بریده باد
دستهایمان
اگر شوند دراز
به سوی تان
چه ازسر نیاز،
و چه
حرص و آز...
ای نازیان عصر!
از سر به در کنید و
به باطل
مپرورید
این وهم، این خیال...
ما
ما داغ دیده گان،
افعی گزیدگان
بر عکس آنچه که شما
فکر می کنید
هرگزنبوده و نه ایم
جاهل تر از شما
یا مغز خر خورده تر
از نوکرانتان
آن گونه که نبینیم
پیدا یا نهان
گرگان میش جامه را
در گله ها رها !
ای نازیان عصر!
نه
ما، نمی توانیم
سر برده زیر برف و
نبینیم آشکار،
هر لحظه در جهان
عمق جنایتی که بدان دست می برید
و خود بدان
به هیچ دغدغه
"دفاع از آزادی "
ویا
"حمایت از حقوق بشر"
نام می نهید !
و نبینیم
در عین حال
آن تارهای به زهر آغشتهای را
که می تنید
عنکبوت وار
خروار،خروار
بر کندو ی غبار گرفته ی اندیشه ها
در چار گوشه ی جهان...
ای نازیان عصر!
ما
با آن که
رهسپار خوان واره های نبردیم
و با دیوان تک سرو هفت سر
در چالشی بیامان،
و ازبد روزگاران
درچنبره ی دوالپایان
اسیر و گرفتار؛
و بیاغراق
سرگردان
در بدترین جهنم موجود در جهان؛
و لاجرم
بی صبر وبی قرار
با گام هایی
گاه لرزان و
گاه استوار،
پی گیر کوره راه های بهاران؛
اما
زآنجا که عقلمان
قد می دهد به دیدن آنچه نهفته است
در پشت پرده ها،
و
بارها و بار ها
دیده ایم و
شنیده،
و
باپوست و گوشت خود
حس کرده ایم و
چشیده،
می دانیم
که شمایان
با آن همه لعاب دروغی
که روز و شب
بر چهره می زنید؛
از مارهای حیله گرو خانگی ما
که خود
درپستی و رذالت
سر آمدِ دهرند،
بسیار حیله گرتر و
بیچشم و رو ترید!
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد