ملت کرد به دلیل آگاهی بیشتر سیاسی و اجتماعی و مصمم برای کسب حقوق مسلم از طریق مبارزه، مدام تحت پیگرد دیکتاتوران خلقهای حاکم قرار می گیرند و بدین ترتیب بزرگ ترین اجحاف، سرزنش، تحقیر و توهین بخود را تحمل کرده و می کنند. سوما این ملت به عنوان بزرگترین "اقلیت" در جهان که هیچ حقی ندارد و حتا او را تا چندی پیش در سطح بین المللی و در برخی کشورها اکنون هم به رسمیت نشناخته و نمی شناسند و هنوز نماینده ای مانند فلسطین نیز در سازمان ملل ندارد. طبیعی است که این نکات اثر بسیار منفی و بدی بر روی مردمان مبارز این ملت در سراسر کردستان گذاشته است. از مردم عادی کرد، شنیده می شود: "ازسیاهی بالاتر رنگی نیست و ما باید استقلال یابیم"!

خوب، اگر مردمان هرملتی، نه فقط ملت کرد، چنین جوی راکه شرحش رفت، تجربه کنند، باید به آنها حق داد که برای استقلال بکوشند. منتها صاحب نظران بر این باور اند و نمی خواهند استقلالی مانند کویت و عربستان سعودی داشته باشند، بلکه استقلال از راه آگاهی توده ها بدمکراسی و آزادی برای آنها مهم است. باتأسف باید گفت که ما تعدادی از فعالان سیاسی داریم که دور اندیش نیستند و فقط حال را می بینند. گر چه اکثر اینها پست و مقام در جامعه استقلال یافته کرد را نمی خواهند، اما ناخود آگاه به آن گروه اندک مقام دوست، غیرمستقیم یاری می رسانند. در هر صورت همه کردهای متفکر و آینده نگر از خود می پرسند؛ این چه نوع آزادی و استقلالی است که من درآینده همانند کویت و امثال وابسته به مثلا آمریکا یا روسیه و یا یک کشور اروپائی باشم و یا با چهار دیکتاتور کور بایستی برای موجودیت خود بجنگم. خیلی ها بر این باور اند که فعلا استقلال بدست آید. من این شیوه تفکر را بنا به تجربیات تلخ، مردود می دانم و تا زمانی که توده های مردم همه خلقهای حاکم و غیر حاکم از آگاهی اجتماعی وسیاسی بر حوردار نباشند و مفهوم دمکراسی و آزادی و انتخاب آزاد را نفهمند، این عمل یک نوع خود کشی است و راه به استقلال واقعی نمی برد. تنها راه برای آزادی خلقهای یک سر زمین کوشش برای بوجود آوردن یک سیستم فدرالی است و بس. و باید بدانیم اگر پای بند به دمکراسی هستیم، در یک کشور کثیر المله مانند ایران، دمکراسی از دالان فدرالیسم باید عبور کند. من گوش شنوا برای پرسشهای نوجوانان مملکت را دارم و آرزو می کنم هیچ بهانه ای به دست مرکزیت گرایان و ناسیونالیستهای کور ندهیم. به امید پیروزی ملتهای ایران بر دیکتاتوری.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 30. 12. 2011 دکتر گلمراد مرادی
g-moradi@t-online.de


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

نکته
دیاکو
2012-01-03 21:40:33
من دغدغه جناب عالی را با رگ و پوست احساس کرده ام اما اگر بخواهیم به امید آگاهی جمعی و روشنفکری عمومی بنشینیم که هزاران سال دیگر نیز باید یوغ حکام همسایه را به دوش بکشیم. به نظر شما شعور سیاسی و درک دمکراتیک مردم آمریکا یا همان آلمان فدرال چه میزان است؟ فراموش نکنید که جبر قانونی و التزام مجریان بوده است که بعضی از کشورها را دمکراتیک نشان داده است و گر نه در بطن توده تفاوتی بین کردستان و ترکمن و ژرمن نیست. من با لیلا زانا موافقم. و حاضرم ایستاده بمیرم...

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد