خبر کوتاه بود و تکاندهنده که از سوی اغلب رسانه ها سانسور شد: عده ای از غير نظاميان فلسطينی شامل زن و مرد و کودک توسط نيروهای اسرائيلی به خانه ای در محله زيتون که از سوی آنان امن خوانده ميشد هدايت شدند و به آنها هشدار داده شد که از آنجا خارج نشوند. ۲۴ ساعت بعد همين محل توسط نيروهای متجاوز اسرائيلی بمباران شد و قريب به ۳۰ نفر از جمله کودکان کشته شدند. اين عمل نظاميان اسرائيلی انسان را بياد گرد آوری يهوديان توسط نازی ها و نيروهای گشتاپو در آلمان هيتلری و سپس هدايت آنها به اطاقها و کوره های آدم سوزی وميدانهای مرگ می اندازد. با اين تفاوت که يهوديان از کشور و وطن متبوع خويش، در سراسر اروپا،گرد آوری و سپس به اردوگاه های مرگ اعزام ميشدند و از سر نوشت شوم خويش بی خبر بودند در حاليکه محله زيتون وغزه، برای مردم بی دفاع و زجر ديده فلسطين، آن هم در موطن خويش اردوگاه مرگ شده است. راستی اگر در همان ابتدا،که نازی ها به آزار و اذيت يهوديان در شهرهای آلمان پرداختند، در همان شبهای معروف به کريستال، بقيه مردم، از آلمانی گرفته تا ساير انسانها، آنها که مطلع می شدند به ندای وجدان خويش پاسخ ميدادند و نقض حقوق انسانی آنها را تحمل نياورده و فرياد اعتراض سر ميدادند، اگر بخصوص سران کشورها و سياسيون و سازمانهای گوناگون و ارباب کليسا، اقدام بايسته و شايسته را بعمل می آوردند، امروز از هولوکاست و آشويتس و قتل ميليونها انسان که به مرام تبعيض نژادی، نازيسم، نمی گرويدند و باورهای ديگری داشتند و بخاطر نژاد يا باور خود محکوم به مرگ بودند، سخنی بميان بود؟ امروز چه چيز ميتواند توجيه گر همراهی تلويحی دول غرب با نسل کشی فلسطينی ها و ايجاد شبها و روزهای فسفری (اسرائيل در حمله به غزه از بمب های فسفری استفاده ميکند) از سوی اسرائيل و سکوت آنها در برابر جناياتش بشود؟ سازمان ملل متحد کی ميخواهد به مسئوليت خود عمل نمايد؟ رسانه های سانسور گر،چرا به مسئوليت خويش در قبال اين جنايات عمل نميکنند؟ آيا سلطه گران هنوز درک نکرده اند که ژاندارم گری اسرائيل، عليرغم بهای سنگين و خساراتی که طی ساليان ببار آورده، ره بجائی نبرده و اين دروغ که اسرائيل يک دولت دموکراتيک و پايبند به حقوق در منطقه است شکست خورده است؟ آنهم با وجود مشاهده اين واقعيت در طول ۶۰ سال که اسرائيل، به بهانه دفاع از موجوديت خود، همان روشهای نازی ها را بکار می برد؟ از سران فاسد و وابسته عرب که عيش و نوش خويش را به قيمت بدبختی مردم خويش از جمله مردم فلسطين بيمه ميکنند و نظامهای سلطه گر حامی آنها انتظاری نيست. اما آيا مردم اين کشورها نمی بينند چه کسانی بر آنها حکومت و چه ذلتی را به آنها تحميل ميکنند. رژيم صهيونيست اسرائيل در فلسطين، جز کشتن و ويرانی نمی کند و در صورت ناديده گرفتن و بی تفاوتی و بعضا حمايت نظامهای سلطه از او و عدم تمکين و محترم نشمردن کنوانسيونهای بين المللی وحقوق بشر از سوی رژيم اسرائيل و باز گذاشتن دستش در جنايت، واطمينان او نه تنها از عدم تنبيه، بلکه دريافت حمايت مالی نظامی، فردا که در کوچه و خيابانهای کشورهای عرب و غير عرب، مردم را خواهند کشت باز بايد ناديده گرفت تا مگر رژيمهای مستبد و فاسد بر جا بمانند؟خشونت بيش از حد اسرائيل بذر کينه وخشم و نهايتا رشد بنياد گرايی و تروريسم را نمی پاشد؟ آنچه در غزه ميگذرد هشدار دهنده نيست؟ چرا هنگامی که قرارداد آتش بس مذاکرات صلح بين حماس و فلسطين با اسرائيل، با محاصره اقتصادی مليونها فلسطينی در غزه از سوی رژيم صهيونيستی نقض شد و حتی امکان وارد کردن دارو و کمکهای پزشکی از آنها سلب شد، کسی را يارای اعتراض نبود و صدای معدود معترضين که در سازمانهای غير دولتی از جمله نهاد های يهودی جانبدار صلح فعالند، سانسور شد و بگوش کسی نرسيد؟ چرا وقتی که در اسرائيل افراطی ترين ها حکومت را در دست ميگيرند، خواست مردم قلمداد ميشود و وقتی در فلسطين مردم به آنانی رای ميدهند که خوشايند نظامهای سلطه نيستند، منتختبين مردم تروريست قلمداد ميشوند؟ ياد آور ميشوم که به هنگام اخذ آرا در فلسطين، جيمی کارتر رئيس جمهور پيشين آمريکا به عنوان ناظر در آنجا حضور داشت و نحوه برگزاری انتخابات را آزاد وآرای ماخوذه را مورد قبول خواند. اما نظامهای سلطه، زير بار نرفتند و با محاصره غزه، امکانات را در اختيار محمود عباس قرار دادند و بدين وسيله با ايجاد دودستگی ميان فلسطينيها، آنها را به جان هم انداختند (نتيجه نادانی وعدم مسؤليت شناسی و حرص قدرت). متاسفانه اين دو دسته تا زد و خورد مسلحانه نيز پيش رفتند. از چه روست که اسرائيل را به هر قيمت به مردم جهان تحميل می کنند اما خواسته های به حق مردم فلسطين را ناديده ميگيرند؟ معنی گفتگو را چه کسانی تعيين ميکنند؟ اگر گروهی از فلسطينی ها تسليم زور شوند طرف قابل گفتگو هستنند اما اگر بر حقوق خويش يعنی حق داشتن وطنی با قدس بمثابه مرکز کشور و حق حاکميت ملی اصرار ورزيدند، آنوقت ميشوند تروريست و غير قابل گفتگو؟ رژيمی که نخستين رژيم „مذهبی“ در جهان است و در آن، صحبت از محروم کردن ساکنان عرب از شرکت در انتخابات بميان است، به کدام حق به خود اجازه می دهد، طرز تفکر رهبران حماس را دست آويز محکوم کردن مردم فلسطين به فقر و خشونت کند؟ آيا حماس طرز فکری افراطی تر از احزاب راست و راست افراطی اسرائيل دارد؟ چرا اسرائيلی ها مجازند به اين حزب ها رأی بدهند اما فلسطينيان حق ندارند به حزبی با طرز تفکر سازمان حماس رأی بدهند؟ و اگر رای دادند آيا می بايد انسانهای درخور اين عنوان را از دفاع از حقوق انسانی مردم بی دفاع فلسطين منصرف کند؟ اين انصراف، به منزله انصراف از حقوق خويش نيست؟ در محاصره و سانسور خبری قرار دادن چنين طرز فکر هايی به تقويت آنها نمی انجامد؟ اصلا چه کسان و حکومتهايی حماس را در مقابل عرفات و در جهت تضعيف او پر و بال دادند جز اسرائيل و حاميانش؟ آيا همانطورکه تبليغات اسرائيلی ميکوشد از سوی رسانه ها القا کند، حماس دارای ضرادخانه ای از موشک است که موجوديت اسرائيل را به خطر انداخته است؟ تمامی موشکهای شليک شده از سوی حماس، حتی به اندازه نيم بمب اسرائيلی خسارت ببار نياورده است. آيا واقعا پرتاب يک راکت از سوی حماس مجوز اين همه جنايت و خرابی است؟ آيا تمامی کشته شدگان اعضای حماسند؟ اما بنا بر خبری که نشريه اينفورميشن کليرينگ هوس در ۷ ژانويه منتشر کرد، در اين ناحيه منابع گاز پيدا شده و اگر چنين است اين امر از دلايل اصلی تجاوز به غزه نيست؟ چون ارتکاب جنايت برای دست يابی به منابع نفت از سوی سلطه گران عطف به ماسبق است. اما بد بختی و بد اقبالی مردم فلسطين در اين رنجها خلاصه نميشود!. عدم استقلال رهبران فلسطينی و سر سپردن هر از چندی به آستانه به اصطلاح قدرتی و سوءاستفاده اين قدرتهااز مسئله فلسطين نيز معضل بزرگ اين ملت است. چه مقدار از کمکهای مالی اروپا و آمريکا به درد مردم فلسطين رسيد و چه مقدار در فساد های مالی به هدر رفت؟ آيا رژيمهای عربی بخصوص مدعی ها در دفاع از حقوق مردم فلسطين صادق اند؟ آيا رژيم ولايت فقيه در دفاع خود از مردم فلسطين راست ميگويد يا اگر منافعش ايجاب کرد برای حفظ نظام دست بدامان اسرائيل ميشود و همانگونه عمل می کند که در طول جنگ تحميلی عراق عليه ايران عمل کرد؟ وقتی مصالح و منافع بر حقوق تقدم يافت، هر وسيله ای هدف را توجيه خواهد کرد.
اما پيروزی انتفاضه و مقاومت مردمی و عجز ارتش و نيروهای سرکوبگر رژيم اشغالگر اسرائيل در مقابله با آنها به خوبی آشکار کرد که جنبش عمومی از عمليات مسلحانه ثمر بخش تر است. شکست اسرائيل در مقابله با مقاومت مردمی در فلسطين، بيانگر اين واقعيت است که مسئله فلسطين و سرزمينهای اشغالی راه حل نظامی ندارد و راه حل سياسی هم تا وقتی که سران رژيم اشغالگر به قوانين بين المللی از جمله قطعنامه های صادره از سوی سازمان ملل متحد احترام نگذارند و همچنان به نقض کنوانسيونهای بين المللی ادامه دهند و با اغماض کشورها مواجه گردند، پيدا نخواهد شد و صلح در اين منطقه حساس از جهان همچنان آرزوی صلح طلبان جهان خواهد ماند. اگر واقعا قدرتهای جهانی خواستار صلح و ثبات در اين منطقه از جهانند به قول رئيس سازمان دفاع از حقوق بشر فرانسه،کافی است که مفاد کنوانسيونهای امضا شده از سوی دولتهای خود را محترم بشمارند واجرا کنند تا زياده طلبی و تجاوزگری اسرائيل محدود گردد. اگر راست ميگويند از جنبش های مردمی و استقرار مردمسالاری ورشد تفکر آزاديخواهی در منطقه نهراسند ودست از حمايت رژيمهای مستبد و فاسد منطقه بر دارند. تا اين حکام فاسد برکارند و تا اسرائيل ميخواهد نقش قدرت منطقه و ژاندارم چيره شده را بازی کند، بحران و بحران سازی لازمه نگاهداری اين وضعيت است. تنها با استقرار مردمسالاری در کشور های منطقه بخصوص ايران، قلب طپنده اين منطقه، و احقاق حقوق حقه مردم فلسطين برحق داشتن وطنی آزاد و مستقل است که بحران ها خاتمه می يابند.
jmpaknejad@yahoo.fr
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد