logo





تعدد اما در نبود تکثر حزبی

جمعه ۸ مهر ۱۳۹۰ - ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱

مرتضی اسماعیل پور

احزاب نقش آموزشی را در جامعه چون نهادی برداشته شده از آموزش و پرورش ایفا می نماید که نه تنها در پی بلوغ سیاسی و آموزش سیاسی جامعه که به سلامت سیاست پذیری آن جامعه ختم می شود بلکه در پی راهی برای رسیدن به بلوغ سیاسی در آموزش های خود در مرام واساسنامه خود می گردد.باید دانست که دراحزاب اصول و اهداف ،رفتارهای خود را برطبق غایات هر جامعه ای تنظیم و نشر می دهد ،نه بر طبق راههای رسیدن به غایات.
تلاش های بسیاری جهت تاسیس حزب ؛حزب به معنای کلمه که بتواند به عنوان یک نهاد سیاسی در تصمیم گیری و جهت گیرهای سیاسی نقش فعال و مداوم داشته باشند در چند دهه اخیر به رقم این تلاش ها عمدتا ناموفق بوده اند و نتوانسته اند احزاب سیاسی را شکل و تاسیس نمایند.البته ریشه و بازخوانی این ناشدنی ها را عوامل چون فرد محوری ؛عدم شکل گیری پایه ی احزاب در ایران ،فقدان پایگاههای مردمی گسترده؛خلق الساعه بودن گروه های نوپایه و دیر پایه ی احزاب ؛نبودن چانه زنی و قبولیت احزاب؛ وجود دستهای پنهان در مبادلات نظریات و بالاخره نقش تعیین ممانعت های حکومتی گاها از رشد احزاب نام برد.البته علل متعددی نیز در عدم شکل گیری حزب به معنای کلمه حزب می توان جستجو نمود و آن که خود تشکیل دهندگان احزاب نیز مستثنا نبوده و در دایره تقصیرات این دیر پایه ی و می توان گفت به نوعی در این بن بست رسیده شده احزاب دانست.در انتهای مقاله به مواردی که حکومتهای تک حزبی بر آن دلیل می آورد اشاره خواهیم نمود.
حال به خود احزاب باید پرداخت و از موضوع سلیقه ای خواندن حزب نیز یادی نمود...حزب نگاه و رفتار سلیقه ای محسوب می شود که گاها در تضاد سلیقه و بن مایه تفکر حکومت ها قرار می گیرد.به این معنی که تضاد و اختلاف سلیقه ای موجب به جدال کشیدن این دو نگاه و باور روی می دهد؛خواهد شد.
باید تصور این را نیز داشت که اگر در این گونه جوامع احزاب نتوانند رسالت خود را که دادن برنامه و همچنین تبیین وضع موجود است را به خوبی لحاظ وانجام ندهند، این جامعه را بالتبع به واژه پلورالیسم) (pluralismو یا همان تکثر گرایی اعتقادی نداشته می دانیم و در باز تولید رفتارهای حکومتی نظر را به خود رای داده و همچنین مصادره به مطلوبات خود دانست.در این محور رفتاری نوعی سلیقه گزینی در پرادایم رفتاری شاهد هستیم که در آن احزاب بازیگر این پایگاهها محسوب می گردند ،همانطور که احزاب را به عنوان پایگاه تجمیع اراء گروه های دینفع می دانیم.
احزاب نقش آموزشی را در جامعه چون نهادی برداشته شده از آموزش و پرورش ایفا می نماید که نه تنها در پی بلوغ سیاسی و آموزش سیاسی جامعه که به سلامت سیاست پذیری آن جامعه ختم می شود بلکه در پی راهی برای رسیدن به بلوغ سیاسی در آموزش های خود در مرام واساسنامه خود می گردد.باید دانست که دراحزاب اصول و اهداف ،رفتارهای خود را برطبق غایات هر جامعه ای تنظیم و نشر می دهد ،نه بر طبق راههای رسیدن به غایات.
این را هم به نیک در احزاب می بینیم که قراربر وفاق بر ارادات تصمیم گیری احزاب با دیگر احزاب نیست و اگر حزبی بر پایه منافع ملی؛ آزادی ،آرمانهای جهانی و ظلم ستیزی پیش می رود، پس این امر نباید موجب سر بریدن دیگران شود.مبنای وجود و جوهر وجودی احزاب را باید همان تضادها دانست.زیرا تا زمانی که احزاب نقش لبیک و بیعت گر مجدد در ساختار حکومتی شوند آن زمان نه تنها به رهیافت های ایده ال بلکه به ماهیت مسالمت امیز نیز نمی توانیم دست یابیم ، احزاب سیاسی در جامعه سیاسی و همچنین قلمرو سیاسی بخاطر همسنگر سازی و همچنین هم رنگ نمودن هم دیگر به عرصه وارد نمی شوند بلکه در پی برنامه و همچنین تصحیح احزاب دیگر پیش می روند که به این صورت در این جامعه چند صدایی و تکثر گرایی را شاهد خواهیم شد؛اینکه تعدد احزاب وجود داشته باشداما تکثر احزاب را شاهد نباشیم نشان از تک حزبی محفل سیاسی خواهد داشت و اجازه بودن و حضور رقیب را که موجب شادابی و همچنین پویایی جامعه می گردد را نخواهیم جست.
البته حکومت ها در درون خود با برخوردهای گوناگون از احزاب روبرو می شوند ،که می توان به شکل های چون ،احزاب جامعه مدنی،احزاب دولتی و همچنین احزاب تمامیت طلبی اقتدارگرا اشاره نمود که هر کدام در احداث اهداف خود بر باز تولید تحول فکری موجی را شکسته وپیش می روند،در هرکدام از این گرایشات نگاههای برای گفتار و نوشتار آن می توان به ثبت رساند، اما برای کوتاه نویسی در این مقاله باید اشاره نمود که احزاب تمامیت طلب اقتدارگرا گاها و شاید بتوان گفت عمدتا از رشد دیگر احزاب ممانعت و در بن بست رشد قرار و تزریق می نمایند،در مورد احزاب دولتی سخن بسیار جاریست اما لب به کوتاهی سخن آورده و آنها را احزابی شکل گرفته در درون دولتها می نامیم که در پی گسترش خود قرار می گیرند،البته این احزاب در محافل سیاسی از نبود دیگر احزاب بیانی به صریحت و همچنین رد کامل چون احزاب تمامیت طلب افتدارگرا صادر می نماید و آشکار درپی وسعت خود حضور می یابد.احزاب جامعه مدنی را می توان به احزابی شکل گرفته از نیازهای گروه های مردمی دانست که پس از رسیدن به بلوغ و نبوغ سیاسی در پی اهداف صنفی و سیاسی خود حضور به عمل آورده اند.
هانتیگتن عقیده دارد«اینده رژیم های سلطنتی سنتی ،تاریک است».Huntington_op.cit191 علت این است که چنین رژیم های چاره ای جز مدرن سازی کشورشان ندارند. در این کشورها تک حزبی بودنشان، زیر سوال می رود و ناخواسته این نوع سلطنت مطلقه که بر مسند قدرت نیز حضور فعال دارد را به دیکتاتوری نام گذاری می کنند.در مراحل اول مدرن سازی ،اجازه تشکیل احزاب رقیب،در اختیار دادن وسایل ارتباطی به احزاب دیگر،چون حزب خود که با این دستگاه عظیم قدرت مانور دهی خود را فراتر از گنجایش خود قرارداده است، حذف قوانین امنیتی و جایگزین قوانین حقوقی و سیاسی،جلوگیری از سرکوب و مهار جامعه از طریق گسترش یافتن رفتار پلیسی _امنیتی، اجازه نقد و انتقاد و به چالش کشیدن حکومت،و همچنین حکم های حکومتی و ....باید اشاره نموداگراین حکومتها این رفتارها عملا و به صورت پراگماتیسم(pragmatism) انجام شود،نشان از ضعف حکومت نیست، بلکه نشان از مدرن سازی و به روز شدن دستگاه حکومتی است که خود را از جمله کشورهای جهان سومی(جنوب) که خواهان به توسعه رسیدن نیست،جدا کرده وبه جامعه مدنی آن حکومت احترام گذاشته است.

در صورتی که تک حزبی نوعی آراء در جامعه قرار بگیرد؛موجب وفادارای و همچنین گرایش به سنت های ارزشی می شود، در نتیجه در حکومت تک حزبی مولفه های حکومت الیگارشی( قدرت در دست گروهی کوچکو احیانا خودکامه قرار خواهد گرفت) ظهور ودر حفظ آن نیز به مقابله با چند حزبی خواهد شد.مورد دیگر را باید در مورد حکومت های تک حزبی؛میلیتاریسم(militarism) (استفاده از ابزار نظامی و قدرت نظامی در حکومت) در جامعه نیز دانست. تک حزبی برای سرکوب و همچنین نابودی هر نوع تفکر بینادی چند صدایی،چند حزبی دست به قدرت و نیازمند ،نهاد قدرتمند نظامی می شود،که این موجب حضور فعال تر نهاد نظامی (میلیتاریسم) را خواهد شد.این خطر که ارتش و یا نظامیان به دست حاکمیت تک حزبی افتاده شود،بسیار است و یگانه راه غلبه را با توجه به تفکر احساسی خود ابزار قرار دهند نیز بسیار تاکید می شود،گاها خود نظامیان نیز در کرسی تک حزبی،کرسی داران این نظریه نیز می شوند،برای مثال بر این نظریه رفتارهای نظامی گرای رهبر کره شمالی و تک حزب بودن آن جامعه با توجه به حضور ارتشیان ونظامیان مقتدر است.
در خصوص نقش احزاب در کشورهای لیبرال_دموکراسی و در جهان کمونیست باید اضافه نمود که،حزب در کشورهای روبه رشد نقش ناجی وامید بخش را ایفا نموده و وسیله ای برای تجمیع و همچنین بسیج گروههای تازه در صحنه سیاست کشیده شده،در کل،حزب درکشورهای رو به رشد ریشه و نسبت خود را به معنای کلمه آن یعنی همان اتفاق کلمه حزب ،ایفا می نماید، در جامعه لیبرال_دموکرات با لحاظ حق رای و ایجاد رقابت میان احزاب مختلف برای جلب آراء مشارکت مردم را در مجرای نهاد انداخته اند در حالی که به آموزش سیاسی نپرداخته،این در حالی است که احزاب کمونیست نه تنها در متشکل کردن خلق پیش رفته اند بلکه در آموزش دادن سیاسی آن جوامع بسیار خوش درخشیده اند،و نباید از این جهش رفتاری که موجب تقویت اندیشه و همچنین ایجاد تفکرات که گاها موجب برخورد اندیشه ها می شود،دور از تصورات قرار داد.

اپوزیسیون،حزب ویا رقیب سیاسی

بی شک مسئله اپوزیسیون یکی از مسائل عمده ایران محسوب می شود.در دموکراسهای امروزی قرن بیست و یکم اپوزیسیون به دو گروه تقسیم می گردد،اپوزیسیون درون مرزی و برون مرزی.در اپوریسیون درون مرزی ،احزاب و گروههای سیاسی سازمان یافته ای وجود دارد که مخالف «حکومت» مستقر می باشند و تحت حمایت قانونی از آن نقد و انتقادات بر قلم ،زبان می رانند و در صورت کسب رای انتخاباتی آزاد مردمی قدرت سیاسی را در دست می گیرند و گروهی برون مرزی برعکس.اپوزیسیون برون مرزی معمولا در مقابل حکومت دیکتاتوری تک خودخواهی به صف ارایی می ایستند.این اپوزیسیون همیشه سازمان یافته نبوده و گاها شکل های منسجمی بر خود می بیند و خود را زیر حکم قانونی آن کشور ندیده و بر ردش نیز به مبارزه بر می خیزد، قدرت از طریق مسالمت امیز به دست این گروه نمی اید و طبعا دیگر همچون خواسته های اپوزیسیون گروه اول نیست و روش و اهداف خود را نسبتا با تغییرات بیشترنسبت به حکومت دیکتاتوری لحاظ می نماید.

حزب از دیدگاه متفاوت درون حکومتی تک خواهی

علل پیدایش احزاب از نگاه این گروه:
1- مبارزات انتخاباتی: نمایندگاه مجلس سعی می کنند تا با نمایندگانی که به لحاظ فکری نزدیک به هم هستند،همکاریهای بیشتری بنمایند.گاهی ،دامنه این همکاریها به نزدیک شدن کمیته های انتخاباتی آنان به یکدیگر منجر می شد و در نتیجه حزب پیدا می شد( موریس دوورژه) این مطلب از نگاه تک حزبی ها منشا غربی داشته و ان را رفتاری مقلدانه تصور می نمایند!این همان نقدی است بر وجود که اعلام می دارند تنها برای رسیدن به قدرت و جاه طلبی است در حالی که احزاب حال نقش متفاوت و همچنین نیاز جامعه را بازیگر شده اند.
2- دخالت ابرقدرتها: یکی از علل اصلی پیدایش بسیاری از اجزاب در کشورهای محروم جهان،دخالت ابرقدرتها بوده است.قدرتهای بزرگ برای انکه افراد وابسته به خود را متشکل نموده ودر قدرت سیاسی تاثیر بگذارد،احزاب مختلفی را در این کشورها به وجود می آورند.احزابی که اینگونه به وجود می آیند،ممکن است در ظاهر،خود را مخالف قدرتهای خارجی نشان دهند تا در میان مردم بی ابرونشوند! این همان تصوری است که با دید ظن به آن نگاه شده و برای رد چند صدایی عمده ترین برخوردی است که مشاهده می شود.لازم به ذکر است که گفته شود این نگاه در قالب نظریه توطئه توهم آورده می شود،این واژه توطئه جزء لاینفک ادبیات سیاسی دهه های 1330 تا به امروز در ایران نیز شده است.و روزی نیست از این واژه برای تقدس گرایی اعمال انجام شده بر زبان جاری نشود و به تفسیر ناخردانه تفاسیر تحولات سیاسی اقتصادی،اجتماعی پرداخت.این واژه با رفتن یک قدرتمند و نشستن فردی دیگر بر کرسی قدرت در آمد و شد تحولات قرار گرفته و امتداد برای خود داشته است.و به گفته ای یک تحلیل کلیشه ای از موضوعات بالاخص حال در این مورد داده است.البته این نظریه توطئه توجیح گر دو موضوع در حکومتها شده است،در اولین توجیح نشان می دهد که جامعه بر پایه ارمانگرایی ،ارزشمداری وهمچنین ایدلوژیک بوده جامعه و در دومین تفسیرش نشان از جامعه توتالیترو ارزشی تمامیت طلبی را می دهد.
3- صفات ناپسند انسان: برخی از صفات ناپسند انسان مثل ریاست طلبی، شهرت طلبی،ثروت طلبی و....ممکن است سبب تشکیل حزب شود! همان آنگونه که از شمارش 3 این نگاه در دید تمامیت طلبان نشان می دهد وجود حزب از سمت خودشان و تک حزبی را دارای این شواهد نداسته و دیگران خواستار تشکیل حزب که موجب شادابی جامعه و تحول در گفتار جامعه است را به دیگر عنواین چون جاه طلبی اشاره می نمایند،در این مورد که گاها در احزاب این نوع نشات و رفتارهای صورت می گیرد شکی نیست اما احزاب پس از تجمیع آراء گروهی شکل می گیرد پس احترام گداشتن به خواسته و چند صدایی در مقابل این نوع تحلیل یک طرفانه قرار دارد و این نوع گفتمان نشان از مهار بار نشستن جامعه مدنی مردمی بیشتر تصور می گرداند.
4- اختلاف مکاتب:وجود مکاتبی چون اسلام،زرتشت،مسیحیت ،یهودیت، مارکسیسم،لنینیسم،مائویسم، و...که هر کدام دارای شاخه های فرعی متعددی می باشند،از جمله عواملی است که منجر به دسته بندی صفوف مردم و تشکیل حزب می گردید!در نگاه اول همرنگ نمودن تفکرات مختلف را شاهد هستیم که با نگاه باز یکسوانه دیده شده است،اما در ادامه مشخص می شود که ادیان را نیز در ایدئوِلوژی بودنشان مشاهده می نمایم و حال در این مقاله سخن از آن نخواهد رفت و در موردش بحث خواهد شد.
5- اختلاف منافع: هر سیاستی که در کشور اجرا گردد،به عده ای زیان می رساند و به عده ای دیگر سود می بخشد.طبیعی است که افرادی که دارای منافع مشابهی هستند،تشکیلاتی سیاسی ایجاد کنند تا سیاست های کشور را در جهت منافع خود سوق دهند و یا دست کم با موضعگیریهای سیاسی،از ضررهای احتمالی بکاهد! باید اذهان نمود که در این نگاه منافع حمعی رو نویسنده در مقابل متافع فردی قرار داده و منافع فردی را عامل تشکیل حزب دانسته در حالی که منافع جمعی اولویت خود در این گونه ضمایر محسوب می شود و همچنین احزاب را در سطح کلان ندیده و احزاب را نیاز جامعه نخوانده بلکه نسبت به موقعیت ها برآن سوار گردیده است این درحالی است که در منشا حکومتها احزاب حضور خود را نمایان می نمایند نه بعد ازد استقرار حکومتها.احزاب می توانند تنها در جبهه موضوعات سیاسی نباشند و سازوکار خود را در جهات مختلف تعریف کنند.
6- انگیزهای دفاعی:گاهی دفاع از حاک وطن در برابر اشغال اشکار یا مخفی بیگانگان،یا دفاع از دین و ارمان در برابر هجوم فرهنگی،تبلیغاتی،و....دشمن،سبب تشکیل حزب می گردد!در نظر نگارنده نوعی توطئه چینی وجود دارد و در حالی که رسالت احزاب شناسایی توضیح برنامه و همچنین آموزش سیاسی است و رفتار خود را بر طبق رهیافتهای توطئه چینی برپا تنها نمی داند،این نگاه در حالی تصور می شود که اگر یک مسیحی در قالب ترویج اندیشه خود گروهی را تشکیل دهد گاها ادیان دیگر موضع سختی گرفته و آن را هجوم بیگانگان نیز تصور می دانند.
این موارد در حالی است که در دنیای تک حزبی برای مثال در جهان جنوب آنها را موجب:
1-گسترش سیاست بازی
2-تهدید وحدت عمومی
3-تضعیف اقتصادی
4-تضعیف نظامی
5- پوششی برای اعمال سیاستهای ابرقدرتها
خطاب می نمایند.همانا این رفتار نیز از همان نظریه توطئه توهم ریشه دوانیده است و تعدد احزاب هم اگر در کشوری صورت پذیرد باز اشاره می نمایم که تکثر احزاب را شاهد نیستیم،با توجه به این راه نیز تک حزبی معمولا و در اکثر قریب به یقین ملازم به دیکتاتوری حزبی و استبداد جمعی و یا الیگارشی پیش می رود و معمولا با وحدت بخشیدن به این رویه که همواره از ابزار تبلیغات و گاها از ابزار قهری استفاده می شود درپی تحقق ان هستند.تشکیل حزب و همراه کردن جامعه با مشارکت سیاسی موجب برداشتن و نابودی الگوی کهن اقتدارگرایی در جوامع است و در کم رنگ نمودن آن احزاب نقش عمده را ایفا می کنند،البته وجود احزاب گاه همان احزاب درباری را زنده گر می کنند که به دنبال تایید و یا همان لبیک مجدد هستند و این همان استمرار بخشیدن به این موضوع می شود.

مرتضی اسماعیل پور
08/07/90

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد