دیشب ترا به جان سبو یاد کرده ام
نیمه شب چهارشنبه 12اکتبر2011
دیشب ترا به جان سبو یاد کرده ام
نقش تو درپیاله دلم شاد کرده ام
مست خیال تو چشمی به باده، مست
دیوانه وش فغان ِ تو فریاد کرده ام
گه باده بود وُ گهی زخمه های تار
بس گریه ها ی تلخ ز بیداد کرده ام
آشفته شب به تماشای من نشست
چون عابدی بنام تو میعاد کرده ام
مستانه یاد تو آغوش من سبو
رقصی چنان خیال تو در باد کرده ام
شهد ِنگاه ِ تو غزل شد به آهِ من
با چشمِ تو تغزل ِ دلشاد کرده ام
دلتنگیِ ترا زباده ستاندم ولی دریغ
مستانه باز یاد ترا داد کرده ام
مرغی به ناله داد مرا بر گرفت و رفت
نای مرا که ناله به میقاد کرده ام
گیل از تو گفت زدل ناله کرد آوایی
دانی شبانه مست ترا یاد کرده ام
*******
دیدی ای دل که دمی باده ترا خواب نکرد!؟
شبِ بیخواب 9اکتبر2011
دیدی ای دل که دمی باده ترا خواب نکرد!؟
دیده ی غمزده ات را به نمی آب نکرد
مانده حیرت زده با اینهمه فریاد، دریغ
باده هم مرهمی ِ آن دل ِ بیتاب نکرد
بس فغان کردی وُ باخود چو نی ای نالیدی
دیده ی مات ِ تو اشکی چو می ِ ناب نکرد
جام خالی شده، مستی نشد وُ یادِ چموش
آتش افروخت ولی چاره ی بیخواب نکرد
دل ما هم دگر آن نازکی اش را پر داد
جان ما سوخت زغم آه ز سیماب نکرد
شمع خاموش وُ شب تیره وُ دل غمزده باز
تا سحر دیده چرا گریه ی خونآب نکرد
مستی باده اگر نیست خوشا زخمه ی تار
سوز دل گفت زما آنچه که میناب نکرد
توجه:
از مجموعه غزلهای " رقص خیال" است که بزودی منتشر می شود
ویدئویی با این دو غزل تنظیم شده که برای دیدن و شنیدن آن می توانید به نشانی زیر مراجعه فرمایید
www.shooram.blogspot.com