logo





"من میترسم ، پس من هستم!"

نگاهی به اکزیستانسیالیسم کیاکه گورد، کامو و سارتر
( بخش نخست )

پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۰ - ۱۳ اکتبر ۲۰۱۱

علی‌ آلنگ

ali-alang.jpg
 در  ترس و با ترس شروع میشود
ترس در آرامش
ترس از تنها ماندن
ترس از با دیگران بودن
ترس از پایان یافتن ها
ترس از پایان نیافته ها
ترس از زنانگی خود
ترس از مردانگی خود
ترس از مرگ!
همه جا را میگیرد
همه وجود یک انسان
انسانی که صورتش کوچکتر میشود
در نقطهای گم
برای گم شدن خود
در یک انسان
 که نگاهش به درون
از فضاهای دور برمی گردد ...
این بخشی از سروده ی بسیار طولانی شاعر دهه ۱۹۶۰ دانمارک خانم " اینگر کریستنسن "( 1) است. که وی در آن بدین گونه اصول و ریشههای این تفکر را به سادگی اما بصورتی فشرده بیان میدارد. 
اکزیستانسیالیسم در ایران عموما با نام متفکر فرانسوی " ژان پاول سارتر" گره خورده است ، اما میبایست بخاطر داشت که پایههای فکری و فلسفی آن از جمله به فیلسوف مسیحی دانمارک "سورن کیاکه گورد " ( 2) برمیگردد، گرچه وی خود این اصطلاح را در آن زمان بکار نمیبرد.
"کیاکه گورد" در تمام آثار و نوشتههای خود مخالف پیگیر اتوریته ها، سیستم ها، سازمانها و تشکیلات سیاسی، فرهنگی و مذهبی بود. وی مدعی بود که کشیشها عموما از خون ریخته شده عیسی مسیح ارتزاق میکنند ! هم از در آمد خوبی برخوردارند و هم از موقعیت اجتماعی مناسبی، در عین حال که هر یکشنبه هم گستاخانه در کلیسا از رنجهای حضرت مسیح سخن میرانند! وی حتی از اینهم فراتر تر می رفت و زندگی کشیشها را " انگلی" میخواند و اضافه میکرد که حضرت عیسی صلیب خود را با رنج بسیار بدوش میکشید و این کشیشها آن را بعنوان تزئینی بر سینه دارند!
"سورن کیاکه گورد" متخصص و تحصیل کرده رشته الهیات است و خود را عمیقا مسیحی میداند. وی از جمله اعلام میکرد که طریق بشر برای رسیدن به خدا کاملا فردیست، در تنهایی مطلق صورت میگیرد و نیز حامل خطرات بسیاریست.
خطابش به مردم نیز چنین بود که با رفتن به کلیسا در روزهای یکشنبه و بخشیدن  سکهای به عنوان صدقه به فقرا موجب جذب رحمت خداوندی نمیشوید. وی بخش قابل توجهی از اندیشههای خود را بر اساس ارتباط فردی انسان با خدا تبیین میکرد و غآلبا از اصطلاحاتی چون " جهش" ، " پرش" و " انتخاب فردی" استفاده میکرد. بطوریکه  گروه " هرتیکا" (۳) رفته رفته و سرانجام بطور کامل تحت تاثیر اندیشهها و پیشنهادات وی قرار گرفت.
اکزیستانسیالیسم فلسفه ایست که بطور کلی " فرد" را در " مرکز" توجه خود قرار میدهد و مدعی ست که هر کسی خود زندگیش را خلق میکند، و منظور از زندگی در اینجا اصالت وجود و هویت از طریق انتخاب آزادانه است .
مقولاتی که بطور کلی در مرکز توجه اکزیتانسیالیست هاست عبارتند از ، ترس، آزادی، مسئولیت، هویت، انتخاب و آگاهی انسان در مورد وجود و مرگ. مقولاتی که ظاهراً نمیتوان با یاری گرفتن از علوم طبیعی آنها را درک کرد و یا توضیح داد.
موضوع اصلی در بسیاری مباحث اتخاذ تصمیم در یک انتخاب آزادانه و پذیرش مسٔولیتهای ناشی از آن است.
"کیاکه که گورد" خودش تلاش میکرد که شرایط انجام گفتگویی کنایه دار و غیر مستقیم با مخاطبین خود برقرار کند. روشی که ظاهراً متاثر از فیلسوف نامی یونان قدیم " سقراط" بود . با این شیوه وی اعتقاد داشت که میتوانست مخاطبین خود را به سوی انجام تفکر مستقل رهنمون شده و انسانهای فارغ از پیشداوریهای غلط " تربیت" کند. وی همچین اعتقاد داشت که نوع درک و برداشت مردم از موضوعات متفاوت با روند زندگی آنان دارای ارتباط مستقیم می باشد .
علی الاصول میتوان منشأ عبارات، اندیشهها و استدلالات وی را عمیقا نشأت گرفته از آموزشها و فلسفه مسیحیت دید، اما وی همچنان تلاش میکرد که برخورد و برداشت آیه وار از مسیحیّت نداشته باشد و از " خشکه مقدسی " معمول آن زمان فاصله بگیرد.
" کیاکه گورد" با انجام مراسم تشریفاتی و تکراری، ضرور ت حضور در " اماکن مقدس"، استماع به نصایح کشیش ها، شرکت در آیینهای سنتی در رابطه با دین به شدت مخالف بود و اعتقاد داشت که ارتباط شخص مسیحی با خدای خود میبایست بدون واسطه و مستقیم انجام گیرد. وی همچین اضافه میکرد که پیروان مختلف آیین مسیحیت میبایست هرکدام به شیوه خود خدایشان را بیابند و اتکا به یک روش مطلق را مردود میشمرد. وی با اتکا به " تمایلات و احساسات "درون" نوع ارتباط با خدا را متغییر میدید و بدین ترتیب از یکسو نظر خرد گرایان را در مورد " اخلاق نشأت گرفته از عقل " را رد میکرد و از سوی دیگر به نسبی بودن درک ما از " اخلاق" نزدیک میشد.  
کیاکه گورد برای اجتناب از رویاروی با برخی مشکلات سعی مینمود که تا حدود زیادی ناشناس باقی بماند، لذا بسیاری از آثار و نوشتههای خود را تحت نامهای مختلف انتشار میداد.

"کیاکه گورد" و ترس

در روانشناسی به مقوله " ترس" بسیار پرداخته شده است. اما آنچه که نگارنده از فلسفه اکزیستانسیالیسم و علی الخصوص اندیشه های " سورن کیاکه گورد " درک کرده است مقوله ی آشنا بنام " ترس",  که همگی ما از آن درک مشترکی داریم نیست. در وحله نخست میبایست ترسهای " معمول" مثل ترس از جاده و تصادف ، ترس از افتادن ، ترس از سرما خوردن و امثالهم را که جملگی دارای "عواملی بیرونی" هستند را در این جا کنار گذاشت.
 در این جا و در فلسفه اکزیستانسیالیسم از ترسی سخن میرود که " از درون" انسان خبر میدهد، مثل ترس از تنها بودن ، ترس از میان جامعه بودن ، ترس از " خصوصی شدن" ترس از " عمومی شدن" ترسهای " گنگ" از مرگ و حوادث ناشناس و از این قبیل .
نکته قابل ذکر دیگر اینکه، بکار بردن کلمه " ترس" در ارتباط با فلسفه اکزیستانسیالیسم " کیاکه گورد" را نگارنده غیر دقیق و تا حدودی ناشی از یک سؤ تفاهم و یا سهل انگاری در درک و ترجمه آن در ایران میداند . ترسی که کیاکه گورد از آن سخن میگوید را من به واژه " اضطراب" نزدیکتر میبینم.  اما متاسفانه به علتی که بر من پوشیده است در کلیه ترجمهها و نقل قولها از این فیلسوف کلمه " ترس" بکار رفته است، که لزوما مقوله مورد نظر کیاکه گورد نیست.
آنچه که در مرکز توجه کیاکه گورد است " ترس همراه با تردید" یست که هر انسانی در هنگام اتخاذ تصمیمی در خود احساس میکند.
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه وی این ترس و یا اضطراب را پدیدهای در مقابل " شجاعت" نمیبیند، به عبارت دیگر حضور اضطراب، ضرورتا به معنای "فقدان شجاعت" نیست، و فراتر از آن اینکه کیاکه گورد اغماض بر چنین اضطرابی را نه تنها از شجاعت نمیداند بلکه آن را ناشی از نادانی محض ارزیابی میکند!
"کیاکه گورد" معتقد است که شرایط اضطراب وقتی بوجود میاید که ما شانس انتخاب آزادانه داشته باشیم. این آزادی ما را بر سر دوراهی انتخاب قرار میدهد، امری که حالت اضطراب را در ما فعال میکند، و از آنجا که ما بطور دائم در چنین وضعیتی قرار میگیریم ،بنابراین اضطراب هم همیشه با ما خواهد بود. فلسفه وی نتیجه میگیرد که پدیده " اضطراب" در " وجود انسان" خانه دارد و هیچ کسی هم از آن بری نیست. این نوع اضطراب را نمیتوان با دارو و رفتن نزد روانپزشگ و روان دارمان " معالجه" کرد و از بین برد، چرا که حتی پس از اتخاذ یک تصمیم و قبول مسئولیتهای ناشی از آن، نوبت انتخاب بعدی میرسد .
اکزیستانسیالیسمی که "کیاکه گورد" نمایندگی میکند دارای بنیادهای مذهبیست و یک سر آن ریشه در آیین مسیحیت دارد ، چرا که وی " اضطراب" را با ارتکاب به " گناه" پیوند میزند.
 ضمناً در این جا لازم به توضیح است که وی پیشینه " اضطراب" را از همان زمان پیدایش "آدم و حوّا" میداند. زمانیکه "آدم" فرصت انتخاب داشت، و علی رغم مانع شدن از خوردن سیب به انجام آن مبادرت ورزید. "کیاکه گورد" در اینجا میافزاید ، باوجودیکه انجام این گناه از جانب آدم " عمدی" نبود ، اما حضرت آدم خود مسول اصلی ارتکاب به آن است و این گناه - فی المثل- بنام فرزندان وی نوشته نخواهد شد. نتیجه نهایی سخن وی این است که هر انسانی در اتخاذ تصمیم آزاد و خود نیز مسول پیامدهای آن است، و دیگر اینکه انسان از بدو پیدایش، از همان زمان که خداوند " روح را در جسم آدم دمید"، در مقابل " انتخاب" قرار گرفت، " گناه" مرتکب شد ، و سر انجام نیز مسول گناهان خویش گردید.
"پایان بخش نخست"

۱- اینگر کریستنسن ، مجموعه اشعار: " Det"، چاپ ۱۹۶۹.
۲- سورن اوبی کیاکه گورد، ۵۵- ۱۸۱۳، فیلسوف الهیات و پدر اکزیستانسیالیسم، متولد دانمارک . تعداد کتابها و آثار مدون وی ، او را در ردیف یکی از پر کارترین فیلسوفهای دو سده اخیر قرار میدهد.
۳ - گروهی روشنفکر متشکل از خبرنگارها، هنرمندان ، شاعران و نویسندگان بودند که با انتشار روزنامهای به همین نام با تمام مکاتب فلسفی و ایدئولوژی زمان خود به مخالفت ساختند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد