logo





واسلاو و کیم!

چهار شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۲۱ دسامبر ۲۰۱۱

شهباز نخعی

nakhaei.jpg
Shahbaznakhai8@gmail.com
حدود سه هزاروهفتصد سال پیش زرتشت خردمند و اندیشمند بزرگ ایرانی، که هرگز ادعای پیامبری از جانب خدا نکرد، نظم حاکم برجهان را در رودررویی ازلی و ابدی نیکی و بدی تبیین می کرد.

روزهای شنبه و یکشنبه این هفته، 17 و 18 دسامبر، دوتن از مردان سیاسی که برکشورخود حکومت کرده و برسیاست جهان نیز – هریک به نوعی – اثرگذارده بودند، اردنیا رفتند و درگذشتشان در صدر خبرهای رسانه های جهان قرارگرفت.

یکی از این دو، واسلاوهاول است که بامداد یکشنبه 18 دسامبر از دنیا رفت. او که شاعری پراحساس، نمایشنامه نویسی چیره دست، نویسنده ای توانا و مهم ترازهمه انسانی مبارز و باورمند به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر بود، درروندی که برمبنای مبارزه بدون خشونت قراردارد و توسط خود او بنیادگذارده شد و به "انقلاب مخملین" موسوم گردید، برای نخستین بار در کشورش، درانتخاباتی آزاد و دموکراتیک، به ریاست جمهوری برگزیده شد و در مدتی که دراین سمت بود ضمن وفادارماندن به هدف ها و آرمان هایش و پرهیز از افتادن دردام قدرت – که سرنوشت بسیاری از حاکمان است – تلاش بسیارکرد تا کشورخود را از یک دیکتاتوری مخوف و بسته کمونیستی به یک دموکراسی دارای اقتصاد آزاد تبدیل کند. او که در 29 دسامبر 1989 به سمت رییس جمهوری چکوسلوواکی برگزیده شد، وقتی با درخواست های جدایی طلبانه بخش اسلوواکی روبرو شد، با آن که خود با این جدایی مخالف بود، برگزاری یک همه پرسی را سامان داد و با این کار جلوی یک جنگ داخلی احتمالی همانند یوگوسلاوی را گرفت و زمانی که نتیجه همه پرسی به سود جدایی دوبخش چک و اسلوواکی رقم خورد از سمت خود استعفا داد. او درسال 1993 به ریاست جمهوری چک انتخاب شد و تاسال 2003 دراین سمت باقی ماند.

واسلاوهاول انسانی بزرگوار و باگذشت بود. با آن که سال های بسیاری را دراثر مبارزه با حکومت کمونیستی چکوسلوواکی در زندان گذرانده و آسیب های جسمی و روحی فراوانی براو واردشده بود که می توانستند توجیهی برای انتقامجویی باشند، پس از انتخاب به سمت رییس جمهوری درپایان سال 1989، یکی از نخستین اقداماتش صدورفرمان عفوعمومی بود. واسلاوهاول دردوران ریاست جمهوری خدمات بزرگی به کشورخود و اروپای درهم ریخته و آشفته آن زمان کرد. خودش می گفت که مهم ترین کارش انحلال پیمان ورشو بوده است. او مدافع سرسخت عضویت و مشارکت کشورهای اروپای شرقی – از جمله جمهوری چک – در پیمان نظامی اتلانتیک شمالی "ناتو" بود.

از واسلاوهاول نوشته های بسیاری بجا مانده که موضوع بیشتر آنها آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی هستند. ازجمله کتاب های او می توان از: قدرت بی قدرتان (1985)، زندگی درحقیقت (1986)، نامه هایی به اولگا (1988)، توزیع صلح (1991)، نامه های سرگشاده (1991)، تفکرات تابستان (93-1992)، به سوی یک جامعه مدنی (1994)، هنر[بدست آوردن] غیرممکن (1998) و به سوی قلعه و بازگشت (2007) نام برد.

فعالیت های انسان دوستانه واسلاوهاول جایزه ها و نشان های ارزنده بسیاری برایش به ارمغان آوردند که جایزه صلح گاندی، جایزه سازمان عفوبین الملل برای ارتقاء حقوق بشر و نشان آزادی ریاست جمهوری امریکا از آن جمله اند. درسال 2009 نیز جایزه "کوآریگا" را دریافت کرد امّا پس از آن که درسال جاری این جایزه به ولادیمیرپوتین داده شد، آنرا به عنوان اعتراض پس داد. لخ والسا مبارز بزرگ و رییس جمهوری پیشین لهستان که به خاطر کوشش هایش جایزه صلح نوبل را دریافت کرده، می گفت که این جایزه (به جای او) باید به واسلاوهاول داده می شد.

درگذشت واسلاوهاول موج های بزرگی از ابراز تأسف و تأثر برانگیخت: آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان او را یک «اروپایی بزرگ» نامید. باراک اوباما، رییس جمهوری امریکا گفت: «اوثابت کرد که رهبری اخلاقی ازهر سلاحی نیرومندتراست». دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا گفت: «اوبه گسترش آزادی و دموکراسی درسراسر قاره اروپا به ما یاری رساند». خوزه مانوئل باروسو، رییس کمیسیون اروپا اورا «یک اروپایی واقعی و قهرمان آزادی و دموکراسی درسراسرزندگی اش» نامید. نیکولاسرکوزی، رییس جمهوری فرانسه درباره اش گفت: «بامرگ هاول، جمهوری چک یکی از بزرگترین میهن پرستان، فرانسه یکی از دوستان و اروپا یکی از مردان خردمند خود را ازدست دادند» و جرزی بوزک رییس پارلمان اروپا نیز واسلاوهاول را «کسی که انقلاب مخملین و بازیابی اتحادیه اروپا را نمایندگی می کند» توصیف کرد.

نشریه معتبر "تلگراف" هم پس از مقایسه واسلاوهاول با لخ والسا نوشت: «اگر لخ والسا نیروی خود را از رفقایش در کارگاه های کشتی سازی می گرفت، قدرت واسلاوهاول ناشی از قلم او ازجمله نمایشنامه نویسی اش بود».

درگذشتهء دیگر که دربامداد روزشنبه 17 دسامبر اردنیا رفت، با هر سنجه و معیاری 180 درجه با واسلاوهاول تفاوت داشت. به گزارش تارنمای رادیوصدای آلمان: «رییس دولت کمونیستی کره شمالی، کیم جونگ ایل درسن 69 سالگی درگذشت. درزمان حکومت [17 ساله] وی یک میلیون شهروند کره شمالی از گرسنگی جان دادند تا این رهبرخودکامه سیاست هسته ای خودرا دنبال کند و به سلاح هسته ای دست یابد... درسال های 1996 تا 1999 حدود یک میلیون نفر درکره شمالی جان خود را از دست دادند». این تارنما درباره جانشین رهبر درگذشتهء کره شمالی می نویسد: «کیش شخصیتی که در کشورهای کمونیستی مرسوم است از هم اکنون دست به کار شده تا رهبر جوان [28 ساله] کره شمالی رانیز مانند پدر و پدربزرگش به عنوان "رهبر محبوب و عظیم الشأن" معرفی کند».

به گزارش تلویزیون دولتی کره شمالی، پسرکوچک کیم جونگ ایل به نام کیم جونگ اون با لقب "وارث کبیر" جانشین او خواهد بود. خاندان کیم ازسال 1948 که کیم ایل سونگ، پدرکیم جونگ ایل با حمایت اتحاد جماهیرشوروی، جمهوری دموکراتیک خلق کره را پایه گذاری کرد برمسندقدرت نشسته اند.

درباره میراثی که این "وارث کبیر" به ارث برده، می توان چند نکته از گزارشی را که تارنمای "ایران پرس نیوز" منتشرکرده نقل نمود: «در کره شمالی تنها کسی که حق فکرکردن دارد رهبر حکومت است که "فرمانده بزرگ" نامیده می شود. وقتی فرمانده بزرگ درباره مسئله ای حرف زد دیگر هیچکس حق ندارد درآن زمینه اظهارنظرکند».

«حدود 37% از جمعیت فعال 20 میلیونی کره شمالی دربخش کشاورزی مشغول فعالیت هستند». با این حال این شمار درخور توجه از تأمین موادغذایی برای جمعیت 23 میلیونی کره شمالی ناتوانند و کمبود موادغذایی مردم را به خوردن علوفه واداشته است. حدود یک سوم زنان و کودکان کره شمالی با سوء تغذیه روبرو هستند.

«مردم کره شمالی حق خروج از روستاها یا شهرهایشان را ندارند. درواقع همه در همان جایی که زندگی می کنند زندانی هستند».

«درکره شمالی کسی حق انتخاب همسر وازدواج را ندارد مگر با موافقت وزارت اطلاعات و امنیت کشور. یعنی دختر و پسری که عاشق هم شده اند باید گزارش کاملی از نحوه عاشق شدنشان، دلیل عاشق شدنشان، میزان علاقه و احساسی که نسبت به یکدیگردارند و خیلی چیزهای دیگررا در چندین صفحه بنویسند و تحویل مقامات امنیتی بدهند».

«دانش آموزان موظف هستند آخرین خواب های سیاسی خود و والدینشان را به نماینده وزارت اطلاعات و امنیت در کلاسشان گزارش کنند».

«دوازده روزنامه در کره شمالی منتشر می شوند امّا خبرنگار ندارند! این روزنامه ها موظف هستند که هرروز خبرهایی که از وزارت اطلاعات و امنیت دریافت می کنند را عینا منتشرکنند».

با چنین میراثی، روشن است که چه انتظاری می توان از "وارث کبیر" داشت. با آن که درمورد او گفته می شود که در سوییس تحصیل کرده، امّا اولا این تحصیل تا سن پانزده سالگی بوده و نیمه کاره هم رها شده و دوما پس از بازگشت از سوییس، "رهبرمعظم" سیزده سال فرصت داشته تا "وارث کبیر" را آنگونه که دلخواهش بوده شستشوی مغزی کند و اثرات احتمالی فرهنگ غربی را از ذهنش بزداید.

به خلاف واسلاوهاول، واکنش های بین المللی به درگذشت کیم جونگ ایل بیشتر ابراز نگرانی از میراثی بود که او بجا گذاشته تا ابراز تأسف و تأثر. درمیان معدود واکنش های حاوی تأسف و تأثر، می توان از سخنان علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی نام برد که گفت: «با تأسف و اندوه فراوان از درگذشت جناب آقای کیم جونگ ایل رهبر بزرگ کشور دوست جمهوری خلق کره مطلع شدم. این واقعه تأثرانگیز را به جنابعالی و خانواده آن مرحوم تسلیت می گویم».

سخنگوی وزارت امورخارجه چین هم گفت: «ما از دریافت خبر ناگوار درگذشت کیم جونگ ایل، رهبر فقید کره شمالی متأثر شدیم».

درمیان واکنش ها به مرگ کیم جونگ ایل، حتی می توان مواردی با رگه هایی از ابراز شادی و شادمانی یافت. وزارت امورخارجه اندونزی می گوید: «مرگ رهبر کره شمالی می تواند نقطه عطفی درتاریخ این کشور باشد و جهانیان به این مسئله خوشبین هستند». تارنمای ایران مالزی هم نوشت: «مرگ سرنوشت محتوم همه است ولی کیم جونگ ایل مرگش امیدی است برای مردم کره شمالی و کره جنوبی و امید به صلح و آزادی».

واسلاوهاول و کیم جونگ ایل در دوسر طیفی قرارداشتند که به گفته خردمندانه زرتشت نظم جهان را اداره می کند. یکی نماد نیکی و خرد و خیرخواهی و دیگری نماد خودکامگی و ستمگری و پایمال کردن حقوق دیگران. چیره شدن یکی از این دو نماد بردیگری سرنوشت جهان را رقم می زند. سال 2011 که به پایان آن نزدیک می شویم می تواند این پیام دلخوش کننده را داشته باشد که از شمار خودکامگان به نحوی درخور توجه کاسته و این امید را پدیدآورد که درسال پیش رو، با ادامه روند سقوط دیکتاتورها، واسلاوهاول های بیشتر و کیم جونگ ایل های کمتری داشته باشیم!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد