logo





سرزمينی به عشقی جاودان و همچون بی‌ستونی پايدار!

جمعه ۲۰ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱

فرهاد یزدی

هر ایرانی که به هر دلیلی می خواهد به عنوان جاده صاف کن حمله خارجی به خاک ایران عمل کند، نیاز دارد که نخست به سرنوشت شوم مجاهدین و نفرتی که از آن سازمان در دل ایرانيان به خاطر شرکت‌ در جنگ به سود دشمن خارجی، لانه کرد، بی اندیشد. ایرانیان به ندرت همگامان و همراهان دشمنان این آب و خاک را بخشوده اند.
گفتگوی تلاش با فرهاد یزدی

تلاش ـ همزمان با انتشار بيرونی گزارش سازمان بين‌المللی انرژی اتمی دو وزير امور خارجه آلمان و فرانسه نسبت به دامن زدن جو به نفع حمله نظامی هشدار دادند و بارک وزير دفاع اسرائيل در يک کنفرانس مطبوعاتی اعلام داشت؛ کشورش در صدد حمله به ايران نبوده است. هر چند که اين اقدام به عنوان يک گزينه همچنان باقی است، اما حال نوبت بايکوت‌های "مرگ‌آور" رسيده است. استراتژی تضعيف و از هم پاشيدن هر چه بيشتر تا ضربه قطعی؟

فرهاد يزدی : غرب گرچه توان یک درگیری نظامی در ابعاد حمله به ایران در منطقه را دارد، اما آمادگی آن را در حال حاضر ندارد. نه افکار عمومی و نه وضعیت مالی در غرب اجازه چنین عملی را نمی دهد. دو مداخله نظامی در افغانستان و عراق هر دو با جمعیتی به مراتب کم تر از ایران، با از هم پاشیدگی شدید داخلی به صورت دشمنی دیرینه قومی و مذهبی ـ دستکم در مورد عراق، کشور زاییده محاسبات استعماری ـ تا کنون دستاورد مورد نظر را به همراه نیاورده و با در نظر گرفتن برنامه خروج سربازان آمریکایی از منطقه، شاید هیچ گاه نیز به دست نیاورد. از این رو حمله به ایران وسیله ی غرب، هرچند به ظاهر محدود و بر مبنای تکرار الگوی لیبی، در این برهه دور از ذهن می باشد. باید توجه داشت در مورد ایران "حمله محدود" بی معنا است. هیچ فرمانده نظامی که نگرانی اصلی اش حفاظت از افراد، جنگ افزار و نیروی پشتیبانی خود می باشد، بدون از بین بردن تمام امکانات تلافی جویانه فوری و در دراز مدتِ حریف، حملات نظامی خود را متوقف نخواهد کرد. غرب با در نظر گرفتن پایگاه های نظامی که در نزدیکی ایران برپا کرده است، باید به طور کامل قدرت اقدام متقابل ایران را نابود کند. حمله اگر انجام شود، حتا اگر منحصر به حمله هوایی و موشکی گردد، باید مستمر و فراگیر نیز باشد تا فرماندهان نظامی با آن موافقت کنند. حمله به ایران، با در نظر گرفتن قدرت کشتار وتخريبی که در اختیار غرب و اسرائیل است، جز کشتار فجیع بيشماری از مردم سرزمين‌مان، ویرانی گسترده و به احتمال زیاد، تجزیه کشور، معنای دیگری نخواهد داشت.

البته در مورد احتمال حمله ی اسرائیل و این بار با همراهی مستقیم عربستان سعودی و با امید به این که خواسته يا ناخواسته غرب نیز مجبور به مداخله در این درگیری خواهد شد، نمی توان با اطمینان سخن گفت. هر چند سخنان اخیر وزیر دفاع اسرائیل که خود ژنرال بازنشسته ارتش آن کشور می باشد و دارای تجربه‌های گران و قابل اتکائی در تأثير درازمدت و پیش آمدهای غیر مترقبه جنگ دارد، تا مقدار زیادی از تنش کاسته است، اما نبايد فراموش کرد، که اسرائیل همیشه از استراتژی غافل گیری در جنگ استفاده کرده است. اسرائیل نمی تواند گزینه حمله نظامی در برابر جمهوری اسلامی را در سیاست خود بدون دست یابی به امتیازی ملموس، کنار گذارد. همچنان که آمریکا و تا اندازه ای هم انگلستان هنوز این گزینه را به طور رسمی در دستور کاری خود حفظ کرده اند.

گزارش اخیر سازمان انرژی اتمی که جمهوری اسلامی را متهم به فعالیت هایی می کند که در راه ساخت جنگ افزار هسته ای به کار می رود ـ و جمهوری اسلامی آن اظهار نظرها را خارج از صلاحیت آن سازمان می داند! ـ غرب را مجبور به اتخاذ سیاست های سخت گیرانه تا حد فلج کردن و از پای انداختن، خواهد کرد. اسرائیل با حربه تهدید حمله نظامی به ایران بی تفاوتی نسبی غرب و مخالفت محور روسیه ـ چین با تحریم های اثر گذار، هردو قطب را برای در پیش گرفتن سیاست های تند تحریم، زیر فشار قرار داده است. اسرائیل از توان بالایی در تاثیر گذاری بر سیاست آمریکا در خاورمیانه برخوردار است و می تواند روی واکنش آمریکا در مقابله با نظام اسلامی حساب کند. اما در اروپا این توان تا مقدار زیادی کم تراست. اين کشور اما بر روی دو مخالف آشکار حمله نظامی و افزایش تحریم، یعنی روسیه و چین و بر هدف استراتژيک و درازمدت آنان در خاورمیانه، که کاستن از قدرت و نفوذ آمریکا آنست، چندان قدرت تاثیر گذاری ندارد. تنها حربه موثر اسرائیل بر آن دو کشور، تهدید به جنگ و به ویژه با همراهی بزرگ ترین صادر کننده نفت، یعنی عربستان می باشد. می توان گفت که تهدید اسرائیل به حمله نظامی تا مقدار زیادی به عنوان اهرم فشار بر غرب، چین و روسیه برای همراهی با تحریم های سخت می باشد.

نمی توان تأثير این محاسبات اسرائیل را تنها بر قدرت های جهانی محدود کرد. شاید مهم ترین هدف اسرائیل از تهدید به حمله که در هر حال پای مداخله نظامی غرب را نیز به میان خواهد کشید ـ وجمهوری اسلامی و یا دستکم بخش مسلح آن، به خوبی این امکان را در محاسبات خود در نظر می گیرد ـ تاثیر و تسریع بر تحولات داخلی ایران است. تضاد منافع، جنگ داخلی قدرت در حکومت و برخوردهای شخصی در رژیم تا اندازه ای بزرگ و غیر قابل ترمیم گردیده است که اداره امور ساده کشور را غیر ممکن و از این رو برخورد فوری و تعیین کننده در کانون رژیم را اجتناب ناپذیر کرده است. در حالی که رئیس جمهور رژیم با استفاده از واژه های "جاهلی"، غرب، اسرائیل و آژانس انرژی اتمی را تهدید کرده و اصرار دارد که نظام اسلامی یک قدم نیز عقب نخواهد نشست، وزیر نفت منصوب سپاه اعلان می کند که برای ترمیم تاسیسات نفتی ایران به یکسد میلیارد دلار و تکنولوژی پیشرفته نیاز است که تأمين آن به خاطر وجود تحریم ها، غیر ممکن می‌باشد. زير فشار وضعيت کنونی، اين فرض احتمال غيرواقع‌بينانه‌ای نباشد، که در کانون رژیم و مهم تر از آن، در داخل سپاه برخورد‌های شدیدی میان تندروها و گروهايی که با آگاهی بیشتری به مسایل جهان و کمبودهای ایران می نگرند در جریان است. تهدید دایمی به جنگ و امکان سخت شدن تحریم ها، این درگيری‌ها را تسريع خواهد کرد، که در نقطه انتهائی آن تصفيه درونی قدرت قرار خواهد داشت. با اين چشم‌انداز جهان امیدوار است که تهدید به حمله و افزایش تحریم به سود واقع گرایان در ایران پایان یابد. در هر حال، به هر صورت که جنگ قدرت پایان یابد، تکلیف جهان، غرب و دیگر قدرت های موثر در برابر ایران روشن خواهد شد. بدون انجام این تصفیه که به نظر می آید هر روزنزدیک‌تر می‌شود، جهان در برابر ایران سرگردان است.

تلاش ـ بر اساس تحليل‌ها اين بار گزارش اين سازمان از صراحت درخور توجه‌ای برخوردار است، مبنی بر اين که جمهوری اسلامی به دنبال دستيابی به اسلحه اتمی است و در اين مدت بر روی اين پروژه کار کرده. خاطرمان است که حدود دو سال پيش طی گزارش 16 سازمان امنيتی ايالات متحده ی آمريکا، جمهوری اسلامی از 2003 ـ حمله و اشغال عراق ـ برنامه غنی سازی را متوقف ساخته بود. بعد از آن ساپوتاژ در سيستم کامپيوتری پروژه اتمی، به علاوه بايکوت‌های اقتصادی وحساسيت شديد و جلوگيری از فروش ابزار و تکنيک لازم از بيرون و جنگ داخلی درونی و آشفتگی در کار کشور و... بر بستر چنين وضعيتی و به رغم آن، ادامه پروژه‌ی سنگين دستيابی به سلاح اتمی ـ اگر درست باشد ـ بيانگر آن است که کانونی در قدرت وجود دارد که هدفمند و بی‌تأثيرگيری از وضعيت موجود و بی‌اعتنا به درگيری‌های ظاهری قدرت و با امکانات کافی کارخود را می کند، بدون توجه به خطرات ناشی از آن. سرشته چنين کانونی کجاست و لايه‌های پوششی آن در قدرت کدام نهادها و کانون ها هستند؟

فرهاد يزدی : "رهبر" نظام، بسیاری از سرآمدان رژیم ـ که بخشی در این فاصله به مخالفین پیوسته اند ـ و سپاه با در نظر گرفتن حمله به افغانستان و به ویژه عراق و واژگون کردن رژیم آن کشور و تحولات داخلی به زیان آمریکا پس از حمله، هواداران دست یابی به جنگ افزار هسته ای بودند و از اين نظر هيچ اختلافی با هم نداشتند. محاسبه آنان بر اين مبنا بود که اگر هر یک از آن دو سرزمین جنگ افزار هسته ای می‌داشتند، اشغال کشورشان وسیله آمریکا ممکن نمی‌شد. آنها از اين معادله به اين نتيجه رسيدند که با گرفتار شدن آمریکا در عراق و افغانستان، شاید به توانند، در مدتی کوتاه و پیش از آماده شدن آمریکا برای دست زدن به جنگی دیگر، نظام اسلامی را مسلح به این جنگ افزار کنند. با نگاه به برخورد ملایم غرب در برابر آزمایش هسته‌ای پاکستان متعصب مذهبی و به شدت فقیر، نظام اسلامی چنین واکنش سختی را در برابر تلاش های هسته ای خود پیش بینی نمی کرد، تلاش‌هائی که هنوز نیاز به زمان نا معینی برای رسیدن به هدف خود دارد. امروز پاکستان مرکز تجمع تروریست هاست. شواهد بسياری بر نفوذ فزاينده‌ی گروه های تندرو در ارتش آن کشور که حافظ امنیت آن جنگ افزارها می باشد، حکايت می کنند. آمریکا امروز از سهل انگاری و کوچک شمردن خطر دست یابی کشورها در کل و کشورهای غير دمکراتيک به امکانات هسته ای پشیمان است. افزون بر رفتار و اعمال نظام اسلامی، غرب آمادگی تکرار اشتباه محاسبه سهمگین خود درمورد پاکستان را در نقطه دیگر جهان ندارد. غرب با تمام توان و از جمله از راه جنگ - به ویژه با در نظر گرفتن سابقه نظام اسلامی - از تحقق چنین امری، پیش گیری خواهد کرد. غرب ـ حتا روسیه و چین نیز ـ هنوز براین باور نیستند که دست یابی نظام به جنگ افزار هسته ای، فوریست.

واکنش تند غرب، تحریم اقتصادی، حمله به دانشمندان هسته ای ایران، راه های موثر کارشکنی در برنامه هسته ای وهزینه های سنگین مالی، بسیاری را در کانون رژیم به صف مخالفان ادامه‌ی این برنامه کشانده است. فشارهای ناشی از تحریم اقتصادی بر ایران، به صورت تشدید تورم، افزایش بیکاری و کاهش شدید سرمایه گذاری افزون بر دیگر مسایل موجود اقتصادی، اثر منفی خود را گذاشته است. با خیزش در جهان عرب و سقوط پی در پی خودکامه‌گان درازعمر در منطقه و به ویژه در سوریه، تزلزل شدیدی بر پيکر اعتماد بنفس رژیم ایران انداخت. با وجود کمک های مالی، مشورتی و تجهیزاتی رژیم اسلامی، شورش در سوریه نه تنها آرام نگرفت بلکه هر روزه، با پیوستن گروه های جدیدی از نیروی نظامی به شورشیان، لحظه سقوط رژیم آن کشور را نزدیک تر می‌شود. اين سقوط تا جائی مسلم می‌نمايد که حتا در سایت های "اصولگرا" نیز خبر امکان پناهندگی بشار اسد بازتاب داده می‌شود. بدون تردید و با توجه به وقایع جاری در منطقه و ازدیاد فشارهای غرب همراه با تهدید به حمله از سوی اسرائیل، بسیاری در نیروهای مسلح ایران و در کانون تصمیم گیری نظام در مخالفت با گروه های تندرو در حکومت که خواهان ادامه سیاست های گذشته هستند، برخاسته اند. این گروه تندرو با حمایت "رهبر" نظام در برابر "واقع گرایان" هنوز مقاومت می کند.

تلاش ـ وزير امورخارجه آلمان در آستانه انتشار گزارش سازمان انرژی اتمی جهانی ضمن هشدار در باره فضای تبليغاتی به نفع حمله‌ی نظامی، گفت که چنين تبليغاتی عملاً موجب تقويت حکومت اسلامی در منطقه می گردد. به چه اعتبار و چگونه؟ آيا ايشان صف گسترده‌ی مخالفين حکومت اسلامی را نمی‌بيند؟

فرهاد يزدی : ظاهراً خیزش جهان عرب ـ به استثنای لیبی ـ که دو حکومت هوادار غرب در تونس و مصر را سرنگون و حکومت سوم در یمن را به شدت بی ثبات کرده است، به همراه خود احساست ضد امپریالیستی موجود در منطقه را شدت بخشیده است. تهدید حمله ی نظامی به ایران، در منطقه - که ترکیه را نیز در بر می گیرد - احساسات ضد غربی را شدت بیش تر خواهد بخشید. با موضع گیری درست ترکیه در دوران خیزش عرب به اضافه‌ی کارنامه درخشان اقتصادی به همراه آزادی های نسبی در داخل کشور، الگوی اسلامی آن کشور در برابر الگوی نظام اسلامی، هواداران بیش تری را به خود جلب کرده است. این موقعیت ترکیه برای غرب بسیار پرارزش و سودمند است. غربی‌ها خواهان حفظ آن هستند. وزير امور خارجه آلمان بر اين واقعيت نظر دارد که احتمالاً حمله به ایران و یا حتا تشدید فضای تبليغاتی به نفع حمله نظامی، احساسات هواداری از نظام اسلامی در منطقه را برخواهد انگیخت.

اما روند نگران کننده‌تر و مهم تر در داخل ایران است. نظام اسلامی از روز نخست به قدرت رسیدن، پی درپی در حال ضربه زدن به همبستگی ملی است که در سده های بسیار نگاهدارنده‌ی این سرزمین بوده است. با در پیش گرفتن سیاست های ضدملی و قربانی کردن منافع ایران در مقابل منافع رژیم، هیچ گاه از یورش به ستون های مقاومت ملت خود داری نکرده است. اما به گفته زنده یاد داریوش همایون "این ملت هسته‌ای سخت دارد." ملت ایران به هیچ وجه، هیچ نیروی خارجی، در هر لباسی چه به عنوان "مداخله ی بشردوستانه" و چه در جامه‌ی حمایت از "خلق های به زنجیر کشیده ملت" يا هر عنوان ديگری را پذیرا نمی باشد. در صورت هرگونه حمله خارجی، تردید نباید داشت که ملت یک پارچه برای دفاع از سرزمین تجهیز خواهد شد. چون حکومت در دست نظام اسلامی است، این تجهیز به گرد و به نام نظام اسلامی شکل خواهد گرفت. بدین سان، نظام در حال فروپاشی اسلامی جان تازه برای ادامه حیات ننگین ضد ایرانی و ضد دمکرات خود به دست خواهد آورد. این واقعیتی است که رژیم از آن آگاه است و جنگ طلبان داخلی روی آن حساب می کنند. ملت ایران با تمام رنجی که از تحریم اقتصادی متحمل می‌شود، ، اما در اين رنج به عنوان بهائی در برابر حفظ هستی سرزمينی و ملی خود می‌نگرد و آن را وسيله و عاملی برای تضعیف نظام اسلامی می داند. در صورتی که هر گونه حمله نظامی به خاک ایران را نه به حساب نظام اسلامی بلکه به حساب حمله به ملت ایران، آرمان های آن و مبارزه خود در راه دمکراسی ارزیابی خواهد کرد. دست درازی به سرزمین ایران، خط قرمزیست که هیچ قدرتی بدون پرداخت هزینه ی رویارویی با ملت ایران و آن هم در درازمدت، نمی تواند از آن گذر کند. بنابراين وزیر خارجه آلمان در برداشت های خود هيچ به خطا نرفته است.

تلاش ـ طبعاً از چشم وزيرامور خارجه آلمان و مقامات ساير دول غربی و متحدين‌شان پنهان نيست که جنبش گسترده‌ای عليه حکومت در داخل کشور وجود دارد و درجه بيزاری مردم از رژيم روز به روز بالاتر می‌رود. بيزاری ملت از رژيمی که بر سر مردم می کوبد، نفت می‌فروشد، دست به چپاول ثروت نسل‌های امروز آينده ملت می‌زند، نسبت به فلاکت فزاينده‌ی کشور بی‌اعتناست و در نهان به دنبال دستيابی به سلاح اتمی برای حفظ خود به هزينه‌ی هستی کشور است، از هيچ چشمی پنهان نمی‌ماند. با وجود اين چرا غربی‌ها نمی‌توانند روی اين نيروی "بالقوه" ـ به عنوان ستون پنجم ـ در حمله نظامی به ايران و يکسره ساختن حکومت اسلامی حساب کنند؟

فرهاد يزدی : جنبش گسترده آزادی خواهی ایران، به دنبال حل مسایل کشور به دست ایرانیان از درون کشور است. جنبش سبز در دوسال گذشته، توانسته به عنوان جایگزین دمکرات و مسالمت جو خود را در جامعه تثبیت کند. این جنبش با شعار "جانم فدای ایران" پایبندی خود را نخست به ایران و پس از آن به آرمان های خويش، آشکارا فرياد زده است. جنبش آزادی خواهی ایران هیچ گاه به غیر از پشتیبانی معنوی، از قدرت های خارج هيچ چشم‌داشت ديگری نداشته، تا چه رسد به این که به خواهد نقش "ستون پنجم" را برای آنان بازی کند. وزیر خارجه آمریکا به طور رسمی اعلان نمود که جنبش آزادی خواهی ایران در اوج مبارزات در سال 88 خواستار کمک خارجی نگردید. اگر قدرت هایی، جنبش سبز را به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف های ضد ملت و سرزمين ایران برآورد می کنند، سخت در اشتباه هستند.

مخالفت شدید نیروهای ملی با جمهوری اسلامی و نفرت آنان از نظام موجود را به هيچ روی نبايد به حساب همکاری با نیروهای خارجی گذاشت که بهرحال سود خود را در ایرانی چند تکه و یا دستکم ضعیف، ویران و شکست خورده می بینند.

تلاش ـ برخلاف دولت‌های غربی‌ـ که حتماً ارزيابی درست از روحيه‌ی ملت ايران را پيش چشم دارند ـ برخی از جريان‌های سياسی و "هم‌وطنان" تبعيدی روی اين بيزاری حسابی کلان باز کرده‌اند. و در شادمانی قرار گرفتن در "آستانه حمله نظامی" به ايران رسماً حمايت و آمادگی خود را اعلام داشته، برخی از دستبوسان سناتورهای جنگ طلب آمريکائی و عرب‌ستيزان نامی در دلنازکی که تاب مردن ايرانيان به دليل "هوای آلوده" شهرهای ايران و يا "تصادفات رانندگی" را نمی‌آورند، پايان اين "رنج" عظيم را در حمله نظامی بيگانگان و تشويق به انجام آن می‌بينند. عده ای ديگر به مردم ايران "رهنمود" می دهند؛ آذوقه يک ماهه تدارک ديده به پناهگاه‌ها بروند و منتظر بمانند، تا احتمالاً تانک های تازه خريداری شده عربستان سعودی از جنوب برای رهائی مادران و خواهرانشان از دست حکومت اسلامی پا به خاک ايران گذارند! چه کسانی حساب‌هايشان در مورد روحيه ايرانيان غلط است، غربی‌ها يا اين "هموطنان غيور و با حميت"؟

فرهاد يزدی : هر ایرانی که به هر دلیلی می خواهد به عنوان جاده صاف کن حمله خارجی به خاک ایران عمل کند، نیاز دارد که نخست به سرنوشت شوم مجاهدین و نفرتی که از آن سازمان در دل ایرانيان به خاطر شرکت‌ در جنگ به سود دشمن خارجی، لانه کرد، بی اندیشد. ایرانیان به ندرت همگامان و همراهان دشمنان این آب و خاک را بخشوده اند. بدون وارد شدن دربحث دلایل آن، این روحیه غالب بر تمام تیره ها و دین های ایرانی در سده های بسیار بوده است و هم اکنون نیز به رغم تمامی آسیب های وارده بر همبستگی ملی، بدست نظام اسلامی، هم چنان پا برجاست. به غلط يا درست، اين سرزمين هزاران سال است که به عشقی جاودان و همچون بی‌ستون پايدار مانده است. ندای تعداد معدودی از ایرانیان اسير در جهان تنگ تبعید که بهر دلیل، همساز و همنوا با دشمنان ایران بر طبل جنگ می کوبند، به گوش کسی نمی‌رسد وهيچ کس جز خودشان را فریب نمی دهد. ازچشم ملت ایران، چنين کسانی حتا درخور پاسخ گویی نيستند.

تلاش ـ آيا مخالفت با حمله نظامی و دادن پيام «نه جنگ! نه جمهوری اسلامی!» از بيرون از مرزهای کشور برای جلوگيری از حمله کافی است؟ هنگام حمله به عراق ديديم؛ در کشورهای مهاجم و به ويژه در کشورهای اروپای غربی اعتراضات و تظاهرات گسترده ای از سوی نيروهای ضد جنگ و "پاسيفيست‌ها" برگزار گرديد زنجيره های انسان‌ها دست در دست هم به طول صدها کيلومتر. هر چند برخی از سياستمداران غرب تصميم‌گيرنده و دست در کار حمله به عراق بعداً اعتبار و رأی خود را از دست دادنند، و عراقيان دعوت کننده‌ی بيگانگان به حمله تا کنون از اعتبار اخلاقی لازم برای اداره کشور برخوردار نشده‌اند اما عراق هم به سرانجام نيک نرسيده است. از تاريکی آينده اين کشورو انبوه کشته‌های بعد از اشغال لازم نيست سخنی به ميان آوريم. پيام اصلی به کسانی که سودای حمله به ايران دارند، را چگونه بايد رساتر و مؤثرتر کرد؟ با روحيه‌ی «پاسيفيستی» يا روحيه آمادگی يکپارچه برای دفاع از کشور؟

فرهاد يزدی : روحیه ی آمادگی یک پارچه برای دفاع از کشور، واقعیتی است که در ایران وجود دارد. از نبود آن نبايد نگران بود، تنها ندای اين آمادگی را تا اندازه ممکن باید بازتاب داد. باید توجه داشت که "لابی" اسرائیل، عربستان همراه با دارو دسته جیره خوارهایشان ـ مانند مجاهدین، گروه های تجزیه طلب و طرفداران رسيدن به قدرت فردی به هر بها ـ با همراهی گروه های تندرو دست راستی داخلی در غرب بسیار توانمند می باشند. آنها با داشتن نفوذ و قدرت کنترل بر رسانه های همگانی، پرداخت های کلان به برخی سیاست مداران دست نشانده کشورها و در اختيار داشتن گروه های پژوهشی با نفوذ، هدف های خود را پیش می برند. اما در هر حال و در بیش تر اوقات افکار عمومی شاید نقش بالاتری را از "لابی" ها در شکل دادن سیاست ها در غرب، داشته باشند. هواداران "نه جنگ نه جمهوری اسلامی" از داشتن "لابی" قدرتمندی که لازمه اش صرف انرژی، منابع مالی و نفوذ در مراکز قدرت در دراز مدت می باشد، محروم هستند. اما از سوی دیگر نباید از یاد برد که چند میلیون ایرانی ساکن غرب با برخورداری از سطح دانش و درآمد بالا، دارای توان بالقوه بسیار بیشتر از حدی که بتوان تصور کرد، می باشند. این نیرو باید خواست ملت ایران و عزم آنان برای دفاع در برابر حمله خارجی را آن گونه که هست، بازتاب دهند و مشکلات بيشماری که برای حمله کنندگان نیز پیش خواهد آمد را تشریح کنند.

تلاش ـ بازگرديم به حکومت اسلامی و کانونی که بی اعتنا به همه التهاب‌ها و نگرانی‌ها و آنچه که از مجازات‌های اقتصادی و سياسی در راه است به کار خود ادامه می‌دهد. آيا روحيه‌ی گسترده‌ای که بخش‌هائی از آنها را در همين چند روز به صورت اعلام مواضع، اعلاميه‌ها و امضاهای مشترک در مخالفت با هر گونه حمله نظامی ديديم، به علاوه تقويت روحيه و آمادگی دفاع از کشور، موجب تقويت آن کانون و دادن اطمينان خاطر بدان ـ به طور موقت هم که شده ـ نمی‌شود؟ مگر نه آن که آنها به دنبال خريدن زمان هستند؟

فرهاد يزدی : امنیت ملی ایران هر روزه و همچنان با خطر جنگ ناخواسته روبروست که می تواند به عمد وسیله ی قدرت های برتر، حتا دست دوم، يا بخشی از نیروهای تندرو جمهوری اسلامی و یا حتا براثر يک اشتباه رخ دهد. اما از سوی دیگر، با گذشت زمان، رژیم آسیب پذیری خود را در پهنه ی جهانی و داخلی هر چه بیش تر درمی‌يابد و هر روز بخش بيشتری از سرآمدان رژیم به نیاز دگرگونی در تصمیمات خويش پی می برند. هر روز شکاف در کانون رژیم ژرف تر و همراه با آن احترام به مظاهر قدرت، از میان برداشته می شود. به عنوان نمونه، با آشکار شدن گسترش فساد در تمام سطوح کشور و پرونده سازی مدعیان قدرت علیه یکدیگر، دیگر نظام نه می تواند بر اختلاس سرپوش گذارد و یا آن را با روشنی به دست دادگاه به سپارد. انگشت اتهام هم به سوی دفتر "رهبر" و هم دفتر رئیس جمهور نظام و همراهان هریک در قوه مقننه و قضاییه، یعنی تمامی پيکرجمهوری اسلامی، دراز شده است. هيچ فردی و هيچ نهادی، در جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند دم از "مشروعیت" زند. نظام اسلامی، از داخل در حال فروریزی است.

همزمان جنبش سبز در حال قدرت یابی است؛ با همه تنوع داخلی موجود در آن، از چپ گرفته تا راست، از مذهبی گرفته تا سکولار و با شرکت تمام تیره ها که در اصل در حفظ یک پارچگی سرزمینی و ایجاد ریشه های ایران دمکرات از راه های صلح آمیز یکصدا هستند. هر روز که می گذرد نیاز به شرکت جنبش سبز در قدرت سیاسی، وسیله ی نیروهای مسلح که اکنون به تنها حافظ نظام بدل گشته اند، و ضرورت امتياز دادن به مردم بیش تر احساس می شود. نیروهای مسلح هر روز بیش تر قانع می گردند که برای حل مسایل داخلی و خارجی ایران، مشارکت ملت یک "باید" گريز ناپذير است. غير از اين، راه دیگری به جز جنگ داخلی وجود نخواهد داشت. می توان احتمال بسیار داد که نیروهای مسلح ایران با درک تحولات داخلی و خارجی، در آینده ای نه چندان دور، امید خود را برای حفظ نظام از دست داده و به ملت بپيوندند. بردباری ملت گرچه به نظام اسلامی زمان می دهد، اما زمان در حال عمل کردن علیه نظام اسلامی است. تنها حمله خارجی می تواند این روند را از مسیر درست خود خارج کند.

تلاش با تشکر فراوان از شما


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد