سفر ترکِ خراب آبادِ " بودن"
سفر راهِ "شدن"ها را گشودن
سفر از مهلکِ عادت رمیدن
ز عادتها همه علت چشیدن
سفر سیری در این جان ملول است
ز لولی وش چنین یکدم رهیدن
سفر دل کندن و از خود بریدن
دوباره خود شدن دل را گزیدن
سفر رازِ افقها را سرودن
برون از خاصِ خود عامی گزیدن.
2011- Piombino
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد