logo





سایه اصلاحات امروز از خورشید پر نور تر است

بخش یکم

دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۵ اوت ۲۰۱۱

احمد کبود

چراامروزاصلاحات یک ضرورت تاریخی ست و درنگرش سیاسی،اجتماعی واقتصادی نقش محوری پیدا کرده است؟
رویکرد جهان در شصت سال اخیربه کدام سمت وسو بوده که اصلاحات به یک ابزار قدرتمند سیاسی اجتماعی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است؟. هرچقدر در این گذرگاه، جهان بازتر و نو تر می شود، بی بدیل بودن اصلاحات در مبارزه سیاسی اجتماعی آشکارتر می گردد. رابطه انسان ها هرچقدر پیچیده باشد، نگاه ها هم اجتماعی تر، متفکرانه و تخصصی تر می شود .امروزه بدون اصلاحات هیچ کشوری قادربه حل مسایل مردم خود،بویژه کشورهایی که دارای ادیان ،ملیت و زبان و نژادهای گوناگون هستند، نخواهد بود. برای مدرنیزه وپیشرفته نمودن پدیده های اجتماعی،با ضرب آهنگ اصلاحات، همچنانکه بادیگر شاخص های حیات بشری همخوانی داشته باشد،مستلزم آن است که اندیشمندان اجتماعی وتوانمندان سیاسی،با این سلاح تعیین کننده توجه همگان را جلب،ومردم رادر این موقعیت خطیرکه استرادژی وتاکتیک در درون جبهه اصلاحات در یک خط قراردارند، یاری رسانند.این آموزه درتغییروتحول اجتماعی سیاسی یک امری حیاتی است.
پیشرفت صنایع ،عالمگیرشدن اقتصاد،انسان رابه افق های جدید سیاسی اجتماعی که با سازه های جهانی مرتبط هستند،هدایت می کند.در حال حاضر دربیشتر کشورهای جهان، اداره سیاسی کشوررابطه قبیله ای وقرون وسطایی دارد. اززمانی که انسان اجتماعی زیستن را آغاز کرد،همیشه ایدهِ اصلاح ابزارراازمغزخود فراموش نکرد. ازآن روز که انسان دادوستد وتبادل کالا را آغازنمود.گسترده نمودن روابط کالائی ،یکی ازکارهای روزمرّه انسان گردید.تبادل ساده کالا به یکی از پیچیده ترین قطب های روابط انسانی تبدیل گردید، ونام اقتصادبخود گرفت. بزرگترین دستاوردآن زمان، رایج کردن وآوردن پول بود.ودراین زمان برداشتن آن از مسیرتبادل کالاوجایگزین کردن اعدادریاضی بجای آن میباشد.دیگراقتصادشناسنامه دارشده است.(علم اقتصاد)
از زمانی که دادوستدوتبادل کالاازیکطرف،تنوع وتکامل ابزارکارازسوی دیگر،پیکربندی جدیدی درحال شکل گرفتن بود، به شکلی که دارای سرومغزتمرکزدهنده باشد.بالااخره برای نظارت، براعمال مردم، هیولایی بنام دولت بوجود آمد. کنترل رفتار واعمال مردم ازریش سفید محل سلب وبدولت واگذارشد.بوجودآمدن دولت، شکل گیری جدید اجتماعی را فراهم آورد. بعدازاین بودکه اصلاح جامعه وارد فازسیاسی شد.به همین خاطر، اصلاحات اجتماعی رانمیتوان ازاصلاحات سیاسی جداکرد. آرایش جدید،جهان را به دوقطب متفاوت ازهم، برده وبرده دار تقسیم نمود.درحقیقت با بوجودآمدن دولت هدف این بود که،جهان آرایش جدیدی بخودبگیرد.عدالت ونظم درکشورحاکم شود. آنکه جامعه برده داری عدالت ونظم رابه اجرادرآورد،گفته میشود اولین سازمان اجرائی وقضائی بود،که شکل گرفت.قبل ازمحرزشدن جرم ومختل کنندگان عدالت، همه چیزازقبل آماده بود.آنکه نظم عمومی را بهم میزد برده بود.آنکه عدالت رازیرپامیگذاشت برده بود.آنکه ازظلم فرارمیکرد،نظم وعدالت رابه هم میزد.برده بود.گفته میشود بعدهاهم دربسیاری ازدولتها، پایه عدالت سنجی ونظم گستری اینچنین بود. امروزهم بعدازگذشت چندهزاره تقریباً ابزارها متفاوت است ولی محتوای شکل کلی همان است.!! "حالاهم در بعضی کشورهای جهان،بویژه درکشورمان نظم وعدالت برقراراست"،آنکه دمکراسی رابرهم میزند،کارگران، زحمتکشان،کارمندان ومردان وزنان هستند!!.آنکه عدالت رازیرپامیگذارد،شب گرسنه میماند(باآنکه رئیس جمهورهرروزمیگوید ما اصلاً گرسنه نداریم).همین هاهستند که نظم را برهم میزنند،دست خالی وشرمنده به پیش بچه هایشان میروند.و.. آنها مجرم هستند، زیراعدالت راازدولت امام زمانی یادنگرفته اند. مثلادولت نزدیک بخدا،عدالت راازآسمان می باراند. برای تفسیم ثروت ملی باید ازراه فلسطین،لبنان وسوریه گذشت. بعضاً نسنجیده ازراه ترکیه عبورمیکنند ودربین راه اگراین توبره عدالت نصیب دزدان دریایی، زمینی،استانبولی نشده باشد،ته مانده ثروت ملی به آنهائی میرسد که نظم وعدالت رابرقرارکرده اند،و کوچکترین اعتراض کننده را به این عدالت اسلامی وتقسیم ثروت ملی، زندانی وشکنجه ومورد تجاوزقرارمیدهند.!!و....
بگذریم .....نه نه نگذریم با اینها خیلی کارداریم،بعداً.
خشونت مابین دولت خودکامه ومردم رنج دیده جاسازی شده است.وبعضاً امواج آن بقدری سهمگین است که ساحل شنی راهم در می نوردد دراین پایانه، فقط ماسه ها جابجا میشدند.خشونت یک حرکت انتحاری برای هردوطرف محسوب میشود.دراین میان مردم متضررترازطرف مقابل خواهد شد.حتی خشونت از طرف مردم یک امتیازوترفندی برای دولت محسوب میشود،که آهنگ سرکوب راشدت بخشد.یقین داشته باشیم تابحال هیچ خشونتی بمقصد نرسیده است. با تکامل ابزارکار، وروان تر شدن دادوستد در بین مردم،بهبودی نسبی این دو پدیده،بهبودی دیگری را درزندگی روزمره مردم طلب میکرد،که یک تعادل اجتماعی رابرقرارسازد.تادوطرف معادله باهم همخوانی داشته باشند.(در بخش دوم توضیحات بیشتری داده شده است).
پیشرفت اقتصاد وصنایع،تسخیرجهان رابطورغیر متمرکز فراهم میسازد.دریک طرف دنیا وقتی اقتصادجهانشمول دچارنوسان شود،بدون دخالت کسی،درسمت دیگرجهان اثرمستقیم آنرامی بینیم .و پاهای غیر قابل مهاراقتصاد،امروز به کمک فن آوری الکترونیک با کوچکترین واحدزمان هرمکانی رادر می نوردد. واز طرفی یک ابزارپیشرفته آمریکایی،حتی درروستاهای دوردست شرق آسیا، بدون آنکه دخالتی درتولید وساخت آن داشته باشند، مورداستفاده قرارمیگیرد.
ولی حاکمیت سیاسی یک ملت متعلق به آن ملت است. چیزی نیست که ازدورغیرمستقیم کنترل وبه روزکرد.میتوان ازتجارب دیگرکشورها استفاده کرد،ولی بهیچ عنوان نمیتوان فرهنگ ،زبان وملیت های گوناگون یک کشوررابه همین سادگی دستخوش تغییرونوسانات اقتصادی وکالایی قرارداد. حاکمان مستبد بخاطرعدم توانایی درحل مشکلات اجتماعی، ومقید نکردن خود جهت پاسخگوئی،دیکتاتوری را راه حل مشکلات مردم کرده اند،تا یک تنه بر مردم حکومت کنند. از شاخصهای حیات بشری، علم اقتصادوتکنولوژی ابزار کار،غیرمتمرکزوسیّارمیباشد.ولی بخش سیاسی اجتماعی آن کاملا متمرکزوبصورت بسته میباشد.(هر اندازه اقتصاد جهانشمول تر،وتکنولوژی سیال وار،درجهان میدان داری کنند،همان اندازه حاکمیت سیاسی متمرکزتروبسته تر میشود). از دهه 60به این طرف این کاملا در جهان به یک معادله ایجابی تبدیل شده است.واصلاحات به یکی از ارکان مبارزه بشری،در آمده است.دراین سیاره،در هیچ کجای این کره خاکی،یقین داشته باشیم بدون اصلاحات ره بجایی نخواهیم برد. امروزدرجهانی زندگی میکنیم که هیچ چیزآرام وقرارندارد.همه چیزدربی نهایت، شتاب میگیرد.اوج گیری اقتصاد،سرعت تکامل ابزاربشری،انسان رابه تحسین خود وامیدارد.ملت هایی هم ازبرکت اصلاحات، دولت شان را همیشه قانونمند وبه روزمیکنند،هرلحظه اززندگی خودلذت میبرند، آیا پیامی برای بیدارشدن ملت هایی که درزیرسلطه استبداد فقط زنده هستند،نیست؟؟ تمام گناهان را بگردن دیکتاتورانداختن ،آیاشانه خالی کردن از مسئولیتهای خود در قبال سهم مان از مبارزه اجتماعی نیست؟؟ .به ابزاری که در کاربرد مبارزه سیاسی اجتماعی وهویت ملیتی دارد،هنوزخوب توجیه نشده ایم!!.بعضی ازما ها هنوزاصلاحات راجارو کردن کوچه دیکتاتور تلقی می کنیم. اصلاحات بهیچ حاکمی، دیکتاتوری مربوط نمیباشد.سلاح مستبدها،خون آشامی ودیکتاتوری است وآنها هرلحظه به آن ابزارننگین مسلح ودرآماده باشند.درصورتیکه ابزارما اصلاحات، یک سلاح حثیتی وشرافتمندانه است،چرامسلح نباشیم؟؟؟پس هموطن من، تمام گناهان رابگردن استبداد نیندازیم که خودمان هم مقصرهستیم. قطعاً هیچ حاکمیت دیکتاتوری اصلاحات رانمی پذیرد.ما بایدبا تمام توان دیکتاتوررا مجبورسازیم که تسلیم اصلاحات شود.اصلاحات یک امری برای تمام زمانهاست .نه فقط اینکه، درزمان پائین کشیدن دیکتاتورکاربرد دارد، بلکه در تمام زمانها یک پدافند ملی ومدافع دمکراسی میباشد.وقتی اصلاحات دریک کشورنهادینه شود،حتی هیچ فردی را بحال خود رها نمیکند.چون فرد خود فارغ ازهرنژادی ملیتی زبانی دینی و...ناظراصلاحات خودوجامعه است. که هیچ دیکتاتوری نتواند دوباره درکشور میدانداری کنند.اگرمردم ودولت هردوبه یک میزان ازطریق اصلاحات نه(خشونت)مهارشوند،کشوردمکراتیک وپیشرفته وقابل کنترل راپی ریزی خواهند کرد.آهنگ اصلاحات بستگی به آگاهی مردم وتحت فرمان بودن ازرهبران اصلاحات دارد. میلان کوندرا میگوید:"دولت هابه انجام هیچ کار بدی که در ظرفیت مردم نباشد،قادر نیستند"
.اگرملتی نتواند دراین شاخص های سه گانه حیات بشری تعادل ایجاد کند،ضرورت وقدرت اصلاحات رادرک نکرده است. تجربه تاریخی نشان میدهد که اصلاحات سیاسی اجتماعی (اطاق فرمان)و درمحوراصلاحات اقتصادی وپیشرفتگی صنایع قرار دارد ومیتواند تمرکزی درسه شاخص عمده حیات بشری ایجاد کند.
برای درک ضرورت محوری بودن اصلاحات ،به نکات زیرتوجه کنیم.

1- بایدازانسان تعریفی درست، وتناسب های اورا در خواستارهای فیزیولوژیکی انسان، رد یابی نمود.تابه حال همیشه ازانسان تعریف مقایسه ای داشته ایم.انسان رابادیگرموجودات اندازه گیری کرده ایم.بایددرمسایل اجتماعی انسان را با انسان مقایسه کرد انسان دروجودخودسه نسل راحمل میکند.هرنسل وهردوران خواسته های متفاوتی ازهم دارند.اگرجامعه این خواسته ها را درجاهای خوددرست جاسازی نکند،جامعه وفضای سیاسی کشوردچاربحران وهمه چیز،درانتظارنشستن دیکتاتوردرچمپره قدرت میباشد انسان مجموعه(چراها،بایدها واگرها) است.بچه دنبال "چراهاست"،جوان بدنبال "بایدها" میگردد،وپیردرویلچر"اگرها" نشسته،وآماده انتقال تجارب خوداست.اگراین خواسته هاباهم مخدوش شود،[ایران درقرن بیست ویکم به جامعه قرون وسطایی پرت میشود]اصلاحات حالت محوری ایجادمیکند وبه تمام چراها بایدهاوتجارب درجای خودبسترسازی شود.
2-اقتصاد، یکی ازشاهرگ های شریان اجتماعی سیاسی جهان است.دیگر نباید اقتصاد را یک مقوله ملی ووطنی نامید . اقتصادامروزیک آوردگاه شش و نیم میلیاردی جمعیت جهان است.که باهم دررقابتند. پایداری وجهان پروازی اقتصاد،بستگی به اصلاحات اجتماعی سیاسی یک کشوردارد.یک ملت حرکت خودرا باسرعت عرضه وتقاضای جمعیت چند میلیاردی جهان باید هم عرض ویکنواخت سازد.ضرب آهنگ این همسان سازی اصلاحات است. گفتن اینکه اقتصاد زیربناست،سهم محوری چگال سیاسی اجتماعی را نا دیده گرفتن است.درست است که اقتصاد رکن اصلی یک جامعه میباشد،ولی آنکه تدارک به پیشرفت اجتماعی را فراهم میسازد،تنها در وجود قوانین اقتصاد نمیگنجد .میدان دادن به این پهلوان تیزپا، ازخودآن زیربنا تراست.آنکه افتصاد رابه پروازدرمی آورد،واجازه نمیدهد، اقتصاد حتی یک ثانیه هم زمین گیر،وخانه نشین گردد،زیربنا تراست. کدام کشورمیتواندازاین رهگذربهره مندشده وملت خود رادراطراف این سفره جمع کند،آنکه درهمه عرصه هااصلاحات را زیربنا بداند. کشور چین رادر نظر بگیریم از نظراقتصاد یکی از قدرتمندترین اقتصاد جهان را دارد.ولی از نظر سیاسی اجتماعی یکی از کشورهای عقب مانده است کار بجایی رسیده که چین رادر بعضی مسایل اجتماعی با ایرا ن مقایسه میکنند.چین دریک عرصه،آنهم اصلاح اقتصادی انجام داده است .اگر در این کشوراصلاحات سیاسی اجتماعی انجام نگیرد،عواقب نا گواری در پیش روخواهد داشت. حیات وشاهراه اقتصادراعرضه وتقاضا هموارمیسازد. همه چیزدرارتباط وزیر مجموعه اصلاحات سیاسی اجتماعی قرار دارند وتحت نظارت مردم بپیش خواهیم رفت.

بازهم برمیگردم.
احمد کبود مرداد 90

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد