|
نفیر باد شمال
رقص گروهی برگهای خزان جدا ز الوان شطرنجی درختان. باد زمان باخود می برد- اوراق خاطرات مرا. در آتش آذر، آبشار درختان - یادگار گذشته- گُر گرفته است. در ملس پاییز، بر خاک سرد سبز نعناع و جعفری- امید بهار در راه است. با یادهای مهجور، مانده از سالهای دور، ساقه های ترد سرد را با دست تبدار خود نوازش می دهم. ای یادهای ویران دور! مادر بزرگ با سبد سبزی بر ریسمان راه صحرا، در پی تپه های سیریشه اخرایی از کرتهای خیس گرم عصر تابستان دیگر نخواهد آمد. ولی خاطره او از من به کودکان نقل می شود. 110611 24/11/2011 نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|