وبلاگ
در واژهها به دیدارم میآیی.
در واژهها تماشایت میکنم.
در وبنوشتهها پرسه میزنیم و
جهان
هر روز
کوچک تر میشود
آنقدر کوچک
که دیگر هیچ اندوه بزرگی در آن نگنجد.
خرداد ۱۳۹۰
کاوش
هوای جیکآلود صبح.
دهان مه آلود کلمات.
*
مرد
تاریخ عشق را
در اینترنت میکاود
و خودگویههایش
در جغرافیای تنهایی
پر پر میزنند.
ناگهان برمیخیزد.
کلماتش را لمس میکند.
استخوانهایش را صاف میکند.
و شانه را
به جنگل موهایش میکشاند.
*
عشقی شاید در راه،
فراسوی پندارش شکل میگیرد.
شهریور ۱۳۸۶
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد