logo





پیام حمله اسرائیل به نوار غزه چیست؟

دفتر اروپائی شهروند

جمعه ۲۰ دی ۱۳۸۷ - ۰۹ ژانويه ۲۰۰۹

جواد طالعی

talei.jpg
مردم باريکه غزه، که از سال ۲۰۰۶ ميلادی به اين سو به گروگان حماس تبديل شده اند، هنگام چرخش سال ميلادی، هدايای زيادی از دولت اسرائيل دريافت کردند: بمب، موشک، ويرانی، آتش، خون، مرگ و نقص عضو.
تجاوز آشکار اسرائيل به حق زندگی مردم باريکه غزه، در دو هفته نخست، با سکوت سرد جامعه جهانی روبرو شد. روز بيست و هشتم دسامبر، پاپ بنديکت شانزدهم، رهبر آلمانی کاتوليک های جهان، از اسرائيل خواست که دست کم در روزهای متبرک ميلاد مسيح از بمباران باريکه غزه خودداری کند، اما دولت اسرائيل، حتی پاسخی ديپلماتيک به اين درخواست نداد و گذاشت تا حمام خون همچنان جاری شود.

غزه در آغاز سال ۲۰۰۹ ميلادي

در روزهای آستانه و آغاز سال نو، بخش های خبری رسانه های تصويری جهان اسلام و جهان غرب پر بود از تصاوير دلخراشی که می گفت: سالی که نکوست، از بهارش پيداست. از ماه نوامبر امسال، هنگامی که باراک اوباما در انتخابات رياست جمهوری آمريکا به پيروزی رسيد، بسياری اميدوار بودند که اين چرخش، مقدمه بهبود نسبی اوضاع ويران جهان باشد. حمله همه جانبه اسرائيل به باريکه غزه نيز، بی ارتباط با اين چرخش نيست: با اين که خانم هيلاری کلينتون وزير خارجه اوباما ارادت قلبی خود را به اسرائيل بارها نشان داده است، سياستمداران اسرائيلی بيمناک آن هستند که از روز بيستم ژانويه به بعد، واشنگتن تحت رياست جمهوری اوباما، سياست خاورميانه ای ديگری پيشه کند که احتمالا به سياست جورج بوش کمتر شباهت خواهد داشت.

فلسطين، مادر همه مشکلات اوباما

روز بيستم ژانويه، باراک اوباما سوگند رياست جمهوری را ياد می کند و راهی کاخ سفيد واشنگتن می شود. جورج بوش، اقتصادی ورشکسته، سياست خارجی يی درمانده و وجهه ای خراب را برای اوباما به ارث گذاشته است. نخستين سال رياست جمهوری اوباما، با دشواری های سنگينی همراه خواهد بود که بعيد به نظر می رسد او از توان حل آن ها برآيد: نجات اقتصاد ورشکسته بزرگترين قطب سرمايه داری جهانی، پايان دادن به رسوائی شکست عراق، سامان دادن به اوضاع بسيار خطرناک افغانستان و بازآفرينی وجهه بين المللی ايالات متحده آمريکا. برای همه اين ضرورت های حياتی، اوباما بايد دست کم در سال نخست رياست جمهوری خود، چشم اندازی اندک اميدوارکننده ارائه دهد تا اعتماد شکسته را به افکار عمومی آمريکا و جهان بازگرداند.
اما مساله اسرائيل و فلسطين، هسته اصلی همه مشکلات است. بحران، اکنون ۶۰ ساله شده است: ۶۰ سال جنگ، ترور، بی اعتمادی، نفرت و کمين مرگ. سياستمداران بی شماری تاکنون به کاخ سفيد آمده اند و ظاهرا برای حل اين بحران چاره انديشی کرده اند. بيل کلينتون، حتی اين شهامت را داشت که ابروان درهم کشيده اسرائيلی ها را تحمل کند و به رام الله و غزه برود و با رهبران فلسطين به گفت وگو بنشيند. اما آريل شارون، معمار شهرک های يهودی نشين، به موقع اقدامات او را خنثی کرد و فلسطينی ها و بنيادگرايان اسرائيلی را به جان يکديگر انداخت. جورج بوش، در آغاز رياست جمهوری خود " نقشه راه" را، برای ادامه مذاکرات صلح ميان فلسطين و اسرائيل طراحی کرد و توانست روسيه، سازمان ملل متحد و اتحاديه اروپا را به عنوان چهار ضلع مربع صلح همراه کند، اما خود نخستين کسی بود که در نتيجه کين توزی نسبت به بنيادگرائی اسلامی، مذاکره با فلسطينی ها را مردود شمرد. او هرگز نخواست بفهمد که يکی از مهمترين دلايل گسترش ترور اسلامی و محبوبيت يافتن طالبان های افغانستان و ايران و اسامه بن لادن در جهان عرب، پشتيبانی بی حد و مرز غرب از اسرائيل است.

اهداف اسرائيل

اکنون به نظر می رسد باراک اوباما اندکی از پيشينيان خود با هوش تر باشد، مشاوران بهتری داشته باشد و از همه مهم تر، به عنوان فرزند قاره سياه، رنج محرومان را بهتر از ديگران درک کند. دست کم هواداران خوش باور اوباما درباره او چنين می گويند. اگر حتی بخشی از اين گمانه زنی های خوش بينانه درست باشد، می توان انتظار داشت که باراک اوباما، دست کم در برابر مساله اسرائيل و فلسطين سياستی نوين پيش گيرد. با گذشت ۶۰ سال از تشکيل دولت اسرائيل، حالا ديگر بايد برای همه سياستمداران غربی روشن شده باشد که اسرائيل حاضر نيست بهای لازم را برای صلح با فلسطينی ها بپردازد.
يک صلح واقعی، تنها زمانی تحقق خواهد يافت که اورشليم شرقی به عنوان پايتخت کشور مستقل فلسطين در اختيار فلسطينی ها قرار گيرد، تکليف حدود ۴ ميليون آواره فلسطينی روشن شود و شهرک های يهودی نشين غيرقانونی ی باريکه غزه و کرانه باختری رود اردن برچيده شوند. پذيرش چنين تعهداتی، از سوی هر دولتی در تل آويو، با طغيان بنيادگرايان يهودی روبرو خواهد شد. پس، دولت هائی که به سرعت در تل آويو می آيند و می روند، چه از حزب کارگر باشند، چه از حزب کاديما، برای پيشگيری از خطر طغيان راستگرايان اسرائيلی، مجبورند کمترين امتياز را به فلسطينی ها بدهند و بيشترين امتياز را از آنان بگيرند.
حمله اخير اسرائيل به باريکه غزه، از همين مشکل استراتژيک آب می خورد. نظريه پردازان دولت در تل آويو پيش بينی کرده اند که با آمدن باراک اوباما به کاخ سفيد، فشار آمريکا و متحدانش برای ادامه مذاکرات صلح در خاورميانه افزايش خواهد يافت. آن ها می دانند که بيش از فلسطينی هائی که در هر حال چاره ای جز نشستن بر سر ميز مذاکره ندارند، دولت اسرائيل زير فشار قرار خواهد گرفت. پس تنها راه آن است که تا پيش از آغاز اين فشار، همه ضربه های ممکن را بر حماس وارد سازند، زيرساخت های باريکه غزه را نابود کنند، روحيه يک ميليون و ۵۰۰ هزار شهروند باريکه غزه را کاملا درهم بشکنند و در نهايت از حماس دشمنی شکست خورده و آماده تسليم کامل بسازند. دشمنی که بر سر ميز مذاکرات صلح به حداقل امتياز رضايت خواهد داد. مثلا خواهد پذيرفت که تا اطلاع ثانوی، مساله ۴ ميليون آواره فلسطينی را از موضوع بحث خارج کند.

مشکل ۴ ميليون آواره فلسطيني

اسرائيل، در مذاکرات رسمی و غير رسمی پيشين، تشکيل يک دولت مستقل فلسطينی را پذيرفته است، اما بر سر تبديل اورشليم شرقی به پايتخت فلسطين و بازگشت آوارگان حاضر به عقب نشينی نيست. اسرائيلی ها مايلند که کشور مستقل فلسطين به پايتختی رام الله يا يک شهر فلسطينی ديگر تشکيل شود و اورشليم برای آنان باقی بماند. اين را نه فلسطينی ها می پسندند و نه جهان عرب، زيرا که بيت المقدس، از ديد آنان، به صاحبان مذاهب سه گانه اسلام، يهوديت و مسيحيت تعلق دارد و نه به يهوديان اشکنازی که از اروپا به منطقه آمده اند و حتی با يهوديان عرب خود اسرائيل نيز سر ستيز دارند. اسرائيلی ها می گويند که ابتدا بايد کشور مستقل فلسطينی همزمان با تضمين امنيت اسرائيل از سوی جهان عرب تشکيل شود و در مراحل بعدی سرنوشت آوارگان فلسطينی روشن شود. هدف اسرائيلی ها کاملا آشکار است: آن ها می خواهند پس از تشکيل کشور مستقل فلسطين مسئوليت جا دادن به آوارگان را به دوش اين کشور بيافکنند. فلسطينی ها با اکراه و تلويحا عقب انداختن موضوع آوارگان را پذيرفته اند، اما قلبا از آن راضی نيستند. زير بمباران و حملات توپخانه اسرائيل، آن ها می بايست به اين کار نيز، عميقا و قلبا راضی شوند.

راه جهان غرب

بی ترديد، يکی از نخستين دغدغه های دولت آمريکا تحت رياست باراک اوباما، حل بحران خاورميانه خواهد بود. برای حل بحران خاورميانه، بايد فلسطينی ها و اسرائيلی ها را بر سر ميز مذاکره بازگرداند، اما اين به معنای حل مشکل اسرائيل و فلسطين نخواهد بود، مگر آن که مصر، لبنان، عربستان سعودی و ساير کشورهای عربی، در جبهه ای متحد و استوار، از استقرار صلح پشتيبانی کنند. شرط اصلی اسرائيل برای صلح با فلسطينی ها و پذيرش يک کشور مستقل فلسطينی، آن است که کشورهای عربی اين کشور را به رسميت بشناسند، مناسبات سياسی و اقتصادی خود را با تل آويو از سر گيرند و تضمين کنند که فلسطينی ها ديگر خطری برای امنيت اسرائيل نخواهند بود. اين شرايط را، اعراب، در چارچوب پيشنهاد صلح ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی پذيرفته اند.
اما چه کسی بايد تضمين کند که اسرائيل ديگر خطری برای همسايگان خود نيست؟ آمريکا و ساير متحدان غربی اسرائيل، که تاکنون شاهد خاموش جنايات جنگی بی شمار اسرائيل بوده اند.
خانم آنگلا مرکل صدراعظم آلمان فدرال، پس از حمله اخير اسرائيل به باريکه غزه، طی پيامی خواستار آتش بس شد، اما گناه را به گردن حماس انداخت. شايد اين خواست که گروه های فلسطينی پرتاب موشک های قسام را به خاک اسرائيل قطع کنند، درست باشد. اما اين درست نيست که يک سياستمدار غربی موشک های قسام را با بمب های اسرائيلی يکی بداند. ظرف سه ماه گذشته، قربانيان موشک های دست ساز قسام، در خاک اسرائيل، از تعداد انگشتان يک دست تجاوز نکرد، اما نتيجه يک حمله هوائی اسرائيل به غزه، حدود ۴۰۰ کشته و زخمی بود که بيشتر آنان را غيرنظاميان، زنان و کودکان تشکيل می دادند.
پخش تصاويری اينچنين دلخراش، آن هم در ساعاتی که جهان غرب مشغول آتش بازی سال نو ست، بر خشم مردمان جهان عرب و اسلام دامن می زند و بنيادگرائی و ترور اسلامی را بيش از پيش تغذيه می کند. پخش همين تصاوير، بر هواداران عرب رئيس جمهور متحجر و خشونت طلبی مثل احمدی نژاد در ايران می افزايد. اين ها همه را سياستمداران اسرائيل می خواهند. آن ها، صلح را نمی خواهند، زيرا قدرت خود را مديون تشديد دشمنی ميان جهان اسلام و جهان غرب هستند. پس، تشديد بنيادگرائی اسلامی، از طريق تحريک احساسات مسلمانان، به نفع اسرائيل است. اين جهان غرب و در راس آن اتحاديه اروپا است که بايد خود را از مهلکه نجات دهد. راه اتحاديه اروپا نيز از تشديد فشار بر اسرائيل می گذرد. فشار برای روی آوردن به اعتدال و پرهيز از جنايت. با توجه به آنچه اسرائيل در تابستان ۲۰۰۶ در لبنان کرد و اين روزها در باريکه غزه می کند، نمی توان به رهبران حماس ايرادی گرفت، وقتی که از کشتارهای باريکه غزه به عنوان "کشتار صهيونيست ها" نام می برند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد