آخ نمی دانید
چقدر برای شما گریسته ام
شما که هر روز
پول هایتان را می شمارید
شما که هر روز
کم دارید
شما که هیچ وقت
خنده هایتان را نمی شمارید
شما که هیچ وقت
گریه ای را فراموش نمی کنید
آخ
چقدر
برای شما گریسته ام
شما که کلاهم را
سکه باران می کنید
یک پنی
فقط یک پنی
از صدها هزار
کلاهم هنوز
بوی پنی می دهد
من
حساب بانکی ندارم
هیچ پولی را نمی شمارم
حتی ارث پدرم را
کاش می دانستید
چقدر تیره روزید
وپولتان آن را
پنهان نمی کند
اگر یک روز
از کلاهتان
پول بردارید
از تیره روزی
بی وقفه می گریید
شاید هم می میرید
آه
چقدر برای شما
با خنده هایم گریسته ام
شما ها
چقدر ناشادید
برای شادی
تنها
پول هایتان را می شمارید
کمی گریه کنید
شما حق گریستن هم دارید
اگر مرده اید
برای خودتان
فاتحه ای بخوانید
مگر نمی بینید
برای شما
چقدر با لبخند های مسخره
می گریم
شما حق گریستن دارید
حتی اگر پول دارید
به خنده های من نگاه کنید
شما شایسته گریستنید
شما
خوشبختی را گم کرده اید
همیشه
برای شما خواهم گریست
کمی به خودتان بیائید
دنیا را عوض کنید
دلقک ها را دعا کنید
آنها
آئینه های شما هستند
به انهانگاه کنید
حسن صفورا
لندن 20 جولای 2011
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد